دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
کسی قدر عافیت داند که به مرضی گرفتار شود
در روزگاران قدیم ، پادشاهی با کشتی مسافرت می کرد . این بار خدمتکارش را هم به همراه خود برده بود . خدمتکار که تا آن روز یک بار هم دریا را ندیده و با کشتی مسافرت نکرده بود با دیدن دریا ترسید و به گریه افتاد .
هر چقدر پادشاه و اطرافیانش او را نصیحت کردند فایده ای نداشت .
شاه کم کم داشت عصبانی می شد که یکدفعه دانشمندی که با آن ها همسفر بود گفت : " او را به من بسپارید تا آرامش کنم ! " و سپس دستور داد خدمتکار را به دریا بیندازند . او چند بار به زیر آب رفته و بیرون می آمد . بعد گفت : " حالا او را بیاورید و سوار کشتی کنید . " بعد از چند دقیقه خدمتکار در گوشه ای آرام نشست ، پادشاه با تعجب گفت : " چطور آرام شد ؟ " دانشمند گفت : " او سختی غرق شدن و ارزش مکانی (کشتی) که الان در آن قرار گرفته بود را نمی دانست و از ارزش سلامتی اش خبر نداشت ولی حالا که به مشکل و دردسری گرفتار شد قدر سلامتی و موقعیتش را فهمید . " از آن موقع به بعد هر کس از وضعیت خود راضی نباشد و قدر آن را نداند این مثل را برایش به کار می برند !
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست