جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

تأثیر نظام اخلاقی غیردینی کانت


تأثیر نظام اخلاقی غیردینی کانت

امانوئل کانت فیلسوف آلمانی ۱۷۲۴ ۱۸۰۴ در کنیکس برگ, شهری در پروس شرقی روسیه , در سنتی موسوم به پاک دینان, جریانی از مذهب پروتستانیسم, تربیت شد پدرش شغل سراجی داشت و پدر و مادرش هر دو مقدس ماب بودند

● زندگی‌نامه کانت:

امانوئل کانت فیلسوف آلمانی (۱۷۲۴-۱۸۰۴) در کنیکس برگ، شهری در پروس شرقی (روسیه)، در سنتی موسوم به پاک دینان، جریانی از مذهب پروتستانیسم، تربیت شد. پدرش شغل سراجی داشت و پدر و مادرش هر دو مقدس ماب بودند.

کانت ۸۰ سال زندگی خود را به تعلیم و تربیت و تألیف گذراند و زندگی آرام را به پیروانش توصیه می‌کرد و خود نیز چنین بود. در آغاز در خانه‌های بزرگان برای تحصیل معاش به تدریس مشغول و بعدها در دانشگاه شهر خود دانشیار شد و پس از آن به استادی منصوب گردید.

کانت هیچ گاه متأهل نشد ولی زندگی مرتب و منظمی برای خود ترتیب داده بود. در ساعت مقرر از خواب برمی‌خاست و در عرض روز کاری معین و معلوم را انجام می‌داد. هشت سال قبل از مرگش قوای دماغیش سست گردید و کور شد و حافظه‌اش آن وضوح ذهن خود را که (وحشت آورترین حادثه برای یک فیلسوف است) از دست داد.

تألیفات او بالغ بر هفتاد جلد رساله و کتاب می‌شود که در اکثر مسائل علمی نوشته است لکن عمده آنها در نقادی و فلسفه است که مهمترین آنها عبارتند از: نقادی عقل مطلق – نقد عقل عملی – نقد قوه حکم مبانی فلسفه اخلاق.

کانت عقل نظری و عملی را نقد کرده و ثابت نموده که عقل نظری از درک حقیقت اشیاء عاجز است. او حس و تجربه را تنها وسیله تحصیل علم دانست ولی بعدها به فکر افتاد که اگر عقل نباشد از حس و تجربه نمی‌توان به علم پی برد و علم مبانی عقلی می‌خواهد ولی از طرف دیگر به تعقل هم تا مبانی عملی بدست نیاید نمی‌توان اطمینان کرد.

این نقل قول خلاصه‌ای از مبانی فکری کانت را در بردارد که می‌گویند بر بالای قبر او نوشته شده است : دو چیز است که روح مرا با اعجاب و خشیتی که پیوسته نو می‌شوند و افزایش می‌یابد سرشار می‌سازند آسمان پر ستاره بالای سرم و قانون اخلاقی درونم.

● بررسی نظریه کانت:

از نقاط ضعف و قوت و تناقضات نظریه کانت در فلسفه اخلاق به یک عنوان یک نظریه غیر دینی می‌توان و باید بتوان در فلسفه اخلاق دینی نهایت استفاده را کرد و از این جهت باید برای این خدمات او سپاسگزار او بود.

شهید مطهری در کتاب فلسفه اخلاق و مبانی تعلیم و تربیت اسلامی اظهار می‌دارد که اندیشمندان و نظریه‌پردازانی سکولاری که فلسفه اخلاق را می‌پذیرند و به دنبال مبانی ارزش‌های کارهای اخلاقی هستند ونظریه‌های عاطفی و محبت، زیبائی، زیبائی معقول، عقل دوراندیشی و …. را ارائه داده‌اند و اعتقاد دارند که باید کارهای اخلاقی را انجام داد و از کارهای ضداخلاقی تبری کرد کسانی هستند که به نوعی خدا را پرستش می‌کنند هر چند به خدا اعتقاد ندارند. شهید مطهری این نوع پرستش و عبادت را (پرستش ناخودآگاه) می‌نامد و کانت یکی از این افراد است.هر چند کانت یک نظریه غیردینی را مطرح کرده است که سالهاست در مورد آن بحث می‌شود و فلسفه او چون فلسفه ارسطو یکی از پایه‌های فلسفه اخلاق در مغرب زمین است.

برای تأیید حرف شهید مطهری بر (پرستش خداوند اما ناخودآگاه) این فیلسوف این نقل قول کانت که گفته است:

«دو چیز است که روح مرا با اعجاب و خشیتی که پیوسته نو می‌شوند و افزایش می‌یابند سرشار می‌سازند، آسمان پر ستاره بالای سرم و قانون اخلاقی درونم.» یک دنیا دلیل است.

(چون تنها تلاوت متون مقدس، اصلاح انسان است بنابراین کتاب مقدس باید مطابق قانون اخلاقی بیشتر شود نه برعکس)

اخلاق از آن حیث که مبتنی بر مفهوم انسان به عنوان قاعل مختل است که فقط از آن جهت که مختار است به واسطه عقل خودش خود را به قانون مطلق ملزم و تکلیف می‌کند بنابراین اخلاق به خاطر خودش به دین نیاز ندارد بلکه به برکت عقل عملی محض خودکفا و بی‌نیاز است.

ـ کانت هم مانند بسیاری از اندیشمندان بزرگ فلاسفه اخلاق (فلسفه عملی) خود را با فلسفه نظری‌اش در ارتباطی تنگاتنگ قرار می‌دهد.

ـ کانت بدین نکته اهتمام داشت که مانع نسبت گرایی اخلاقی گردد.

ـ فلسفه اخلاق کانت کوششی بود در جهت ممانعت از شکاکیت هیومی و تثبیت اعتبار عام احکام اخلاقی.

ـ او در کتاب نقد عقل محض به آراء و افکار هیوم تاخت.

از نظر او نیکی و بدی رفتار را نمی‌توان در آزمایشگاه‌های علوم تجربی به دست آورد و یک حکم اخلاقی را نمی‌توان زیر ذره‌بین بررسی و ارزیابی کرد.

ـ کانت دریافته بود که مجموعه اموری که از طریق حواس درک می‌شوند برای برپایی یک نظام اخلاقی کافی نیست از طرق دیگر ما نسبت به آنچه از طریق حس قابل درک نیست نمی‌توانیم معرفت نظری پیدا کنیم. به عبارتی چالش بزرگ کانت این بود که نظام اخلاقی خود را بدون توسل به مابعدالطبیعه بسازد.

ـ از منظر کانت یک واقعیت وجود دارد که می‌تواند برمبنای آن اخلاق را تأسیس کرد و آن از مدرکات حسی نیست بلکه بداهت اخلاق است. قوانین اخلاقی بر همگان آشکار و معلوم است و ما همه در معرض تجربه‌های (باید) اخلاقی هستیم و می‌گوید این که باید وظیفه خود را انجام دهیم یک (دستور قطعی) است.

ـ از منظر کانت زندگی مبتنی بر اخلاق و زندگی سعادتمند دو لنگه کفش متمایزند اما می‌گوید که شایسته است یک انسان خوب با (کرامت و سعادت) نیز مقارن گردد.

کانت وجود خدا و نامیراثی روح را آنطور که خود موکداً بیان داشته در مقام ایمان عمل مورد تصدیق قرار داده است.

ـ براساس نظریه اخلاقی کانت که یک اخلاق وظیفه گرایانه است عملی اخلاقی است که نه از سوی میل بی‌واسطه انجام گیرد و نه از روی مصلحت شخصی و نه بدلیل نتایج آن بلکه به این دلیل اخلاقی است که از سر تکلیف انجام شود.

ـ فقط براساس دستوری عمل کن که بوسیله آن می‌توان در عین حال اراده کنی که دستور مزبور قانون کلی و عملی شود.

□□□

دیدگاه کانت را می‌توان قراردگرائی کانتی نامید هر چند کانت از مطلق گرایان و مبناگرایان می‌باشد و مبناگرائی که با مطلق گرائی است با قراردادگرائی که به نسبت‌گرائی می‌انجامید هماهنگی ندارد. اما در اصطلاح « مملکت غایات» که هر ذات خردمند هنگامی عضو مملکت غایات است که اگر چه در آن واضح قوانین عام است خود تابع این قوانین باشد این تناقض حل می‌شود.

● نقد نظریه غیر دینی کانت با قواعد دینی

با توجه به اینکه کانت از یک طرف معتقد است که انسان خوب باید سعادتمند شود و از یک طرف این مسئله مترادف است با اینکه باید خدائی و پاداشی و عقابی وجود داشته باشد این مبحث اخلاقی کانت را از نقاط ضعف نظام اخلاقی او دانسته‌اند و برخی از منتقدین با ملاحظه این نکته ضعف او را شعبده‌باز و بندباز معروفی کرده‌اند.

«اگر ما خود را به عنوان پاداش دهنده و عقوبت کننده در پس قانون اخلاقی قرار دهیم از قاعده احتیاط تبعیت کرده‌ایم و انگیزه ما برای اطاعات از قانون اخلاقی، ترس از عقوبت و امید به پاداش خواهد بود و این کار ارزش اخلاقی ما را از بین می‌برد.»

کانت می‌گوید: «هر فردی راغب است که دیگران به او کمک کنند هر چند آشکارا تصریح کند که اصل عمل او این است که به دیگران کمک نکنند و دیگران نیز خودشان را در موضعی می‌یابند که به او کمک نکنند بنابراین اصل حب ذات خودش را نقص می‌کند این دو مثال بر این اصلند که اگر می‌خواهی که دیگران با تو بدی نکنند به آنها بدی نکن.

با این حرفهای کانت مشخص می‌شود که در نظام اخلاقی کانت تناقص وجود دارد زیرا که کانت اصول اخلاقی را بنابر سودگرائی نمی‌پذیرد و بر این اساس پذیرفته است که خود عمل فی نفسه خوب است نه بخاطر منافع آن، در حالیکه در گزاره بالا خلاف این را می‌گوید.

نویسنده: رحمت الله - علیرحیمی



همچنین مشاهده کنید