یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

سیری در فاخرترین متن اخلاقی, روایی «سِرُّالإسراء فی شرح حدیث المعراج»


سیری در فاخرترین متن اخلاقی, روایی «سِرُّالإسراء فی شرح حدیث المعراج»

او بیش از اینكه در محضر علّامه طباطبائی بهره های صرفاً علمی ببرد بهره های عرفانی و سلوكی برد و با دستگیری او, خود غمزه آموز صد مدرس شد

معرفی مؤلف و گذری اجمالی بر شخصیت علمی و معنوی او مرحوم آیهٔ اللّه حاج شیخ علی آقای پهلوانی تهرانی (سعادت پرور) «عالم عامل و عارف پارسا و پرهیزگاری بود كه عمر طیب و طاهر خود را در تعلیم و ترویج معارف الهی و توحیدی گذراند. آن بنده پاك و بی آلایش كه نمونه ای از صفا و اخلاص بود در سال ۱۳۰۵ هـ.ش در تهران، در خانواده ای متدین چشم به جهان گشود. در سن هفت سالگی در مسجد امین الدوله به مرحوم میرزا ابوالقاسم مكتب دار سپرده شد تا راه علم و معرفت را آغاز نماید. تدریجاً به محضر شیخ محمدحسین زاهد رسید تا باب اصلاح اخلاق و تهذیب نفس را گشوده و در مسیر كمال به حركت درآید.

پس از آن به محضر مرحوم حضرت آیهٔ اللّه حاج شیخ علی اكبر برهان از شاگردان مرحوم سیدالعرفاء قاضی رسید، تا ضمن خواندن دروس ادبیات و فقه اصول، راه عرفان و شهود را نیز طی كند. پس از هجرت به قم، سطوح عالیه را در محضر برخی بزرگان گذراند و در حلقه درس های خارج حضرت آیهٔ اللّه العظمی بروجردی و حضرت امام خمینی(قدس سره)درآمد و تا هنگام تبعید امام به عراق از خرمن پر فیض امام خوشه چینی نمود.

نقطه عطف زندگی آن مرحوم، آشنایی با علّامه طباطبائی است، كه قضای الهی طی مدارج كمال و سیر در مراحل انسانیت در محضر آن یگانه دوران را برایش مقدّر نموده بود. او بیش از اینكه در محضر علّامه طباطبائی بهره های صرفاً علمی ببرد بهره های عرفانی و سلوكی برد و با دستگیری او، خود غمزه آموز صد مدرس شد. بدون اغراق، انعكاسِ خورشید معنویت و عرفانِ علّامه طباطبائی در آیینه وجود مرحوم سعادت پرور، پرتو افشان و روشنگر طریق عبودیت و بندگی بسیاری از كسان دیگر شد. او بود كه كتاب صامت و زبان خاموش مرحوم علّامه را، كه پرده دریای موّاج شخصیت علمی و معنوی اش شده بود، گشود و با اصرار و پی جویی های فراوان، باب معارف بس ارزشمند را گشود تا دیوان حافظ را شرح داده و جمال آفتاب، آفتابی شود و گلشن راز، رازهای دلِ پیر طریقت را بر سالكان راه خدا برملا كند.

لبُ اللبُاب در سیر و سلوك اولوالالباب كه اُسّ و مُخّ، معارف اخلاق و عرفان است در پرتو كوشش جناب سعادت پرورِ سعادتمند، از زبان علّامه جوشید و كلمات اولیای الهی و عارفان ربانّی كه بسی ارزشمندتر از كرامات آنهاست با طراحی مرحوم علّامه و كوشش خستگی ناشناسانه سعادت پرور از پراكندگی در كتب و دفاتر، یكجا در بیست مجلّد، جامع الشتات خردورزی و معرفت آموزی شد.

معارف عمیق ادعیه كه در نهانخانه های خَلَوات اولیای معصوم(علیهم السلام)با خدا در میان گذاشته شده بود، در پرتو جلساتی كه این عاشق شیفته راه اندازی نمود از زبان جناب علّامه بزرگوار بیان شد و در نهایت، حدیث معراج كه حدیث گفتوگوی خدای علی اعلی در خلوت با محبوبش رسول اعظم(صلی الله علیه وآله)می باشد در جلسات عرفانی، اخلاقی علّامه طباطبائی شرح شد تا در كتاب بس ارزشمند سرالاسراء با تلاش پانزده ساله استاد سعادتمند قلمی گردد.

سرالاسراء تلاشی است در راستای احیای حدیث شریف معراج، كه در یك مجموعه منسجم به شرح و تفسیر فرازهایی از حدیث، با روشی بدیع و به دور از پیش داوری، نخست آیات و روایات متناسب با فراز مورد بحث را ذكر كرده و در پایان مواردی كه نیازمند بیان مختصر برای رفع اشكال یا جمع بین احادیث می باشد، پرداخته است و بدین ترتیب، عمده مشكلاتی را كه موجب سردرگمی حقیقت جویان می گردد پاسخ داده است.

● ساختار كتاب

كتاب سرالاسراء در دو جلد و سی و هشت فصل تنظیم شده است كه هر جلد دارای نوزده فصل است. هر فصل با توجه به فقرات به چند قسم تقسیم و عنوان گذاری شده است. در ذیل هر عنوانی به تناسب، آیات و روایات مندرج شده و در پایان هر عنوان توضیحاتی از مرحوم مؤلف در جمع بندی آیات و روایات و ارتباط آیات و روایات با فقره مورد بحثِ حدیث معراج كه در صدر عنوان آمده، مطرح شده، در مجموعه كتاب ۱۴۵۰ آیه قرآن و ۲۸۰۰ حدیث و فقراتی از ادعیه در ذیل ۲۷۰ جمله حدیث معراج مورد استفاده قرار گرفته است.

● برداشت های ناب و لطیف از معارف اخلاقی حدیث معراج

اساس مطالب كتاب را آیات قرآن و احادیث شریف معصومان(علیهم السلام) و همچنین دعاها تشكیل می دهد كه در اطراف فقرات حدیث شریف معراج و برای شرح و تفسیر آن، مورد استفاده قرار گرفته است.

معارف بلندی كه در این حدیث شریف از جانب خداوند مطرح شده و روح پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) را سیراب نموده است، از غنای بالایی برخوردار بوده و مزیّن شدن متن حدیث به آیات قرآن و احادیث اولیای معصوم(علیهم السلام) هر چه بیشتر بر غنای محتوایی كتاب افزوده است. نكته قابل توجه توضیحات اجمالی مؤلف در ذیل هر فصل است كه بازتاب و بازخورد معارف بلند كتاب و سنّت در روح با صفای آن فرزانه عزیز است كه نكاتی لطیف و برداشت هایی راهگشا را در این توضیحات می یابیم. در ذیل نمونه هایی از معانی لطیف را كه در توضیحات شارح گرانقدر آمده است مورد توجه قرار می دهیم.

۱) معنای لطیف «خلافت الهیه» و وصول به آن

خداوند نسبت به متوكلان فرموده اند: «وجبت محبتی للمتوكلین علی و لیس لمحبتی غایهٔ و لا نهایهٔ»;۲ محبت و عشق ورزی من واجب شده برای كسانی كه بر من توكل می كنند و برای محبت من غایت و نهایتی نیست.

و نیز فرموده اند: «اَنَّ لی عباداً من عبیدی یحبّونی و اُحبّهم و یشتاقون الی و اَشتاقُ الیهم... اقذف من نوری فی قلوبهم، فیخبرون عنی كما اخبر عنهم»; همانا در میان بندگان من، كسانی هستند كه مرا دوست دارند و من نیز دوستشان دارم، مشتاق منند و من مشتاق آنهایم و قلوبشان را سرشار از نور خود می كنم، پس همان گونه كه من از آنان (و اسرارشان) خبر می دهم آنان نیز از من (و اسرار من) با خبرند.

مؤلف عارف در ذیل فقره «لیس لمحبتی... غایهٔ و لا نهایهٔ» نوشته اند: «قد ظهر معنی كلامه تعالی: "لیس لمحبتی... غایهٔ و لا نهایهٔ..." ای اُعطی من اَحببتُه كمالاتی التی لا تتناهی حتی ینكشف له اسراری. و هذا هو معنی الوصول الی منزلهٔ الخلافهٔ الالهیهٔ.»۳

از این گونه احادیث معنای كلام خداوند متعال روشن می شود (برای محبت من غایت و نهایتی نیست); یعنی هر كه را من دوست بدارم كمالاتی كران ناپیدا عطا كنم تا جایی كه برای او اسرارم منكشف شود. و این همان وصول به منزلت خلافت الهیه است.

