شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

آمریکا و مدل چهار وجهی


آمریکا و مدل چهار وجهی

آیا آمریکا در حال تدارک حمله ی قریب الوقوع به ایران است پاسخ این پرسش یکی از اصلی ترین موضوعاتی است که این ایام, ذهن هر استراتژیست نظامی در ایران را به خود مشغول کرده و شاید حتی بتوان گفت که مباحث اصلی اتاق فکرهای معتبر جهانی نیز گرد همین محور می چرخد

آیا آمریکا در حال تدارک حمله ی قریب الوقوع به ایران است؟ پاسخ این پرسش یکی از اصلی ترین موضوعاتی است که این ایام، ذهن هر استراتژیست نظامی در ایران را به خود مشغول کرده و شاید حتی بتوان گفت که مباحث اصلی اتاق فکرهای معتبر جهانی نیز گرد همین محور می چرخد. راقم این سطور اما در یادداشت حاضر فارغ و فراتر از ارایه ی درصدی از احتمال درباره ی این درگیری احتمالی، قصد دارد یک چارچوب و مدل کلی برای تحلیل رفتار غرب در بازه ی زمانی یکی دو ماه اخیر و نیز ماه های آینده ارایه کند، مدلی که نشان می دهد غرب برای حمله به ایران درباره ی یک الگوی چهار وجهی به اجماع رسیده و در حال ارزیابی جوانب و عواقب به کارگیری این مدل است.

شاید بتوان ادعا کرد که یک حقیقت برای تمامی تحلیل گران روشن و غیرقابل تردید است و آن این که، آمریکا برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران در کنار گزینه هایی که به مرحله ی اجرا در آورده، همواره در اندیشه ی حمله ی نظامی نیز بوده است. یک واقعیت دیگر نیز آن است که تهدید کننده ی اصلی منافع آمریکا در مرزهای جغرافیایی ایران، کوتاه شدن دست واشنگتن از موقعیت ژئوپلتیک کشورمان و یا منابع سرشار آن نیست، بلکه مشکل اصلی کاخ سفید با تهران، نظام سیاسی «جمهوری اسلامی» است.

بنابراین باید گفت «براندازی نظام سیاسی»و نه اشغال و سیطره بر منابع و مانند این ها، در رأس اهداف یک حمله ی احتمالی قرار دارد. علت این که چنین حمله ای تاکنون صورت نگرفته، تجربه ی شکست سهمگین آمریکا و غرب در افغانستان و به ویژه عراق است. اما ارزیابی مواضع تئوری پردازان سیاست خارجی آمریکا و نیز رفتار بازوهای اجرایی سیاست خارجی این کشور نشان می دهد که کاخ سفید، حمله به لیبی را حمله ای موفق برای سرنگونی نظام حاکم ارزیابی کرده و بر اساس قیاس این حمله ی نظامی با یورش ناموفق به عراق، در یک مدل نظامی برای حمله به دیگر کشورها از جمله ایران به جمع بندی رسیده است.

این الگو ابتدا در شماره ی ۵ سپتامبر ۲۰۱۱م. هفته نامه ی تایمز، به قلم «فرید زکریا» عضو شورای روابط خارجی آمریکا (Council on Foreign Relations) -که یکی از هسته های اصلی تصمیم سازی درباره ی سیاست خارجی واشنگتن است- به وضوح تبیین و سپس برای تست اولیه درباره ی ایران، به بخش های عملیاتی سپرده شد. زکریا با مقایسه ی جنگ عراق و لیبی می نویسد: «اگر آمریکا قصد مداخله ی نظامی در کشوری را دارد، باید اول؛ یک جریان اپوزیسیون داخلی مسلح در کشور هدف وجود داشته باشد که بتواند برضد حکومت مرکزی اعلام جنگ کند، هر اقدام بین المللی باید از سوی نیروهای داخلی درخواست شود. دوم؛ با توجه به ماهیت جهان عرب، کسب مشروعیت منطقه ای برای حمله، ضروری است چرا که نباید چنین حمله ای در اذهان مردم منطقه به عنوان یکی دیگر از موارد مداخله ی امپریالیستی غرب در جهان اسلام قلمداد شود. سوم؛ با وارد کردن سازمان ملل به ماجرا، باید یک مشروعیت بین المللی نیز برای حمله ایجاد کرد و در نهایت، آمریکا باید به هم پیمانان اروپایی تفهیم کند که چنان حمله ای باید به واقع «چند جانبه» باشد تا بار هزینه ی جنگ روی دوش آمریکا سنگینی نکند.»

با در نظر گرفتن این مدل به عنوان یک چارچوب می توان به تحلیل تقریباً دقیقی از رفتارهای بعضاً غیرقابل پیش بینی مجریان سیاست خارجی آمریکا در یکی دو ماه اخیر، پی برد. آمریکایی ها تقریباً در هر چهار وجه این مدل، اقدام های خود را برضد ایران آغاز کرده اند. در رابطه با وجه اول یعنی استمداد از اپوزیسیون مسلح داخلی، یک کد کاملاً آشکار از زبان وزیر خارجه ی آمریکا وجود دارد.

