پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مجله ویستا

نبرد در بندر خاریوت عمان


نبرد در بندر خاریوت عمان

ظفار نام جنوبی ترین ایالت سلطان نشین عمان است این ایالت که مرز مشترک عمان با یمن را تشکیل می دهد, دارای یک نوار ساحلی باریک به طول ۱۳۷۰ کیلومتر و به عرض ۱۶ ـ ۱۰ کیلومتر است

ظفار نام جنوبی‌ترین ایالت سلطان‌نشین عمان است. این ایالت که مرز مشترک عمان با یمن را تشکیل می‌دهد، دارای یک نوار ساحلی باریک به طول ۱۳۷۰ کیلومتر و به عرض ۱۶ ـ ۱۰ کیلومتر است.

ظفار به دلایل مذکور تا سال ۱۸۷۹ میلادی کاملا مستقل از دولت مرکزی عمان و به وسیله رهبران قبایل اداره می شد. در سال های پس از جنگ دوم جهانی عواملی مانند فقر و کشف نفت، جوانان ظفار را در جستجوی کار راهی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس کرد. قدرت جسمی جوانان ظفاری که نتیجه زندگی کوهستانی آنان است سبب توفیق آنان در به دست آوردن کار در کشورهای عرب منطقه شد. سال ۱۳۴۱ گروهی از اهالی ظفار و جمعی از تبعید شدگان سازمان های سیاسی عرب برای تشکیل یک جبهه آزادیبخش عربی به هم پیوستند. این تشکل به طور پنهانی توسعه یافت و رفته رفته سازمان های بیشتری را در خود گرد آورد تا این که در یازدهم خرداد ۱۳۴۴ با نام «جنبش آزادی بخش ظفار» موجودیت خود را اعلام کرد و اولین کنگره خود را در ناحیه ای در بلندی های ظفار برگزار و کادر رهبری و ساختار سیاسی و نظامی خود را تعیین کرد. این کنگره بشدت تحت تأثیر اندیشه های ناسیونالیستی رهبران قبیله های منطقه بود و هدف اولیه خود را رهایی ظفار از حاکمیت دولت مسقط و استقلال این ایالت قرار داده بود.

یک هفته پس از این کنگره و در صبح روز نوزدهم خرداد ۱۳۴۴ که «روز انقلاب» لقب گرفته بود، این جنبش رسما آغاز انقلاب مسلحانه در عمان را اعلام کرد. چریک های ظفار با وجود مشکلات فراوان نظامی و قومیتی توانستند در مدت کوتاهی بخش هایی از ایالت ظفار را از کنترل حکومت مرکزی عمان آزاد کنند. استقلال جمهوری دموکراتیک یمن در سال ۱۳۴۷ نیز عامل دیگری بود که باعث تقویت آنان شد. جنبش ظفار از ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱ به پیروزی های مهمی نائل شد و توانست قلمرو خود را تا نزدیکی مناطق نفتخیز عمان گسترش دهد و به پشتوانه مهمی برای سایر جنبش های مذهبی و قومی موجود در کشورهای عرب حوزه خلیج فارس تبدیل شود.

سلطان قابوس که پس از برکناری پدرش سلطان سعید بن تیمور زمام امور عمان را به دست گرفته بود و خود را در خطر سقوط می دید به توصیه و هماهنگی انگلیسی ها و آمریکایی ها دست به دامان محمدرضا پهلوی شد. در آن زمان انگلیسی ها در حال خروج از خلیج فارس بودند و آمریکایی ها نیز سرخورده از جنگ ویتنام با طرح دکترین نیکسون ترجیح داده بودند مشکلات کانون های بحرانی جهان را به دست رژیم های منطقه حل و فصل کنند و از دخالت مستقیم بپرهیزند. از این رو دولت عمان در بیست و پنجم تیر ۱۳۵۱ با اعزام نماینده خود به تهران رسما از شاه ایران خواست تا حکومت مسقط را در سرکوب شورش ظفار یاری رساند. به این ترتیب مداخله نظامی ایران در بحران ظفار زاییده یک تبانی سیاسی و استراتژیک میان آمریکا و انگلستان و در راستای استراتژی منطقه ای آنان بود و توافقی نبود که فقط به اراده تهران و مسقط محدود شود.

درخواست سلطان قابوس حاکم عمان از شاه برای سرکوب شورش ظفار به سرعت مورد پذیرش شاه قرار گرفت. بویژه آن که کودتای سلطان قابوس در سال ۱۳۴۹ مورد حمایت شاه نیز قرار داشت.

نخستین یگان های نظامی ایران در بیست و نهم آذر ۱۳۵۱ از طریق دریا و هوا رهسپار عمان شدند و در دو سوی یکی از جاده های مهم منتهی به صلاله ـ مرکز ایالت ظفار ـ مستقر شدند. این عملیات در پایان یک سلسله مانورهای نظامی دوازده روزه که توسط پیمان نظامی «سنتو» و با شرکت نیروهایی از انگلستان، آمریکا، ایران و ترکیه در آب های خلیج فارس صورت گرفت، انجام شد. این مداخله نظامی بازتاب چندانی در جهان عرب نداشت. زیرا به استثنای سرهنگ قذافی در لیبی که نارضایتی خود را از این عملیات اعلام کرد دیگر دولت های خاورمیانه یا سکوت کردند یا ابراز رضایت کردند.

ارتش ایران با مساعدت اطلاعاتی ژنرال های انگلیسی که هنوز در عمان باقی مانده بودند، در ماه های بعد تمام شهرهای اطراف صلاله و جاده های منتهی به این شهر را تصرف کرد، راه های اصلی و مهم بین یمن و عمان را که مسیر اصلی ارسال اسلحه از سوی حکومت کمونیستی عدن برای چریک های ظفار بود، مسدود کرد، در ارتفاعات استراتژیک مشرف به شهرهای اصلی ظفار و مناطق مهم مرزی آن با یمن، استحکامات نظامی ایجاد کرد و تا آذر ۱۳۵۴ تمامی ایالت آشوب زده ظفار و از جمله شهر صلاله را به تصرف خود در آورده و آن را به ارتش عمان واگذار کرد. این عملیات چهار ساله به دلیل آن که در منطقه ای مملو از غار، پرتگاه و دره صورت گرفت با تلفات سنگینی برای دوطرف همراه بود، اما دولت ایران هرگز میزان تلفات خود را اعلام نکرد. فقط در روز سی ام دی ۱۳۵۴ بود که شاه در پاسخ به سوال یک خبرنگار به ۵۰ کشته از نظامیان ایران در ظفار اعتراف کرد.

در بیست و دوم آذر ۱۳۵۴ سلطان قابوس پادشاه عمان طی مصاحبه ای رسما پایان جنگ ظفار را اعلام کرد. پس از این تاریخ نیروهای ایران در تمام طول مرزهای عمان و یمن مستقر شدند و به اصرار مقامات عمان در منطقه باقی ماندند. شاه نیز چند بار تاکید کرد «نیروهای ایران به دعوت دولت عمان به آن منطقه رفته اند و هر لحظه پادشاه آن کشور تقاضای خروج کند، از آن منطقه خارج خواهند شد.» بخشی از این نیروها در بهمن ۱۳۵۵ پس از بازگشت کامل آرامش به منطقه، به ایران بازگشتند و بقیه تا پیروزی انقلاب اسلامی در آنجا ماندند.

ایران با دخالت نظامی، خواستار نمایش قدرت و توانایی خود به عنوان تنها نیروی بالقوه برتر منطقه در برابر جریانات مخالف به جهان غرب و کشورهای کوچک عرب خلیج فارس بود. مصاحبه ها و سخنرانی های شاه، نشانگر اشتیاق وافر ایران به اجرای چنین نقشی در منطقه بود؛ امری که بویژه پس از ناکامی تلاش های تهران در انعقاد یک پیمان همگانی امنیتی در خلیج فارس که اعراب نسبت به حسن نیت و اهداف خیرخواهانه در آن، دارای تردید و سوءظن بودند، افزایش یافت.

ابوالفضل حضرتی