۲) معنای لطیف «لذت های گوناگون از تكلّم خداوند در بهشت»

خداوند متعال فرموده اند: زاهدان را در بهشت متنعم به انواع لذت از كلام خود می نمایم: «وَ لاُنعِمَهُم بالوان التّلذذ بكلامی.»۴

شارح معظم حدیث در توضیح چنین نوشته اند: «لیس المراد من كلامه ـ عزّوجلّ ـ انّه له تعالی فی الجنّهٔ انواعا من التّكلم، یَلتذُّ العبد الزاهد بها، بل المراد ان العبد الزاهد الواصل الی كمال المعرفهٔ و الشهود یسمع بسمع قلبه كل صوت من اصوات اهل الجنهٔ الذین یأنس مَعَهم و غیرها من الاصوات، من الله تعالی، و هذا المعنی هو الّذی یصدّقه اهل السّر و الشهود. و الله العالم.»۵

مراد از كلام خداوند این نیست كه در بهشت چندین و چند تكلّم است تا بنده زاهد از هر كدام لذتی ببرد، بلكه مراد این است كه بنده زاهد كه به كمال معرفت و شهود راه یافته است، با گوش جانش هر صوت و صدا و تكلّم از اهل بهشت را كه با آن انس یافته و اصوات كسانی كه به آنان انس نگرفته، همه را از خدا می شنود. و این معنایی است كه اهل سر و شهود آن را تصدیق می كنند. و خداوند عالم است.

۳) معنای لطیف «فناء فی اللّه»

همانا درك (حقیقت) فنا و دیگر معارف بلند و دقیق الهی برای توده مردم و بلكه متوسطین آنان اغلب توأم با شبهاتی است كه شایسته ساحت قدس جناب حق ـ سبحانه و تعالی ـ نیست و این مطلب به واسطه شدت انس ذهن های مردم به عالم ماده است (كه همه چیز را به صورت مادی معنا نموده و تصور می كنند.)۶

... معنای فناء قطعاً نابودی و عدم موجودات نیست، و هم به این معنا نیست كه ماسوی الله و ممكنات، واجب و یا واجب الوجود، ممكن گردد. پس این حقیقت را احدی از عوام مردم نمی گوید، چه رسد به خواص و عالمان بزرگ كه صاحبان معرفت نسبت به حقایق قرآنی و حدیثی هستند.۷

... و كسانی از اهل معرفت كه از فنای اشیا در ذات خدای متعال سخن به میان می آورند، قصدشان احاطه خدای سبحان بر جمیع اشیا بوده، و یا این احاطه را به چشم قلب، عیاناً می بینند و از آنچه مشاهده می كنند با عبارت (فناء) یاد می كنند.۸

... بسی واضح است كه رؤیت فنای اشیا به هیچ روی با چشمان ظاهری ممكن نیست، بلكه رؤیت و حقیقت فناء با حقیقت ایمان و چشم دل و عالم امر و ملكوت انسان میسور است. پس در واقع، بنده حق خدایش را به عالم امر و ملكوت می بیند و در آن مقام است كه فنای خود و جمیع اشیا را مشاهده می كند.۹

۴) معنای صحیح عزلت از مردم در نگاه اسلام

در حدیث معراج، خداوند جلیل از رسول كریمش می خواهد كه مداومت بر ذكر «اللّه» داشته باشد. پیامبر(صلی الله علیه وآله) می پرسد: چگونه بر ذكرت مداومت داشته باشم؟ خداوند می فرمایند: با عزلت و دوری گزینی از مردم.

شارح محترم در ذیل فقره در مفهوم صحیح عزلت و رهبانیت نوشته اند: از جمله مسائل مطرح در علم اخلاق، مسئله كناره گیری از مردم (عزلت) است. پس بدان، اصل كناره گیری صحیح از جانب شرع مبین مورد قبول قرار گرفته است; چه اینكه مراد از رهبانیت كه در آیه ۲۷ سوره حدید آمده همانا كناره گیری صحیح است كه انسان را به سوی خشنودی و رضایت حق سوق می دهد.

(البته) مراد از كناره گیری پذیرفته شده و توصیه شده از جانب شرع، اعراض و اجتناب از كل مردم نیست كه انسان حتی از مؤمنان و متّقین و علمای صالح و... نیز كناره گیری كند... مراد از «مردم» در كلام حضرت حق همانا عوام مردم و آنانی هستند كه خدا در جای جای كتابش (قرآن) آنان را به صفت غفلت و جهالت و جداشدگان از راه بندگی و عبودیت توصیف نموده است.

همانا خلوت گزینی از مردمی كه غالباً در غفلتند، امری مطلوب است; چه اینكه مجالست و معاشرت بیش از حدِّ ضرورت با آنان، غفلت از یاد خدا را بهره انسان ساخته و انسان را از اشتغال به كسب فضایل و آخرت بازداشته و این امر، حقیقتاً نامطلوب و بیچاره كننده است.۱۰

و در جای دیگر نوشته اند: اگر كسی از بنی آدم، جز دنیا و زیورها و زینت های آن اهتمام و دغدغه ای ندارد لازم است از او اجتناب و با ترك معاشرت از او كناره گرفت. و این به خاطر احتمال مبتلا شدن به همان غفلت از آخرت و دور شدن از فطرت و خلقت اولیه است كه آن فرد غافل دنیا پرست بدان مبتلا شده است و بر عكس، مجالست و معاشرت با اهل آخرت امری مطلوب است و مودّت و محبت به آنان محبوب و پذیرفتنی است; چون معاشرت با آنان و زیارت و مصاحبت و بلكه صرف رؤیت آنان، موجب یاد خدا و روآوری به آخرت و توجه به هدف نهایی از خلقت است و در رأس اهل آخرت پیامبران و اولیای الهی، و سپس دیگرانی هستند كه در درجات پایین تری قرار می گیرند.۱۱

ابوالقاسم بخشیان

پی نوشت ها

۱ـ علی سعادت پرور (پهلوانی تهرانی)، سرُّالإسراء فی شرح حدیث المعراج، قم، مكتبهٔ التشیّع، ۱۴۱۶ ق، دو جلدی.

۲ـ همان، ج ۱، ص ۵۴ و ۵۸.

۳ـ همان، ص ۵۹.

۴ـ همان، ص ۴۵۳.

۵ـ همان، ص ۴۵۴.

۶ـ همان، ج ۱، ص ۶۴.

۷ـ همان، ص ۶۲ و ۶۳.

۸ـ همان، ص ۶۲.

۹ـ همان، ص ۶۴.

۱۰ـ همان، ص ۹۴.

۱۱ـ همان، ص ۲۶۲.

۱۲ـ همان، ص ۱۰۶.

۱۳ـ همان، ص ۱۴۳ و ۱۴۴.

۱۴ـ همان، ص ۳۷۱.

۱۵ـ محمّدبن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج ۲، ص ۸۰.

۱۶ـ سرالاسراء، ج ۱، ص ۵۴۲.

۱۷ـ محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۸۷.

۱۸ـ سرالاسراء، ج ۱، ص ۱۴۸ و ۱۴۹.

۱۹ـ همان، ص ۳۱۵.

۲۰ـ همان، ص ۳۱۷.

۲۱ـ همان، ص ۳۴۸.

۲۲ـ همان، ص ۲۸۴.

۲۳ـ همان، ص ۳۵۱.

۲۴ـ همان، ص ۲۸۵.

۲۵ـ همان، ص ۳۱۰.

۲۶ـ همان، ص ۳۲۲.

۲۷ـ همان، ص ۳۹۴.

۲۸ـ همان، ص ۳۹۶.

۲۹ـ همان، ص ۴۳۳.

۳۰ـ همان، ص ۴۳۴.

۳۱ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۵، ص ۳۲۷، روایت ۱۹.

۳۲ـ سرالاسراء، ج ۲، ص ۱۵.

۳۳ـ همان، ص ۲۲.

۳۴ـ همان، ص ۷۴.

۳۵ـ همان، ص ۷۷.

۳۶ـ همان، ص ۱۹۵.

۳۷ـ همان، ص ۱۹۷.

۳۸ـ همان، ص ۲۱۰.

۳۹ـ همان، ص ۸۹.

۴۰ـ همان، ص ۹۲ و ۹۳.

۴۱ـ همان، ص ۱۵۴.

۴۲ـ همان، ص ۱۵۷ و ۱۵۸.

۴۳ـ همان، ص ۱۸۳.

۴۴ـ همان، ص ۱۹۲.

۴۵ـ همان، ص ۴۱.

۴۶ـ همان، ص ۵۲.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید