شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

مظهر شجاعت و وفا


مظهر شجاعت و وفا

در نگاه به قله های رفیع ایمان و شجاعت و وفا, چشم ما به وارسته مردی بزرگ و بی بدیل می افتد, عباس فرزند رشید امیرالمؤمنین ع كه در فضل و كمال و فتوت و رادمردی, الگویی برجسته است

در نگاه به قله ‏های رفیع ایمان و شجاعت و وفا، چشم ما به وارسته مردی بزرگ و بی ‏بدیل می ‏افتد، عباس فرزند رشید امیرالمؤمنین(ع) كه در فضل و كمال و فتوت و رادمردی، الگویی برجسته است. در اخلاص و استقامت و پایمردی، نمونه است و در هر خصلت نیك و صفت ارزشمندی، كه كرامت یك انسان به آن بسته است، سرمشق است. ما پیوسته دین باوری و حق جویی و باطل ستیزی و جانبازی را از او آموخته‌‏ایم و نسل الله ‏اكبرِ امروز، وامدار مكتب جهاد و شهادتی است كه اباالفضل(ع) در آن مكتب، علمدار است و همچون خورشید، درخشان.

اینك، گرچه از صحنه‏‌های آن همه ایثار و دلاوری و وفا كه در عاشورا اتفاق افتاد و آینه‏ای فضیلت نما پیش چشم جهانیان نهاد، بیش از هزار و سیصد سال می‌گذرد، امّا تاریخ، روشن از كرامت‌های عباس بن علی(ع) است و نام ‏او با وفا، ایثار و جانبازی همراه است و گذشتِ این همه سال، كمترین غباری بر سیمای فتوتی، كه در رفتار آن حضرت جلوه‌گر شد، ننشانده است.

ایمان والای امّ البنین و محبتش به فرزندان رسول خدا چنان بود كه آنان را بیشتر از فرزندان خود، دوست می‏داشت. وقتی حادثه كربلا پیش آمد، پیگیر خبرهایی بود كه از كوفه و كربلا می‏رسید. هر كس خبر از شهادت فرزندانش می‏داد، او ابتدا از حال حسین(ع) جویا می‏شد و برایش مهم‌تر بود.عاشورا روز پرشكوه و الهام بخش و پرحماسه‏ ای بود كه انسان‌هایی والا و روح‏هایی بزرگ و اراده‏هایی عظیم، عظمت و والایی خود را به جهانیان نشان دادند و تاریخ از فداكاری عاشوراییان، روح و جان گرفت و زمان با نبض كربلاییانِ قهرمان و حماسه آفرین، تپید. كربلا مكتبی شد آموزنده و سازنده، كه فارغ التحصیلان آن، در رشته ایمان و اخلاص و تعهد و جهاد، مدرك و مدال گرفتند و ... عباس از زبده‌‏ترین معرفت آموختگان آن دانشگاه بود.

هنوز هم این مكتبِ عالی باز است و دانشجو می‏پذیرد و یكی از استادان این دوره‏های آموزشِ وفا و مراحلِ كسبِ معرفت، علمدار كربلاست؛ ایستاده بر بلندای عشق و شهامت، كه با دستان بریده‏اش معبرِ آزادگی را می‌گشاید و راه نور را نشان می‏دهد و این حقایق، همه در نام عباس نهفته است و همراه با این نام، عطر یك «فرهنگ» به مشام جان می‏رسد.

عباس یعنی تا شهادت یكّه تازی

عباس یعنی عشق، یعنی پاكبازی

عباس یعنی با شهیدان همنوازی

عباس یعنی یك نیستان تكنوازی

ما برای رسیدن به سرچشمه یقین و كوثر ایمان، نیازمند راهنماییم. جانمان تشنه است و دلهایمان مشتاق. اولیای دین و سرمشق‌های پاكی و فضیلت می‏توانند راه را نشانمان دهند و از زمزم گوارایی كه در اختیارشان است سیرابمان سازند.

اگر در امتداد «اسوه ‏ها» به عباس بن علی(ع) می‏رسیم برای روشنی چراغی است كه پیش پای انسان‏ها افروخته است و از دور دست‌ها ما را به این راه فرا می‏خواند. او الگو و سرمشق است، نه تنها در شجاعت و رزم آوری، بلكه در ایمان و معنویت هم؛ نه فقط در مقاومت و استواری، در عبادت و شب زنده‌داری هم؛ نه تنها در روحیه سلحشوری و حماسه، كه در اخلاص و آگاهی و معرفت و وفا هم.آنچه می‏خوانید گوشه‏ای از شخصیت حضرت اباالفضل(ع) را ترسیم می‏كند، باشد كه نام و یاد و زندگینامه آن شهید بزرگ و سردار رشید، چراغ یقین و شعله ایمان را در ذهن و زندگی‏مان روشن سازد.

او به «علمدار» و «سپهدار» هم معروف است. این لقب در ارتباط با نقش پرچمداری عباس در كربلاست. وی فرمانده نظامی نیروهای حق در ركاب امام حسین(ع) بود و خود سیّدالشهدا او را با عنوانِ «صاحب لواء» خطاب كرد كه نشان‏ دهنده نقش علمداری اوست «عبد صالح» (بنده شایسته) لقب دیگری است كه در زیارتنامه او به چشم می‏خورد، زیارتنامه‌‏ای كه امام صادق(ع) بیان فرموده است. این كه یك حجت معصوم الهی، عباسِ شهید را عبدصالح و مطیع خدا و رسول و امام معرفی كند، افتخار كوچكی نیست.

میلاد فرزند شجاعت

سال‌ها از شهادت جانگداز دختر پیامبر، حضرت زهرا می‌گذشت. حضرت علی(ع) پس از فاطمه با امامه (دختر زادهٔ پیامبر اكرم) ازدواج كرده بود.

اما برای خاندان پیامبر، سرنوشتی شگفت رقم زده شده بود. بنی‌هاشم، در اوج عزت و بزرگواری، مظلومانه می‏زیستند. وقتی علی(ع) به فكر گرفتن همسر دیگری بود، عاشورا در برابر دیدگانش بود. برادرش «عقیل » را كه در علم نسب‏ شناسی وارد بود و قبایل و تیره‌های گوناگون و خصلت‌ها و خصوصیت‌های اخلاقی و روحی آنان را خوب می‏شناخت طلبید. از عقیل خواست كه: برایم همسری پیدا كن شایسته و از قبیله‏ای كه اجدادش از شجاعان و دلیر مردان باشند تا بانویی این چنین، برایم فرزندی آورد شجاع و تك سوار و رشید.

پس از مدتی، عقیل زنی از طایفه كلاب را خدمت امیرالمؤمنین(ع) معرفی كرد كه آن ویژگی‌ها را داشت. نامش «فاطمه»، دختر حزام بن خالد بود و نیاكانش همه از دلیرمردان بودند. از طرف مادر نیز دارای نجابت خانوادگی و اصالت و عظمت بود. او را فاطمه كلابیّه می‌گفتند و بعدها به «امّ‏ البنین» شهرت یافت، یعنی مادرِ پسران، چهار پسری كه به ‏دنیا آورد و عباس یكی از آنان بود.

عقیل برای خواستگاری او نزد پدرش رفت. وی از این موضوع استقبال كرد و با كمال افتخار، پاسخ آری گفت. حضرت علی(ع) با آن زن شریف ازدواج كرد. فاطمه كلابیّه سراسر نجابت و پاكی و خلوص بود. در آغاز ازدواج، وقتی وارد خانه علی(ع) شد، حسن و حسین(علیهماالسلام) بیمار بودند. او آنان را پرستاری كرد و ملاطفت بسیار به آنان نشان داد.گویند وقتی او را فاطمه صدا كردند گفت: مرا فاطمه خطاب نكنید تا یاد غم‌های مادرتان فاطمه زنده نشود، مرا خادم خود بدانید.

ثمره ازدواج حضرت علی با او، چهار پسر رشید بود به نام‌های: عباس، عبدالله، جعفر و عثمان، كه هر چهار تن سال‌ها بعد در حادثه كربلا به شهادت رسیدند. عباس، قهرمانی كه در این بخش از او و خوبی‏ها و فضیلت‌هایش سخن می‌گوییم، نخستین ثمره این ازدواج پر بركت و بزرگترین پسر امّ البنین بود.عباس با شتاب، عنان كشید تا حرف آنان را به امام برساند. در این فاصله برخی از همراهان عباس از جمله زهیربن قین و حبیب بن مظاهر با آنان به گفتگو پرداختند و نصیحتشان كردند كه دست از جنگ با حسین بردارند و دامان خود را به ننگ كشتنِ فرزند پیغمبر نیالایند، اما آنان گوش شنوایی برای این گونه حرف ها نداشتند.

فاطمه كلابیه (امّ البنین) زنی دارای فضل و كمال و محبت به خاندان پیامبر بود و برای این دودمانِ پاك، احترام ویژه‌‏ای قائل بود. این محبت و مودّت و احترام، عمل به فرمان قرآن بود كه اجر رسالت پیامبر را «مودّت اهل بیت» دانسته است. او برای حسن، حسین، زینب و امّ كلثوم، یادگاران عزیز حضرت زهرا(س)، مادری می‏كرد و خود را خدمتكار آنان می‏دانست. وفایش نیز به امیرالمؤمنین(ع) شدید بود. به طوری که پس از شهادت علی(ع) به احترام آن حضرت و برای حفظ حرمت او، شوهر دیگری اختیار نكرد، با آن كه مدتی نسبتاً طولانی (بیش از بیست سال) پس از آن حضرت زنده بود.ایمان والای امّ البنین و محبتش به فرزندان رسول خدا چنان بود كه آنان را بیشتر از فرزندان خود، دوست می‏داشت. وقتی حادثه كربلا پیش آمد، پیگیر خبرهایی بود كه از كوفه و كربلا می‏رسید. هر كس خبر از شهادت فرزندانش می‏داد، او ابتدا از حال حسین(ع) جویا می‏شد و برایش مهم‌تر بود.

عباس بن علی(ع) فرزند چنین بانوی حق شناس و با معرفتی بود و پدری چون علی بن ابی طالب(ع) داشت و دست تقدیر نیز برای او آینده‏ای آمیخته به عطر وفا و گوهر ایمان و پاكی رقم زده بود.

ولادت نخستین فرزند امّ البنین، در روز چهارم شعبان سال ۲۶ هجری در مدینه بود. تولد عباس، خانه علی و دل مولا را روشن و سرشار از امید ساخت، چون حضرت می‏دیدند در كربلایی كه در پیش است، این فرزند، پرچمدار و جان نثار آن فرزندش خواهد بود وعباسِ علی، فدای حسینِ فاطمه خواهد گشت.

وقتی به دنیا آمد، حضرت علی(ع) در گوش او اذان و اقامه گفت، نام خدا و رسول را بر گوش او خواند و او را با توحید و رسالت و دین، پیوند داد و نام او را عباس نهاد. در روز هفتم تولدش طبق رسم و سنت اسلامی گوسفندی را به عنوانِ عقیقه ذبح كردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند.آن حضرت، گاهی قنداقه عباس خردسال را در آغوش می‌گرفت و آستینِ دست‌های كوچك او را بالا می‏زد و بر بازوان او بوسه می‏زد و اشك می‏ریخت. روزی مادرش امّ البنین كه شاهد این صحنه بود، سبب گریه امام را پرسید. حضرت فرمود: این دست‌ها در راه كمك و نصرت برادرش حسین، قطع خواهد شد؛ گریه من برای آن روز است.

هفتم محرم بود. كاروان شهادت چند روزی بود كه در سرزمین كربلا فرود آمده بود. سپاه كوفه بر نهر فرات مسلط بودند و آب را به روی حسین و یارانش بسته بودند. این فرمانی بود كه از كوفه رسیده بود، می‏خواستند ناجوانمردانه با استفاده از اهرمِ فشارِ عطش، حسین را به تسلیم و سازش وادارند.شمر بن ذی الجوشن كه از هتاك ترین و كین توزترین دشمنان اهل‏بیت بود، با طعنه و طنز، تشنگی امام را مطرح می‏كرد. پس از آن كه آب را به روی فرزند زهرا بستند، شمر گفت: هرگز آب نخواهید نوشید تا هلاك شوید.

با تولد عباس، خانه علی(ع) آمیخته‏ای از غم و شادی شد: شادی برای این مولود خجسته، و غم و اشك برای آینده‌ای كه برای این فرزند و دستان او در كربلا خواهد بود.عباس در خانه علی(ع) و در دامان مادرِ با ایمان و وفادارش و در كنار حسن و حسین(علیهماالسلام) رشد كرد و از این دودمان پاك و عترتِ رسول، درس‌های بزرگ انسانیت و صداقت و اخلاق را فرا گرفت.

تربیت خاص امام علی(ع) بی‏ شك، در شكل دادن به شخصیت فكری و روحی بارز و برجسته این نوجوان، سهم عمده‌ای داشت و درك بالای او ریشه در همین تربیت‌های والا داشت.

استعداد ذاتی و تربیت خانوادگی او سبب شد كه در كمالات اخلاقی و معنوی، پا به پای رشد جسمی و نیرومندی عضلانی، پیش برود و جوانی كامل، ممتاز و شایسته گردد. نه‏ تنها در قامت رشید بود، بلكه در خِرد، برتر و در جلوه‌های انسانی هم رشید بود. او می‏دانست كه برای چه روزی عظیم، ذخیره شده است تا در یاری حجت خدا جان نثاری كند. او برای عاشورا به دنیا آمده بود.این حقیقت، مورد توجه علی(ع) بود، آنگاه كه می‏خواست با امّ البنین ازدواج كند. وقتی هم كه حضرت امیر در بستر شهادت افتاده بود، این «راز خون» را به یاد عباس آورد و در گوش او زمزمه كرد.

شب ۲۱ رمضان سال ۴۱ هجری بود. علی(ع) در آخرین ساعات عمر خویش، عباس را به آغوش گرفت و به سینه چسبانید و به این نوجوان دلسوخته، كه شاهد خاموش شدن شمع وجود علی بود، فرمود: پسرم، به زودی در روز عاشورا، چشمانم به وسیله تو روشن می‌گردد؛ پسرم، هر گاه روز عاشورا فرا رسید و بر شریعه فرات وارد شدی، مبادا آب بنوشی در حالی كه برادرت حسین(ع) تشنه است.این نخستین درس عاشورا بود كه عباس در شب شهادت علی(ع) آموخت و تا عاشورا پیوسته در گوش داشت.

عباس، نجابت و شرافت خانوادگی داشت و از نفس‌های پاك و عنایت‌های ویژه علی(ع) و مادرش امّ البنین برخوردار شده بود. امّ البنین هم نجابت و معرفت و محبت به خاندان پیامبر را یك جا داشت و در ولا و دوستی آنان، مخلص و شیفته بود. از آن سو نزد اهل بیت هم وجهه و موقعیت ممتاز و مورد احترامی داشت. این كه زینب كبری پس از عاشورا و بازگشت به مدینه به خانه او رفت و شهادت عباس و برادرانش را به این مادرِ داغدار تسلیت گفت و پیوسته به خانه او رفت و آمد می‏كرد و شریك غم‌هایش بود، نشانِ احترام و جایگاه شایسته او در نظر اهل‏بیت بود.

امام پاسخ داد: بیعت و سازش كه هرگز، اما برای جنگ آماده ‏ایم؛ ولی برادرم عباس، برو و اگر بتوانی از اینان امشب را مهلت بگیر تا فردا صبح، می‏خواهم امشب را به عبادت خدا و نماز و دعا بپردازم؛ من نماز و تلاوت قرآن و دعا و استغفار را بسی دوست می‏دارم.

● فصل جوانی

از روزی كه عباس، چشم به جهان گشوده بود امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین را در كنار خود دیده بود و از سایه مهر و عطوفت آنان و از چشمه دانش و فضیلت‌شان برخوردار و سیراب شده بود.چهارده سال از عمر عباس در كنار علی(ع) گذشت، دورانی كه علی(ع) با دشمنان درگیر بود. گفته‌اند عباس در برخی از آن جنگ‌ها شركت داشت، در حالی كه نوجوانی در حدود دوازده ساله بود، رشید و پرشور و قهرمان كه در همان سن و سال حریف قهرمانان و جنگاوران بود. علی(ع) به او اجازه پیكار نمی‏داد، به امام حسن و امام حسین هم چندان میدانِ شجاعت نمایی نمی‏داد. اینان ذخیره‌های خدا برای روزهای آینده اسلام بودند و عباس می‏بایست جان و توان و شجاعتش را برای كربلای حسین نگه دارد و علمدار سپاه سیدالشهدا باشد.

برخی جلوه‏هایی از دلاوری این نوجوان را در جبهه صفین نگاشته‏اند. اگر این نقل درست باشد، میزان رزم آوری او را در سنین نوجوانی و دوازده سالگی نشان می‏دهد.

منابع تحقیق

۱ . ارشاد، شیخ مفید، كنگره هزاره مفید، قم، ۱۴۱۳ ق.

۲ . اعیان الشیعه، سید محسن الامین، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۴ ق.

۳ . بحارالانوار، علامه محمد باقر مجلسی، مؤسسهٔ الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳ ق.

۴ . تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، قاهره، ۱۳۵۸ق.

۵ . ترجمه نفس المهموم (محدث قمی)، شعرانی، انتشارات علمیه اسلامیه، تهران.

۶ . تنقیح المقال، عبدالله مامقانی، مطبعهٔ مرتضویه، نجف، ۱۳۵۲ق.

۷ . چهره درخشان قمر بنی هاشم، علی ربانی خلخالی، مكتبهٔ الحسین، قم، ۱۳۷۵.

۸ . حیاهٔ الامام الحسین بن علی، باقر شریف القرشی، دارالكتب العلمیه، قم، ۱۳۹۷ ق.

۹ . زندگانی قمر بنی هاشم، عماد زاده، انتشارات خرد، ۱۳۲۲ ش.

۱۰ . سفینهٔ البحار، شیخ عباس قمی، فراهانی، تهران.

۱۱ . العباس، عبدالرزاق الموسوی المقرّم، منشورات الشریف الرّضی، ۱۳۶۰ ق.

۱۲ . العباس بن علی، باقر شریف القرشی، دارالاضواء، بیروت، ۱۴۰۹ ق.

۱۳ . قاموس الرّجال، محمد تقی شوشتری، مركز نشر كتاب، تهران.

۱۴ . المحاسن والمساوی، ابراهیم بن محمد بیهقی، دار بیروت للطباعهٔ والنشر.

۱۵ . معالی السبطین، محمد مهدی مازندرانی حائری (چاپ سنگی)، مكتبهٔ القرشی، تبریز.

۱۶ . مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران.

۱۷ . مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، دارالمعرفه، بیروت.

۱۸ . مقتل الحسین، عبدالرزاق الموسوی المقرّم، مكتبهٔ بصیرتی، قم، ۱۳۹۴ ق.

۱۹ . منتهی الامال، شیخ عباس قمی، انتشارات هجرت.

۲۰ . یادواره پنجمین مراسم شب شعر عاشورا (عباس، علمدار حسین)، ستاد شعر عاشورا، شیراز.

"جواد محدثی"


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 7 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.