سه شنبه, ۱۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 4 March, 2025
مجله ویستا

افول بازارهای در حال رشد


افول بازارهای در حال رشد

با توجه به کند شدن شدید رشد اقتصادی بسیاری از کشورهای دارای درآمد متوسط وافت شدید قیمت دارایی ها در سراسر جهان, آیا «بحران بازتاب» در بازارهای نوظهور هم اینک به ما آمریکا نزدیک می شود چند سال پس از بحران مالی سال ۲۰۰۸, اثر رشد کاهشی بلند مدت در چین و همچنین پایان بالقوه سیاست های پولی فوق العاده آسان کشورهای پیشرفته, کنندگی های شدید در بازارهای نوظهور را آشکار کرده است

با توجه به کند شدن شدید رشد اقتصادی بسیاری از کشورهای دارای درآمد متوسط وافت شدید قیمت دارایی‌ها در سراسر جهان، آیا «بحران بازتاب» در بازارهای نوظهور هم اینک به ما [آمریکا] نزدیک می‌شود؟ چند سال پس از بحران مالی سال ۲۰۰۸، اثر رشد کاهشی بلند‌مدت در چین و همچنین پایان بالقوه سیاست‌های پولی فوق‌العاده آسان کشورهای پیشرفته، کنندگی‌های شدید در بازارهای نوظهور را آشکار کرده است.

با توجه به این واقعیت که شوک‌های تقریبا محدود چنین آسیب عمیقی بر بازارهای نوظهور به وجود آورده‌اند، انسان از تصور اینکه یک تغییر شدیدتر چه مشکلاتی را ایجاد خواهد کرد، شگفت‌زده می‌شود. آیا کشورهای نوظهور ظرفیت واکنش نشان دادن به این شوک‌ها را دارند؟ و البته این شوک‌ها چه نوع سیاست‌هایی را در دور جدید وام دهی صندوق بین‌المللی پول به همراه خواهند آورد؟ آیا بحران منطقه یورو به صندوق بین‌المللی پول آموخته است که نوک تیز پیکان بدهی‌های عمومی و خصوصی موانع شدیدی بر سر راه رشد اقتصادی هستند؟ آیا باید بسیار بیشتر ازگذشته روی بازسازی و کاهش بدهی تاکید شود؟

این بازار به طور ویژه نسبت به برخی کشورها بی‌رحم بوده است. کشورهایی که باید منابع لازم برای جبران کسری فزاینده حساب جاری – مانند: برزیل، هند، آفریقای جنوبی و اندونزی- را تامین کنند. متاسفانه، ترکیبی از نرخ‌های ارز منعطف، ذخایر قوی بین‌المللی، رژیم‌های پولی بهتر و اجتناب از ایجاد بدهی‌های ارزی زمینه لازم را برای اقدامات حمایتی فراهم می‌آورد.

در همین حال، سال‌ها رخوت سیاسی و اصلاحات ساختاری به تاخیر افتاده قابلیت آسیب‌پذیری را ایجاد کرده است. البته کشورهایی مانند آرژانتین و ونزوئلا به قیمت‌های مواد اولیه مطلوب و شرایط مالی آسان بین‌المللی برای رشد تولید به شدت وابسته بودند. اما این تجربه‌های خوشایند ضعف بسیاری از کشورها را نیز پوشاند.

کندی رشد اقتصادی دغدغه بسیار بزرگ‌تری از بی‌ثباتی اخیر قیمت دارایی‌ها است. سهام و اوراق قرضه در جهان در حال توسعه حتی پس از رونق طولانی، تقریبا غیرقابل نقد باقی می‌مانند. از این رو، حتی تغییرات نسبتا کم در دارایی‌ها هنوز هم می‌تواند به نوسان بزرگ قیمت‌ها منجر شود، شاید حتی بیش از وقتی که تجار در تعطیلات آگوست به سر می‌برند.

تا همین اواخر، سرمایه‌گذاران بین‌المللی اعتقاد داشتند که توسعه دارایی آنها در بازارهای نوظهور کاری غیرعقلانی است. جهان در حال توسعه به خوبی در حال رشد بود، در حالی که کشورهای پیشرفته واقعا درحال رکود بودند. بنگاه‌های اقتصادی شاهد رشد طبقه متوسط بودند که به طور بالقوه می‌توانست نه تنها زیربنای رشد اقتصادی که ثبات سیاسی را نیز فراهم کند. حتی کشورهایی که از نظر شاخص جهانی فساد تقریبا انتهای لیست رتبه‌بندی شده بودند - مانند روسیه و نیجریه – دارای جمعیت فزاینده طبقه متوسط و تقاضای مصرف در حال رشد بودند.

بنیان این خط داستانی تغییر نکرده است. اما نزدیکی ما به التفاوت رشد اقتصادی، بازارهای نوظهور را برای سرمایه‌گذاران تا حدی غیر عقلانی کرده است و این موضوع به طور طبیعی اثرات قابل توجهی روی قیمت دارایی‌های این کشورها ایجاد می‌کند.

