جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

۱۶ اکتبر , تولد یوجین اونیل, برنده نوبلی که پدر زن چاپلین بود


۱۶ اکتبر , تولد یوجین اونیل, برنده نوبلی که پدر زن چاپلین بود

۱۶ اکتبر زادروز «یوجین گلدستون اونیل Eugene Gladstone Oniel » نمایشنامه نگار شهیر است که در ۱۸۸۸ به دنیا آمد و ۶۵ سال زندگی کرد در همین روز در سال ۱۹۹۷ آرتر جیمز میچنر نویسنده و مولف بزرگ در ۹۰ سالگی از این دنیارفت هر دو آمریکایی بودند

۱۶ اکتبر زادروز «یوجین گلدستون اونیل Eugene Gladstone Oniel » نمایشنامه‌نگار شهیر است که در ۱۸۸۸ به دنیا آمد و ۶۵ سال زندگی کرد. در همین روز در سال ۱۹۹۷ آرتر جیمز میچنر نویسنده و مولف بزرگ در ۹۰ سالگی از این دنیارفت. هر دو آمریکایی بودند.

اونیل که پدر‌زن چارلی چاپلین هنرمند تئاتر و سینما هم بود با نماشنامه‌های خود تئاتر و سینما را به زندگی روزمره مردم نزدیک کرد و به هنر نمایش به عنوان یک وسیله انتقال وضعیت و ایده مفهوم واقعی داد و حرفه نمایش را، با طرح مسائل سیاسی و اجتماعی در قالب داستان زندگانی، به صورت یک رسانه تمام عیار درآورد. پیش از انتشار نمایشنامه‌های یوجین، زیبایی زنان بازیگر؛ اکشن‌ها؛ طنز گویی و افسانه‌ها پایه حرفه نمایش (تئاتر و سینما) را تشکیل می‌دادند. از وی که اواخر عمر به بیماری لقوه دچار شده بود ۳۸ نمایشنامه باقی مانده است که از میان آنها «آنا کریستی» و «آن سوی افق» معروفیت بیشتری دارند. «یوجین گلدستون اونیل» در کار قلم روش چخوف را دنبال می‌کرد.

در میان نمایشنامه‌نویسان جهان شاید آثار هیچ کدام به اندازه یوجین اونیل حدیث نفس و شبیه به زندگی واقعی او نباشد. او در تمامی آثارش چه به شکل مستقیم و چه غیر مستقیم تجربه‌های زندگی‌اش را در قالب نمایشنامه‌هایی طرح‌ریزی است. از زندگی‌اش در کشتی به عنوان یک ملوان که منجر به خلق آثاری چون«گوریل پشمالو»، «روغن نهنگ»، «در منطقه جنگی»، «سفر دور و دراز به وطن» و... شده‌ تا سفر به هندوراس در جست‌وجوی طلا که به شکلی غیر مستقیم خود را در نمایشنامه‌ای چون«امپراطور جونز» نشان می‌دهد. از اقامتش در مهمان‌خانه‌های محقر اسکله‌ها که در آثاری چون«مرد یخی می‌آید» و«آنا گریستی» بازتاب می‌یابد تا از دست دادن کودکش که در نمایشنامه«نخستین آدم آمده است»، همه و همه بازتاب وقایع و تجربیات راستین اونیل است.اما از میان تمامی این آثار«سیر روز در شب» به شکلی تمام عیار تمام زندگی‌نامه اونیل را در برمی‌گیرد و ما می‌توانیم بیوگرافی کاملی از اونیل و خانواده‌اش را در این نمایشنامه باز یابیم. پدری که بازیگر تئاتر است و مدام در سفر برای اجرای نمایش. مادری معتاد با حمله‌های عصبی گاه به گاه و البته با همان نام‌های وقایع جیمز مری، برادری عیاش به نام جیمی و برادری به نام ادموند که در دو سالگی مرده و اونیل در این نمایشنامه نام یوجین را بر او نهاده، شاید با آرزو و نوستالژیای مرگ خودش در کودکی و نام او را در نمایشنامه برای شخصیت خود به عاریت گرفته است. نگاه تلخ ادموند(که خود یوجین اونیل است) ‌به زندگی، آوارگی‌اش، کارش در یک روزنامه کوچک، مسلول شدنش، ویلای ییلاقی که خانواده تابستان را در آن می‌گذرانند و... همه به شکلی مستقیم برگرفته از زندگی واقعی خود اونیل است و ما را در مقابل این پرسش قرار می‌دهد که آیا این زندگی اونیل است که چنین جانمایه دراماتیک دارد و قابل تبدیل شدن به یک نمایشنامه است و یا استادی وی از دل تجربه‌ها و واقعیت‌های روزمره، چنین اثر بدیع و جانداری به وجود آورده است؟

جواب هر چه باشد حقیقتی را بر ما آشکار می‌کند؛ این که واقعیت و تجربه واقعی یکی از دستمایه‌های اصلی اونیل در خلق آثارش است. اغلب کاراکترهای او برگرفته از شخصیت‌های واقعی هستند. از خود او و خانواده‌اش گرفته تا دوستانی که در طی تجربه‌های مختلف با آن‌ها سر و کار داشته‌ و می‌توان رد پاهای این شخصیت‌ها را به راحتی در زندگی‌نامه وی پی گرفت.

و شاید یکی از دلایل عمده شخصیت‌پردازی‌های خوب اونیل در همین نکته نهفته باشد، شخصیت‌هایی زنده، محکم و دارای هویت و شاید به همین دلیل منتقدان بخش عمده آثار اونیل را در حوزه رئالیسم و حتی ناتورالیسم طبقه‌بندی می‌کنند. رئالیسمی که حضور و سیطره واقعیت در آن، چنان ملموس و انکار ناپذیر است که دیگر جای هیچ شکی در رئالیستی بودنش باقی نمی‌گذارد و حتی آن دسته از منتقدان آثار غیر رئالیستی وی را نیز همچون«گوریل پشمالو» یا«خداوندگار براون» در حوزه سبک‌های التقاطی قرار می‌دهند و آن را ترکیبی از اکسپرسیونیسم و رئالیسم می‌دانند.یافتن جنبه‌های واقع‌نمایانه در آثار اونیل شاید کار چندان دشواری نباشد چرا که در همان برخورد اول با اثر، خود را به رخ می‌کشد و حتی خود را بر مخاطب تحمیل می‌کند. واقعیتی عریان و حتی گاه برخورنده، اما در پس این پوسته واقعی می‌توان لایه‌هایی از تخیل، فانتزی و مهمتر از همه اسطوره را در نمایشنامه‌های اونیل جست‌وجو کرد. این که این لایه‌ها چگونه به آثاری با چنان رئالیسم و واقعیت‌پردازی راه می‌یابد، بحثی است که بعد بدان خواهم پرداخت، اما در ابتدا از دو رویکرد عمده اونیل به اسطوره سخن به میان می‌آورم:

در نخستین رویکرد اونیل با خودآگاهی کامل به سراغ اسطوره می‌رود و آن را در لایه‌های ظاهری اثر خود به نمایش می‌گذارد و حتی سعی در آداپته کردن و امروزی کردن آن دارد. از مثال‌های بارز آن در آثار او می‌توان به سه‌گانه«عزا برازندهالکتر است» و«امپراطور جونز» اشاره کرد.

در«عزا برازنده الکتر است»، اونیل به بازسازی امروزی سه‌گانه اورستیای آشیل می‌پردازد و شخصیت‌ها و حوادث اسطوره‌ای را با شخصیت‌ها و رویدادهای قرن نوزدهمی عوض می‌کند به جای آگاممنون فرمانده سپاه آخایی در جنگ تروا، سرتیپ از‌رامنون را می‌نشاند که در دریا مشغول جنگ است و به جای«کلی تم نسترا» همسر خیانت‌کار آگاممنون همسر خیانت‌کار دیگری به نام کریستین را به جای اورست، پسرشان ‌می‌گذارد که او نیز در جنگ است و بعدها انتقام ‌می‌ستاند و...

و آن چه جالب این که اونیل در این بازسازی چنان پیش می‌رود که حتی به شباهت‌های آوایی اسامی نیز توجه می‌کند.

همان گونه که می‌دانیم روایت انتقام اورستیا جدای از ابعاد دراماتیک و تراژیکش که خود را در سه گانه اورستیا اثر اشیل و الکترای سوفکل و الکترای اوریپید نشان داده‌، سر منشایی اسطوره‌ای نیز دارد که نخستین بار از آن در اودیسه هومر ‌یاد شده ‌و منبع هر سه روایت فوق همان روایت اسطوه‌ای هومری است.

اونیل این روایت اسطوره‌ای را به قرن نوزدهم می‌کشاند و آن را با یک سلسله حوادث تاریخی پیوند می‌زند بدون آن که لطمه‌ای به ساختار اصلی روایت وارد آورد.در امپراطور جونز نیز شاهد استفاده مستقیم و آگاهانه اونیل از الگوهای اساطیری هستیم اما او این بار نه اسطوره‌های آشنای یونانی بلکه اسطوره‌های ناشناخته آفریقایی را دستمایه قرار می‌دهد که در سراسر نمایشنامه در قالب‌هایی همچون خدای تمساح، جادوگر و اشباح و ارواح تجلی می‌یابد و با صدای ضربات اوج گیرنده طبل در طول نمایشنامه و صدای ادعیه و اوراد بر این جنبه‌های آئینی ـ اسطوره‌ای تاکیدی مضاعف می‌گذارد.در رویکرد دوم اونیل به اسطوره‌، شاهد رویکردی پیچیده‌تر و عمیق‌تر هستیم؛ بدین معنا که تفکر اسطوره‌ای و الگوهای منشعب از آن این بار در لایه‌های زیرین و یا به عبارتی دیگر در ناخودآگاه متون او متجلی می‌شود. این بار حضور این لایه‌ گستر‌ده‌تر را در طیف وسیعی از نمایشنامه‌های اونیل باز می‌یابیم، حتی در رئالیستی‌ترین آثارش که به ظاهر هیچ نشان و رنگ و بویی از اسطوره ندارد:نور تروپ فرای منتقد کانادایی و یکی از برجسته‌ترین نمایندگان نقد اسطوره‌ای در کتاب ارزشمندش تحلیل نقد به دو نوع عمده از تصاویر در آثار ادبی مبتنی بر اسطوره اشاره می‌کند: تصاویر بهشتی و تصاویر دوزخی که هر کدام از آن‌ها کهن الگوهایی تکرار شونده است که ردپای آن‌ها را در بسیاری از آثار ادبی می‌توان پی گرفت.