یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
لبنان اسطوره دموكراسی انجمنی
شرایطی كه امروزه بر لبنان حاكم است، بازتاب طبیعی واقعیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حاكم بر كشور است. این شرایط از زمان استقلال این جغرافیا، بستر ضروری برای حیات یافتن را در برابر داشته است. اما بسیاری با نادیده انگاشتن گسلهای متنی گسترده در فراخنای جامعه، بشارتگر ظهور لبنان به عنوان نماد دموكراسی مطلوب در خاورمیانه شدند.
در چارچوب این منطق بود كه صحبت از «دموكراسی انجمنی» به عنوان گونهای متفاوت از حكومت مردم بر مردم مطرح شد. برخلاف دموكراسی لیبرال كه مبتنی بر اجماع و گردهمآیی بر محور ایدهها و ارزشهای انتزاعی است در دموكراسی انجمنی كاملا معیاری متفاوت منظور میشود.
به دنبال استقلال در سال ۱۹۴۳ از قید استعمار فرانسه با توجه به تركیب جمعیتی، قومی، نژادی و زبانی، پرواضح شد كه هیچ امكانی برای حیات بخشیدن به یك دموكراسی نوع غربی وجود ندارد.
در عین حال با در نظر گرفتن ماهیت فرهنگی حاكم بر جامعه فرصتی برای شكل دادن به یك چارچوب سیاسی اقتدارگرا وجود نداشت. با در نظر گرفتن این ویژگیها و شرایط حاكم بینالمللی بود كه نوع متفاوتی از تكثرگرایی سیاسی پا به عرصه وجود گذاشت. برخلاف تكثرگرایی غربی كه ایدهمحور است، تكثرگرایی شكلگرفته در لبنان ماهیت ازلی پیدا كرد. تكثرگرایی قومی بهوجود آمد كه منجر به پیدایش واژه دموكراسی انجمنی شد.
تقسیم قدرت به حساب تعداد جمعیت و تفاوتهای قومی هویت یافت. مسیحیان كاخ ریاستجمهوری را با توجه به برتری عددی در آن مقطع زمانی برحسب مندرجات قانون اساسی بهدست گرفتند. قدرت مقام نخستوزیری به سنیها ارجاع و ریاست مجلس به شیعهها واگذار شد.
تكثرگرایی قومی در دهههای ۵۰ و ۶۰ جواب داد چراكه اولا فضای منطقهای آن را در تعارض با منافع خود نمییافت و ثانیا و شاید از هر علت دیگری مهمتر این بود كه گروههای قومی، تقسیمات قدرت را منطبق با نیازهای خود مییافتند. اما بهتدریج با آغاز دهه ۷۰، شكنندگی دموكراسی انجمنی مستقر در لبنان به صحنه آمد.
نیاز سوریه به اعمال قدرت در حوزه نفوذ تاریخی خود و به هم خوردن تركیب جمعیتی به نفع مسلمانان شیعه و بر هم خوردن توازن نفری مسلمانان و مسیحیان به طور كلی، ماهیت تصنعی و غیرواقعی دموكراسی مبتنی بر قوممحوری را نشان داد. جنگ داخلی كه از ۱۹۷۵ آغاز شد و ۱۵ سال خون و آتش را در لبنان سبب شد، پیامد الزامات منطقهای و گسلهای داخلی بود.
هرچند كه امروزه جنگ داخلی در لبنان به شكل رسمی وجود ندارد اما عملا جامعهای منسجم و یكپارچه را نظارهگر نیستیم. ترور رفیق حریری، نشان داد كه لبنان بیش از آن گسلزده است كه بتوان آن را جامعهای مبتنی بر واقعیت ملت دولت قلمداد كرد و بیش از آن تحت نفوذ همسایگان خود است كه بتوان ساختار فردی را دارای حاكمیت و استقلال در نظر گرفت.
در كنار این واقعیات، وجود ۱۲ اردوگاه فلسطینی در خاك لبنان با ساكنانی بیش از ۴۰۰ هزار نفر كه عملا خارج از حوزه نفوذ حكومت مركزی زندگی میكنند، ضعف عملیاتی دموكراسی قوممحور را شدیدتر و بارزتر كرده است. با در نظر گرفتن اینكه حاكمیت فلسطینی در نوار غزه و ساحل غربی از هم گسیخته شده است و نیروهای متعلق به فتح و حماس به عنوان دو نماد حاكمیت با هم در نبرد هستند، اردوگاههای فلسطینی در لبنان آسیبپذیر و در رابطه با نفوذ عوامل آشوبگر جلوه میكنند.
خلأ قدرت در حاكمیت فلسطینی در نوار غزه و ساحل غربی، نفوذ فزاینده همسایگان در كشور لبنان و تاثیرگذاری فراوان آنان در ساختار قدرت و ضعف همهجانبه حكومت در اعمال سیاستهای خود، برقراری امنیت، لبنان را به كشوری آشوبزده و فاقد یك هویت ملی تبدیل كرده است.
وجود چنین وضعیتی است كه روزنه كافی و علت ضروری را برای دخالت قدرتهای بزرگ نظام بینالمللی فراهم آورده است. فرانسه به عنوان استعمارگر سابق و آمریكا به عنوان قدرت هژمون جهانی و حافظ نظم حاكم، به تلاش برای شكلدهی به معادلات جدید قدرت در لبنان نه براساس چارچوبهای سنتی حیاتبخش دموكراسی انجمنی بلكه بر پایه ارزشهای موردنظر خود به تلاش پرداختهاند.
غرب به رهبری آمریكا درصدد است كه لبنان را در چارچوب معیارهایی كه تامینكننده منافع آنهاست سامان دهد و هویت ببخشد. توفیق در سوق دادن سازمان ملل به تشكیل یك دادگاه بینالمللی برای تحقق در خصوص مرگ رفیق حریری را باید در این رابطه مورد توجه قرار داد. از طریق برقراری دادگاه، تلاش بر این است كه حیات سیاسی لبنان به گونهای چینهبندی شود كه نفوذ سوریه كاملا از صحنه سیاسی حذف شود.
در عین حال این خواست هست كه قدرت گروههای برخوردارشده از قدرت فزونتر در مقام مقایسه با گذشته به مهار گرفته شود. چون غرب درصدد دگرگون ساختن تركیب سنتی قدرت در لبنان است، نیروهایی كه قدرت خود را در خطر یافتهاند پرواضح است كه در برابر چنین سیاستی به مبارزه بپردازند.
حوادث اخیر در اردوگاههای فلسطینی را باید در این چارچوب یعنی تلاش برای مبارزه با گستردگی حضور غرب بالاخص آمریكا و فرانسه ارزیابی كرد. چون در اردوگاههای فلسطینی براثر توافق دهههای گذشته تحت هیچ شرایطی نباید نیروهای نظامی لبنان وارد شوند و به ساماندهی روابط اجتماعی بپردازند. با در نظر گرفتن اینكه دعوای قدرت بین حماس و فتح وجود دارد، استعداد فزایندهای برای برهم زدن ثبات شكننده بعد از حمله اسرائیل به وجود آمد.
تا زمانی كه لبنان جایگزینی طبیعی، كارآمد و مورد توافق همگان برای دموكراسی غیرواقعی و تصنعی انجمنی كه در دهههای گذشته تا قبل از جنگ داخلی حاكم بود به وجود نیاورد، باید تداوم آشوبها را در كشور انتظار داشت. جنگ داخلی ۱۵ ساله مرگ تكثرگرایی قوم محور را حیات داد و ترور رفیق حریری نیاز به شكل متفاوتی از حكومت را به گونهای فزاینده جلوهگری میكند.
لبنان برخلاف نظر بسیاری عروس خاورمیانه نبود بلكه بانویی بود كه فزونترین آزار و اذیتها را در خانه متحمل میشد ولیكن برای حفظ ظاهر آن را بیان نمیكرد. جنگ داخلی ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ خط بطلانی بر اسطوره دموكراسی انجمنی و مویدی بر این واقعیت بود كه تكثرگرایی به ضرورت عقلانی باید ایدهمحور باشد.
دكتر حسین دهشیار
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران دولت حجاب مجلس شورای اسلامی مجلس دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران گشت ارشاد رئیسی پاکستان امام خمینی رئیس جمهور
هواشناسی آتش سوزی سلامت تهران قتل پلیس کنکور شهرداری تهران وزارت بهداشت فضای مجازی زنان پایتخت
خودرو قیمت دلار دلار قیمت خودرو بازار خودرو قیمت طلا بانک مرکزی سایپا مسکن ارز تورم ایران خودرو
سریال محمدرضا گلزار سینمای ایران تلویزیون سینما موسیقی سریال پایتخت مهران مدیری ترانه علیدوستی کتاب تئاتر
اینترنت خورشید کنکور ۱۴۰۳
اسرائیل جنگ غزه غزه رژیم صهیونیستی فلسطین روسیه چین اوکراین حماس ترکیه ایالات متحده آمریکا طوفان الاقصی
فوتبال پرسپولیس استقلال بازی جام حذفی فوتسال آلومینیوم اراک تیم ملی فوتسال ایران تراکتور باشگاه پرسپولیس سپاهان لیورپول
هوش مصنوعی تبلیغات اپل فناوری سامسونگ ناسا بنیاد ملی نخبگان آیفون ربات
بارداری دندانپزشکی کاهش وزن مالاریا زوال عقل