گام برداشتن به سوی عادی‌سازی تفاوت میان دو نرخ بهره – تسهیل مقداری به طور اغراق‌آمیزی این تفاوت را کم کرده است- نباید موجب اضطراب شود. عقب‌نشینی قیمت‌های سهام هنوز حاکی از تکرار بحران بدهی دهه ۱۹۸۰ آمریکای لاتین یا بحران مالی دهه ۱۹۹۰ آسیایی نیست. در واقع، برخی بازارهای نوظهور – مانند کلمبیا – در حال صدور بدهی عمومی در قالب تفاوت نرخ بهره به سوی خزانه‌داری آمریکا بوده‌اند.

بله، دلیل کافی برای نگرانی وجود دارد. اگر تصور کنیم که بدهی با ارز داخلی احتمال بحران مالی را بیشتر کاهش می‌دهد، احمقانه است. این واقعیت که کشورها می‌توانند به نرخ‌های دو رقمی تورم متوسل شوند و راه خروج خود از بحران مالی را هموار کنند، به دشواری اطمینان بخش است. دهه‌ها تعمیق بازارهای مالی بی‌اثر خواهد شد، بانک‌ها ورشکسته خواهند شد، فقرا به طور نامتناسبی رنج خواهند کشید و رشد اقتصادی نیز دچار لغزش خواهد شد.

همان طور که کشورهای پیشرفته پس از جنگ جهانی دوم عمل کردند، سایر کشورها می‌توانستند کنترل‌های سختگیرانه تری روی سرمایه اعمال کنند و مقررات بازار مالی را برای پس اندازکنندگان سخت‌تر کنند. اما سرکوب مالی به ندرت بدون درد است و تقریبا به طور قطع باعث کاهش کارآیی تخصیص بازارهای اعتباری می‌شود، در نتیجه روی رشد اقتصاد در بلند‌مدت اثر می‌گذارد. اگر قرار بود رکود بازارهای نوظهور به چیز بدتری بدل شود، آیا هم اینک یا طی چند سال آینده، دنیا برای مواجهه با چنین رویدادی آماده است؟ در اینجا هم دلیل عمده‌ای برای نگرانی وجود دارد.

سیستم بانکداری جهانی به طور کل و به ویژه در اروپا هنوز ضعیف است. ابهام قابل توجهی درباره اینکه چطور صندوق بین‌المللی پول با بحران در بازارهای نوظهور – پس از تجربه اش در اروپا– برخورد خواهد کرد؟ وجود دارد. این صندوق در مورد اروپا مجبور بود برخی از سیاست‌ها را متعادل کند. سیاست‌های هدفگذاری شده برای بهبود شرایط که به شدت به تغییر ساختاری در منطقه یورو نیازمند بودند و همچنین سیاست‌ که صیانت اقتصادی در کوتاه مدت را هدفگذاری کرده بودند.

اما تجربه اروپایی چالش‌های بی‌مانندی درباره اینکه آیا صندوق بین‌المللی پول برای کشورهای اروپایی (حتی کشورهایی مانند یونان نسبت به کشورهایی که واقعا در زمره بازارهای نوظهور هستند) استانداردهای دوگانه‌ای دارد؟

البته باید امیدوار بود که مسائل بازارهای نوظهور به سختی مشکلات اروپا نباشند. به نظر بعید می‌رسد که سرمایه گذاران بین‌المللی در حال حاضر در رابطه با بازارهای نوظهور تسلیم شوند، دست‌کم تا زمانی که چشم‌اندازهای بلند‌مدت آنها هنوز بسیار بهتر از چشم‌اندازهایشان در کشورهای پیشرفته است.

گذشته از این، احساس کنونی، اینکه منطقه یورو بدترین‌ها را از سر گذرانده است، ظاهرا به شدت خوشبینانه است. تنها اصلاحات ساختاری نسبتا کم در کشورهایی مانند ایتالیا و فرانسه وجود داشته است. چالش‌های بنیادین از جمله اینکه چگونه یک اتحادیه بانکی در اروپا عمل می‌کند، همچنان وجود دارند. این در حالی است که برای کشورهای سراسر آتلانتیک، تضاد سیاسی در واشنگتن به همراه یک بدهی دیگر ناراحت‌کننده است. عقب نشینی کنونی به بازارهای دارایی کشورهای پیشرفته می‌تواند به سرعت موجب بازگشت عقب نشینی از این بازارها شود.

رکود بازارهای نوظهور هشدار می‌دهد که چیز بدتری ممکن است رخ دهد. تنها می‌توانیم امیدوار باشیم که اگر آن روز برسد، آمادگی جهان برای مواجهه با آن بیشتراز امروز باشد.

نویسنده:کِنِت راگاف۱

مترجم: مجید اعزازی

پاورقی:

۱- کنت راگاف استاد اقتصاد و سیاست عمومی در دانشگاه‌ هاروارد و برنده جایزه ۲۰۱۱ اقتصاد مالی دویچه بانک، اقتصاددان ارشد صندوق بین‌المللی پول از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ بود. تازه‌ترین کتاب او که با همکاری کارمن راینهارت نوشته شده است، کتابی با نام«این بار تفاوت دارد:هشت قرن حماقت مالی» است.