دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

موفق در روایت، متفاوت در نثر


موفق در روایت، متفاوت در نثر

« مگه کوری ذلیل شده؟
کم مانده بود بروم زیر ماشین، پریدم آن طرف خیابان و از کوچه معمار فرار کردم. جانم داشت از دهانم خارج می شد. برف آب شده زیر پام چلپ چلپ صدا می کرد. به یکی تنه زدم. …

« مگه کوری ذلیل شده؟

کم مانده بود بروم زیر ماشین، پریدم آن طرف خیابان و از کوچه معمار فرار کردم. جانم داشت از دهانم خارج می شد. برف آب شده زیر پام چلپ چلپ صدا می کرد. به یکی تنه زدم. فرصت عذرخواهی نبود. . . »

خواننده با همین سطر ها به دنیای متفاوتی از خاطرات یک آزاده پا می گذارد. سطر های آغازین «آوازهای نخوانده» به اندازه یک داستان گیرا و جذاب است. آنگونه که خواننده را تا پایان به دنبال خود می کشد؛ اثری که شاید در این چند سال اخیر نمونه اش را کمتر شاهد بوده ایم.

آوازهای نخوانده خاطرات اسیر آزاد شده محمود امین پور است که ساسان ناطق آن را در ۸ فصل تنظیم کرده است؛ کتابی که می تواند برای خوانندگان خاص و عام جذاب باشد. هر فصل کتاب به گونه ای نوشته شده که در نگاه اول مستقل به نظر می رسد اما خواننده پیوستگی آنها را احساس می کند. بی شک بخش اعظمی از جذابیت کتاب برمی گردد به اصل ماجرا که روایت محمود امین پور است اما احاطه نویسنده به شگردهای روایت و تدوین به شیوه متن ادبی، آن را به اثری متفاوت در بین آثار چاپ شده چند سال اخیر تبدیل کرده است.

«کامیون ها آمدند. با هیاهو سوار شدیم و راه افتادیم طرف خرمشهر. با تمام تجهیزات پیچیده تو شکم هم. با هر دست انداز ماشین، کلاه های آهنی به هم می خورد و دنگ صدا می کرد. مثل ناقوسی که به وقت خطر به صدا در آورند. » (فصل سوم)

نویسنده در مصاحبه خود از شیوه ای پیروی می کند که نمی خواهد کوچک ترین موردی را نادیده بگیرد. او با آوردن صحنه ای از انتقال نیروها به منطقه عملیاتی، خواننده را از فضای منفعل به جریان پر کشش و پرتنش جنگ منتقل می کند به گونه ای که خواننده زمان و مکان را از دست نمی دهد. «شب سوم دی ماه ۱۳۶۵ بود. هوا سوز داشت یا من سردم شده بود!» (صفحه ۴۳)

هدفمند شدن مصاحبه سیر حوادث را دلچسب کرده و گاه به صحنه های زیبایی از طنز و شوخی بین رزمندگان منجر شده است: «آن را که خوابیده بود بیدار کردند.

-چیه؟

-پاشو. پاشو که عراقی ها صدات می کنند.

-فقط با من کار دارند یا بقیه را هم صدا می زنند. » و یا «خمپاره ای آب را بلند کرد و پشنگه هاش را پاشید سر و رومان.

-بچه ها تو این آب ماهی هم هست؟

-آره. ولی ماهی هاش گاز می گیرند.

- خودت رو مسخره کن.

-باور نمی کنی دستت را بکن تو آب.

یک دفعه موتور از کار ایستاد. انگار ماهی ها پروانه قایق را گاز گرفتند. » (صفحات ۴۷ و ۵۰)

«آوازهای نخوانده» در ردیف آثار خلاقانه قرار می گیرد و نسبت به کارهای دیگر ساسان ناطق چون «سربازان کوچک» و «پشت میدان نبرد»، یک سر و گردن جلوتر است. شاید یکی دیگر از دلایل موفقیت این کتاب رعایت استنادات زمانی و مکانی در کنار حفظ اتفاقات اصلی خاطره است. دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری (سوره مهر) در یکی دو سال اخیر آثار زیبا و موفقی را به جامعه ادبی کشور تقدیم کرده و با استقبال خوب خوانندگان مواجه شده است؛ بی شک «آوازهای نخوانده» یکی از این آثار است.

نگاهی به «آوازهای نخوانده»، خاطرات محمود امین پور، نوشته ساسان ناطق

توفیق منصوری