پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا

عصر حکومت مهدی و هم زیستی مسالمت آمیز با پیروان ادیان آسمانی


عصر حکومت مهدی و هم زیستی مسالمت آمیز با پیروان ادیان آسمانی

حس کنجکاوی و آینده نگری, انسان را وا می دارد تا درباره آینده بشر و جهان تحقیق کند و در پی پاسخ این پرسش باشد که آینده چگونه خواهد بود در حکومت حضرت مهدی عج پیروان ادیان الاهی, مانند مسیحیت, یهودیت و زرتشتی چه وضعیتی خواند داشت آیا از میان خواهند رفت یا می توانند در صورت عدم توطئه و جنگ و کارزار نظامی, در کنار مسلمانان زندگی مسالمت آمیز داشته باشند

حس کنجکاوی و آینده‌نگری، انسان را وا می‌دارد تا درباره آینده بشر و جهان تحقیق کند و در پی پاسخ این پرسش باشد که آینده چگونه خواهد بود. در حکومت حضرت مهدی(عج) پیروان ادیان الاهی، مانند مسیحیت، یهودیت و زرتشتی چه وضعیتی خواند داشت. آیا از میان خواهند رفت یا می‌توانند در صورت عدم توطئه و جنگ و کارزار نظامی، در کنار مسلمانان زندگی مسالمت‌آمیز داشته باشند.

البته در عصر ظهور، دین حاکم ـ که دلایل حقانیت آن بر همگان روشن شده است ـ دین اسلام است. در آن عصر انسان‌ها گروه گروه به دین اسلام می‌گرایند، ولی درعین حال این امر قابل پیش بینی است که برخی از پیروان دیگر ادیان، اسلام نیاورند و بر باورهای دینی خویش پای فشارند؛ کسانی که هیچ ضدیتی با دین اسلام نشان ندهند، بلکه خواهان زندگی مسالمت‌آمیز با مسلمانان باشند.

سنت و روش حکومت منجی عالم، حضرت مهدی(عج)، همانند سیره و روش پیامبر اکرم(ص) خواهد بود. در واقع او احیاگر دین محمدی(ص) است و سنت پیامبر اکرم(ص) برگرفته از آموزه‌های آسمانی قرآن کریم است که درباره هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با پیروان ادیان آسمانی دستورهای صریحی می‌دهد. بنابراین پرسش فوق به این پرسش باز می‌گردد که اساساً دیدگاه قرآن کریم درباره تعامل و رفتار با پیروان ادیان آسمانی چیست. از این رو بخشی از این پژوهش به بیان دیدگاه قرآن کریم مربوط می‌شود.

این اندیشه که انسان‌ها در عصر ظهور و حکومت منجی همه پیرو دین مبین اسلام هستند، دور از واقعیت است. البته همان‌گونه که گذشت، دین غالب و حاکم اسلام است؛ به گونه‌ای که حتی زمینه برای فعالیت پیروان دیگر ادیان فراهم نیست، ولی این‌گونه نیست که این گروه اندک از پیروان ادیان آسمانی برای تغییرعقیده خویش زیر فشار باشند؛ زیرا اصل قرآنی می‌فرماید: لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ(۱)؛ در پذیرش دین اجباری نیست.

از سوی دیگر جنگ با آنان که به سلاح دست نبرده‌اند و در پی درگیری مسلحانه نیستند، بلکه پیشنهاد صلح و زندگی مسالمت‌آمیز می‌دهند، منطقی به نظر نمی‌آید.

پاسخ به این پرسش از این جهت اهمیت دارد که امروزه در جهان غرب تبلیغات شدیدی علیه اسلام و مهدویت صورت می‌گیرد. به تازگی فیلمی به نام پیش‌گویی‌های نوستر آداموس به زبان‌های مختلف دوبله شده است. نوستر آداموس از آمدن فردی از نسل جدید پیامبران از جزیرة العرب خبر می‌دهد و می‌گوید: او بر دنیا مسلط می‌شود.

سخنگوی آن فیلم مصلح جهانی را ضدّ مسیح و بر هم زننده عالم و ویران کننده جهان معرفی می‌کند و به صراحت می‌گوید: باید کاری کرد که این مسأله پیش نیاید و او نتواند کشورهای بزرگ مثل امریکا و فرانسه را از میان ببرد و مسیحیت را نابود کند.

این فیلم نمونه‌ای از فعالیت‌های شیطانی است؛ زیرا در پایان به صورت مرموزی احساس تنفر از چنین شخصی در بینندگان ایجاد می‌شود؛ چراکه مردم جهان به طور فطری از خشونت و خون‌ریزی واهمه دارند. آن‌ها شخصی را که می‌گویند منجی جهان است، ولی چنین خون‌ریزی می‌کند، نمی‌پذیرند و این همان هدف شیطانی است که در این فیلم پی گرفته می‌شود تا زمینه پذیرش آن حضرت را در مردم جهان از میان ببرد.

طرفداران ادیان بزرگ جهان می‌دانند که مجری عدل الاهی ضدّ مسیح نیست، بلکه او حضرت مسیح را روح الله و کلمةالله می‌داند. مسیح(ع) نیز با او همراهی می‌کند و از آسمان به زمین می‌آید و به او یاری می‌رساند. مصلح جهانی برای برقراری عدالت و برچیدن ستم می‌آید و محال است که خودش، بر هم زننده نظم عالم و ویران کننده جهان باشد.

متأسفانه امروزه بسیاری از تجاوز طلبی‌های آمریکا به دیگر کشورهای مستقل، با پشتیبانی آموزه‌های مسیحت بنیادگرا و همراهی کشیشان و کلیسای این نحله از مسیحیت صورت می‌گیرد. این نحله، صهیونیسم مسیحی نام دارد که در همگرایی با صهیونیسم، به ظهور دوباره حضرت مسیح در بیت ‌المقدس و نجات یهودیان و نابودی دیگر ادیان، تمدن‌ها و فرهنگ‌های متعارض با خویش از جمله مسلمانان به دست این منجی معتقدند. آن‌ها در این راستا هر گونه اعمال جنایت، سرکوبی و سنگ‌دلی‌ها را به عنوان زمینه سازی برای ظهور منجی موعود مسیحی توجیه می‌کنند. بنابراین هم پیمانی مستحکم زمام‌داران آمریکایی با صهیونیسم در این باره توجیه پذیر است.

در مقابل کم نیستند شرق‌شناسانی که برای اسلام نهایت احترام را قائل‌اند و در انتظار منجی جهانی و صلح و امنیت همه جانبه هستند. برنارد شاو، نویسنده معروف انگلیسی، در مقدمه کتاب محمد رسول الله(ص) می‌گوید:

من همیشه به دین محمد(ص) به واسطه خاصیت زنده بودن عجیبش نهایت احترام را داشته‌ام. به نظر من اسلام تنها مذهبی است که استعداد تفوق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغیر زندگی و مواجهه با قرون مختلف را دارد. چنین پیش‌بینی می‌کنم و از هم ‌اکنون آثارش پدیدار شده است که ایمان محمد(ص) مورد قبول اروپای فردا خواهد بود. روحانیان قرون وسطی، در نتیجه جهالت یا تعصب، شمایل تاریکی از آیین محمد(ص) رسم می‌کردند. او به چشم آن‌ها از روی کینه و عصبیت ضدّ مسیح جلوه کرده بود. من درباره این مرد؛ این مرد فوق العاده مطالعه کردم و به این نتیجه رسیدم که نه تنها ضدّ مسیح نبوده، بلکه باید ناجی بشر نامیده شود.

به عقیده من اگر مردی چون او صاحب اختیار دنیای جدید شود، طوری مسائل و مشکلات دنیا حل خواهد شد که صلح و سعادت بشر تأمین خواهد شد.(۲)

در هر حال از آیات قرآن کریم برمی‌آید که ادیان دیگر هم تا قیامت طرفدار دارند. دلیلی نداریم که در عصر ظهور، حضرت مهدی(عج)، همگان را به پذیرش اسلام مجبورکنند. چه بسا افرادی بر اثر اشتباه یا تعصب بر عقیده پیشین باقی بمانند؛ هرچند اکثریت به نظام توحیدی اسلام گرایش خواهند کرد و این امر طبیعی است.

● مفهوم هم‌زیستی مسالمت‌آمیز و ضرورت آن

الف) مفهوم زندگی مسالمت‌آمیز

هم‌زیستی در لغت به معنای باهم زندگی کردن، زندگانی مردم دو کشور با کمک اقتصادی و سیاسی به همدیگر و در اصطلاح گیاه‌شناسی شریک ‌بودن دو گیاه در زندگی با یک‌دیگر [است].(۳)

نیز در تعریف آن گفته شده است: هم‌زیستی، با هم زیستن، زندگی دو تن یا دو گروه با یک دیگر [است]؛ درحالی که شاید مناسب یکدیگر نباشند.(۴)

واژه‌های معادل کلمه مورد نظر در زبان عربی عبارت است از: تصالح، تسالم، الحیاة السلمی.(۵) مهم‌ترین واژه‌ای که در زبان عربی معادل عبارت هم‌زیستی مسالمت‌آمیز به کار برده می‌شود، واژه التعایش السلمی است. عرب می‌گوید: تعایش القوم بالالفة و المودة؛ مردم براساس الفت و دوستی زندگی می‌کنند (عاشوا مجتمعین علی الالفة والمودة).(۶)

هم‌زیستی مسالمت‌آمیز در اصطلاح حقوق بین ‌الملل عبارت است از: چگونگی مناسبات، بین ممالکی که دولت‌های آن دارای نظام اجتماعی و سیاسی مختلف هستند؛ یعنی رعایت اصول حق حاکمیت، برابری حقوق، مصونیت و تمامیت ارضی هر کشور کوچک یا بزرگ، عدم مداخله در امور داخلی دیگر کشورها، احترام به حق تمامی توده‌ها در گزینش آزاد نظام اجتماعی خویش و فیصله بخشیدن به مسائل بین‌المللی از طریق مذاکره.

به هر حال، آنچه مورد نظر فرهنگ نویسان و دانشمندان حقوق بین ‌الملل است، این است که در پرتو این اصل مهم، مردم کشورها با وجود مذاهب و باورهای گوناگون در آرامش و صلح و همکاری با یکدیگر به سر برند و اختلاف‌ها را از راه‌های مسالمت‌آمیز حل و فصل کنند.

هم‌زیستی مسالمت‌آمیز از واژگان حقوق بین‌الملل است، ولی در حقوق داخلی نیز کاربرد دارد و منظور از آن این است که مردم یک کشور با وجود مذاهب، باورها و نژادهای گوناگون، با یک دیگر زندگی مسالمت‌آمیز داشته باشند.

در عصر حضرت مهدی(عج) حکومت واحد جهانی حاکم می‌شود. در این حالت مرز میان کشورها به مفهوم کنونی آن وجود نخواهد داشت؛ بنابراین هم‌زیستی مسالمت‌آمیز از واژگان حقوق داخلی خواهد شد نه از اصطلاحات حقوق بین‌الملل. در هر حال منظور از هم‌زیستی مسالمت‌آمیز در عصر ظهور آن است که مسلمانان با پیروان دیگر ادیان آسمانی که دست به سلاح نبرده‌اند و حاضرند زیر لوای حکومت اسلامی باشند، زندگانی مسالمت‌آمیز و صلح گونه داشته باشند. (ادامه دارد)

ب) ضرورت هم‌زیستی مسالمت‌آمیز

۱) آرزوی قلبی انسان‌ها در طول تاریخ

امروزه فیلسوفان سیاسی معتقدند هر حکومتی باید بتواند امنیت، عدالت، اقتصاد سالم، آزادی، حقوق انسانی، بهداشت و مانند آن را برای بشر به ارمغان آورد. انتظار توده مردم و شهروندان نیز در هر جامعه‌ای از حاکمان این است که بتوانند شرایط زندگی جمعی و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز را فراهم سازند.

هم‌زیستی مسالمت‌آمیز میان انسان‌ها دو صورت دارد:

▪ هم‌زیستی مسالمت‌آمیز میان انسان‌های یک جامعه یا کشور؛

▪ هم‌زیستی مسالمت‌آمیز میان جوامع و ملت‌های گوناگون.

برخی از حکومت‌ها توانسته‌اند هم‌زیستی مسالمت‌آمیز و عدالت اجتماعی را در یک جامعه عملی کنند و امنیت، عدالت، بهداشت و آزادی را در جامعه خود در حد نسبی رشد دهند، ولی هم‌زیستی مسالمت‌آمیز در میان جوامع و کشورهای متفاوت و در کل جهان، هیچ‌گاه حتی در تاریخ ادیان هم به صورت کامل تحقق نیافته است.[۱]

هم‌زیستی مسالمت‌آمیز، امنیت خاطر، ستم نکردن و ستم ندیدن از دیگران و خشنودی مردم، از بزرگ‌ترین دغدغه‌های اجتماعی بشر در طول تاریخ بوده است. در عصر مهدوی، انسان‌ها دگرگون می‌شوند و عقلشان کامل خواهد شد. امیرمؤمنان، علی(ع) در این باره می‌فرماید:

«اذ قام قائمنا وضع الله یده علی رؤوس العباد فجمع بها و کملت به احلامهم.»[۲]

«هرگاه قائم ما قیام کند، خداوند دستش را بر سر بندگانش قرار دهد، پس عقل‌هایشان جمع و بردباری‌شان کامل گردد.»

به سبب رشد و تقوا و ایمان در همه جهان، مردم از ستم ستم‌گران در امان خواهند بود، آن‌چه درعصرغیبت چه بسا در یک خانواده، شهر یا کشور کمتر دیده شود، پس از عصر ظهور در همه عالم دیده خواهد شد؛ به گونه‌ای که جوامع بشری از تمامی آسیب‌ها و موانع هم‌زیستی، رهایی خواهند یافت. از این رو، می‌توان تصور کرد که با «دکترین مهدویت» در عصر ظهور، قرائتی جدید از عالم و آدم خواهیم داشت. حضرت امام علی(ع) در توصیف بیعت یاران حضرت مهدی(عج) می‌فرمایند:

«با او بیعت می‌کنند که دزدی نکنند، زنا نکنند، مسلمانی را دشنام ندهند؛ خون کسی را به ناحق نریزند، به آبروی کسی لطمه نزنند، به خانه کسی هجوم نبرند و...» .[۳]

انسان عصر مهدوی براساس مهرورزی بر هم‌‌نوعان و احسان به خلق، فراتر از قوانین اجتماعی به وحدت انسانی با هم‌نوعان می‌رسد. او همه را از جنس خود می‌بیند و منافع دیگران را هم چون منافع خویش می‌شمارد و از منافع‌شان پشتیبانی می‌کند.

۲) تأمین امنیت

در سایه صلح و هم‌زیستی، امنیت حاصل می‌شود که همواره از آرزوهای جامعه بشری بوده است. بشر همواره از جنگ، خاطره خوشی نداشته است. رفاه، پیشرفت و افزایش توانایی‌ها و استعداد‌های فردی و اجتماعی، مرهون وجود امنیت است. از نظر اسلام، «امنیت» چه از نظر عقیده و چه از نظر اجتماعی‌اش، اهمیت فوق العاده‌ای دارد. اسلام، «ایمان» را عاملی برای «امنیت درونی» می‌داند:

«الایمان هو التصدیق الذی معه الامن.»[۴]

«ایمان عبارت است از تصدیق [خدا، پیامبر و روز جزا] که همراه با آن، امنیت است.»

در اسلام، از «کعبه»، یعنی مقدس‌ترین مکان، با صفت«امن» یاد شده است.

«وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَ أَمْناً»[۵]

«و آن‌گاه که کعبه را وسیله بهره‌وری و کسب ثواب و جایگاه امن قرار دادیم.»

قرآن، نتیجه اعمال خوب بندگان صالح را ورود به جایگاه امن می‌داند و می‌فرماید:

«ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِینَ»[۶]

«به بهشت برین وارد شوید؛ درحالی که از صلح و امنیت برخوردارید.»

دین مبین اسلام، خود را از نظر ماهیت به «حالت امنیت آور» معرفی کرده است:

«فجعله امنا لمن عقله» [۷]

«خداوند اسلام را وسیله امنیت برای کسی قرار داد که به آن بگرود.»

هم‌چنین هدف از برپایی حکومت و نظام سیاسی مبتنی بر قوانین وحی، «تأمین امنیت» است:

«فیامن المظلومون من عبادک.»[۸]

« [بدان جهت حکومت را پذیرفتم که... ] ستم دیدگان از بندگانت احساس امنیت کنند.»

برپایی عدالت، امنیت و صلح بین‌المللی، بزرگ‌ترین رسالت جهانی امام عصر(عج) است. بی‌تردید برای ساختن جامعه توحیدی و تشکیل حکومت جهانی بنابر آموزه‌های وحی، پایه نخستین و کارمایه اصلی، «عدالت‌گستری» است. از این‌رو، در بیشتر احادیث مربوط به امام موعود(عج)، بر عدل گستری و ظلم ستیزی آن بزرگوار تأکید شده است. امام حسین(ع) فرمود:

«لو لم‌یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله عزوجل ذلک الیوم، حتی یخرج رجل من ولدی، فیملاها عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما، کذالک سمعت رسول الله یقول.»[۹]

«اگر از دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را دراز گرداند تا مردی از فرزندان من قیام کند و زمین را از عدل و داد پر سازد؛ پس از آن­که ستم و بیداد آکنده باشد.»

وجود امنیت و صلح از نیازهای ضروری و آروزهای انسان درطول تاریخ بوده است. امنیت در تمام بخش‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، زمینه‌ساز همه فعالیت‌های مفید است و شرط لازم برای رشد و تکامل فرد و جامعه می­باشد. امنیت وصلح در بعد جهانی آن اهمیت ویژه­ای دارد. در پرتو آن، تضاد و درگیری به حداقل می‌رسد، و در صورت رواج تضاد و درگیری، هر کشور در محدوده حقوق خویش محدود می‌شود و قانون، مانع تجاوز و دست اندازی آن است.

امام مهدی(عج) پدید آورنده امنیت جهانی است؛ امنیتی که بشر در تمام دوران تاریخ خود مانند آن را ندیده است. او علل و عوامل دلهره، نگرانی و ترس را نابود می‌کند و هراس انگیزان را از سر راه جامعه سالم جهانی بر می‌دارد.

امام علی(ع) فرمود:

«و بنا یدفع الله الکلب... و لو قام قائمنا لذهبت الشحنا من القلوب العباد، واصطلحت السباع والبهائم حتی تمشی المراة بین العراق الی الشام... علی راسها زینتها لایهیجها سبع ولاتخافه...» .[۱۰]

«به دست ما [=حکومت ما] روزگار سختی‌ها و تشنه کامی‌ها سپری شود... و چون قائم ما قیام کند، کینه‌ها از دل‌ها بیرون می‌رود؛ حیوانات نیز با هم سازگاری کنند. در آن روزگار، زن، با همه زیور خویش، از عراق درآید و تا شام برود و از هیچ نترسد...» .

هرچند تصور این امور برای ما دشوار است، این وعده حق خداست و خداوند پیمان شکن نیست. چنین روزگاری پدید خواهد آمد و عدالت، امنیت و صلح در جهان، فراگیر خواهد شد.۳. امکان گفتمان و احتجاج با پیروان دیگر ادیان آسمانی

بر اساس برخی روایات، در جهانی­سازی مهدوی، حضرت مهدی(عج) بدون هیچ تعارفی تمامی موحدان و غیر موحدان و پیروان دیگر ادیان را به پیروی از اسلام و آموزه­های نجات بخش آن با قاطعیت، تکلیف می‌کند، ولی این به معنای اجبار صرف عقیدتی به پذیرش مطلق آیین اسلام نیست، بلکه محور کاری حضرت مهدی(عج) ـ همان­گونه که از نامشان نیز برمی‌آید ـ هدایت جامعه بشری است و بدیهی است که اساس هدایت، باید بر اقناع مبتنی باشد.

بنابر روایات، حضرت از همان ابتدای ظهور، کتاب‌های تحریف ناشده زبور، تورات و انجیل را پیدا می­کند و براساس نسخه اصل آنها، با اهل کتاب محاجه، استدلال و گفت­وگو می­کند، و براساس آنها حکم می‌راند تا آن‌که ایشان به دین اسلام و حکومت جهان­شمولی مهدوی هدایت شوند.

در همین راستا امام باقر(ع) می‌فرمایند:

«به خدا سوگند یاد می‌کنم، هر آینه گویا قائم را می‌بینم، در حالی که پشت به حجرالاسود داده، پس از آن، حق خویش را ـ یعنی خلافت را ـ از خداوند عالم می‌طلبد.» سپس ادامه می‌دهند:

«ای مردم هر که درباره خدا با من محاجه و گفت‌وگو کند، هر آینه من نزدیک‌ترین آفریدگان به خدایم. ای مردم، هرکه درباره آدم با من گفت‌وگو و محاجه کند، هر آینه من نزدیک‌ترین خلایق به آدم هستم. ای مردم، هرکه درباره نوح با من گفت­وگو نماید، هر آینه من نزدیک‌ترین خلایق به نوح هستم. ای مردم، هرکه درباره ابراهیم با من محاجه و گفت‌وگو کند، هر آینه من نزدیک‌ترین خلایق به ابراهیم هستم. ای مردم، هر که درباره موسی با من محاجه و گفت­وگو نماید، هر آینه من نزدیک­ترین خلایق به موسی هستم. ای مردم، هر که درباره عیسی با من محاجه و گفت‌وگو نماید، هر آینه من نزدیک‌ترین خلایق به عیسی هستم. ای مردم هر که با من درباره کتاب خدا گفت­وگو نماید، هر آینه من نزدیک‌ترین خلایق به کتاب خدا هستم.» پس از این سخنان، به مقام ابراهیم می‌رود و در آن­جا دو رکعت نماز می‌گزارد، سپس حق خود را ـ یعنی خلافت را ـ از خدای تعالی می‌خواهد.[۱۱]

امام باقر(ع) در بیانی دیگر، برخورد گفتمانی، استدلالی و محترمانه امام عصر(عج) با پیروان دیگر ادیان را چنین بازگو می‌فرماید:

«چون قائم ما اهل بیت(ع) قیام می‌کند، اموال را به ­تساوی قسمت می‌کند و با مردم به عدالت حکم می‌کند. پس هر که از او اطاعت کند، از خداوند اطاعت کرده است و هر که با او مخالفت کند، هر آینه از خدا عصیان کرده و با او مخالفت کرده است، و نامیدن او به «مهدی» از این بابت است که خدا او را به امور پنهانی راه می‌نماید و تورات و دیگر کتاب‌های آسمانی خدا را در انطاکیه از غاری بیرون می‌آورد و درمیان اهل تورات با تورات و در میان اهل انجیل با انجیل و در میان اهل زبور با زبور و در میان اهل قرآن با قرآن حکم می‌فرماید...» .[۱۲]

۴) ایجاد حکومت واحد جهانی

یکی از برنامه‌های اسلام، ایجاد حکومت واحد جهانی است که در سایه «هم‌زیستی مسالمت‌آمیز» یا «هم‌زیستی مذهبی» حاصل می‌شود. اسلام، زیرسایه حکومت جهانی‌اش، به مذاهب آسمانی، حق حیات می‌دهد. بر پیروان آنها کم­ترین اهانت و تحقیری روا نمی‌دارد تا چه رسد به شکنجه و آزار و تفتیش عقاید. بالاتر از این­ها، حکومت اسلامی حتی حمایت پیروان مذاهب دیگر را در جامعه جهانی به عهده می‌گیرد و منافع و مصالح آنان را در برنامه‌های کلی منظور می‌کند. نه تنها از آن حمایت می‌شود، بلکه حکومت اسلامی می‌کوشد وسایل رفاه و آسایش آنان را فراهم سازد. بدین ترتیب، روش اسلام در برابر ادیان دیگر، فقط آزادی بخشیدن نیست؛ روشی است که باید نام آن را «حمایت و سرپرستی» گذاشت. البته این روش، تنها درباره مذاهب آسمانی در پیش گرفته می‌شود و این گونه نیست که هرنوع آیین خرافی و پندار غلط و آداب و رسوم خطرناک که صورت مذهبی به خود گرفته باشد، از این حمایت برخوردار باشد.[۱۳]

خلاصه این­که اسلام می‌خواهد از انسان‌های موجود در کره زمین، تنها یک امت به هم پیوسته و واحد بشری فراهم آورد؛ یعنی کشوری به عرض و طول جغرافیایی همه کره زمین و هر دولتی به شعاع فعالیت و صلاحیت همه انسان‌ها و سرزمین‌ها. اسلام نظامی نیست که به یک منطقه خاص جغرافیایی و یا گروه خاصی از افراد انسانی منحصر باشد:

«و َمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ کَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یعْلَمُونَ»[۱۴]

«ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم؛ در حالی که بشارت دهنده و ترساننده هستی، ولی بیش‌تر مردم نمی‌دانند.»

بنابراین، نظام حقوقی اسلام، نظامی فراگیر و جهان شمول تلقی می‌شود، ولی چنین امری برای ما یک نگرش کمال مطلوبی ایجاد می‌کند؛ یعنی روزی را لحظه شماری می‌کنیم که آرمان جهانی تحقق یابد و پراکندگی واختلاف از جوامع بشری رخت بربندد. در چنان روزی، دیگر جایی و نیازی به حقوق بین‌الملل به مفهوم کنونی باقی نخواهد ماند.[۱۵]

از برنامه‌های امام مهدی(عج) تشکیل حکومت فراگیر جهانی و اداره همه اجتماع‌ها از یک نقطه و با یک سیاست و برنامه است. درآن دوران به دست آن امام بزرگوار، آرمان والای تشکیل جامعه بشری و خانواده انسانی تحقق می‌پذیرد و آرزوی دیرینه همه پیامبران، امامان، مصلحان و انسان دوستان برآورده خواهد شد.

در دوران رهبری امام مهدی(عج)، با ایجاد مرکزیت واحد و مدیریت و حاکمیت یگانه برای همه اجتماع‌ها، نژادها و منطقه‌ها، یکی از عوامل اصلی تضاد، جنگ و ظلم نابود می‌شود. انسان‌ها بدون ترس از فشار سیاست، برادرانه در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند. سرزمین‌های آباد به استثمار حق محرومان و استعمار کشورهای ضعیف نمی‌پردازند، بلکه کمبودها و عقب‌ماندگی‌های طبیعی و بشری و دیگر نابسامانی‌ها به دست بخش‌های توان‌مند جامعه بشری جبران می­شود و به معنای واقعی کلمه، از کل اجتماع بشری یک امت و یک خانواده تشکیل می‌شود. [۱۶]

● هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با پیروان ادیان آسمانی ازدیدگاه قرآن کریم

سنت و روش حضرت مهدی(عج)، همانند روش و سیره پیامبر اکرم(ص) است که برگرفته از قرآن کریم است. بنابراین، لازم است به طور اصولی، دیدگاه قرآن کریم درباره چگونگی تعامل و رفتار با پیروان دیگر ادیان آسمانی بیان می­شود.

اساس روابط مسلمانان با غیر مسلمانان بر مسالمت و رفتار شایسته است. اسلام هیچ‌گاه به پیروان خود کشتار پیروان مذاهب دیگر را اجازه نمی‌دهد و وجود باورهای مخالف، مجوزی برای رفتار خصمانه نیست، بلکه برعکس، اسلام به پیروان خود دستور می‌دهد با مخالفان رفتاری عادلانه داشته باشند.[۱]

این نظریه، به کرامت انسانی قائل است. غیر مسلمانان از آن جهت که در «انسان بودن» با مسلمانان شریکند، احترام دارند؛ هرچند در باور و مذهب تفاوت دارند. از این رو، امام علی(ع) در فرمانش به مالک اشتر درباره رعایت حال مردم مصر می‌فرماید: «و مهربانی بر خلق را برای دل خود پوششی گردان و دوستی ورزیدن با آنان را، مهربانی کردن با همگان، و هم­چون جانورشکاری مباش که خوردنشان را غنیمت شماری؛ زیرا خلق دو دسته­اند: دسته‌ای که برادر دینی تو‌اند و دسته­ای دیگر که در آفرینش با تو یکسانند.»[۲]

در اسلام، «صلح» و «هم‌زیستی مسالمت‌آمیز» با پیروان ادیان و مذاهب دیگر، به صورت «قاعده اساسی» ملاحظه شده است. از این­رو، آیات مربوط به صلح، بدون دلیل است و چون «جنگ» و «جهاد» ضرورت و استثنا است، آیات مربوط به جنگ و جهاد همراه با ذکر دلیل، انگیزه است؛ مثل وجود فتنه، ستم، اخراج پیامبر و مسلمانان از سرزمین وطنی خود. بنابراین، برای جنگ و اقدام مسلحانه باید دلیل وجود داشته باشد. تا زمانی که دلیلی وجود ندارد، اقدام به جنگ، خیانت و تجاوز تلقی می‌شود. نخستین آیه‌ای که در زمینه جهاد نازل شد، گویای همین مطلب است: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ»[۳]

به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده، رخصت (جهاد) داده شده است؛ زیرا به آنان ستم شده است و البته خدا بر پیروزی آنان توانا است.

هنگامی‌که مسلمانان در مکه بودند، مشرکان پیوسته آنها را می­آزردند و مسلمانان همیشه با سرهای شکسته خدمت پیامبر(ص) می‌رسیدند و شکایت می‌کردند. درخواست آنان، اذن جهاد و مقابله با دشمن بود، ولی پیامبر اکرم(ص) به آنان می‌فرمود صبر کنید. هنوز دستور جهاد به من داده نشده است تا این­که هجرت آغاز شد و مسلمانان از مکه به مدینه آمدند و خداوند آیه پیش گفته را نازل کرد که دربردارنده «اذن جهاد» است. [۴]

بنابراین، اصل اولی در رفتار مسلمانان با غیر مسلمانان، صبر و مدارا بوده است. سرانجام به سبب ستم‌ها و آزار مشرکان، به آنها اذن جهاد داده شد. قرآن کریم، برای تأمین هم‌زیستی مسالمت‌آمیز، راه­های گوناگونی را سفارش کرده است که به مهم‌ترین آن­ها اشاره می‌شود:

الف) قرآن کریم و آزادی اندیشه

در بخشی ازآیات قرآن کریم، آمده است که ذات باورهای قلبی و مسائل وجدانی، چنان است که اکراه و اجبار بر نمی‌دارد. اگرفردی به حکم اجبار و فشار، باورها و دستورهای یک مذهب را به ظاهر بپذیرد، هرگز دلیل آن نیست که در قلب و وجدانش نیز آن را پذیرفته باشد.

«لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی»[۵]

در کار دین اکراه نیست؛ زیرا راه از بی راهه به روشنی آشکار شده است.

«وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لآمَنَ مَن فِی الأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یکُونُواْ مُؤْمِنِینَ»[۶]

و اگر چه پروردگارت می‌خواست، تمامی اهل زمین ـ بدون این که اختیاری داشته باشند ـ ایمان می‌آورند؛ پس آیا تو مردم را به اکراه وا می‌داری تا این که مؤمن شوند.

«وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَن شَاء فَلْیؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیکْفُرْ»[۷]

و بگو (این) حق از سوی پروردگارتان است؛ پس هر کس می‌خواهد ایمان بیاورد و هر کس خواهد کفر ورزد.

«وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا أَشْرَکُواْ وَمَا جَعَلْنَاکَ عَلَیهِمْ حَفِیظًا وَمَا أَنتَ عَلَیهِم بِوَکِیلٍ»[۸]

و اگر خداوند می‌خواست شرک نمی‌ورزیدند، ولی تو را نگهبان آنان نگماشته­ایم و تو کارساز آنان نیستی.

ایمان به خدا و مبانی اسلام، هرگز تحمیلی نیست، بلکه یگانه راه آن، باید منطق، استدلال و نفوذ در اندیشه و روح افراد باشد. مهم این است که حقایق و دستورهای الهی بیان شود و مردم آن را درک کنند و با اراده و اختیار خویش آن را بپذیرند.

ب) قرآن کریم و دعوت به هم‌زیستی مسالمت‌آمیز

اسلام، آیینی است که از همان زمانِ پیدایی با شعارهم‌زیستی مسالمت‌آمیز دعوت خویش را به جهانیان عرضه کرد. این آیین، خطاب به «اهل کتاب» می‌گوید:

«قُلْ یا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَی کَلَمَةٍ سَوَاء بَینَنَا وَبَینَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیئًا وَلاَ یتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»[۹]

بگو ‌ای اهل کتاب، بیایید تا بر سخنی که در میان ما و شما یکسان است، بایستیم که جز خداوند را نپرستیم و برای او هیچ گونه شریکی نیاوریم و هیچ کس از ما دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد و اگر روی­گردان شدند، بگویید: شاهد باشید که ما فرمان­برداریم.

این آیه از آیات مهم در دعوت اهل کتاب به سوی وحدت است. استدلالی که در این آیه شریفه به کار رفته است، با استدلال درآیات پیشین تفاوت دارد. درآیات پیشین از همین سوره، به طور مستقیم دعوت به اسلام بود، ولی در این آیه، به نقطه‌های مشترک میان «اسلام» و «اهل کتاب» توجه می­شود. قرآن کریم به مسلمانان می‌آموزد که اگر کسانی حاضر نبودند در تمام اهداف مقدستان با شما همکاری کنند، از پا ننشینید و بکوشید دست­کم در بخشی که با شما اشتراک هدف دارند، هم­کاری آنها را جلب کنید و آن را پایه­ای برای پیش­برد اهداف مقدستان قرار دهید.[۱۰]

ج) قرآن کریم و گفت‌وگوی مسالمت‌آمیز

قرآن کریم به مسلمانان دستور اکید می‌دهد که با «جدال احسن» و «گفت‌وگوی مسالمت‌آمیز»، با اهل کتاب مناظره کنند و روابط خود را براساس «اصول مشترک» قرار دهند.

«وَلاَ تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلاَّ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنزِلَ إِلَینَا وَأُنزِلَ إِلَیکُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُکُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»[۱۱]

و با اهل کتاب، جز به شیوه‌ای که نیکوتر است، مجادله نکنید، مگر کسانی از آنها که مرتکب ستم شده‌اند و بگویید: به آن‌چه بر ما و (به آن چه)بر شما نازل شده ایمان آورده ایم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما همه فرمان برداریم.

در آیات گذشته، بیش­تر سخن از چگونگی برخورد با «بت پرستان» لجوج و جاهل بود که به مقتضای حال، با آنها سخن می‌گفت، ولی در این آیه، سخن از مجادله و گفت­وگو با «اهل کتاب» است که باید به صورت ملایم‌تر باشد؛ زیرا آنها دست کم، بخشی از دستورهای پیامبران و کتاب‌های آسمانی را شنیده بودند و آمادگی بیشتری برای شنیدن آیات الهی داشتند.

قرآن مجید، به مسلمانان دستور می‌دهد که ازدشنام دادن به کافران و بت پرستان بپرهیزند؛ زیرا آنها هم به همین روش متوسل می‌شوند:

«وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیرِ عِلْمٍ کَذَلِکَ زَینَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَینَبِّئُهُم بِمَا کَانُواْ یعْمَلُونَ»[۱۲]

(معبود) کسانی را که غیر خدا را می‌خوانند دشنام ندهید، مبادا آنها نیز از روی ظلم و جهل، خدا را دشنام دهند، این چنین، برای هر امتی عملشان را زینت دادیم؛ سپس بازگشت آنها به سوی پروردگارشان است و آنها را از آن‌چه عمر می‌کردند آگاه می‌سازد (و پاداش و کیفر می‌دهد).

حجت‌الاسلام محمدمهدی کریمی‌نیا؛ معاون پژوهش مرکز تخصصی حقوق و قضای اسلامی

پی‌نوشت:

۱. سوره بقره، آیه۲۵۶.

۲. نک: محمد بهشتی، ادیان و مهدویت، ص۵ ـ ۶.

۳. حسن عمید، فرهنگ عمید، ص۱۱۲۱.

۴. علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج۱۴، ص۲۰۸۱۷ .

۵. نک: احمد سیاح، فرهنگ بزرگ جامع نوین، ج۱، ص۸۱۷، ۶۶۰، ۶۸۷ و ۶۱۲.

۶ـ لوئیس معلوف، المنجد، ص۵۴۰، ماده عیش.

[۱] . نک: سید رضی موسوی گیلانی، «دکترین مهدویت و کاربرد آن از منظر انسان شناسی و جامعه شناسی»، مجله انتظار موعود، ش۱۶، ص۶۷.

[۲] . کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۲۵؛ سید محمد تقی موسوی اصفهانی، مکیال المکارم، ج۱، ص۱۰۵.

[۳] . لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص۴۶۹؛ کامل سلیمان، روزگار رهایی، ترجمه: علی اکبر مهدی پور، ج۲، ص۴۶۵ .

[۴] . راغب اصفهانی؛ معجم مفردات الفاظ القرآن، ص۲۲.

[۵] . سوره بقره، آیه ۱۲۵ .

[۶] . سوره حجر، آیه ۴۶ .

[۷] . سید رضی، نهج‌البلاغه، خطبه ۱۰۶.

[۸] . همان، خطبه ۱۳۱.

[۹] . منتخب الاثر، ص۳۰۸.

[۱۰] . همان، ص۵۹۲.

[۱۱] . محمد باقر مجلسی، مهدی موعود، ترجمه علی دوانی، ج۲، ص۲۲۸ ـ ۲۲۹.

[۱۲] . همان، ج۲، ص۲۴۳ ـ ۲۴۴.

[۱۳] . نک: محمد مجتهد شبستری، «حکومت جهانی براساس حمایت و هم‌زیستی»، مجله مکتب اسلام، سال۸، ش۳، ص۳۷.

[۱۴] . سوره سبأ، آیه ۲۸.

[۱۵]. نک: سید خلیل خلیلیان، حقوق بین‌الملل اسلامی، ص۱۱۰ ـ ۱۱۱.

[۱۶]. نک: محمد حکیمی، عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام، ص۱۶۱ ـ ۱۶۲.

[۱]. نک: عفیف عبد الفتاح طباره، روح الدین الاسلامی، ص۳۹۷؛ محمد زحیلی، حقوق الانسان فی الاسلام، ص۱۹۳.

[۲] . نهج‌البلاغه، نامه ۵۳، ص۳۲۶.

[۳] . سوره حج، آیه۳۹.

[۴] . ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۱۱۳ .

[۵] . سوره بقره، آیه۲۵۶.

[۶] . سوره یونس، آیه ۹۹.

[۷] . سوره کهف، آیه ۲۹ .

[۸] . سوره انعام، آیه ۱۰۷.

[۹] . سوره آل‌عمران، آیه ۶۴.

[۱۰] . نک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۲، ص۴۵۰.

[۱۱] . سوره عنکبوت، آیه ۴۶.

[۱۲] . سوره انعام، ایه ۱۰۸.

[۱۳] . سوره ممتحنه، آیه ۸.

[۱۴] . نک: جعفر سبحانی، مبانی حکومت اسلامی، ص۵۲۶ ـ ۵۳۰.

[۱۵] . سوره مائده، آیه ۴۸.

[۱۶] . همان، آیه ۴۶.

[۱۷] . سوره بقره، آیه ۲۰۸.

[۱۸] . سوره انفال، آیه ۶۱.

[۱۹] . سوره ممتحنه، آیه ۷.

[۲۰] . نک: محمد مهدی کریمی نیا، هم‌زیستی مسالمت‌آمیزدر اسلام و حقوق بین‌الملل، ص۲۷۱.

[۱] . سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.

[۲] . سوره صف، آیه ۹.

[۳] . سوره نور، آیه۵۵.

[۴] . طبرسی، مجمع البیان، ذیل آیه ۵۵ سوره نور؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۵۳۱.

[۵] . سوره ذاریات، آیه ۵۶.

[۶] . سوره قصص، آیه ۵.

[۷] . نک: ناصرمکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۵۳۳ ـ ۵۳۴.

[۸] . ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص۳۰۴؛ اثبات الهداة، ج۷، ص۲۱۵۰ ـ ۲۱۷.

[۹] . دادگستر جهان، ص۳۰۴؛ بحارالأنوار، ج۵۲، ص۳۴۵.

[۱۰] . تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۵۴، ح۲۷۰.

[۱۱] . غیبت نعمانی، ص۲۳۲، ح۱۷؛ عقدالدرر، ص۲۲۷.

[۱۲] . سید صدرالدین، المهدی، امام دوازدهم۴، ص۳۰۶، از کتاب عقدالدرر.

[۱۳] . سوره مائده، آیه ۱۴.

[۱۴] . نک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۱۶ ـ ۳۱۹.

[۱۵] . سوره آل‌عمران، آیه ۵۵.

[۱۶] . سوره مائده، آیه ۶۴.

[۱۷] . نک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲، ص۴۳۲ ـ ۴۳۳.

. بحارالأنوار، ج۵۲، ص۳۸۱.

. غیبت نعمانی، ص۱۲۵.

. سوره آل‌عمران، آیه۸۳.

. بحاالأنوار، ج۵۲، ص۳۴۰ ـ ۳۴۲.

. بحارالأنوار، ج۵۲، ص۳۹۰.

. همان، ص۳۴۶.

. شیخ صدوق، کمال الدین، ج۵، ص۲۲۰.

. منتخب الاثر، ص۴۳۵.

. نک: ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص۳۰۷.

. بحارالأنوار، ج۵۲، ص۳۴۰.

. همان، ج۵۱، ص۴۷.

. همان، ص۱۴۶.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.