دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

آشغال یعنی اعتراض؟


آشغال یعنی اعتراض؟

تو که آشغالت را از شیشه ماشین پرت می‌کنی و ذوق‌زده می‌شوی که پوست موزها و پرتقال‌ها به شاخه درختی گیر کرده و تاب می‌خورد، تو که پلاستیک پر از زباله‌ای را با مهارت از درز پنجره …

تو که آشغالت را از شیشه ماشین پرت می‌کنی و ذوق‌زده می‌شوی که پوست موزها و پرتقال‌ها به شاخه درختی گیر کرده و تاب می‌خورد، تو که پلاستیک پر از زباله‌ای را با مهارت از درز پنجره اتوبوس به بیرون هل داده‌ای، شمایی که یک روز عصر تابستان به پارک محله‌تان رفتید و با یک کیسه پر از تخمه روی چمن‌ها پهن شدید و وقتی حرف‌هایتان گل انداخت، همه پوست تخمه‌ها را به این طرف و آن طرف پرتاب کردید، تو که کاغذهای اضافه ته‌جیبت را مچاله می‌کنی و به محض رسیدن به خیابان آن را توی جوی آب می‌اندازی، شما که جعبه خالی کبریت و کفش‌های پاره و کیف‌های کهنه و چمدان‌های زهوار دررفته‌تان را گوشه کوچه ول می‌کنید و می‌روید، شما که وقتی پایتان به طبیعت می‌رسد درخت، بوته‌ها و گل‌ها وحشت زده می‌شوند، شمایی که به یک گل ظریف یا یک درخت تنومند رحم نمی‌کنید و وقتی زیراندازتان را نزدیکی آنها پهن می‌کنید از مهیا کردن آتش و ریختن پوست هندوانه و خربزه پای درخت ابایی ندارید، خودتان می‌دانید دارید چه کار می‌کنید؟

البته می‌دانم که آشغال ریختن‌های هر کدامتان یک معنی دارد و هر کدام از شما پیرو یک طرز فکر خاص هستید. مثلا می‌دانم شمایی که چمن‌های پارک را که زیر وزن بدنتان له شده را برای این پر از پوست تخمه کردید که وقتی به پارک رسیدید سطل‌های زباله پر از آشغال آن توی ذوقتان زد و برای همین تصمیم گرفتید به نشانه اعتراض به مدیر پارک و شهردار منطقه، چمن‌ها را با پوست تخمه فرش کنید تا بلکه مسوولان کمی به خودشان بیایند. حرف دل تویی که پوست میوه‌هایی را که از پنجره ماشینت بیرون پرت کردی و وقتی آنها روی شاخه‌های درخت پیچ و تاب خوردند خندیدی را هم می‌دانم. این کار تو هم نوعی اعتراض است اعتراض به این‌که چرا آنقدر این خیابان‌ها کثیف است و چرا بوی زباله‌های تلنبار شده سرکوچه‌های محله‌ات تمامی ندارد، اما تو که کفش‌ها و لباس‌های کهنه‌ات را هر کجا که دستت برسد می‌اندازی تا زودتر از شرشان خلاص شوی، می‌دانم که این کار را برای کمک به زباله‌گردها و معتادهایی کرده‌ای که با دیدن لباس‌ها، کفش‌ها و کیف‌های پاره، خوشحال می‌شوند و با یک چمدان کهنه چند تومانی پول درمی‌آورند.

من همه این حرف‌های شما را می‌فهمم، اما نمی‌دانم حرف شمایی را که پوست هندوانه‌ها و خربزه‌هایتان را پای درخت‌ها و لای بوته‌ها می‌ریزید را چطور قبول کنم، چون شما می‌گویید قصدتان این است که برای گیاهان کود درست کنید و چون شنیده‌اید که کود شیمیایی و گیاهی مضرات خاص خودش را دارد دست به ابتکار زده‌اید و به فکر تولید کود گیاهی افتاده‌اید؛ کودی که فرمول تولیدش این است: چند عدد پوست هندوانه یا سایر صیفی‌جات و قرار دادن آنها زیر نور آفتاب، البته ‌ای کاش هنگام اختراع این فرمول به این سوال پاسخ می‌دادید که تا پوست میوه‌ها تبدیل به کود شود چطور باید چهره زشت طبیعت را تحمل کرد؟

حالا بماند که حرف آن عده‌ای که آشغال‌هایشان را در نقاط بکر طبیعت می‌ریزند به این امید که همه رهگذران از این به بعد بدانند که قبلا پای بشر به این نقطه باز شده و بابت کشف این نقطه به خود مغرور نشوند، عجیب‌تر از حرف این گروه آخر است و هضم‌کردنش کاری بسیار مشکل‌تر، ولی نیت زباله‌‌ریزها در طبیعت هر کدام که باشد نتیجه‌اش تخریب طبیعت است آن هم تخریبی که اگر اتفاق بیفتد نه جای اعتراض برای معترضان می‌ماند و نه جای افتخار برای فاتحان نقاط بکر طبیعت.