جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
پدر, این تاریکی چیست
«اسب تورین» خداحافظی بلا تار، فیلمساز شهیر مجار از سینماست. وی سابق بر این هم این تصمیم را گرفته بود، اما بعد از مدتی به دنیای سینما بازگشت. ابتدا قرار بود «اسب تورین» در جشنواره کن ۲۰۰۹ حضور داشته باشد اما پس از تغییراتی قرار شد در بخش رقابتی جشنواره برلین ۲۰۱۱ شرکت کند و در همین جشنواره موفق به کسب جایزه بزرگ هیات داوران شد. قبل از اکران فیلم در کشور مجارستان بلا تار در مصاحبهای دولت مجارستان را متهم کرد که از کار هنرمندان در این کشور جلوگیری میشود و از آن بهعنوان جنگی فرهنگی یاد کرد، در پی این کشمکشها اکران فیلم عقب افتاد و عاقبت در ۳۱ مارس ۲۰۱۱ فیلم در زادگاهِ سازندهاش به اکران درآمد.
۱) دختری با پدر پیرش در خانهای فرسوده روزگار میگذرانند، خانه در دشتی خشک و وسیع واقع شده و اسیر بادهای بیوقفهای است که زندگی و فعالیت را مختل کرده است. در همسایگی خانه، اصطبل اسب آنها ساخته شده است. بلا تار روزمرگی را در زندگی پدر و دختر و البته اسبشان که در عمده صحنههای فیلم حضوری پررنگ دارد در شش روز روایت میکند. دختر برای تهیه آب مجبور است هر روز به بیرون خانه برود و از چاه آب بیاورد. تنها غذایشان سیب زمینی است و فعالیتشان به چند کار ثابت از جمله نشستن جلو پنجره و غذا خوردن خلاصه میشود.
ایده فیلمنامه از دهه ۸۰ میلادی میآید؛ زمانی که تار از لازلو کراژناهُرکای (همکار فیلمنامهنویس تار در اغلب فیلمهایش) داستانِ ازکارافتادگی نیچه فیلسوف آلمانی را میشنود. آنها از خود سوال میکنند که بر سرِ اسب چه آمده است؟ سپس در دهه ۹۰ خلاصهای از فیلمنامه را مینویسند، ولی به دلیل شروع پروژه عظیم فیلمِ ۴۵۰ دقیقهای «رقص شیطان» آن را رها میکنند. کراژناهُرکای پس از ساخته شدن فیلم «مردی از لندن» سراغ خلاصه فیلمنامه «اسب تورین» میرود و آن را تمام میکند.
خلاصه داستان نیچه که راوی فیلم در ابتدا تشریح میکند به این صورت است که او روزی در شهر تورین راه میرفته است که به مرد کالسکهسواری برمیخورد که اسبش را به بادِ شلاق گرفته است. او جلو میرود و دستانش را به دور گردن اسب حلقه میکند تا بدین شکل از حیوان زبانبسته دفاع کرده باشد. در همین حین حال نیچه بد میشود و همسایگان او را به خانهاش میبرند تا مادر و خواهرش او را تیمار کنند. پس از آنکه نیچه به خانه رسانده میشود برای آخرینبار جملهای را میگوید که: «مادر، من یک احمقم» و بعد از آن به مدت ۱۰ سال سکوت میکند و دست آخر هم در بستر بیماری میمیرد.
این روایت بهانهای میشود تا بلا تار و همکارش به فکرِ ساخت «اسب تورین» بیفتند، ولی از این داستان در فیلم خبری نیست و بلا تار به کندوکاو روزمرگی زندگی پدر، دختر و اسبشان میپردازد. همانند اکثر فیلمهای تار از داستانی منسجم و پررنگ خبری نیست و محتوا بهانهای است برای پرداخت سینمایی او. نه شخصیتها کاملا برای مخاطب معرفی میشود و نه توضیح خاصی در مورد کنشها و رویدادها داده میشود. اگر مخاطب ناآشنا با سینمای بلا تار به دیدن «اسب تورین» بنشیند، احتمالا فیلم برایش عجیب و غریب و کسلکننده خواهد بود. قراردادهای همیشگی سینمای بلا تار این بار هم تکرار میشوند و شاید بتوان گفت افراط در سکوت و سکون در این فیلم در بالای کارنامه سینمایی او قرار میگیرد. کل فیلم در ۳۰ پلان بلند گرفته شده و تمام آنها از قواعد آشنای سینمای مولفش پیروی میکنند. «اسب تورین» سال ۲۰۰۸ در دشتی واقع در مجارستان و در خانهای ساخته شده از سنگ و چوب به مدت ۳۵ روز فیلمبرداری شده است ولی به خاطر شرایط بد آب و هوایی بعضی از نماها تا سال ۲۰۱۰ طول کشیده است.
۲) بلا تار میگوید «اسب تورین» در مورد «سنگینی وجود انسان» است. «فقط میخواستیم ببینیم چقدر سخت و وحشتناک است که هر روز به چشمه بروی و آب بیاوری... تکرارِ هرروزه مسیرِ مشابه، راهی است برای نشان دادن آنکه چیزی در دنیای آنها نادرست است. این ایدهای بسیار ساده و عاری از هر حشو و زوایدی است.»
