پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تابوشکنی به سبک حاتمی کیا


تابوشکنی به سبک حاتمی کیا

«به رنگ ارغوان» آخرین ساخته ابراهیم حاتمی کیاست بهتر است بگوییم آخرین اثر به نمایش در آمده وی است فیلمی که شش سال پشت در توقیف های همیشگی سینمای ایران گوش به زنگ ماند تا بالاخره نوای آزادی اش را به گوش بسپارد

«به رنگ ارغوان» آخرین ساخته ابراهیم حاتمی‌کیاست. بهتر است بگوییم آخرین اثر به نمایش در آمده وی است. فیلمی که شش سال پشت در توقیف‌های همیشگی سینمای ایران گوش به زنگ ماند تا بالاخره نوای آزادی‌اش را به گوش بسپارد.

«به رنگ ارغوان» شش سال پیش ساخته شد اما به دلیل رنگ و بوی سیاسی و جسورانه و داستان عاشقانه بدیع‌اش که در صورت اکران می‌توانست حساسیت‌های بسیاری را برانگیزد، به اصطلاح توقیف شد. «به رنگ ارغوان» با وجود اینکه واپسین اثر حاتمی‌کیا نیست اما به جرأت برترین و پخته‌ترین اثر کارگردانش

● فیلمنامه

خیلی‌ها دلیل اصلی توقیف «به رنگ ارغوان» را فیلمنامه جسورانه‌اش می‌دانند. داستان عشقی عمیق و ویرانگر در دل ماموری بی‌اراده و مزدور که هرچه این عشق پررنگ‌تر می‌شود، ایدئولوژی مامور نیز بیشتر رنگ تردید و تغییر در خود می‌گیرد.

حاتمی‌کیا در آثار پیشین‌اش هم به بیان داستانی عاشقانه-عارفانه در بستر جنگ پرداخته بود اما تفاوت« به رنگ ارغوان» با سایر آثار حاتمی‌کیا در این است که اینجا دیگر خبری از جنگ نیست. خبری از شعارهای آرمان‌پرستانه و ایده‌آل‌طلبانه نیست. بلکه حاتمی‌کیا در یک تابو شکنی عظیم و دلنشین به جای خود شکنی،آینه کلیشه‌ای ژانرش را شکسته و جواب بسیار مثبتی هم گرفته.

فیلم داستان فردی است با نام مستعار «شهاب ۸»، مامور مزدوری که از طرف مقامات بالاتر مسئول تعقیب دختری به نام ارغوان کامرانی می‌شود اما دیری نمی‌پاید که درمی‌یابد ارغوان کامرانی نه‌تنها بی‌گناه است بلکه موجودی است پاک که سعی می‌کند از پیشینه تاریک والدینش فرار کند و همیشه از سیاست گریزان است. شهاب ۸ درگیر عشقی پایدار و سفت و سخت در رابطه با ارغوان کامرانی می‌شود و بر سر دوراهی گیر می‌کند: وصال به معشوق و رهایی از قید و بند دستورات مقامات یا پایبندی به ایدئولوژی مقامات و انجام ماموریت به نحو احسن...

باید به حاتمی‌کیا بابت پردازش چنین داستان گیرایی تبریک گفت. برخلاف آثار پیشین حاتمی‌کیا که همیشه در نقاطی دچار سکته و حفره‌های عمیقی در فیلمنامه خود بودند، در« به رنگ ارغوان» همه چیز سر جای خود قرار گرفته است از شخصیت‌پردازی‌های مو به مو و دقیق گرفته تا اجرای بسیار صحیح و جذاب داستانش تا دیالوگ‌های فکر شده.

اوج ظرافت کار حاتمی‌کیا در «به رنگ ارغوان» را می‌توان در پردازش کاراکترها و استحاله‌های شخصیتی آنان یافت. فیلم دو کاراکتر محوری دارد: هوشنگ ستاری یا همان شهاب ۸ که ماموریت تعقیب ارغوان کامرانی را دارد تا از این راه به پدر وی برسد. وی مانند همان شعر معروف مولانا به یکباره از سجاده‌نشینی باوقار مبدل می‌شود به بازیچه کوی کودکان.

و همین‌طور ارغوان کامرانی، دختری که قربانی تصمیمات پدر و مادرش است و همین گذشته تلخ، حالا او را از سیاستزده کرده اما ناخواسته درگیر نزاع دو گروهی می‌شود که قصد دستگیری و کشتن پدرش را دارند. به هوشنگ ستاری اعتماد می‌کند اما پس از مدتی درمی‌یابد که وی نیز مهره‌ای است برای دستیابی به پدر. در مورد هر دو این شخصیت‌ها ما شاهد استحاله‌های تعیین‌کنند‌ه‌ای هستیم که هریک می‌توانستند برای این فیلم بسیار خطرناک باشند چون اصولا در سینمای ایران استحاله شخصیت‌ها دو حالت بیشتر ندارد: یا لبریز می‌شود از شعارهای سفارشی و اصل مطلب کاملا فراموش می‌شود یا به‌قدری تصنعی و اغراق شده انجام می‌شود که موجب خنده تماشاگر می‌شود اما در«به رنگ ارغوان» استحاله شخصیت‌ها به‌خصوص خود شهاب۸، به این دلیل به دل می‌نشیند که همراه است با یک کشف و شهود عرفانی.هوشنگ ستاری با راز و نیاز با معبودش،به حقایقی در مورد خود و عشق زمینی‌اش می‌رسد و درست از جایی که به مافوق پرنفوذش پاسخ منفی می‌دهد، کاملا تبدیل می‌شود به یک شخصیت جدید و آزاد. نکته دیگر وجود نمادها و استعاره‌های گوناگون در فیلم است. هوشنگ ستاری از همان ابتدای فیلم در حال اقامه نمازی است که هیچ‌گاه ما پایانش را نمی‌بینیم. ما از آغاز تا پایان فیلم،در نماهایی شاهد بخش‌هایی از نماز شهاب ۸ هستیم. نمازی که گویا یک فرآیند بازسازی شخصیتی است برای وی. نمازی که بالاخره در پایان فیلم به اتمام می‌رسد.

همچنین می‌توان اشاره کرد به داستان تخریب جنگل و ایجاد تونل در دل آن که می‌توان این جنگل را نمادی دانست از تمام چیزهایی که در این جامعه به دست فراموشی سپرده می‌شوند و به راحتی تخریب می‌شوند. بدون اینکه دلیلی برای‌شان آورده شود. یا همان درخت مقدس که به مرور زمان تبدیل می‌شود به وعده‌گاه هوشنگ و ارغوان. درختی که در کنار آن هوشنگ به نفس لوامه خود پی می‌برد و آن‌ را مورد توجه قرار می‌دهد.نکته جالب اینجاست که هیچ‌گاه و هیچ جایی تلویحا اعلام نمی‌شود که ستاری و شفق عضو چه فرقه‌ای هستند.حاتمی‌کیا این‌جا نیز حرفش را به بهترین و کنایی‌ترین نحو ممکن می‌زند. بدون اینکه از فرد و گروه خاصی نام ببرد. همگی اینها نشانه و مهر تاییدی است بر اینکه کارگردان سینما و ابزار آن را به‌خوبی می‌شناسد.

● کارگردانی و بازیگری

اما در مورد ساختار بصری فیلم نیز باید گفت که به جرأت فیلم از این حیث نیز برترین ساخته سازنده‌اش است. مهم‌ترین کار حاتمی‌کیا را در این بخش باید در میزانسن‌های ساده اما تاثیر گذارش دانست. به‌طور مثال دقت کنید در پلان‌هایی که مربوط به ملاقات ارغوان و هوشنگ است،چه در قهوه‌خانه و چه در خانه ارغوان یا میزانسن فوق‌العاده پلان‌های پایانی،جایی که ارغوان بازداشت می‌شود و پس از آن همه زد و خورد به‌دنبال هوشنگ می‌گردد و همین‌طور پلان قبلی که منتظر حضور پدر است. حاتمی‌کیا در میزانسن و چینش اکسسوار صحنه به‌قدری موفق عمل کرده که به نوعی این ارجاعات بصری تبدیل می‌شوند به یک مقدمه چینی برای ذهن مخاطب جهت تعقیب ادامه داستان. همین‌طور می‌توان اشاره کرد به طراحی صحنه بسیار مناسب محسن شاه ابراهیمی به‌خصوص در همان فضای بسیار جالب و سیاه اتاقک ستاری که با هر تغییری که در وی ایجاد می‌شود، رنگ روشن‌تری به خود می‌گیرد و این به نحو احسن در خدمت کلیت فیلم است یا می‌توان اشاره کرد به فضای ابزورد -رمانتیک اتاق ارغوان که نشان‌دهنده روحیات لطیف و در عین حال مرموز ارغوان است.

البته نمی‌توان از فیلمبرداری بسیار مناسب حسن کریمی نیز نگفت. وی به‌قدری در برخی سکانس‌ها عالی عمل کرده که حتی می‌توان آن‌را با بسیاری از فیلم‌های آمریکایی مقایسه کرد .به طور مثال در همان پلان‌های پایانی روز حراج پدر و نمایش توامان ارغوان دعاگو و درگیری نیروهای دو گروه با یکدیگر و ببینید که این تداخل تصویری چقدر زیبا و دقیق به تصویر در آمده. اگر بخواهیم عملکرد گروه بازیگران را نیز در نظر بگیریم، بی‌شک یکی دیگر از نقاط قوت فیلم نمایان می‌شود .باید به حبیب رضایی بابت انتخاب‌های دقیقش دست‌مریزاد گفت. حمید فرخ نژاد، بازیگر پرتوان سینمای ایران در نقش شهاب ۸، چنان بازی قدرتمند و چند لایه‌ای را به نمایش می‌گذارد که شاید بتوان گفت اینجا بهترین بازی‌اش را انجام داده. به‌خصوص در زمان‌هایی که ناگهان به هوشنگ ستاری لنگ و ساده لوح تبدیل می‌شد این تغییر شخصیت را به قدری استادانه انجام می‌داد که گویی واقعا مامور خبره اطلاعات است!یکی از دوستان می‌گفت که گویا حمید فرخ نژاد دیالوگ‌ها را تنها با فاصله‌ای اندک از ضبط صحنه‌ها حفظ می‌کرده تا حسش تازه و تاثیرگذار باشد.

اینها همه نشان‌دهنده هوش سینمایی وی می‌باشند. خزر معصومی نیز در نقش ارغوان کامرانی دختر مهربانی که درگیر روابطی می‌شود که همیشه از آنها گریزان بوده،بازی بسیار خوبی از خود ارائه داده. به‌خصوص در بخش‌هایی که باید مظلومیت ارغوان را نمایان ‌می‌کند، چه در تن صدا و چه در میمیک چهره، درخشان عمل می‌کند. حضور قدرتمند معصومی در «به رنگ ارغوان» معرف ستاره‌ای نوظهور به سینمای ایران است و اما رضا بابک بازیگر باسابقه سینمای ایران در نقش کوتاه مافوق شهاب۸، مسحورکننده‌ترین و باورپذیرترین بازی فیلم را به نمایش گذاشته، به گونه‌ای که این نقش نقطه عطفی در کارنامه بازیگری‌اش به حساب می‌آید. نحوه بیان دیالوگ‌ها، چهره مات و خیره‌اش، همه و همه در حد بسیار بالایی قابل قبولند اما ای کاش به جای کورش تهامی که در اکثر صحنه‌ها بازی متصنع و پراغراقی دارد،از فرد دیگری استفاده می‌شد. باری در نهایت باید گفت که «به رنگ ارغوان» همانند پلان پایانی‌اش، یک فیلم غافلگیر کننده و قابل قبول است از ابراهیم حاتمی‌کیا، کارگردانی که مدتی بود بسیاری را دلسرد کرده بود اما حالا نمایش این اثر بدیع از وی باعث می‌شود که وی و سینمای مورد پسندش را بهتر بشناسیم.

امیررضا تجویدی