دوشنبه, ۱۸ تیر, ۱۴۰۳ / 8 July, 2024
مجله ویستا

تمییز عدالت از پوپولیسم


تمییز عدالت از پوپولیسم

عدالت از مفاهیم پیچیده‌ای است که هم در فلسفه اخلاق و هم در علوم اجتماعی درباره آن بحث‌های زیادی صورت گرفته است. اقتصاددانان و مکاتب مختلف اقتصادی درباره مفهوم عدالت و روش‌های …

عدالت از مفاهیم پیچیده‌ای است که هم در فلسفه اخلاق و هم در علوم اجتماعی درباره آن بحث‌های زیادی صورت گرفته است. اقتصاددانان و مکاتب مختلف اقتصادی درباره مفهوم عدالت و روش‌های دستیابی به آن اظهارنظرهای متفاوتی ارائه کردند. برای نمونه در اقتصاد رفاه سنتی عدالت به‌عنوان جزئی از حداکثرسازی رفاه اجتماعی مطرح شد. پیروان این نظریه به دنبال آن بودند که با حداکثر مطلوبیت یک فرد و تبدیل رفاه فردی به رفاه اجتماعی عدالت را عملیاتی کنند. در حالی که در ادامه مسیر نگاه اقتصاددانان، رفاه سنتی به دلیل ابهامات زیادی که از سوی دیگر اقتصاددانان وارد شد زیر سوال رفت. ابهاماتی نظیر قابل تردید بودن جمع شدن مطلوبیت‌ها با هم و تبدیل رفاه فردی به رفاه اجتماعی. عدم توجه به توزیع اولیه درآمد نیز از دیگر انتقادهای وارده به این نگاه بود زیرا در رویکرد اقتصاد رفاه سنتی این بحث در حاشیه قرار داشت. در دهه ۷۰ میلادی با مطرح شدن نظریه عدالت جان رالز نگاه‌ها به عدالت دگرگون شد. رالز ازجمله متفکرانی است که در مکتب لیبرال دسته‌بندی می‌شود. بحثی که او درباره عدالت مطرح کرده متکی بر دو اصل اساسی است. نظریه رالز بر پایه دو اصل آزادی‌های بنیادین (همانند آزادی عقیده، بیان، سیاسی و ...) و کارایی و برابری استوار است.در نظریه او اصل تمایز نیز وجود داشته که براساس بهبود توانایی اشخاصی که در بدترین وضعیت قرار دارند باید در اولویت‌ باشد. از دید رالز حق برخورداری از آزادی‌های سیاسی باید بدون تبعیض درباره تمام آحاد جامعه جاری باشد. اما رالز در کنار این بحث به برابری ثروت ملی نگاه متفاوتی دارد.

در نظریه رالز نابرابری باید به حدی تقلیل داده شود که قابل تحمل باشد اما این اعتقاد او به معنای آن نیست که در جامعه ثروت برای همه مردم به یک میزان توزیع شود. در دهه اخیر نیز آمارتیاسن بحث عدالت را بسط داده است. او مفهوم عدالت را به قابلیت‌های بنیادی مردم معطوف کرده و بر توانمند کردن فقرا تاکید کرده است. به‌طور طبیعی اختلاف‌نظرهای شدیدی از نظر معیار، نوع اطلاعات و اولویت‌بندی بین سه دیدگاه مطرح شده وجود دارد اما اگر براساس این چارچوب تئوریک مسائل اقتصاد ایران مورد بررسی قرار گیرد گرچه توجه به شرایط یک جامعه در حال گذار در مقایسه با جوامع مدرن ضروری است اما اصول آزادی بنیادین رالز برای هر جامعه ضرورت اجتناب‌ناپذیر است. نبود تبعیض قومی، نژادی برخورداری از آزادی‌های فردی، سیاسی و ... عین عدالت است به‌طور کلی هر عملی که نفی‌کننده آزادی باشد مغایر عدالت است.

اما درخصوص شرایط مردم در حوزه‌های مختلف اجتماعی باید مساله را به‌گونه‌ای دیگر طرح کرد. در جامعه با ساختار ایران و در نظر گرفتن شاخص‌هایی نظیر افراد تحصیلکرده در وضعیت‌های مختلف سوال اساسی این است که نابرابر تا کجا مورد قبول است. البته منظور از نابرابری، نابرابرهایی نیست که براساس کارایی به وجود آمده اتفاقا این نابرابری‌ها مصداق عدالت است بلکه مساله بر سه تعیین مصادیق نابرابری‌های غیرعادلانه است، باید اینگونه نابرابری‌ها مشخص و معلوم و برای دفع آن تلاش شود. بنابراین در این خصوص می‌توان به بحث سن بازگشت و با بها دادن به آموزش و توانمند کردن افراد فقیر سیاست‌هایی را در جهت بهبود عدالت توزیعی به کار بست. البته یک خطر جوامع در حال گذار را به دلیل گسترش فقر مادی همواره تهدید کرده و آن به قدرت رسیدن سیاست‌مدارانی است که با سوءاستفاده از این وضعیت معادله را به‌گونه‌ای طراحی می‌کنند که با ارائه امتیازهای مادی حقوقی بنیادین افراد را سلب می‌کند. چنین جوامعی مستعد ظهور دولت‌های پوپولیست هستند دولتی که شاخص اصلی آن بی‌توجهی به توسعه اقتصادی و توجه به انجام امور مردم‌مدارانه در قالب شعارها و نمایش‌های سیاسی است. چنین دولت‌هایی با بهره‌گیری از رانت‌های اقتصادی موجود در قدرت به دنبال کسب رضایت حداقلی مردم هستند و این هدف را بر هرگونه برنامه علمی و توسعه‌ای رجحان می‌دهند ادبیات این دولت‌ها به‌گونه‌ای است که با طرح شعارهای اسطوره‌طلبانه غیرت ملی را برانگیزد و توده‌ها را تبدیل به پیاده نظامیان خود کند. البته نتیجه دولت‌های پوپولیست خوشایند نیست زیرا در وهله اول به سلب آزادی بنیادین منجر می‌شود و در ادامه به دلیل باور نداشتن به سیاست‌های علمی با تحمیل تورم‌های دو رقمی بالا در جهت فشار به اقشار فرودست حرکت می‌کنند. چنین دولت‌های مظهر بی‌عدالتی به حساب می‌آیند به همین دلیل در جوامعی مانند ایران باید با ملاحظه به این شرایط درخصوص عدالت بحث کرد.