شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

سینمای تجاری علیه سینمای ارزشی


سینمای تجاری علیه سینمای ارزشی

توسعه سینمای تجاری دقیقاً مصادف است با ایجاد جامعه مصرفی در غرب در جامعه مصرفی فرد هیچ گاه ارضا نمی شود و دائماً رسانه ها برای افراد نیازهای جدیدی را می سازند و خود نیز به آن پاسخ می دهند و آن را به اصطلاح ارضا و اقناع می کنند

سینمای تجاری اغلب شامل فیلم هایی می شود که صرفاً برای فروش در گیشه ها و جذب مخاطب ساخته می شوند. در سینمای تجاری که شاخصه اصلی سینمای موجود در غرب و هالیوود است از فناوری های جدید همچون جلوه های ویژه و افکت های کامپیوتری در جهت ارتقاء جذابیت آثار سینمایی استفاده می شود تا از این روزنه مخاطبان را پای صندلی های مخملین سینما میخکوب کند و حتی این انگاره را در میان مخاطبان جا می اندازد که یک فیلم را به دلیل جاذبه های بصری بیش از چند بار نگاه کنند و هر بار لذت بیشتری ببرند، اساساً تریلوژی سازی و سه گانه هایی که در هالیوود از دهه ۶۰ میلادی به بعد همچون جنگ ستارگان، پدر خوانده، بیگانه در هالیوود طرفداران زیادی را به خود اختصاص داد از این منطق سود افزایانه بهره می بردند.

توسعه سینمای تجاری دقیقاً مصادف است با ایجاد جامعه مصرفی در غرب؛ در جامعه مصرفی فرد هیچ گاه ارضا نمی شود و دائماً رسانه ها برای افراد نیازهای جدیدی را می سازند و خود نیز به آن پاسخ می دهند و آن را به اصطلاح ارضا و اقناع می کنند. سینمای تجاری مصداق بارز جامعه مصرفی امروز است که همه چیز را محض لذت ارائه می کند. در سینمای تجاری محتوا، معنا و مفاهیم به قربانگاه فرم و صورت و ساختارهای سینمایی می روند تا شرکت های فیلمسازی پول بیشتری را به جیب بزنند، در این سینما فرصتی برای اندیشیدن وجود ندارد و به مخاطب اجازه دخل و تصرف و چون و چرا کردن در حوادث غیر عادی و خرق عادت داده نمی‌شود و هر بار که منتقدی از این زاویه به فیلم می نگرد تنها یک جمله شنیده می شود و آن اینکه “فیلم، فقط فیلم است.”

سوژه های فیلم های تجاری معمولاً از دم دستی ترین مسائل پیرامونی الهام می گیرند، ابر قهرمانان داستان های کمیک، داستان های عاشقانه، خیانت های زناشویی، آخرالزمان، مابعد‌الطبیعه و... این چنین سوژه هایی اغلب از پر فروش ترین سوژه های موجود در فیلم های تجاری هستند. سینمای تجاری ربط و نسبتی حقیقی با مفاهیم و معانی ندارند و حتی اغلب مواقع رویکردی ضدارزشی نیز دارند و با تزیین ضدارزش ها، آنومی و ناهنجاری سعی دارند تا مخاطبان را هر چه بیشتر جذب فیلم کنند. هسته اصلی سینمای تجاری در دو مفهوم خشونت و جنسیت قابل دسته‌بندی است و بدون این دو فیلمسازی در این حوزه از درون فرو خواهد پاشید.

متاسفانه در سال های پس از انقلاب، سینمای موج نو، فرهنگ غربی را در خود نهادینه کرد و به ناشری برای فرهنگ لیبرال دموکراسی غربی بدل شد. شاخصه اصلی فیلم های سینمای تجاری ایران را می توان در مواردی همچون استفاده پر شمار از ستاره های زن، داستان های عاشقانه یا خیانت، رفاقت، نزاع، عشق های مثلثی و سیاه نمایی اجتماعی خلاصه کرد.

سینمای تجاری چه بخواهیم و چه نخواهیم امروز در جهان جریان دارد ولی مسئله قابل بحث در اینجا تعارض مقولات ارائه شده در سینمای تجاری با ارزش های اسلامی غالب در جامعه ماست و همین مسئله باعث شده تا سینمای بدنه در سال های اخیر شبیه ورمی باشد که از جامعه بیرون زده و قرابتی با جامعه ما ندارد و نمی توان آن را پذیرفت. سینمای تجاری در ایران به دلیل عدم تجانس با رویکرد فرهنگی مردم ایران بدل به یک فرهنگ بیگانه و شبه روشنفکرانه شده، چرا که سینمای تجاری برآمده از فرهنگ مصرفی لیبرال دموکراسی غربی و زبان گویای آن جامعه است. ولی وقتی سینمای تجاری را روی فرهنگ ارزشمدار جامعه خود سوار می کنیم همچون لباسی است که بر تن صاحبش گریه می کند، جامه ای که نه تنها صاحبش را نمی آراید بلکه مایه ننگ و زشتی و عدم اعتماد به نفس وی نیز می شود. از این رو این دغدغه باید سرلوحه کار سینماگران ما باشد و همان طور که شهید آوینی نیز به آن نظر داشته و همواره کوشیده تا سینمای ارزشی را روی کار بیاورد باید سینمای “آبگوشتی” و صرفاً “بفروش” را فرو نشاند چرا که مولفه های سینمای تجاری کمکی به درک یک فیلم نمی کند و صرفاً برای تهییج و تحمیق مخاطب است. به زعم کارشناسان نیز حذف برخی صحنه های خشن و جنسی در فیلم های هالیوودی، رقص، آواز ، زد و خورد و حتی در برخی موارد هیچ آسیبی به ساختار فیلم “البته اگر ساختاری داشته باشد” وارد نکرده است. خشونت که قرار بود در سینمای هالیوود همچون یک فانتزی باقی بماند امروز به عرصه اجتماعی کشیده شده و برخی مخاطبان فیلم های هالیوودی تحت تاثیر این گونه خشونت ها دست به جنایت و کشتار می زنند. از این رو تداوم این اوضاع به نفع جوامع نیست.

در سینمای ایران نیز وقتی بحث از ایرادات سینما می شود اغلب سینماگران بحث های ساختاری را پیش می کشند و از نبود امکانات می نالند در صورتی که مشکل اصلی سینماگران ما فقدان معنا و محتوایی گیرا است که بتواند مخاطبانی را که با سبک زندگی اسلامی علاقه مندند ، جذب خود کند چرا که با جامعه و زمینه اجتماعی که در آن می زیند غریبه هستند و شناختی بر آن ندارد. متأسفانه سینماگران ایرانی، به واسطه‌ اینکه کاملاً مقلد غربی‌ها هستند صرفاً به آموختن تکنیک سینما بسنده می کنند و به حوزه‌ تفکر، که در بطن همه‌ آن آثار سینمایی وجود دارد، عنایتی ندارند. شهید آوینی در نقد هنر جدید به این موضوع اشاره دارد که «هنرمندان ما تنها به دنبال فراگیری تکنیک هستند، آن‌ها هرگز در جست‌وجوی حکمت نیستند». برای نجات سینمای ایران نیاز به تکنسین نیست، نیاز امروز سینمای ما سینماگرانی است که از منظر جامعه شناختی و معرفت شناختی به سینما بنگرند. به نظر می‌آید چیزی که امروز باعث شکست در سینمای ما شده همان مسئله‌ای است که شهید آوینی بدان اشاره کرده است. در واقع سینماگران فقط دارند بدل به تکنسین می‌شوند و بی‌شک تکنسینی که تهی از تفکر باشد نمی‌تواند نوآور باشد و همه سعی خویش را معطوف این می کند تا در قواعد تکنیکی خلاقیت و ابتکار به وجود بیاورد که امروز همان را هم نداریم.

امروز جریان سینمای ما نیاز مبرمی دارد تا تدبیری اساسی برای سینمای تجاری بیابد. چرا که هر روز طرز تفکری کاسب کارانه و تجاری به تنه این سینما صدمه وارد می کند. برای سامان دادن به آثار سینمایی باید یک الگو و مدلی سینمایی را سر لوحه کار قرار داد تا از روزنه آن فیلم‌های سینمایی فاخر و در خور ارزشی را تولید کنیم. کتاب ها و مقالات شهید آوینی برای نیل به این امر مهم تکیه گاه مطلوبی است و می توان طرز تلقی این شهید بزرگوار را نقطه عزیمتی برای رسیدن به هدف اساسی سینمای ایران که همانا سینمای انقلابی و اسلامی است.

از سوی دیگر باید مسئولان فرهنگی کشور ارزیابی جدی روی دانشکده های سینمای داشته باشند، چرا که سینماگران امروز ما از درون این دانشکده ها خارج شده و شروع به فیلمسازی می‌کنند؛ از این رو در وهله نخست سینمای ما نیازمند تغییر ذائقه سینماگران است تا تغییر ذائقه مخاطبان سینما. در دانشکده های سینمایی باید با تاکید بر مفاهیم و ارزش های دینی و اسلامی نسلی از سینماگران را پروراند که با توجه به زمینه اجتماعی که در آن می زیند فیلم بسازند و نه با الگو گیری از سینمای غربی و تجاری که تنها به ازیادی پول روانه شده به جیب صاحبان شرکت‌های تولید فیلم که اغلب نیز صهیونیست هستند، می اندیشند.

مصطفی انصافی