پنجشنبه, ۱۴ تیر, ۱۴۰۳ / 4 July, 2024
مجله ویستا

تحقیقی درباره «بن لادن» شگفت انگیزصحرا


تحقیقی درباره «بن لادن» شگفت انگیزصحرا

ماجرا در سال ٢٠٠٣ شروع شد دولت الجزایر, از راه های دیپلماتیک, به شدت تلاش می کرد کمک های مالی و نظامی واشنگتن را به خود جلب کند در همین شرایط, افسر قدیمی نیروهای ویژه ی ارتش الجزایر, آقای عبدالرزراق “ El Para ”, که رسما به چریک های گروه سلفی ارشاد و مبارزه GSPC پیوسته بود, کمک برجسته ای به رژیم کرد

کوندالیزا رایس، وزیر خارجه امریکا، در سخنرانی روز ١٨ ژانویه اش در مقابل کمیسیون امور خارجه سنا اعلام کرد که «زمان دیپلماسی» فرا رسیده است . اما وی در عین حال بر ادامه جنگی که توسط دولت بوش بر علیه آنچه او آن را «پایگاه پیشرفته ی استبداد» (تغییر واژه ها) می نامد، تکیه کرد. استقرار مجدد حضور نظامی و سیاسی ایالات متحده حتی شامل کشورهای مغرب (شمال افریقا) نیز می شود، ماجرای“ El-Para ” فرصت مناسبی برای این امر شد.

●لوموند دیپلوماتیک

ماجرا در سال ٢٠٠٣ شروع شد. دولت الجزایر، از راه های دیپلماتیک، به شدت تلاش می کرد کمک های مالی و نظامی واشنگتن را به خود جلب کند. در همین شرایط، افسر قدیمی نیروهای ویژه ی ارتش الجزایر، آقای عبدالرزراق “ El-Para ”، که رسما به چریک های گروه سلفی ارشاد و مبارزه (GSPC) پیوسته بود، کمک برجسته ای به رژیم کرد. چهارم ژانویه، در آستانه ی ورود هیات نمایندگی بلند پایه ی آمریکایی به الجزیره، با هدف ارزیابی ضرورت از سرگیری فروش سلاح به الجزایر در چارچوب مبارزات ضد تروریستی، گروه عبدالرزاق به یک کاروان نظامی در نزدیکی بتنا حمله کرد. در اثر این حمله، ٤٣ سرباز کشته شدند و موجی از تاثر عمومی مردم را فرا گرفت.

سرویس های سری ارتش الجزایر، یا همان دایره ی قدر قدرت اطلاعات و امنیت (DRS یا امنیت نظامی سابق)، با استناد به یک نوار ویدئویی که بعدا جعلی بودنش ثابت شد، بسیار تلاش کردند افکار عمومی جهانی را به محتوای آن متقاعد کنند: از قرار، ال-پارا یکی از «معاونان بن لادن» بوده و مامور است «القاعده را در منطقه ی ساحل مستقر کند». کمی بعد، آمریکایی ها میزان تحریم سلاح به مقصد الجزایر را سبک تر کرده، خبر فروش تجهیزات نظامی ضد تروریستی را اعلام می کنند.(١) قبلا، در اواخر ٢٠٠٢، آقای ویلیام برنز William Burns، معاون وزارت امور خارجه آمریکا در امور خاورمیانه، در شهر الجزیره اعلام کرده بود: «چیزهای زیادی هست که واشنگتن باید در زمینه ی مبارزه ی ضد تروریستی از الجزایر بیاموزد(٢)».

در آغاز ٢٠٠٣، ال-پارا دست به عملیات جدیدی زد که باعث نزدیکی بیشتر بین الجزیره و واشنگتن شد: از ٢٢ فوریه تا ٢٣ مارس، ٣٢ جهانگرد اروپایی (شامل ١٦ آلمانی، ١٠ اتریشی، ١٤ سوئیسی، یک سوئدی و یک هلندی) در منطقه ی اللیزی در قلب صحرای الجزایر ربوده شدند. آنها را هفته های طولانی در اسارت نگه داشتند تا آن که سرانجام، به دنبال زد و بندهای نامعلومی که هیچ خبری از چگونگی اش به بیرون درز نکرد، آنها در دو گروه جداگانه آزاد شدند: گروه اول در اواسط ماه مه و گروه دوم در اواسط ماه اوت. از جمله یک زن آلمانی در صحرا فوت می کند و همان جا به خاک سپرده می شود.

●مترسکی کارآ

به این ترتیب، همان طوری که تعقیب بن لادن، اشعال افغانستان و استقرار پایگاه های نظامی در آسیای میانه، این منطقه استراتژیک از دید واشنگتن، را توجیه کرده بود، الجزایر هم به یکی از آماج های القاعده و در نتیجه متحد طبیعی ایالت متحده تبدیل شد. آیا ال- پارا، در ابعاد کوچک تر و به عنوان پشتیبان القاعده، همان مترسکی نیست که حضور نظامی آمریکا در ساحل را توجیه می کند؟ در مارس ٢٠٠٤، ژنرال چارلز والد، معاون فرمانده کل نیروهای آمریکایی مستقر در اروپا (EUCOM) تاکید می ورزید که اعضای القاعده در تلاش هستند «در قسمت های شمالی آفریقا، در ساحل و در مغرب استقرار پیدا کنند. آنها به دنبال یک حریم امن می گردند، مانند افعانستان در دوران حاکمیت طالبان. آنها نیازمند یک موقعیت با ثبات هستند تا بتوانند به تجهیز و سازماندهی خود و عضوگیری های جدید بپردازند (٣)».

قدر مسلم این که نزدیکی بیشتر میان الجزیره و واشنگتن جز سود رساندن به یک جکومت نظامی که برای به فراموشی سپردن بدکاری هایش تلاش می کند، حاصلی نخواهد داشت. تجربه ی گدشته ی DRS در این زمینه نشان می دهد که این سازمان، در سال های ١٩٩٠، به نحو درخشانی توانسته بود با استفاده ی ابزاری از «تروریسم اسلامی»، غرب را به حمایت از خود وادار نماید...

در پایان ١٩٩٣، فرماندهی نظامی الجزایر که از دو سال قبل در جنگی بی امان با مخالفان اسلام گرا درگیر بود، سعی کرد فرانسه را به نفع خود وارد گود کند. در پاریس، در وزارت کشور، آقای شارل پاسکا و مشاورش ژان شارل مارشیانی پیگیرانه از سیاست «ریشه کنی» پیروی می کنند، در حالی که به عکس، الیزه [ریاست جمهوری- م.] و که دورسه [وزارت امور خارجه- م.] و آقایان فرانسوا میتران و آلن ژوپه رفتاری توام با سرکوب ملایم تر را توصیه می کنند.

دایره اطلاعات و امنیت و آقای ژان شارل مارشیانی برای آن که پاریس را تحریک و مخالفان الجزایری پناهنده در فرانسه را خنثی کنند، با سازمان دهی آدم ربایی «حقیقی- جعلی» زوج ته وه نو و الن فرسیه ، کارمندان فرانسوی مامور در الچزایر، در اواخر اکتبر ١٩٩٣، افکار عمومی را گروگان می گیرند(٤). سرانجام آقای ادوارد بالادور به آقای پاسکا اجازه شروع عملیات « گل های داوودی » را می دهد که برزگ ترین عملیات پیگرد مخالقان الجزایری در فرانسه از ١٧ اکتبر ١٩٦١ تا آن زمان بود. سرویس های امنیتی الجزایر با احساس رضایت عملیات «قلابی » سوار می کنند تا وانمود کنند که آنها توانسته اند گروگان های فرانسوی را از چنگ «آدم ربایان اسلام گرای شان» رها سازند.

در پایان ١٩٩٤، دایره ی اطلاعات و امنیت در «جنگ ضد شورشی» گامی تازه تر بر می دارد و شرایط مساعدی فراهم می کند تا در راس سازمان خون آشام گروه اسلامی مسلح (GIA) «امیر»ی تحت کنترل به نام آقای جمیل زیتونی به قدرت برسد. از اکتبر ١٩٩٤ تا ژوئیه ١٩٩٦، این شخص و تشکیلاتش مسئولیت عملیات خونباری را به عهده گرفتند: ربودن یک فروند هواپیمای ایرباس از هواپیمایی فرانسه در دسامبر ١٩٩٤، سوء قصد در متروی سریع السیر پاریس در ١٩٩٥، آدم ربایی و قتل کشیش های تبحرین در ١٩٩٦، کشتار غیر نظامیان... در عمل، این اوضاع همگی به نقع اهداف ژنرال هایی که به دنبال سیاست «ریشه کنی» بودند، تمام می شود: بی اعتبار ساختن اسلام گرایان، تاکید بر حمایت پاریس و نقش بر آب ساختن هر گونه دورنمای مصالحه سیاسی در الجزایر. ده سال از این زد و بندهای خونین گذشته است. آیا دایره ی اطلاعات و امنیت الجزایر قصد دارد نسخه ی جدیدی از این عملیات، از طریق ال پارا، ارائه دهد؟

ال پارا افسر سابق نیروهای ویژه ارتش الجزایر است (به قول خودش، از ١٩٩٠ تا ١٩٩٣، رئیس گارد شخصی وزیر دفاع، ژنرال خالد نظار) (٥) و او در ١٩٩٢ به چریک های اسلام گرا پیوسته است. اخیرا هم به مقام «دوم شخص» GSPC که بر ضد حکومت الجزیایر مبارزه می کند ارتقا یافته است. اما آیا به راستی ال پارا یکی از مقامات بلند پایه این گروه به شمار می آید؟ در مدارکی که بر روی سایت اینترنتی GSPC (٦) قرار داده شده اثری از نام اماره صیفی، ملقب به ابو حیدره، ملقب به ال پارا دیده نمی شود. درست است که برخی از جهان گردان آلمانی که در ابتدای سال ٢٠٠٣ ربوده شده بودند او را در میان ربایندگان شان باز شناخته اند. اما تنها ستاد ارتش الجزایر که قبلا ال-پارا در آن خدمت می کرده، مدعی آن است که او به حساب آن گروه فعالیت می کند... گروهی که هرگز ادعای ربودن جهان گردان را نداشته است.

اما برای هفته نامه ی پاری ماچ جای تردید نیست: ال پارا «ماموریت یافته القاعده را در صحرا پایه گذاری کند». اما تناقض در آن جا است که نوشته ها و گفته های اعضای گروه سلفی GSPC – و موضع گیری های ربایندگان به نقل از گروگان های صحرا یا هم رزمان ال پارا که در اواسط ٢٠٠٤ توسط همین مجله با آنها مصاحبه شده بود- نشان می دهد که نبرد مسلخانه این افراد از یک منطق الجزایزی صرف پیروی می کند (گرچه آنها با مبارزات سایر جهادگران ابراز همبستگی می کنند).

مقامات الجزایری برای اثبات وجود رابطه بین گروه سلفی و القاعده ادعا می کنند که یک فرد یمنی به نام عماد ابن الولحید که ١٢ سپتامبر ٢٠٠٢ نزدیکی بتنا به دست ارتش کشته شد، «فرستاده ی بن لادن در منطقه ی ساحل و مغرب» بوده و قبل از مرگ نوار کاستی ضبط کرده که از طرف القاعده از سلفی های الجزایر اعلام حمایت می کرده است. اما به گقته ی سه عضو سابق این گروه، این کاست جعلی است و توسط هسته ی سمعی- بصری گروه تهیه دیده شده است (٧). با این حال، این نوع «مدرک» که تنها منبع شناخته شده اش دایره اطلاعات و امنیت (و رابط های آن در میان مطبوعات الجزایر) است به دولت آمریکا اجازه داده نام این گروه را در فهرست «سازمان های تروریستی» (Foreign Terrorist Organizations, FTO) قرار دهد. عده ای از کارشناسان آمریکایی در باره ی این وابستگی تردید دارند؛ «همسان شمردن GSPC با القاعده به طور نامحسوس و به تدریح در سبک نوشتاری مطبوعات در سطح ملی نفوذ یافته و به زودی در سطح مطبوعات خارجی هم گسترش پیدا خواهد کرد (٨)».

۱) La Tribune, Alger, ۱۲ octobre ۲۰۰۴.

۲) The New York Times, New York, ۱۰ décembre ۲۰۰۲.

۳) Le Quotidien d’Oran, Oran, ۶ mars ۲۰۰۴.

۴) Cf. Lounis Aggoun et Jean-Baptiste Rivoire, Françalgérie, crimes et mensonges d’Etats, La Découverte, Paris, ۲۰۰۴.

۵) Paris Match, Paris, ۵-۱۱ août ۲۰۰۴.

۶) www.jihad-algeria.com

۷) Le Quotidien d’Oran, ۲۳ octobre ۲۰۰۴.

۸) Le Quotidien d’Oran, ۱۸ mai ۲۰۰۳.

۹) Reiner et Petra Bracht, ۱۷۷ Tage Angst, Highlightsverlag, Euskirchen, ۲۰۰۴.

۱۰) Harald Ickler, Entführt in der Wüste, Bastei-Lübbe, Bergisch-Gladbach, ۲۰۰۳.

۱۱) Cf. Lounis Aggoun, Le Croquant, Lyon, n°s ۴۴-۴۵, décembre ۲۰۰۴.

۱۲) Le Monde, ۲۶ mai ۲۰۰۴.

۱۳) L’Expression, ۷ juin ۲۰۰۴.

۱۴) ۲۶ mai ۲۰۰۴.

۱۵) Radio-France Internationale, ۲ juin ۲۰۰۴.

۱۶) Paris Match, ۵-۱۱ août ۲۰۰۴ ; et Patrick Forestier et Paul Comiti, Envoyé spécial, France ۲, ۹ septembre ۲۰۰۴

۱۷) El-Watan, Alger, ۳۰ octobre ۲۰۰۴.

۱۸) L’Expression, Alger, ۲۸ décembre ۲۰۰۴.

۱۹) Junge Welt, Berlin, ۱۲ juillet ۲۰۰۴.

۲۰) L’Expression, ۶ juin ۲۰۰۴.

۲۱) Le Matin, ۱۱ juillet ۲۰۰۴.

۲۲) Le Nouvel Observateur, Paris, ۹-۱۶ juin ۲۰۰۴.

۲۳) www.elysee.fr/magazine/deplacement_etranger/sommaire.php?doc= /documents/discours/۲۰۰۳/۰۳ALGE۰۴.html

۲۴) L’Expression, ۲۷ décembre ۲۰۰۴.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.