شنبه, ۹ تیر, ۱۴۰۳ / 29 June, 2024
مجله ویستا

انتخاب زنان تحول خواه در شهرهای سنتی


انتخاب زنان تحول خواه در شهرهای سنتی

اگر انتخاب سه زن به مقام ریاست منطقه ای حزب مشارکت یک اتفاق ساده و بدون تصمیم پیشینی باشد تغییرات محسوس جمعیتی ایران و پیشی گرفتن زنان در نرخ سوادآموزی, گریزی برای کارگزاران نظام سیاسی و احزاب مدعی حضور در قدرت نخواهد گذاشت جز اینکه برای جذب آرای بیشتر هم که شده, به مشارکت زنان تن دهند تحلیل رفتاری حزب مشارکت هم از این زاویه اهمیت می یابد

در مدت کوتاهی سه زن یکی در شرق، یکی در مرکز و یکی در غرب ایران به ریاست حزب مشارکت شهرشان انتخاب شده اند. سه شهری که به داشتن بافت سنتی شهره اند و روح محافظه کاری در آنها جریان دارد. اما تابوها همیشه پیش از آن که کسی فکرش را بکند شکسته می شوند و به همین دلیل نیز اکنون ریاست حزب مشارکت در خراسان شمالی، یزد و لرستان را زنانی عهده دار شده اند که در دل شهری پایبند به محافظه کاری رشد یافته اند.

اگر نشانه واضحی وجود داشت که با استناد به آن می شد انتخاب رئیسان استانی حزب مشارکت را نتیجه تصمیم های شورای مرکزی حزب در ساختمان ۱۸۰ خیابان سمیه تهران دانست، تحلیل اینکه چرا سه زن به فاصله کوتاهی از هم قادر به کسب سمت ریاست حزب در شهر متبوع شان شده اند، ساده تر بود اما اگر فرض بر این باشد که هیچ اراده سیستماتیکی برای این ماجرا وجود نداشته باید کمی در قاعده های قدیمی تردید کرد و فریبا عابدینی رئیس منطقه لرستان، مریم ثروتی رئیس منطقه خراسان شمالی و فاطمه عباس قلی زاده رئیس منطقه یزد حزب مشارکت را به چشم کسانی دید که حاملان قاعده جدیدی هستند.

هر چند هنوز زودهنگام است که انتخاب سه زن در مقام رئیسان استانی حزب مشارکت را تحولی در مشارکت سیاسی زنان ارزیابی کرد ولی همین اندازه که مردهای مشارکتی در سه استان سنتی کشور با رضایت کار را به زنان واگذار کرده اند، گویای تحولی نسبی در الگوی مشارکت سیاسی زنان است.

براساس یک باور کلاسیک زنان پرورش یافته در مناطق سنتی، عموماً دارای رفتارهای سیاسی محافظه کارانه هستند و میلی به تغییر وضعیت ندارند ولی سه زنی که به ریاست حزب مشارکت شهرشان انتخاب شده اند، طرفدار تغییر وضع موجود هستند و از هنجارهای اصلاح طلبانه حمایت می کنند. انتخاب آنان را می توان بر پایه پدیده ای ارزیابی کرد که فوکو نامش را رابطه دانش و قدرت گذاشته بود. بنابراین ماجرا را می توان فراتر از یک انتخاب ساده درون حزبی ارزیابی کرد. این انتخاب دارای نمادهای تازه ای است.

● کادرسازی حزبی

مشارکتی های تهران نشین اگر فمینیست مآب هم نباشند باز باید خوشحال باشند از اینکه سه زن در سه گوشه کشور توانسته اند ریاست شعبه حزب را به دست بیاورند. انتخاب آنان اگر پیامد کوتاه مدت ملموسی هم نداشته باشد، در زمان انتخابات کارساز واقع خواهد شد. چرا که به هرحال انتخاب آنان می تواند برای زنان سرخورده از فعالیت های سیاسی عامل محرکی باشد و در زمان نیاز بر وزن آرای مشارکتی ها بیفزاید.

