شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
از چالش نرم تا شیفتگی اسطوره ای
فرانسویان دهههاست که این اصل بدیهی سیاست بینالملل را به لحاظ اینکه از زبان یک دیپلمات انگلیسی جاری شده است نادیده میگیرند که کشورها دوستان همیشگی ندارند و در عین حال دارای دشمنان دائمی نیستند. آنچه برای کشورها تغییرناپذیر است همان منافع ملی است. نیکولا سارکوزی، رئیسجمهور کنونی فرانسه سرانجام این تابو را که باید این اصل بدیهی را نادیده گرفت شکست و این فرصت را به وجود آورد که فرانسه بتواند برای کاهش قدرت نسبی که بعد از جنگ دوم به تدریج با آن مواجه شده است چارهای بیندیشد. ساکن کاخ الیزه چهار سال بعد از اینکه وزیر وقت خارجه کشور، دومینیک دوویلپن در صحن شورای امنیت سازمان ملل در چارچوب ارزشهای اعتقادی مردم کشورش که در بستر آن انقلاب فرانسه شکل گرفت به «دادن درس» به کالین پاول وزیر خارجه آمریکا در خصوص چرایی مخالف کشور متبوعش با سیاست آمریکا در خصوص عراق پرداخت، در یک حرکت کاملا متفاوت به درسهایی که از آمریکا فراگرفته است دیگران را دعوت به توجه میکند.
رهبر کشوری که مردم عادی و نخبگانش در خیابانها به گرد هم آمدند و مخالفت وسیع و گسترده خود را با عملکردهای آمریکا در صحنه جهانی و تصمیم این کشور برای حمله به عراق ابراز داشته حال در اندوه و حزن برآمده از مرگ سربازان آمریکایی و نظامیان این کشور صحبت میکند. «هر زمان یک سرباز آمریکایی در جهان جان خود را از دست میدهد، این فکر بر من غلبه میکند که چهکارهایی ارتش آمریکا برای فرانسه انجام داد.» در کشوری که روشنفکرانش همچنان بر این باورند که پرچمدار فرهنگ و تمدن مدرن هستند، در کشوری که چپگرایی بدون توجه به آنچه در جریان انقلاب فرهنگی چین، در فرآیند اشتراکی کردن کشاورزی در شوروی و در دوران تهی کردن شهرها از تودهها در کامبوج گذشت همچنان مومن به وجود طبقه پیشرو است و از همه مهمتر اینکه در جامعهای که با تکیه بر اندیشههای افلاطون در تحلیل نهایی نخبگان و فیلسوفان بهترین و کارآمدترین و منطقیترین قاضی برای تشخیص خیر و صلاح شهروندان تشخیص داده میشوند، حضور سارکوزی در بالاترین سطح قدرت نامانوس جلوه میکند.
اما آنچه این حضور را شاید نامانوستر میکند نگاه متفاوت او به آمریکا و به صحنه جهانی است. نیکولا سارکوزی جنس متفاوتی از رهبران سیاسی است که پا به عرصه معادلات قدرت در فرانسه گذاشته است. جامعه فرانسه در طول دوران متاثر شده از دو جنگ جهانی و جنگ سرد در فضای سیاسی سیر کرده است که تاثیر گرفته از افکار و عملکردهای عوامگرایان، ملیگرایان افراطی، چپهای رادیکال و مخالفان جهانی شدن بوده است. حال در فرانسه نگرشی در قالب سارکوزی به قدرت رسیده است که در طیفی متفاوت از ذهنیتهای مطرح تاریخی در فرانسه حرکت میکند. برای نیکولا سارکوزی که از پیشینه خانوادگی معمولی و عادی برخوردار است همیشه این باور وجود داشت که الزامات و ابزار ضروری برای دستیابی به موفقیت را در جامعه ندارد. این نگرش ناشی از تجربه شخصی یا برآمده از جنبههای تئوریک مطالعات دانشگاهی نباید قلمداد شود.
پدر مجارستانی او برایش در دوران کودکی و قبل از اینکه او آشنا به زیروبمهای حیات شود توضیح داد که با توجه به اصالت غیرفرانسوی و نام فامیلی که یدک میکشد در این سوی اقیانوس اطلس برای او امکان رسیدن به اهدافش نیست و بهتر است زندگی در آمریکا را تجربه کند. ایده آمریکا به عنوان «فانوس دریایی» که ملیگرایان محافظهکار آمریکایی آن را در طول سدهها برای مردم بسط و توسعه دادهاند از همان سالهای اولیه زندگی اجتماعی برای نیکولا سارکوزی فرانسوی آشنا جلوه کرد. حیات روانی و خصلتهای شخصیتی رهبر فرانسه او را بسیار مستعد این قرار داده است که میتوان فرانسوی بود و در عین حال اسطورههای آمریکایی را قابل قبول، جهانبینی آمریکایی را همسو و عملکردهای این کشور را توجیهپذیر یافت. چارچوب اعتقادی او این امکان را حیات بخشیده که در خصوص آمریکا و چرایی عملکردهای این کشور و چرایی کیفیت حیات در این جامعه به «صافی ادراکی» مجهز شود. این بدان معناست که او جامعه آمریکایی، ارزشهای آمریکایی و ساختارهای مستقر در این کشور را ذاتا خوب تصویر میکند.
