شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

بازنده میدان خاورمیانه


بازنده میدان خاورمیانه

سفر جرج دبلیو بوش بعد از هفت سال سلطه بر کاخ سفید در نوع خود یک سفر جالب توجه بوده است بوش در حالی به خاورمیانه سفر نمود که ایالات متحده آمریکا در بدترین شرایط اقتصادی خود به سر می برد صدمات جنگ عراق وافغانستان و صرف میلیارد ها دلار برای مهار بحران عراق و افغانستان اقتصاد این کشور را در آستانه دگرگونی قرار داد

در تاریخ روابط بین‌الملل چه در ادوار گذشته و چه در حال حاضر همیشه یک اصل اساسی در مناسبات و تعاملات میان سیاست داخلی و خارجی کشورهای بزرگ و قدرت‌های منطقه‌ای وجود داشته است. به‌طور واضح این اصل در یک جمله ساده خلاصه می‌شود “برای رهایی از بحران‌های داخلی به بحران‌های خارجی دامن بزن” از قدرت‌های شرقی و غربی و از چین باستان و هند باستان گرفته تا ایالات متحده کنونی، این اصل به گونه‌ای در سیاست خارجی کشورها وجود داشته است. دولت شهرهای یونان باستان هم به منظور فائق آمدن بر مشکلات خود خطر حمله همسایگان خود را جدی نشان می‌دادند و به این وسیله موجبات فریب افکار عمومی خود را فراهم می‌آوردند.

سفر جرج دبلیو بوش بعد از هفت سال سلطه بر کاخ سفید در نوع خود یک سفر جالب توجه بوده است. بوش در حالی به خاورمیانه سفر نمود که ایالات متحده آمریکا در بدترین شرایط اقتصادی خود به سر می‌برد. صدمات جنگ عراق وافغانستان و صرف میلیارد ها دلار برای مهار بحران عراق و افغانستان اقتصاد این کشور را در آستانه دگرگونی قرار داد. تورم در این کشور بویژه در بخش مسکن و بورس رشد وسیعی داشته است و افزایش قیمت نفت و متعاقب آن ناکامی ایالات متحده در همراه‌نمودن متحدان نفتی خود بویژه عربستان وضعیت اقتصادی این کشور را نابسامان نمود. از نظر سیاسی هم با آغاز انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۸ و مبارزات انتخاباتی در بین نامزدهای دو حزب جمهوریخواه و دموکرات، بوش را در وضعیتی قرار داد که برای بقای حکومت جمهوریخواهان و حفظ وجهه این حزب به خاورمیانه سفر نماید تا از نزدیک شاهد ماجرای همیشگی و تاریخی نبرد اعراب و اسرائیل باشد. رئیس جمهور جنگ به منظور اقناع و در واقع فریب افکار عمومی به خاورمیانه و سرزمین‌های اشغالی سفر نمود . اکنون این سوالات پیش می‌آید که آیا این سفرها که در سال‌های پایانی زمامداری سران دولت‌ها روی می‌دهد موثر است یا خیر؟ با نگاهی به گذشته در می‌یابیم که پیشرفت علوم ارتباطات و زندگی توام با دانایی این امکان را به ملت‌ها می‌دهد که دیگر دوران فریب و خدعه تمام شده است. زمانی که دیکتاتور سابق عراق به منظور جلوگیری از تشکیل جبهه شمالی طارق عزیز را برای مذاکره با مقامات و احزاب کرد فرا می‌خواند پاسخ “نه “ می‌گیرد، چون دیگر همه فهمیده بودند که امتیازات دیکتاتور ناشی از ناتوانی است. محمدرضا پهلوی هم در سال‌های پایانی خود سعی نمود که با جذب توده‌های مردم و اصلاحات نمایشی به عمر خود ادامه دهد اما با واکنش توده‌های آگاهی روبرو شد که از اقدامات و ظلم‌های رژیم شاهنشاهی به ستوه آمده بودند.حال جرج بوش می‌تواند با اقدامات خود و سفر نمایشی به خاورمیانه به ادامه حکومت جمهوریخواهان امیدوار باشد. یا اینکه به مانند مجلس نمایندگان و کنگره آمریکا بازی را به رقیب سرسخت دموکرات خود واگذار کند؟

با توجه به آنچه که در حال حاضر در آمریکا می‌گذرد به جز رودولف جولیانی تمامی نامزدهای جمهوریخواه از اقدامات بوش و بویژه سیاست خارجی این کشور ناراضی و انتقادات شدیدی به این اقدامات دارند و فضای عمومی آمریکا هم تحت اقدامات بوش و ناتوانی در مهار عراق و نیز تبلیغات وسیع دموکرات‌ها به خوبی به این مسئله واقف است که عمر جمهوریخواهان تمام شده است و آنان برای ترمیم اقدامات خود باید منتظر انتخابات سال ۲۰۱۲ باشند .

با توجه به آنچه گفته شد سرزمین‌های اشغالی که پذیرای رئیس جمهور جنگ بود آثار و نتایج این سفر را در چه زمانی خواهد دید. به عبارت بهتر پیامد این سفر در سرزمین‌های اشغالی چه خواهد بود؟

پاسخ به این سوال از یک منظر و آن هم از منظر منطقه‌ای قابل ارزیابی است. بوش قبل از سفر به خاورمیانه با بحران‌های متعددی از قبیل بحران عراق، دارفور در سودان، تشدید اختلافات ترکیه و سران کرد در شمال عراق، بحران سیاسی در لبنان و منازعه همیشگی اعراب و اسرائیل روبرو بود. و به منظور فائق‌آمدن بر این بحران‌ها نشست آناپولیس را با حضور رهبران جهانی و منطقه‌ای برگزار نمود. شاید پس از تعویق انتخابات شهر کرکوک در عراق و فروکش‌نمودن بحران اختلاف میان سران کرد عراقی و سران ترکیه، دومین پیامد این کنفرانس، سفر تاریخی جرج بوش به فلسطین اشغالی بعد از هفت سال زمامداری باشد.

بوش در سفر خود به سرزمین‌های اشغالی با محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و ایهود اوالمرت نخست وزیر اسرائیل دیدار ‌کرد.

پیروزی قاطع حماس و درایت و کاردانی اسماعیل هنیه که از بطن توده‌های مردم برخاسته و شخصی است متعهد که سرزمین اجدادی خود را در اشغال اسرائیل می‌بیند، برای اسرائیل نمی‌تواند قابل قبول باشد. و باریکه ۳۶۵ کیلومتر مربعی غزه که از حمایت قاطع فلسطینی‌ها برخودار است، بدون همکاری اولمرت، عباس و بوش، نمی‌توانست ناکام باشد. بدین منظور بوش، عباس و اولمرت در اولین گام انزوای حماس، ترور اسماعیل هنیه و دیگر رهبران حماس و گروه‌های مبارز و تشدید محاصره نوار غزه را به عنوان استراتژی مهار داخلی اعمال خواهند نمود. و در گام دوم سعی خواهند نمود با تشویق و ترغیب رهبران سیاسی در لبنان بویژه سعد الحریری، ولید جنبلاط و فواد سینیوره و ... سعی دارند از قدرت یافتن حزب الله جلوگیری کنند. چون از نگاه آنان حزب الله در جنگ سی وسه روزه نشان داده است که می‌تواند یک مدعی و به مانند حماس که دموکراسی واقعی را در سرزمین‌های اشغالی پیاده نمود در لبنان پیاده نماید. بنابراین تضعیف حزب‌الله در راس برنامه‌های بوش بوده است. سخنرانی سیدحسن نصرالله در روز عاشورای حسینی‌(ع) به خوبی این مسئله را روشن نمود که تضعیف و انزوای حزب الله از برنامه‌های اصلی بوش به خاورمیانه بوده است. بهره‌گیری حزب الله از افکار عمومی لبنان و توده‌های مردمی بویژه شیعیان روند تدریجی تضعیف و انزوای حزب‌الله را ناکام می‌گذارد.

بوش در گام سوم سعی داردایران و سوریه را عامل اصلی بحران‌های خاورمیانه و بالاخص فلسطین معرفی نماید. بنابراین فشار بر ایران و سوریه و تلاش برای منزوی نمودن ایران و اشغال بخش‌هایی از سوریه یا ایجاد جنگ میان سوریه و اسرائیل را به منظور قطع ارتباط میان ایران، سوریه، حزب الله و حماس به کار خواهد گرفت. با ارزیابی موارد فوق می‌توان گفت که:

۱) بوش حتی اگر موفق به فریب افکار عمومی آمریکا شود تبلیغات نامزدهای حزب دموکرات و تداوم تورم و اقتصاد نابسامان ایالات متحده این سفر را در آمریکا کمرنگ خواهد نمود و نتایج این سفر پس از هفت سال نشان از ناتوانی سیاسی این رجال سیاسی در آمریکا دارد.

۲) ترور اسماعیل هنیه و خالد مشعل و دیگر رهبران حماس به احتمال فراوان از سوی رژیم صهیونیستی دنبال می‌شود. اما باید گفت ایدئولوژی سیاسی- مذهبی حماس منحصر به یک فرد نیست و شهادت مرتبه‌ای فراتر از ریاست است و این ایدئولوژی سیاسی- مذهبی، رهبرانی را دور خود جمع می‌‌کند که بحران جانشینی را رفع می‌نماید. بنابراین تضعیف حماس از طریق ترور رهبران ناکام خواهد ماند.

۳) بوش تشکیلات خودگردان فلسطین و محمود عباس را وادار خواهد نمود تا با اقدامات سیاسی بیشتر، مقدمات ایجاد فاصله بین مردم و حماس را پیش ببرد و با تشدید محاصره نوار ۳۶۵ کیلومتر مربعی در غزه توسط اسرائیل این ایجاد شکاف بین حماس و مردم دنبال خواهد شد.

۴) حمایت مردمی از حزب الله لبنان این امر را خنثی خواهد نمود، که اتحاد رهبران سیاسی جریان ۱۴ مارس علیه حزب الله و سیدحسن نصرالله موفقیت‌آمیز باشد. از طرف دیگر رهبران ۱۴ مارس هر کدام به نوعی خود با غرب بویژه فرانسه و آمریکا ارتباط کامل دارند و همین امر مشروعیت مردمی آنان را در هاله‌ای از ابهام قرار می‌دهد. در حالی که حزب الله یک جریان اصیل و ریشه‌دار اسلامی است که سابقه مبارزاتی آن درخشان و جنگ سی و سه روزه نماد این سابقه درخشان است.

هادی محمدی‌فر