«هیلاری کلینتون» روز چهارشنبه ۴ آبان ماه یک مصاحبه با شبکه «بی.بی.سی» فارسی ترتیب داد و آشکارا از جریان سبز خواست «مانند مردم لیبی عمل کنند.» یعنی برضد جمهوری اسلامی دست به سلاح ببرند. اقدام های آمریکا فقط به درخواست های شفاهی محدود نشده و اضافه کنید به این سخنان کلینتون، خبر اخیر کشف محموله عظیم سلاح در مرزهای غربی را که با هدف استفاده در تهران وارد کشور شده بود. آمریکایی ها در اندیشه ی راه اندازی یک جنگ داخلی در ایران با تکیه بر جریان سبز هستند. می توان گفت که سفر شخص فرید زکریا به تهران به بهانه ی مصاحبه با رییس جمهور و استقرار چند روزه در سعدآباد تهران، بی ارتباط با تلاش های واشنگتن برای ارزیابی دقیق تر شرایط ایران نبوده است.

در مرحله ی بعد نیز، هم اکنون می توان سناریوی مضحک طرح ترور سفیر عربستان توسط سپاه قدس را در چارچوب وجه دوم مدل جدید برخورد نظامی- یعنی کسب مشروعیت منطقه ای برای حمله- قرار داد و به تحلیل آن نشست. این سناریو با هدف جلوه دادن ایران به عنوان یک تهدید برضد دولت ها و ملت های منطقه طراحی شده است و احتمالاً در انحا و اشکال گوناگون نیز ادامه خواهد یافت تا همان گونه که کشورهای عربی در حمله به لیبی با غرب همراه شدند، در حمله ی احتمالی به ایران نیز دولت هایی چون ریاض بهانه ی کافی برای همراهی داشته باشند.

وجه سوم از الگوی جدید کاخ سفید، کسب مشروعیت بین المللی برای حمله از دریچه ی سازمان ملل متحد است. می توان به سهولت مسأله ی گزارش جدید «یوکیو آمانو» درباره ی پرونده ی هسته ای ایران و ذکر نظامی بودن فعالیت های تهران برای نخستین بار را در راستای تلاش های غرب برای کسب مشروعیت بین المللی برخورد نظامی با ایران دانست. اگر به متن قطعنامه یGOV/۲۰۱۱/۶۸ شورای حکام آژانس انرژی اتمی مراجعه کنید، خواهید دید که هر چند ماجرا با ناکامی آمریکا در ایجاد اجماع و جلب نظر موافق چین و روسیه، به شورای امنیت ارجاع نشد اما همین قطعنامه، راه را برای ادامه ی تلاش های آمریکا باز گذاشته و در بند ۵ خود از دبیر کل خواسته است گزارشی را به جلسه ی مارس ۲۰۱۲م. شورا درباره ی اجرای مفاد قطعنامه ارایه کند که بی تردید، گزارش مثبتی نخواهد بود.درباره ی وجه چهارم الگوی یاد شده نیز باید گفت تقسیم هزینه ی جنگ در ماجرای لیبی انجام شد و تقریباً یک مسأله ی تمام شده است. در این جنگ، آمریکا دیگر به تنهایی بار هزینه ها را به دوش نکشید. واشنگتن در جنگ عراق بیش از یک هزار میلیارد دلار هزینه کرده و ۵ هزار نیروی نظامی خود را از دست داده است. اما جنگ لیبی را با صرف هزینه ای کمتر از یک میلیارد دلار و بدون تلفات نظامی به پایان رساند.همان طوری که در طلیعه ی این نوشتار اشاره شد، هدف از این یادداشت تبیین مدل جدیدی بود که غرب درباره ی حمله های نظامی خود در آن به اجماع رسیده و باید در تحلیل رفتار کاخ سفید و نیز پاسخ هایی که داده می شود، در نظر گرفته شود. وگرنه درباره ی عملیاتی شدن این مدل در حوزه ی ایران تردیدهای فراوانی وجود دارد. به نحوی که حتی ابتدایی ترین بخش این مدل نیز قابل اجرا نیست و اساساً تکیه بر جریان سبز به عنوان اپوزیسیونی که قادر به اعلام جنگ برضد سیستم باشد، یک مفروض اشتباه است.

اما به هر صورت این مدل یک الگوی مورد اجماع در واشنگتن است که می توان شواهد فراوانی درباره ی عملیاتی شده ی آن در دیگر حوزه ی مهم هدف آمریکا یعنی سوریه ذکر کرد که از حوصله ی این نوشتار خارج است. آمریکا اگر از تأمین شدن امنیت اسراییل پس از حمله و نیز روی کار آوردن یک جریان همسو با خود پس از سرنگونی دولت بعث به یقین برسد، با مدل چهار وجهی جدید خود دمشق را هدف قرار خواهد داد.

سید یاسر جبرائیلی