از سوی دیگر مشارکت در مقام حزبی که سودای بازگشت به قدرت را در سر می پروراند مانند تمام احزاب ایرانی از خلاء کادرسازی حرفه ای رنج برده و وقتی مساله کادرسازی سیاسی زنان پیش آمده، این عارضه تشدید شده است. به همین دلیل نیز از جمع ۲۷۰ نفری مجلس ششم که اصلاح طلبان در آن اکثریت را تشکیل می دادند تعداد زنان راه یافته به مجلس اندکی از تعداد انگشتان دو دست بیشتر بود. هفت سال پس از انتخابات مجلس ششم نیز، وقتی پاییز گذشته لیست اصلاح طلبان برای حضور در انتخابات شورای شهر تهران منتشر شد، تنها سه زن در میان ۱۵ کاندیدای حضور در خیابان بهشت وجود داشت و این مقایسه، گویای ناکامی اصلاح طلبان از کادرسازی زنان برای مشارکت سیاسی است.

گرچه هنوز نمی توان با قاطعیت انتخاب سه زن در مقام رئیسان استانی حزب مشارکت را نشانه بازاندیشی این حزب اصلاح طلب برای کادرسازی سیاسی درون حزبی زنان ارزیابی کرد ولی اگر این روند ادامه پیدا کند و دست کم اصلاح طلبان به این نتیجه برسند که باید درباره کادرسازی زنان جدی تر بیندیشند، آن وقت احتمالاً در برهه انتخابات اصلاح طلبان برای گنجاندن چند زن در لیست کاندیداها با مشکل کمتری مواجه خواهند شد.

● واقعیت تلخ

یک واقعیت تلخ ولی غیرقابل انکار وجود دارد، گاهی نام زنان تنها برای خالی نبودن عریضه در لیست های انتخاباتی جای گرفته است. واقعیت تلخ تری هم وجود دارد. غالب زنانی که وارد روندهای سیاسی جدی می شوند، مطابق الگوی رایج کشورهای در حال توسعه، تابع تصمیم های شوهران یا وابستگان نزدیک شان هستند و اصولاً به این دلیل می توانند در مدیریت نقش ایفاکنند که از جانب مردان حمایت می شوند.

ولی نشانه هایی وجود دارد که پایان این روند معیوب را گواهی می دهد. به طور مشخص بخش قابل توجه زنانی که در سال های میانی دهه ۷۰ از دانشگاه ها فارغ التحصیل شده اند، اکنون سودای مشارکت سیاسی و حضور در پست های مدیریتی را در سر دارند و آماده اند تا با پذیرش قواعد بازی سیاسی وارد عرصه شوند ولی موانع ساختاری تاکنون اجازه نداده زنان مشارکت جو به مطلوب خود برسند. جدای از انتقادهایی که فمینیست ها به ساختار حقوقی وارد می کنند، هنجارهای فرهنگی حتی در میان اصلاح طلبان و طرفداران تغییرات نیز چندان پذیرای حضور زنان در مدیریت های میانی نیست و زنان مشارکت جو تاکنون ناگزیر از تلاش مضاعف برای اثبات شایستگی های خود بوده اند.

● راه گریزناپذیر

با این حال حتی اگر انتخاب سه زن به مقام ریاست منطقه ای حزب مشارکت یک اتفاق ساده و بدون تصمیم پیشینی باشد تغییرات محسوس جمعیتی ایران و پیشی گرفتن زنان در نرخ سوادآموزی، گریزی برای کارگزاران نظام سیاسی و احزاب مدعی حضور در قدرت نخواهد گذاشت جز اینکه برای جذب آرای بیشتر هم که شده، به مشارکت زنان تن دهند.تحلیل رفتاری حزب مشارکت هم از این زاویه اهمیت می یابد.

چرا که در میان احزاب اصلاح طلب مشارکت تنها حزبی است که حضور ۳۰ درصدی زنان در جلسات کنگره اش ضرورت دارد.بر همین اساس باید منطق انتخاب سه رئیس زن حزب مشارکت در سه شهر صنعتی کشور را فراتر از یک انتخاب درون حزبی ارزیابی کرد.هرچند هنوز هرگونه قضاوتی درباره اینکه آیا این انتخاب سرآغاز تحولی تازه است، زودهنگام است ولی اگر این انتخاب دومینووار در چند شهر دیگر تکرار شود و اصلاح طلبان به یک بازاندیشی جدی در کادرسازی حزبی زنان دست بزنند، آن وقت می توان از شروع فصل تازه مشارکت حزبی زنان سخن گفت. معیار این قضاوت می تواند لیست اصلاح طلبان برای حضور در انتخابات مجلس هشتم باشد.

میزان حضور زنان در این لیست بازتابی از سطح تفکر اصلاح طلبان درباره سهم زنان در عرصه سیاسی خواهد بود.

مهدی تاجیک