«در فیلم اولم از حساسیتهای اجتماعیام شروع کردم و میخواستم دنیا را عوض کنم و بعد ناگزیر به درک این موضوع شدم که مشکل پیچیدهتر از این حرفهاست. در حال حاضر تنها میتوانم بگویم این کاملا بغرنج است و نمیدانم چه اتفاقی قرار است بیفتد، ولی میتوانم ببینم که چیزی خیلی نزدیک است پایان.» به گفته بلا تار، کتابی که دختر از پیرمرد کولی که با همراهانش به چاه آب هجوم آوردهاند میگیرد، «ضد بابل» است. همچنین تار مخاطب در حال تماشای فیلم را بخشی از سایه نیچهای توصیف میکند.
در فیلم از چندین عنصر بهعنوان موتیف استفاده میشود، بارزترینِ آنها باد توفانواری است که در تمام طول فیلم بیوقفه میوزد و آخرالزمان و فروپاشی زمین را به ذهن متبادر میکند. موسیقی تکراری در غالب لحظات فیلم شنیده میشود که به فضاسازی و پیشبردِ درام کمک میکند. نماهایی تکراری از لحاظ رویداد صحنه ولی متفاوت در دکوپاژ، همانند خوابیدن یا بیدار شدن پدر روی تخت، غذا خوردن پدر و دختر، نشستن جلو پنجره آنها، عوض کردن لباس پدر بهوسیله دختر و انجام چند کار دیگر که در فیلم تکرارمیشوند و به این ترتیب مفهوم مورد نظر کارگردان که همانا روزمرگی است، منتقل میشود. بعضی عناصر این فیلم نیز همانند غالب فیلمهای بلا تار تکرارشونده هستند، از جمله معماری داخلی خانه و وجود میز و صندلی چوبی و اجاقگاز چوبسوز، نماهایی تکراری همچون نمای بیرون از خانه که از پشت پنجرهای از درون خانه گرفته شده است، حضور پررنگِ حیوانات و بسیاری عناصر دیگر بنمایه آثار تار که زوال و نابودی انسانیت و جهان را تصویر میکند و بوی مرگ میدهد!
در فیلم چهار شخصیت اصلی داریم که سه تای آنها بازیگران آشنای سینمای تار هستند. پدرِ پیر با دستی ازکارافتاده که نقشش را یانوش درژی بازی میکند، دختر با بازی اریکا بوک، همان دخترک فیلم «رقص شیطان» که گربهاش را شکنجه کرد و سپس خود را کشت و البته در این فیلم چهره پوشیده از موی او هنگام کشیدنِ آب از چاه ازیادنرفتنی است، مردی به نام برنهارد (اسمی آلمانی) با بازی میهای کورموش و البته اسبی به نام ریچی. چند کولی هم برای لحظاتی در فیلم پدیدار میشوند که خودِ کالسکهچی نیز از بازیگران فیلمهای قبلی تار است. ترکیب بعضی دیگر از دستاندرکاران فیلم نیز همان ترکیب آشنای فیلمنامهنویس، آهنگساز و تدوینگر سینمای تار است.
۳) سینمای بلا تار از لحاظ زیباییشناسی بصری وامدار سینماگر دیگر مجار یعنی میکلوش یانچوست. اتفاقا اولین تجربه سینمایی تار ایفای نقشی کوتاه در فیلمی از یانچوست که پس از آن او هیچ وقت تصمیم به ادامه بازیگری نگرفت و گفت میخواهم فیلسوف بشوم. از لحاظ استاتیک در قاببندی و مکث و تامل بر شخصیتها نیز یادآور سینماگر سوئدی اینگمار برگمن است. از لحاظ برداشتهای بلند و پیچیده و جان بخشیدن به عناصر بیجان نیز بیشتر یادآور سینمای آنتونیونی و تارکوفسکی است در عین حال که بیشباهت به کارهای فیلمساز یونانی تئو آنجلوپولوس هم نیست، البته خود بلا تار از راینر ورنر فاسبیندر بهعنوان مهمترین منبع تاثیرپذیریاش یاد میکند. از این روی او در زمره سینماگران مدرنیستِ متأخر جای میگیرد که از لحاظ قواعد و اصول سینمایی به سینمای مدرن پهلو میزند.
«اسب تورین» تصویر تمامعیاری است از تباهی زندگی و پایان قریبالوقوع جهان. این فیلم ناامیدی سازندهاش را از بودن نمایان میکند و همانند پیشگویی وصیتمانندی در ذهن مخاطبش حک میشود. بلا تار سیاهی زندگی را با تصاویری که فریم به فریمش را میتوان به مثابه عکس یا نقاشیای متصور شد، با دقتی وسواسگونه به مخاطبش ارایه میدهد. او در تمام دوره فیلمسازیاش سینماگری پیشرو و رادیکال باقی مانده و قواعد سینمایش را به تثبیت رسانده است. فیلمهای او قبل از روایت، موسیقی و هر پارامترِ دیگری وابسته به تصاویرند، و این تصاویر کارکردهای متفاوتی برای او دارند از جمله اینکه بلا تار میگوید من در خودِ دوربین عمل تدوین را انجام میدهم. سینمای او در میزانسنی دقیق و طراحیشده در قالب درامی حداقلی و با عناصری تکرارشونده برای دوستدارانش سینمای ناب است و توأم با لذت سینما.
بابک کریمی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
هلال احمر بارش باران یسنا آتش سوزی پلیس قوه قضاییه تهران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سازمان هواشناسی دستگیری
حقوق بازنشستگان قیمت خودرو بازار خودرو قیمت طلا قیمت دلار قیمت سکه خودرو دلار سایپا بانک مرکزی ایران خودرو کارگران
فضای مجازی سریال نمایشگاه کتاب تلویزیون مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی آمریکا جنگ غزه فلسطین حماس اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس یمن ایالات متحده آمریکا
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ
هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی دیابت کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی