جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

برخورد تمدن ها و گفت وگوی تمدن ها


برخورد تمدن ها و گفت وگوی تمدن ها

تضاد میان غرب و اسلا م, درجهان امروز شکل خشونت باری به خود گرفته است این تضاد و بحران ناشی از آن از یک سو نمایانگر پایان عصر پیش مدرن و از سوی دیگر نشان دهنده سیاست خودمحوری و برتری طلب غرب بوده است

برخورد تمدن‌ها، نظریه‌ای از ساموئل‌هانتینگون مدت‌ها قبل از نظریه گفت‌وگوی تمدن‌هامطرح شده است. بعداز حادثه ۱۱ سپتامبر این حدس پیش آمد که آنچه واقعی‌تر است، نظریه برخورد تمدن‌هاست که با سخنرانی معروف جرج بوش، خاطره جنگ‌های صلیبی را زنده می‌کرد.

بیش از ده سال پیش، نظم در برابر قدرت جهانی پایان یافت و نظم نوین با جهان تک ابرقدرتی جای آن را گرفت. جایی که فوکویاما آن را پایان تاریخ می‌نامید زیرا معتقد بود تنها یک روش برای کشورهای جهان باقی مانده است. لیبرال دموکراسی . و از آنجا که تنوع رفتارهای سیاسی دیگر در تاریخ قابل پیگیری نیست، از این به بعد باید تنها شاهد یکنواختی حاکم از جانب لیبرال دموکراسی برجهان باشیم.

اما با گسترش جهانی شدن، کنترل انحصاری سرمایه‌داری غرب با چالش‌های نوینی روبه‌رو شده است. جنگ سرد نیز که عامل حفظ تنش میان شرق و غرب و توجیه‌گر سیاست نظامی‌گری آمریکا در جهان بوده پایان یافته است. نظریه بدیل برخورد تمدن‌ها، یعنی نظریه گفت‌وگوی تمدن‌ها نیز مانند همتای متضادش از تبیین درستی ازمناسبات جهانی و اهرم‌های شکل دهنده قدرت و تضادها برخوردار نیست.

تضاد میان غرب و اسلا‌م، درجهان امروز شکل خشونت‌باری به خود گرفته است. این تضاد و بحران ناشی از آن از یک سو نمایانگر پایان عصر پیش مدرن و از سوی دیگر نشان دهنده سیاست خودمحوری و برتری طلب غرب بوده است. دین واقعیتی اجتماعی است که اصلی‌ترین قسمت هویت مردم را تشکیل می‌دهد. جنگ و ستیز میان گروه‌ها و افراد مختلف عمدتا بر سر منافع و قدرت رخ می‌دهد و دین به عنوان ابزار توجیه رفتار یا تحریک و بسیج مردم به کار گرفته می‌شوند. نقش عوامل هویت بخش در جامعه مدرن با جامعه پیشامدرن یکسان نیست. در جامعه مدرن، ابعاد هویت افراد بیشتر از جامعه سنتی است و به همان میزان نقش دین مرکزیت خود را در هویت اجتماعی افراد و جامعه از دست می‌دهد زیرا در جامعه مدرن دین اجباری به دین اختیاری بدل می‌شود، در حالی که در جوامع سنتی نقش دین به عنوان مرکز هویت‌بخش افراد کماکان حفظ می‌شود ودرعین حال که قرائت واحدی از آن به رسمیت شناخته می‌شود و همین امر منجر به برخورد قهرآمیز گروه‌های مختلف مذهبی با یکدیگر و با جهان مدرن می‌شود.

محور ارزش‌ها و هنجارهای پیشامدرن، دین بوده است; گرچه کمتر تمدنی درتاریخ جهان به نام دین شناخته شده است. زیرا ادیان در اساس به اصول ثابت و پایدار معقتدند ولی تمدن متحول است و تکامل می‌یابد.

هرجامعه، هر چقدر کوچک، دارای فرهنگ یا خرده فرهنگی است که با فرهنگ کل جامعه و به ویژه با فرهنگ سایر جوامع متفاوت است. ویژگی برجسته این تفاوت‌ها از زبان، اصلی‌ترین مشخصه یک فرهنگ ناشی می‌شود. نفوذ یک فرهنگ بر جوامع دیگر تا زمانی که به حد یک تمدن رشد نیافته باشد، اندک است. تمدن با وجوه مختلف نهادها، سازمان‌ها، دستاوردهای علمی، صنعتی، فلسفی، هنری، ادبی و دینی مشخص می‌شود. دین یک وجه از تمدن است که می‌تواند در رشد یا افول تمدن نقش داشته باشد. اولین قدم در پیدایش تمدن، گذار جامعه از مرحله شکار به کشاورزی است. آنگاه که جوامع توانستند نیازمندی‌های غدایی خود را فراهم آوردند، خلا‌قیت‌های انسان به کار می‌افتد. شهرنشینی با تمدن مترادف است. از شهر است که پدیده‌های نوین ابداع می‌گردد. شهر نه تنها محل مبادله کالا‌، که محل تبادل افکار و رشد و شکوفایی ذوق و سلیقه و استعدادها است. رابطه انسان با تمدن، خارج از رابطه انسان با انسان نیست. رقابت و تضاد میان تمدن‌ها از یک سو و تحولا‌ت درونی یک جامعه می‌تواند تمدنی را به افول بکشاند.

جهانی شدن که نتیجه بلندمدت آن، ادغام اقتصادی و فرهنگی جهان است، دارای دو چهره مثبت و منفی است. از یک سو این اتفاق، جهان سنتی را به چالش می‌طلبد تا از سنت‌های دیرپای غیرعقلا‌نی دست بردارد واز دیگر سو شکاف طبقاتی را در سطح جهان میان کشورهای فقیر و ثروتمند را عمیق می‌کند. به دنبال جهانی شدن، تجارت آزاد، اندک اندک به زیان غرب عمل می‌کند. در درازمدت روند جهانی شدن به سود آرامش و صلح جهان خواهد بود مردم کشورهای مختلف آگاهانه نباید اجازه دهند که گروه‌های حاکم در دولت‌ها چه غرب و چه شرق باعث تخریب این روند شوند.

پایه و اساس استدلا‌ل‌هانتینگتون برای آنکه نشان دهد تضاد تمدن‌های دینی به سطح برخورد خشونت‌بار با هم رشد یافته‌اند یا در حال رشد یافتن هستند، این است که نشان دهد جمعیت دو دین بزرگ اسلا‌م و مسیحیت در طول قرن بیستم به طور وسیع رشد یافته است. نتیجه این مقایسه این است که بلوک‌بندی میان مسیحیان و مسلمانان وسعت یافته است.‌هانتینگتون اضافه می‌کند که اگر ظرفیت پذیرش ویژگی‌های مدرنیته توسط دین سنتی وجود ندارد، پتانسیل برای رشد ادیان مسیحی و اسلا‌م زیاد است، وی رشد جمعیت مسیحی جهان را نتیجه گسترش اقتصاد لیبرال واندیشه مدرن غرب بلکه خواست‌های دینی افراد می‌داند و نتیجه می‌گیرد که در این رقابت سرانجام طرفداران اسلا‌م برنده خواهند شد; چراکه رشد جمعیت کشورهای اسلا‌می‌بالا‌تر از کشورهای مسیحی است.

نویسنده: دکترکاظم علمداری

نشر: توسعه

امین فیروزگر



همچنین مشاهده کنید