این چنین قالب فکری امکان را به وجود میآورد که ظرفیتهای تطهیرکننده کشوری که کثیری از فرانسویان آن را مهمترین خطر برای صلح جهانی و محیطزیست بشری تلقی میکنند فرصت تجلی بیابند و کاملا محکم و نفوذناپذیر شوند. او برخلاف رهبران سابق فرانسه که به شدت متاثر از سابقه تاریخی در قلمرو روشنفکری این کشور بودند «نگاه انتخابی» خود را بر جامعه آمریکا معطوف به نقاط منفی و کاستیهای حاضر در آن نکند بلکه گزینشهای خود را طوری حیات دهد و انتخاب کند که تجلیگر و بازتاب اسطورههای سنتی و مدرن باشند. آنچه او در آمریکا مییابد این نیست که نزدیک به دو میلیون سرخپوست قتلعام شدند تا حرکت به غرب و ایجاد یک جامعه صنعتی امکانپذیر شود. برای او آنچه مطرح است شخصیت و توانمندی کسانی است که آمریکای بدون سرخپوست را شکل دادند. اسطوره آمریکایی یکه و تنها در محیط خشن و وحشی بخشی از فولکلور حاکم بر جامعه است.
در چارچوب همین نگاه است که بعد از مخالفت جهانی با حمله به عراق، آمریکا اعلام کرد که حتی بدون داشتن مجوز این کار را میکند و به تنهایی این «وظیفه» و «ماموریت» را به انجام میرساند. قهرمان سینمایی مورد علاقه نیکلا سارکوزی، رابرت ردفورد که فساد ساختار قدرت سیاسی را در فیلم «همه مردان رئیسجمهور» به نمایش گذاشت یا شانپن که خستگی سفر را به جان میخرد تا با رهبر سرزمین سیمون بولیوار که وزیر خارجه آمریکا را «دختر کوچولو» مینامد ملاقات کند، نیستند. او چارلتون هستون را نماد عینی اسطوره آمریکا میداند که جان فورد در فیلمهایش به تصویر کشید. برای او چارلتون هستون که در گردهمایی اعضای NRA با دست گرفتن تفنگ اعلام کرد که برترین حق همانا حقی است که متمم دوم قانون اساسی آمریکا بیان داشت تجلی مادی تصویری است که او براساس گفتار پدر مجاری خود در ذهن به ترسیم کشید.
او هیچ سنخیتی با اولیور استون و تئوری توطئه او در فیلم جیافک احساس نمیکند و به همین دلیل هم است که برایش دغدغههای گلیستیژاک شیراک در رابطه با افزایش قدرت آمریکا و استدلالهای روزنامه لیبراسیون در مخالفت سرسختانه با حضور سرباز آمریکایی در سرتاسر جهان و ارزشهای آمریکایی در قانون اساسی اروپا فاقد وجاهت هنجاری بری از اصالت عقلانی و از همه مهمتر بیبهره از مولفههای حیاتبخش لیبرال کلاسیک که فرهنگ مدرن اروپا بر پایه آن شکل گرفته است، میباشد. نیکلا سارکوزی در فرانسه زیست کرد و مدارج ترقی را پیمود ولیکن او در قالب فرهنگی و ارزشی آمریکا به ساماندهی ذهنی و عملیاتی پرداخت. او به بالاترین مراحل ترقی در اجتماع توفیق یافت نه به لحاظ اینکه از اصالت خانوادگی و پیوندهای اشرافی برخوردار بود، بلکه در بطن کوششهای فردی و ذهنیت معطوف به توفیق به این کار نائل شد. او در سرزمین فرانسه خود را به مانند قهرمانان فیلمهای جان فورد در غرب وحشی یکه و تنها تصویر ساخت.
آنچه نیکلا سارکوزی در برابر جلسه مشترک کنگره آمریکا بیان داشت و تصویری که او از آمریکا برای اعضای کنگره ترسیم ساخت به شدت متاثر از ماهیت شخصیتی و جنبههای روانی او بود. اما از سویی دیگر سیاست گردش به سوی آمریکای فرانسه بعد از دههها تفوق تفکرات گلیستی و سوسیالیستی در حیطه سیاست خارجی برآمده از واقعیات سختافزاری جهان معاصر است. دولتمردان فرانسوی در طول دوران جنگ سرد از این مزیت برخوردار بودند که بتوانند در عین حضور در جبهه غرب، بدون پرداخت هزینه غیرقابل مدیریت و بدون هراس از دست دادن تاثیرگذاری و نفوذ فراقارهای و از همه مهمتر قارهای «چالش نرم» را محور سیاست خارجی در رابطه با آمریکا قرار دهند. عدم توازن در رابطه آمریکا با فرانسه بالاخص بعد از به قدرت رسیدن شار دوگل و منطق مبتنی بر ملیگرایی به سخره گرفتن به علت وجود نظام دوقطبی ایجادگر تحمیل بار بر ساختار تصمیمگیری فرانسه و اعمالکننده هزینههای فرای ظرفیتهای سیستمی نبود.
اما فروریزی جهان خطکشی شده در چارچوب نگرشهای ارزشی به یکباره تمام معادلات دوران جنگ سرد را برهم زد و فرانسه را با واقعیت جهانی روبهرو ساخت که در آن سرزمین شوروی سابق و رهبران حزب کمونیست چین، بده و بستان با آمریکا را مسیر مطلوب برای افزایش قدرت نسبی خود در صحنه جهانی قلمداد ساختند و تعارض و دشمنی را در تقابل با منافع ملی و جایگاهی که در آینده برای خود ترسیم کردهاند، یافتند. در دوران بعد از جنگ سرد فرانسویان به این موضوع وقوف یافتند که مخالفت و چالش آمریکا که از نظر روشنفکرانه برای آنان اعتباربرانگیز بود و در عین حال کمترین هزینه مادی را برای آنان در دوران جنگهای ایدئولوژیک داشت، حال هزینههای کاملا ملموس و قابل اندازهگیری را به ارمغان میآورد. امروزه به لحاظ ماهیت قدرت و ویژگیهای نافذترین بازیگر بینالمللی، ضرورتی برای احساس خطر به وسیله بازیگر مطرح بینالمللی احساس نمیشود و هدف آنها این است که حداکثر تلاش را انجام دهند که «قدرت نسبی» آنان در شکل حداقل کاهش نیابد و در شکل حداکثر به فزونی گرفتار آید.
بازیگران بزرگ سیستم بینالمللی درصدد توازن آمریکا نیستند، بلکه دغدغه آنان این است که قدرت نسبی خود را در رابطه با دیگر کشورها افزایش دهند تا بتوانند با کمترین هزینه برای تامین منافع ملی خود در صحنه جهانی موفق شوند و از طریق بیشترین همکاری بالاخص در حیطههای مالی و اقتصادی با آمریکا و با سیستم سرمایهداری جهانی که آمریکا نظمدهنده به آن است فزونترین میزان رفاه و امنیت را در داخل به دست آورند. روسیه و چین هم مخالف حرکت آمریکا در عراق بودند، اما پرچمداری این مخالفت را برعهده نگرفتند و در یک چارچوب «سنجیده» آمریکا را به زیر سوال گرفتند. مخالفت سنجیده آنان در این رابطه بود که آمریکا بعد از اشاعه نفوذ خود به عراق و افزایش حیطه تاثیرگذاری خود، به اقداماتی دست زند که قدرت نسبی آنها دچار کاهش نشود. حال آمریکا به جهت اینکه در لحظه تکقطبی به سیاستگذاری میپردازد، از این فرصت برخوردار است که برخلاف گذشته اقدامات فرانسه را در رابطه با خود طبقهبندی کند و به تناسب اینکه فرانسه در کدامین طبقه جای میگیرد به سیاستهای این کشور واکنش نشان دهد.
حال سیاستهای چالشگر فرانسه «هزینهساز» و دارای پیامدهای مادی هستند. حال آمریکا از این فرصت برخوردار است که هر کجا مخالفت فرانسه را در برابر بیابد از طریق ابزارهایی که در اختیار دارد فرانسه را مجبور به تقبل هزینه کند و حوزه نفوذ فرانسه و اعتبار این کشور در صحنه جهانی را کاهش دهد و در نتیجه پیامدهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در داخل فرانسه را حیات بخشد. عدم مخالفت جدی چین با وجود داشتن اهرمهای لازم برای جلوگیری از حمله به عراق به معنای تداوم دسترسی چین به بازار مصرف وسیع آمریکا و به دست آوردن سرمایه لازم برای اجرای سیاستهای لازم در راستای تداوم رشد بالای اقتصادی است. قبول روسیه به اینکه نیازهای نظامی صدام حسین را برای جنگ با آمریکا فراهم نکند به این معنا بود که آمریکا در مرزهای جنوبی این کشور مشارکت با روسیه را برای حضور با وجود مشکلات وسیع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی روسیه در این حوزه همچنان گردن نهد. قدرت نسبی روسیه نه تنها به علت افزایش قدرت آمریکا کاهش نیافته است، بلکه این کشور به تدریج در حال صعود از پلههای اعتبار جهانی است.
لهستان با همراهی آمریکا در عراق و به عنوان سمبل اروپای جدید برخوردار از غوطهوری در فرآیند جامعهپذیری برای ایفای نقش جهانی شده است که به معنای افزایش حیطه نفوذ این کشور در تصمیمات اتحادیه اروپا و دسترسی به کانالهای حضور در گستره خارج از اروپاست. نیکلا سارکوزی سرانجام آنچه را که دیگر رهبران فرانسه تلاش در نادیده انگاشتن داشتند، برای خود و دیگران به تفهیم پرداخت. او به کشورهای کمونیستی سابق روسیه و لهستان و کشورهایی که حزب کمونیست بر آن حاکم است به عنوان معیار نگاه نکرد، بلکه سیاستهای انگلستان را بهترین توجیه برآن دگرگونی در رابطه با آمریکا یافت. این دولت محافظهکار نبود که با سرسختی تمام سیاست عراقی آمریکا را حمایت کرد، بلکه این دولت چپی تونی بلر و از دید روشنفکرانه آنتونی گیدنز مبشر راه سوم بود که پوشش اخلاقی لازم برای جلوه دادن حمله آمریکا به عنوان یک اقدام ضروری را فراهم کرد. انگلستان همکاری «سنجیده» با آمریکا را بهترین روش برای افزایش قدرت نسبی خود یافته است. این نوع همکاری که به شدت خود منفعتمحور است، منجر به این شده است که انگلستان با وجود از دست دادن امپراتوری و با وجود اینکه فاقد ظرفیتهای نظامی و اقتصادی لازم برای بازی کردن نقش فراقارهای است، همچنان از تاثیرگذاری فزاینده در قلمرو گیتی و بالاخص خاورمیانه برخوردار باشد. انگلستان همراهی «سنجیده» با آمریکا را بهترین و کمهزینهترین روش برای حفظ جایگاه جهانی خود با وجود فقدان ابزار لازم یافته است.
نیکلا سارکوزی آنچه را انجام داد که رهبران دیگر فرانسه در دو دهه اخیر ضرورت آن را احساس کرده بودند، اما به لحاظ ماهیت تعلقات ارزشی و پیشینه خانوادگی از ظرفیت لازم روانی برای انجام آن بیبهره بودند. نیکلا سارکوزی به جهت ذهنیت ارزشی شیفته آمریکای اسطورهای به راحتی قادر شد که ضرورتهای برخاسته از ماهیت قدرت در صحنه جهانی را که چالش سرشار از هزینه و همکاری «سنجیده» معطوف به منافع ملی را پربهره مییابد در قلمرو محیط سیاسی و اجتماعی فرانسه عملیاتی سازد. او برای فرانسویان بیان داشت که تصور متفاوت از قدرت باید ترسیم شود و این نیز به ضرورت در تعارض با چالش نرم آمریکاست. فرانسه برای جلوگیری از کاهش قدرت نسبی خود و برای اینکه بتواند به مانند انگلستان همچنان مطرح بماند گریزی جز این ندارد که طرحی دگر در رابطه با آمریکا را به صحنه آورد. نیکلا سارکوزی به جهت استعداد برای شیفتگی ارزشی به سوی آمریکا این امکان را پیدا کرد که نگرش انگلیسی در رابطه با کیفیت مناسبات با آمریکا در رابطه با پدیدهها و حوادث جهانی را وارد قالبهای تصمیمگیری در بین نخبگان کند.
البته توجه شود که چنین نگرشی به شدت آسیبپذیر است، چرا که دوران طفولیت را طی میکند و بلوغ آن بستگی به شرایط داخلی فرانسه و عملکرد آمریکا در صحنه جهانی در سالهای در برابر دارد. لیبراسیون برای اینکه سنت تاریخی و مستحکم مخالفت با آمریکا و اعتبار فرانسه روشنفکر و فیلسوفنواز را برای نیکلا سارکوزی نشان دهد، شماره روز پنجشنبهای را که در آن هفته او در برابر کنگره آمریکا سخنرانی کرد در اختیار تعدادی از فیلسوفان چپگرای فرانسوی قرار داد تا به ویرایش روزنامه بپردازند و مقالات مخالف سیاستهای گرایش به آمریکا را چاپ کنند.
دکتر حسین دهشیار
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست