دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا

شیطان و مرد


شیطان و مرد

مردی صبح زود از خوب بیدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند. لباس پوشید و راهی مسجد شد.
در راه مسجد، مرد زمین خورد و لباس‌هایش کثیف شدند. بلندشد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. لباس‌هایش …

مردی صبح زود از خوب بیدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند. لباس پوشید و راهی مسجد شد.

در راه مسجد، مرد زمین خورد و لباس‌هایش کثیف شدند. بلندشد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. لباس‌هایش را عوض کرد و دوباره راهی مسجد شد. در راه مسجد و در همان نطقه مجدداً زمین خورد. دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباس‌هایش را عوض کرد و راهی مسجد شد. در راه مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید: مرد پاسخ داد: من دیدم شما در راه مسجد دوبار به زمین افتادید، از این‌رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او فراوان تشکر کرد و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه دادند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست درخواست کرد تا وارد مسجد شود و با او نماز بخواند مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری کرد. مرد اول درخواستش را دوباره تکرار کرد و دوباره همان جواب را شنید. مرد اول سؤال کرد که چرا او نمی‌خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند. مرد دوم پاسخ داد: من شیطان هستم. مرد اول با شنیدن این جواب جاخورد. شیطان در ادامه توضیح داد: من شما را در راه مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم. وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راه همان مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر مشتاق شدید به مسجد بازگردید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده شما را هم بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده‌تان را ببخشد!