دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

خدای من! خانه بی‌تاب دلم را دور از سیل فتنه‌ها بنا ساز


خدای من! خانه بی‌تاب دلم را دور از سیل فتنه‌ها بنا ساز

ملجأ گریزهای من، شنوای آوای من، خدای درد آشنای من، تنها پناهگاه من... از شریان این نفس خون غفلت می‌جهد و در درختان باغ سموم خطا می‌وزد.
خدایا... این نفس عنان مرا به پرتگاه گناه می‌کشد …

ملجأ گریزهای من، شنوای آوای من، خدای درد آشنای من، تنها پناهگاه من... از شریان این نفس خون غفلت می‌جهد و در درختان باغ سموم خطا می‌وزد.

خدایا... این نفس عنان مرا به پرتگاه گناه می‌کشد و گریز به بوستان توبه‌ات را زنجیرم بر پای می‌نهد.

خدای من... گریزنده به شکایت آمده‌ام. از دشمنی که پرنده روحم را دانه گمراهی می‌پاشد و دام انحراف می‌گسترد و از شیطانی که پنجه اغوا بر قلبم می‌فشرد.

ملجأ من به تو شکایت من می‌کنم از سنگ دلم که سیل وسوسه را دوام نمی‌آورد، می‌لغزد، می‌غلطد وزیر و زبر می‌شود.

مقصود من... به تو شکایت می‌کنم از چشمانی که خوف را از گریه خشکیده‌اند و کویر دیدگانی که آفتاب هیبتت را سوخته‌اند.

خدایا! چگونه بگویم با کدام زبان شرم آلوده؟ با کدام دل دردآکنده؟ که این چشم‌ها از دیدن آنچه تو دوست نداری شاد می‌شوند، پندار می‌کنند که در زنجیر گناه آزاد می‌شوند.

خدای من... بی‌تو درمانده‌ام، بی‌نسیم تو راکدم، بی‌تو هیچ ندارم، بی‌توان دست‌های تو عاجزم‌، بی‌کمند عصمتت مرا کدام نجات است از چاه ظلمت دنیا؟ و بی‌بلوغ حکمتت مرا کدام صراط است به جود عالی اعلی؟ و بی‌نفوذ مشیتت کدام کمال است جویبار مرا به سوی رأفت دریا؟

الهی... خانه بی‌تاب دلم را دور از سیل فتنه‌ها بنا ساز و با مهتاب یاریت از شر ظلمت دشمنانم رها ساز و مرا رسوایی عیوبم را پرده بینداز... ای رافع دل‌ها و همه دل‌ها به سوی تو راجع! ای هجوم بلا را قلعه احسان تو مانع! وای رگبار تیر معاصی را چتر اکرام تو رادع! بر من به رأفتت که همیشه چنین باش. ای اوج رحمت دیگران حضیض لطف تو! ای مهر گسترترین مهربانان!