دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

شـناسنامــه حق


شـناسنامــه حق

در طول تاریخ سخنور و خطیب فراوان بوده اند که در مناسبت های مختلف در موضوعات مختلف سخن گفته اند اما در میان سخنرانی ها, برخی از شأنیت و بقای خاصی برخوردار شده اند

در طول تاریخ سخنور و خطیب فراوان بوده‌اند که در مناسبت‌های مختلف در موضوعات مختلف سخن گفته‌اند اما در میان سخنرانی‌ها، برخی از شأنیت و بقای خاصی برخوردار شده‌اند.

به عنوان نمونه می‌توان از خطابه جعفر بن ابی‌طالب (جعفر طیار) در حضور پادشاه حبشه و یا از خطبه شقشقیه و قاصعه حضرت امیر بیان امیرالمؤمنین علی(ع) یاد کرد.

خطبه متین و رشیق امام سجاد(ع) در مسجد اموی که بحق شناسنامه حق است از همین خطابه‌ها است. امام سجاد(ع) در این سخنرانی ماندگار به معرفی خاندان رسالت پرداخت و فضیلت‌هایی که خدای سبحان خاص و مخصوص اهل البیت فرمود را بیان کرد و جایگاه خاندان رسالت و حقوقی که آل‌الرسول(ص) بر مردم دارند را تبیین فرمودند. ماجرای تاریخی این خطبه ماندگار چنین است:

یزید ملعون مردم را در مسجد اموی (شام) جمع کرد و به خطیب مسجد دستور داد در روی منبر معاویه را مدح و به امام حسین و پدرش بدگویی کند. خطیب مسجد به دستور یزید عمل کرد و در گفتار خود جسارت را به حد تمام رساند. ناگاه امام سجاد(ع) فریاد زد: وای بر تو که رضای مخلوق را بر خشنودی خالق ترجیح دادی و جایگاه خود را در آتش ثابت کردی! سپس حضرت رو به یزید کرد و فرمودند من هم می‌خواهم روی این چوب‌ها (منبر) قرار گیرم و سخن گویم.

آن نکته که باید تبیین شود این است که حضرت از جایگاه سخنران تعبیر به «هذه الاعواد» کردند و نفرمودند «هذا المنبر» و این بیانگر این حقیقت است که آنجا که ترویج باطل شود بی‌ارزش است و لذا حضرت از منبری که در آن دروغ‌پردازی و یا ترویج فتنه و حق‌کشی شود وصف به چوب می‌کند! یزید مخالفت کرد اما مردم او را مجبور ساختند تا بپذیرد امام سجاد(ع) هم سخنرانی کند. یزید به مشاورانش گفت اگر پسر حسین(ع) منبر رود ما را رسوا می‌کند!

آنان گفتند: امام سجاد(ع) اسیر ما است کاری از دست او برنمی‌آید. یزید پاسخ داد: «انه من اهل بیت قد زقوا العلم زقا» او از اهل بیت است که دانش را در کودکی به کمال رسانده است.

به هر روی یزید مجبور شد با سخنرانی امام سجاد(ع) موافقت کند و امام سجاد(ع) روی منبر قرار گرفت. با نام خدا و حمد الهی آغاز به سخن فرمود و چنین گفت:

ای جماعت مردم! خدای سبحان ما اهل بیت پیامبر(ص) را به شش ویژگی و هفت فضیلت نیکو موصوف ساخت.

خداوند به ما دانش و بردباری و مهربانی و شیوایی در سخن و شجاعت و محبوبیت مردمی عطا فرمود و به هفت فضیلت ذیل بر سایرین برتری داد و آن فضایل هفت‌گانه عبارتند از: حضرت محمد خاتم‌الانبیاء، صدیق اعظم علی بن ابی طالب و جعفر طیار و حمزه شیر خدا و رسول و دو سبط امت آقای جوانان بهشت و مهدی این امت همه از خاندان ما هستند. ای مردم! هرکس مرا می‌شناسد که شناخته است و هرکس مرا نمی‌شناسد او را از حسب و نسب خود با خبر می‌کنم.

ای جماعت مردم! من فرزند مکه و منا زمزم و صفا و کسی که حجرالاسواد را با ردای خود حمل و در جای خود نصب کرد و پسر بهترین کسی که ازار و ردا پوشید و برترین کسی که کفش پوشید و پای برهنه راه رفت و بهترین کسی که طواف و سعی انجام داد و کسی که حج کرد و تلبیه گفت و پسر آن‌کس که در آسمان بر براق قرار گرفت و کسی که او را شبانه از مسجدالحرام تا مسجداقصی سیر دادند منم پسر آن‌که به خدای سبحان نزدیک شد پس به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر بود. منم پسر آن‌که با ملائکه آسمان نماز گزارد، منم فرزند آن‌که خداوند جلیل به او وحی فرمود، آنچه که وحی نمود منم فرزند محمد مصطفی.

در این فرازها امام سجاد نسبت خود را با خالق سبحان تبیین می‌فرماید و با بیان صفات فوق با صراحت اعلام می‌فرماید هیچ مکان عبادی و هیچ زمان تعبدی و هیچ واقعه بندگی نبود و نیست و نخواهد بود مگر این‌که ما واسطه و معلم و مربی آن بودیم و هستیم و اگر وجود ما از آن حذف شود غلط و باطل است. علامه جوادی آملی در شرح این فرازها می‌فرمایند: من فرزند مکه و منا هستم یعنی آن عبادتی که باید در آن مکان صورت گیرد من به حقیقت آن رسیده‌ام و آن عبادات مرا به این مقام رساند.(۱) آری کسی به اسرار حقایق زمانی و مکانی و... عبادت رسیده باشد معلم و هادی بشر می‌گردد.

در ادامه حضرت با بیان انتساب خود به وحی و رسالت بیان می‌کند که ما مفسران حقایق وحی هستیم، آنان که خارج از خانه وحی قرار دارند، نمی‌دانند در بیت الوحی چه بوده و چه گذشته و هرکس که از خارج بخواهد، حقایق لطیف داخل بیت الوحی را تفسیرکند، گرفتار خود تفسیری می‌شود و لذا گاهی به خانه وحی و زمانی به خیمه وحی آتش می‌زند؛ یک روز به صورت دختر وحی و عصری صورت ناموس وحی را سیلی می‌زند. تازیانه به بازوی امانت پیامبر در مدینه و تازیانه به پشت نسل محمد (ص) در کربلا و کوفه و شام همه و همه به این دلیل اتفاق افتاد که محارم خانه وحی را زنجیر کردند و نااهلان با بیت الوحی را تمجید نمودند و شد آنچه نباید می‌شد.

امام سجاد در ادامه فرمود: منم فرزند علی مرتضی، منم فرزند آنکه با شمشیر بینی گردنکشان را به خاک مالید تا به وحدانیت خداوند قائل شدند و لااله الاالله گفتند. منم فرزند آنکه با دو شمشیر در پیش رسول خدا جنگید و به دو نیزه اهل کفر و عناد را دفع فرمود و دو هجرت نمود و دو بار بیعت کرد و کافران را در جنگ بدر و حنین کشت و یک چشم به هم زدن به خدا کافر نشد؛ منم فرزند صالح مؤمنان و وارث پیامبران و از بین برنده ملحدان و امیر مسلمانان و نور جهاد کنندگان و زینت عابدان و افتخار بسیار گریه کنندگان و صبر کننده صابران و بهترین نمازگزاران از آل یاسین فرستاده پروردگار جهانیان. منم فرزند کسی که به جبرییل مؤید شد و به میکائیل یاری گردید، منم فرزند حمایت کننده مسلمانان و کشنده مارقان و ناکثان و قاسطان و کسی که با دشمنان خود مجاهده کرد، منم فرزند بزرگوارترین مردم از قریش و اولین کسی که دعوت خدا و رسول او را اجابت کرد اولین مؤمنان و اولین پیشی گیرندگان و از بین برنده ستمکاران و براندازنده مشرکان و تیری از کمان خدا بر منافقین و زبان حکمت عابدین و یاری کننده دین خدا و ولی امر او و گلستان حکمت خدا و صندوق علم او (حامل علم الهی). جوانمرد، بخشنده، بزرگوار، شجاع، پاکیزه، ابطحی، پاکیزه از هر آلودگی، پیشگام (در مشکلات)، رادمرد، قهرمان، صبرکننده، دائماً روزه‌دار، تهذیب شدهف شب زنده‌دار، قطع کننده نسل‌ها و متفرق کننده احزاب، با استقامت‌تر از همه و آنکه دلش از همه کس ثابت‌تر بود و عزیمتش از همه محکم‌تر، در دفاع از حق سر سخت‌تر از همه، شیر بیشه شجاعت.

زمانی که جنگ شدت می‌یافت و سرنیزه‌ها پیشی می‌گرفت و لشکر نزدیک می‌شد، دشمنان را چون سنگ آسیا خرد و هلاک نموده و آنان را چون بادی که برگ خشک درختان را پراکنده می‌نماید متفرق می‌نمود. شیر بیشه حجاز، مرد مردانه عراق، مکی مدنی خیفی، عقبی، بدری، احدی، شجری، مهاجری (منسوب به همه این مکان‌ها، چون حضرت امیرالمؤمنین‌(ع) در هر کدام از این جاها افتخاری برای خود کسب نموده‌اند که به این اوصاف و القاب بیان شده است) سید عرب و شیر میدان نبرد، وارث مشعر و منا و پدر دو سبط رسول خدا، یعنی امام حسن(ع) و امام حسین‌(ع) (آنکه این اوصاف را برای او شمردم) او جد من علی ابن‌ابیطالب است.

سپس فرمود: منم فرزند فاطمه زهرا، منم فرزند سیده زنان، منم فرزند خدیجه کبری، منم فرزند کسی که به ظلم او را کشتند، منم فرزند کسی که سرش را از قفا جدا کردند. منم فرزند آن که او را با لب تشنه شهید کردند، منم فرزند به خون غلتیده کربلا، منم فرزند آن که ملائکه آسمان بر او گریه کردند، منم فرزند کسی که جنیان در زمین و مرغان در هوا بر او نوحه کردند، منم فرزند آن که سرش را بر نیزه کردند و در شهرها گردانیدند. منم فرزند آن که عیال او را اسیر کرده از عراق به شام آوردند...

در این قسم، حضرت خاستگاه خود را تبیین کرد تا همگان بدانند ریشه خلقت و فطرت پاک آن حضرت در چگونه بستانی است.

ریشه پاک ولادت و ولایت آن امام همام در فضایل علی بن ابی طالب و فاطمه زهرا است؛ که نقطه ثقل حقیقت و فضیلت هستند. علی بن ابی‌طالب، محور دین و هدایت است و فاطمه ظرف پاک و مطهر و طاهر سعادت و نورانیت و امام سجاد میوه شیرین این شجره طیبه است.

و بعد به کرامت شهادت مدار خود اشاره کرد که مردم ما خاندان رسالت برای هدایت شما از جان و مال و... عبور می‌کنیم. همانگونه که پدرم در کربلا چنین کرد! و این سخن یعنی مردم بدانید مخالفان ولایت جان و مال شما را قربانی و پایمال شهوات و امیال خود می‌کنند ولی ما برای هدایت شما جانمان را به قربانگاه می‌بریم.

امام به اینگونه اوصاف و مفاخر ادامه داد تا آنجا که مردم به ناله و گریه افتادند و یزید بیچاره و هراسان شد و دست به دامن مؤذن که اذان بی‌وقت بگوید و مؤذن خورشید «الله‌اکبر» و امام سجاد فرمود: «لا شیء اکبر من الله» و مؤذن فریاد زد: اشهد ان لا اله الا الله، و امام فرمود شهد بها شعری و بشری و لحمی و دمی؛ مو و پوست و گوشت و خون من به وحدانیت خداوند گواهی می‌دهد! مؤذن گفت: اشهد ان محمداً رسول الله، حضرت عمامه از سر برداشت وفریاد زد مؤذن آرام بگیرد! و فرمود: محمد هذا جدی ام جدک یا یزید! فان زعمت انه جدک فقد کذبت و کفرت و ان زعمت انه جدی فلم قتلت عترته؟ ای یزید! این محمد جد من است یا تو؟ اگر گویی جد تو است دروغ گفته‌ای و کافر شدی و اگر می‌دانی که جد من است پس چرا عترت او را کشتی؟ و دارایی‌اش را غارت نمودی و ناموسش را اسیر کردی و در این هنگام امام سجاد ناله زد و گریست و مردم با ناله و اشک حضرت نالان شدند و...