پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

مروری بر زندگی ادبی «جلال آل احمد» در سالروز تولدش


مروری بر زندگی ادبی «جلال آل احمد» در سالروز تولدش

جلال الدین سادات آل احمد، معروف به جلال آل احمد، فرزند سید احمد حسینی طالقانی در دوم آذر ماه سال ۱۳۰۲ در محله سید نصرالدین از محله های قدیمی شهر تهران به دنیا آمد. پدرش در کسوت …

جلال الدین سادات آل احمد، معروف به جلال آل احمد، فرزند سید احمد حسینی طالقانی در دوم آذر ماه سال ۱۳۰۲ در محله سید نصرالدین از محله های قدیمی شهر تهران به دنیا آمد. پدرش در کسوت روحانیت بود و از این رو جلال دوران کودکی را در محیطی مذهبی گذراند. او پس از اتمام دوره دبستان، تحصیل در دبیرستان را به صورت شبانه آغاز کرد، مرحوم آل احمد این دوران را اینگونه شرح می داده است: « دبستان را که تمام کردم، دیگر نگذاشت درس بخوانم که : برو بازار کار کن تا بعد ازم جانشینی بسازد. و من رفتم بازار. اما دارالفنون هم کلاس های شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم.» پس از ختم تحصیل دبیرستانی، پدر او را به نجف فرستاد تا در آنجا به تحصیل در علوم دینی بپردازد، البته او خود به قصد تحصیل در بیروت به این سفر رفت، اما در نجف ماندگار شد. این سفر چند ماه بیشتر دوام نیاورد و جلال به ایران بازگشت.

در «کارنامه سه ساله» ماجرای رفتن به عراق را این گونه شرح می دهد: «تابستان ۱۳۲۲ بود، در بحبوحه جنگ، با حضور سربازان بیگانه. به قصد تحصیل به بیروت می رفتم که آخرین حد نوک دماغ ذهن جوانی ام بود و از راه خرمشهر به بصره ونجف می رفتم که سپس به بغداد و الخ .... اما در نجف ماندگار شدم. میهمان سفره برادرم. تا سه ماه بعد به چیزی در حدود گریزی، از راه خانقین و کرمانشاه برگردم. کله خورده و کلافه از برادر و پدر.» بازگشت از این سفر، آغاز دوران کشف دنیای شخصی آل احمد بود. نخستین داستانش را در سال ۱۳۲۴ با نام «زیارت» در مجله سخن به چاپ رساند و در همان سال، این داستان در کنار چند داستان کوتاه دیگر در مجموعه «دید و بازدید» به چاپ رسید. آل احمد که از دانشسرای عالی در رشته ادبیات فارسی فارغ التحصیل شده بود، تحصیل را تا دوره دکترای ادبیات فارسی نیز ادامه داد، اما در اواخر تحصیل از ادامه آن دوری جست و به قول خودش: از بیماری (دکتر شدن) شفا یافتم. در سال ۱۳۲۶ به استخدام آموزش و پرورش درآمد. در همان سال، کتاب «از رنجی که می بریم» چاپ شد که مجموعه ۱۰ قصه کوتاه بود و در سال بعد «سه تار» به چاپ رسید. پس از این سال ها آل احمد به ترجمه روی آورد.

در این دوره، به ترجمه آثار «ژید» ، «کامو»،«سارتر» و «داستایوفسکی» پرداخت. نکته ای که در زندگی آل احمد جالب توجه است، زندگی مستمر ادبی او است. به نوشته دانشنامه رشد، به طور کلی نثر آل احمد نثری است شتابزده، کوتاه، تاثیرگذار و در نهایت کوتاهی و ایجاز. آل احمد در شکستن برخی از سنت های ادبی و قواعد دستور زبان فارسی شجاعتی کم نظیر داشت و این ویژگی در نامه های او به اوج می رسد اغلب نوشته هایش به گونه ای است که خواننده می تواند بپندارد نویسنده هم اکنون در برابرش نشسته و سخنان خود را بیان می کند. جلال در سال های فرجامین زندگی، با روحی خسته و دلزده از تفکرات مادی به تعمق در خویشتن خویش پرداخت تا آنجا که در نهایت، پلی روحانی و معنوی بین او و خدایش ارتباط برقرار کرد. او در کتاب «خسی در میقات» که سفرنامه حج اوست به این تحول روحی اشاره کرده و می گوید: «دیدم که کسی نیستم که به میعاد آمده باشد که خسی به میقات آمده است...» این نویسنده پر توان که همواره به حقیقت می اندیشید و از مصلحت اندیشی می گریخت، در اواخر عمر پر بارش، به خانه ای در میان جنگل های اسالم کوچ کرد. جلال آل احمد، نویسنده توانا و هنرمند سرانجام در سن چهل و شش سالگی زندگی را بدرود گفت.