پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تراژدی فرهنگی دنیای ما


تراژدی فرهنگی دنیای ما

نگاهی به نظام وارونگی ارزش ها

قابلیت یک تمدن، دین و فرهنگ برای استیلای واقعی بر جامعه بشری منوط به شناخت هویت و زیرساخت های شاخصه‌های حقیقی یک دین یا تمدن یا فرهنگ است. نگاهی تاریخی به شکل گیری و فراز و فرود تمدن‌های بشری با توجه به منبع تغذیه محتوای آن تمدن می‌تواند ظرفیت های یک تمدن را برای رهبری و هدایت بشریت فراهم نماید.

مقولات تمدن، دین و فرهنگ، یک مثلث را نشان می دهند که دارای زوایای متفاوتی است، ولی محیط درونی این مثلث عمدتاً اشتراک عمیقی در اجزا و کالبد این سه مقوله دارد. این سه عنصر کلیدی نظام زندگی عالم هستی یعنی تمدن، دین و فرهنگ نه تنها قابل تفکیک و جداسازی نیستند، بلکه وابستگی و ارتباط بین این مفاهیم بسیار شدید است. بطوری که زیر ساخت هر تمدنی به فرهنگ و دین باز می‌گردد و نمی توان تمدنی را نشان داد که جدای از فرهنگ باشد و نمی توان فرهنگی را شناسایی کرد که بدون ماهیت دینی شکل گرفته باشد. بنابراین جداسازی اجزای فرهنگ از دین و تمدن یا بالعکس عملاً ممکن نیست.

کدام تمدن یا فرهنگی را می‌توان یافت که متأثر از دین نبوده و امور دینی در متن آن نفوذ نکرده باشد و کدام فرهنگ را می‌توان یافت که جدای از تمدن خود باشد. به همین لحاظ باید نگاهی اشتراکی و تداخلی بین این سه رکن هویت جامعه بشری برقرار کرد و دیدی عمیق و کالبد شکافانه داشت.

حال اگر یک جامعه بر اساس عنصر دین و ماهیت اعتقادی شکل گرفته باشد و تمام هویت مردمی که در آن جامعه زندگی می‌کنند، از شئون حکومتی گرفته تا اجزای خرده فرهنگ نظام اجتماعی و اقتصادی به دین باز گردد، باید قبول کرد که در چنین جامعه‌ای، اعتقاد دینی مبتنی بر این واقعیت است که همه امور به اراده و مشیت الهی ختم می گردد. همین اساس قدرت و عظمت پروردگار به صورت لایتناهی به تصویر کشیده شده است. در چنین جامعه ای این اندیشه تثبیت می‌گردد که حرف اول و آخر در مسائل مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را دین بزند.

به همین دلیل شاخصه‌های مختلف قوام‌دهنده جامعه اعم از اقتصاد، سیاست، قدرت نظامی و موقعیت ژئوپلیتیک یا استراتژیک یک منطقه زمانی می توانند کاربرد حقیقی خود را نشان دهد که نقش دین و آموزه‌های مذهبی در ابعاد مختلف جامعه به خوبی تعریف شود. البته این امر را می توان در یک بررسی فرهنگی و دینی به سادگی مورد ارزیابی و مطالعه قرار داد و از این طریق نقش دین را در تعالی یک نظام اجتماعی به درستی اثبات نمود چرا که هیچ قدرت یا تمدنی به واسطه عناد با دین یا فرهنگ نتوانسته است شکل بگیرد و هیچ مقوله فرهنگی بدون اینکه به مسائل دینی وابسته باشد، نتوانسته به نفوذ و ماندگاری برسد.

لذا در صورت تعارض و رو در رویی هر یک از این مقولات نمی توان شاهد شکوه و عظمت یک ملت به صورت ماندگار بود و اگر هم موفقیتی حاصل گردد این موفقیت سطحی و زود گذر است.

سند روشن و آشکار این ادعا، تمدن و فرهنگ غربی در عصر حاضر است. تمدن غربی یا همان فرهنگ غربی با ماهیت اومانیستی آن، خواسته جامعه بشری را مقدم بر فرامین و دستورات الهی دانسته است و به جای اینکه خداوند و دستورات دینی محور باشد عملاً خواست و تمایلات دنیایی و لذت طلبانه انسان‌ها معیار و محور شده است. در چنین جامعه ای اگرچه به ظاهر توسعه یافته و با نفوذترین فرهنگ شمرده می شود اما کالبد شکافی این تمدن فرهنگی با ماهیت ضد دینی آن تحت یک نظام سکولار یا جدا کننده دین از عرصه اجتماع می تواند پایه های غلط و فاسد این فرهنگ را به خوبی نمایان نماید.

چنین جامعه ای بدون اینکه خود بداند عامل بدبختی زوال تمدن بشریت یا انحطاط پنهان می باشد. نمونه بارز این انحطاط را می‌توان در رشد فرهنگ هیجانی مسابقات ورزشی به گونه ای مشاهده نمود که اذهان جوانان را چنان به خود مشغول می نماید که برای جابه‌جا شدن یک توپ بازی میلیاردها دلار و میلیاردها انسان بالا و پائین می روند اما در مقابل قتل و کشتار عده ای از مردم مظلوم و بی دفاع در جایی از همین دنیا تنها عده قلیلی از افراد آگاه با مخالفت در حد یک تظاهرات آرام یا انتشار مقاله ای ختم می گردد.

مثال بارز انحطاط و زوال چنین فرهنگی را می توان در رشد انگل‌گونه اقتصاد برخی از کشورها مشاهده نمود که با غارت سرمایه و ثروت ملی و فرهنگی برخی دیگر از کشورها پز توسعه و پیشرفت را می دهند. چه کسی است که سؤال کند قدرت نظام و دارایی امریکا بدون دخالت در امور داخلی سایر کشورها و فراهم کردن آتش جنگ چگونه می تواند به چنین رشدی برسد. یا اینکه با ایجاد برخی از ویروس‌های مهلک و انتشار آن و جلوگیری از طب سنتی و محلی هر کشور چه سود سرشاری نصیب کمپانی‌ها و شرکت‌های داروسازی امریکا می گردد که در ظاهر بسیار انسان دوستانه ولی در باطن کاملاً جنایتکارانه است.

مصادیق و مثال‌های چنین وضعیتی را می توان در گسترش قدرت امپراتوری عظیم کمپانی هالیوود و والت‌دیزنی که زیر نظر صهیونیست‌ها اداره می‌شود، مشاهده نمود. این دو کمپانی نظام‌های فرهنگی دنیا را چنان هنرمندانه نشانه گرفته‌اند که به راحتی حقی را ظلم نشان می‌دهند و ظلمی آشکار را اقدامی صلح جویانه معرفی می نمایند. این در حالی است که منافع آن برای گسترش فقر و فحشا و اسارت و ایجاد تفرقه و جنگ صرف می‌شود.

چه کسی است سؤال کند که زیرساخت فرهنگ امریکایی که بر اساس غارت و چپاول سایر ملت‌ها شکل گرفته است چه امتیازی دارد که امروزه نسل جوان کشورهای جهان سوم، الگوی فرهنگ امریکایی و غربی را ترجیح می دهند بر ارزش‌ها و هنجارهای اصیل و انسان دوستانه خودشان و این یعنی اینکه در جهان امروزی، ما شاهد تراژدی غم انگیزی هستیم که در آن نیازها و ارزش‌ها وارونه شده است و آن کسانی که بویی از تمدن و فرهنگ نبرده‌اند می‌شوند صادرکننده فرهنگی به سایر ملت‌ها و کشورهای مختلفی که اگر به حال خودشان واگذاشته می‌شدند و یا برای رشد آنها مختصر کمکی می‌شد امروزه می‌توانستند روی پای خود بایستند و شاهد رشد و بالندگی خویش باشند. چرا باید در کشورهای جهان سوم و جهان اسلام شاهد نظام وارونگی ارزش‌ها و هنجارها باشیم. با وجود اینکه این ملت‌ها از منابع غنی دینی و فرهنگی برخوردار هستند میراث خوار فرهنگ غرب شده اند و آثار فرهنگی خودشان را باید در موزه‌ها و نمایشگاه مشاهده کنند.

چرا ملت‌های شرقی و بویژه جهان اسلام از ظرفیت و قابلیت‌های خود برای ایجاد یک تمدن عظیم بین‌المللی و گسترش فرهنگ انسان دوستی استفاده نمی‌کنند و اسیر اختلافات سیاسی در حاکمیت و گرفتار تهاجم فرهنگی در بین مردم شده‌اند.

بنابراین باید اعتراف کرد که اگر امروزه مسلمانان به تمدن اسلامی خویش بازگردند و با فرهنگ غنی که دارند دست اتحاد و برادری با یکدیگر بدهند می توانند ارزش‌های اصیل دینی و انسانی را در جهان گسترش دهند و به جای اینکه ملت‌ها اسیر هیجانات بازی‌های المپیک باشند در کنگره‌های عظیم حج و همایش‌های بین‌المللی، نظام توسعه همه‌جانبه ملت‌های مختلف جهان مطرح شود. لذا باید تلاش کرد که این وضعیت فرهنگی وارونه که انسان را از حقیقت خویش دور کرده است را شناسایی و با آسیب‌های آن برخورد کرد تا جوامع مختلف مسیر سعادت و توسعه را به خوبی شناسایی نمایند.

جلال نوری