سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
راهبردهایی برای مدیران شهری
آیا شهرها محکومند؟ اقتصاددانها انبوهی از دادهها را جمعآوری کردهاند که ما را قادر به ارائه این پاسخ میکنند: یقینا خیر. شهرها جزئی ضروری از اقتصاد عصر اطلاعات هستند و آنهایی که ترکیب متنوعی از صنایع و کارگرانی بسیار ماهر را در خود دارند - بارزتر از همه، نیویورک آیندهای روشنتر را پیش روی خود دارند.
در حقیقت انقلاب ارتباطات، حیات کاملا جدیدی را به شهرها میدهد. در مطالعات صورت گرفته یکی پس از دیگری، شواهد صریح و روشنی در ارتباط با سرزندگی و پویایی دائمی شهرها به دست میآید. آنچه این دادهها نشان میدهند، از این قرار است:
در مطالعهای که من و دیوید ماره اقتصاددان برای موسسه هوور انجام دادیم، مشخص شد که کارگران در شهرهای بزرگ روی هم رفته درآمدی بیشتر از کارگران در شهرهای کوچک به دست میآورند و درآمد کارگران این شهرهای کوچک نیز به نوبه خود بسیار بیشتر از همنوعان روستایی آنها است. براساس دادههای حاصل از سرشماری سال ۱۹۹۰ درآمد کارگرانی که در مناطق مادرشهری حول شهرهای با جمعیت بیش از ۵۰۰ هزار نفر زندگی میکنند، ۴/۳۴ درصد بیشتر از درآمد کارگرانی است که خارج از این مناطق زندگی میکنند و ۸/۱۰ درصد نیز بیشتر از درآمد آنهایی است که در مناطق مادر شهری حول شهرهای مرکزی کوچکتر سکونت دارند.
همچنین درآمدها در شهرها بیشتر از مناطق حومهای آنها است. در مناطق مادرشهری، درآمد افرادی که در مرکز شهر کار میکنند، به طور متوسط ۳/۱۷ درصد بیشتر از آنهایی است که خارج از مرزهای شهر به کار اشتغال دارند. حتی اگر آزمایشها و مطالعات آماری بیشتری هم درباره این نتایج صورت گیرند، باز هم همین نکات صادق خواهند بود. مثلا کارگران دارای سطح سواد یکسان و افرادی که در گروههای مردم شناختی واحدی قرار دارند، دستمزدهای بسیار بالاتری را در شهرها در مقایسه با مناطق غیرشهری دریافت میکنند.
اقتصاد رایج مربوط به نیروی کار به ما میگوید که بالا بودن دستمزدها نشانگر بالا بودن بهرهوری است. هیچ شرکتی اضافه مبلغی را به کارگران خود پرداخت نخواهد کرد، مگر آنکه بابت این پول، ارزش به دست آورد. همچنین در واقع دو اقتصاددان به نامهای آنتونیو کیکونه و رابرتهال، وجود ارتباطی مستقیم میان تراکم شهری و بهرهوری را به اثبات رساندهاند. آنها با تحقیق در سراسر آمریکا دریافتند که بهرهوری در صنایع واقع در مناطق دارای تراکم بیشتر، در مقایسه با سایر مناطق بسیار بالاتر است.
دلیل این امر چیست؟ نگاهی به الگوهای درآمدی در طی زمان حاکی از آن است که این امر بدان خاطر روی میدهد که محیط شهری پویا و دارای تنوع اقتصادی، امکان کسب و پرورش مهارتهایی برتر از آنچه قابل حصول در خارج از شهرها است را به کارگرها میدهد، چرا که آنچه ارزش کارگر را در نیروی کار شهری ارتقا میبخشد، دیرپایی و دوام فعالیت او است.
افزایش دستمزدی که مهاجرین جدید به شهرها در نتیجه این کار به دست میآورند، کمتر از یک درصد است، اما همین کارگرها بعد از گذشت پنج سال درآمدی را کسب میکنند که ۱۰ درصد بیشتر از درآمد کارگران مشابه آنها است که در مناطق روستایی باقی ماندهاند. این افزایش دستمزد نشانگر انباشت دائمی مهارت است. اگر کارگران شهری به خروج از شهر اقدام کنند، دستمزد آنها به میزان قابل توجهی کاهش پیدا نخواهد کرد. به علاوه هیچ شاهدی دال بر این نکته وجود ندارد که پیشرفتهای تکنولوژیکی یا اجتماعی در حال تضعیف نقش شهرها به عنوان مکانی آموزشی برای کارگران در آمریکا هستند. در واقع من تغییر چندانی را در اضافه دستمزد مناطق شهری طی ۱۵ سال اخیر مشاهده نکردم.
اگرچه کارگران در تمامی سطوح آموزشی از درآمد بیشتری در شهرها برخوردارند، اما اضافه دستمزد در این مناطق برای افراد دارای بالاترین سطح سواد از همه بیشتر است. از این رو تقریبا شکی نیست که شهرها همچنان تیزهوشترین و باسوادترین کارگران جوان را به خود جذب خواهند کرد. پیمایش طولی ملی جوانان بیانگر آن است که ساکنان جوان مناطق شهری روی هم رفته از ضریب هوشی بسیار بالاتری در قیاس با ساکنان جوان روستاها بهرهمند هستند. همچنین ساکنان متوسط حوزههای مادر شهری در شهرهای بزرگ نزدیک به یک سال بیشتر از همنوعان روستایی خود آموزش دیده و درس خواندهاند.
البته امروزه مولفههای موفقیت در شهرها با آنچه یک قرن پیش و در اولین دوره مهم شهرنشینی در آمریکا وجود داشت، کاملا فرق دارد. در طی عصر صنعتی، شهرنشینی و افزایش تولید از چنان ارتباط نزدیکی با یکدیگر برخوردار بودند که تقریبا یک پدیده واحد به حساب میآمدند. آلبرتو آدس اقتصاددان و من دریافتهایم که در سال ۱۸۷۰ همبستگی آماری میان تمرکز تولید در یک ایالت و سطح شهرنشینی در آن به میزان ۶/۸۶ درصد بود که از دید متخصصین آمار، نشانگر ارتباطی فوقالعاده قوی بین این دو متغیر است.
وجود صنایع سنگین و رفاه شهری به این دلیل ساده با هم پیوند داشتند که شهرها امکان تولید انبوه را فراهم میآوردند. وجود یک شهر بزرگ به معنای وجود بازاری حاضر و آماده برای کالاهای تولیدی بود، بازاری که خدمتدهی به آن نسبتا ارزان بود، چرا که هیچ هزینهای برای حملونقل در مسافت طولانی وجود نداشت، لذا کارخانههای واقع در شهرهای بزرگ میتوانستند به صرفه به مقیاسهای واقعی دست یابند، زیرا میتوانستند هزینههای ثابت تولید را در مقادیر انبوه محصولات خود توزیع کنند.
با گذشت زمان در قرن بیستم از مزیت و سودی که کارخانهها در نتیجه قرار داشتن در شهرهای بزرگ به دست میآورند، به میزان زیادی کاسته شد. هزینههای حملونقل به نحو چشمگیری کاهش پیدا کرد و باعث شد که نزدیکی کارخانهها به بازارهای بزرگ شهری از اهمیت بسیار کمتری برخوردار گردد. مزایای حاصل از تولید در مقیاس بزرگ کاهش یافت، چرا که پیشرفتهای تکنولوژیکی، تولید کالاهای با کیفیتتر و نیمه سفارشی در دستههای کوچکتر را به صرفه کرد و مصرفکنندهها نیز تقاضای خود برای این قبیل محصولات تخصصی را افزایش دادند. در نتیجه تولیدکنندهها توانستند کارخانههای خود را در مناطق روستایی و حومه شهرها قرار دهند که هزینه کمتری را در رابطه با ملک به همراه داشت، از فضای مالیاتی و نظارتی مطلوبتری برخوردار بود و کیفیت زندگی بهتری را برای مدیران اجرایی و کارگرها به بار میآورد.
اگر اقتصاد آمریکا همچنان به تمرکز بر تولیدات سنگین ادامه داده بود، ممکن بود این پیشرفتها و تغییرات به نابودی شهرها منجر گردد. اما امروزه تولید سنتی در مقایسه با صنایع پرمهارت و دارای دستمزد زیاد، از ارتباطات گرفته تا امور مالی و تبلیغات، به شدت کاهش یافته است. در سال ۱۹۵۰، ۷/۳۳ درصد از کارگران آمریکایی در بخش تولید شاغل بودند. در ۱۹۹۰ این نسبت به چیزی در حدود نصف، یعنی به ۴/۱۷ درصد تنزل یافته بود.
این تغییر و دوری از صنایع سنگین، مایه نجات شهرهای آمریکا بوده است، در حالی که کاهش تولید مناطق شهری غیرقابل اجتناب بوده است. رشد صنایعی که کار در آنها به مهارتهای زیادی نیاز دارد، امکان پیشرفت را برای بسیاری از این شهرها فراهم آورده است.
جای تعجب ندارد که شهرهای وابسته به تولید رو به تضعیف نهادهاند. خوزه شاینکمن، آندری شلایفر و من در تحقیقی برای مجله اقتصاد پولی، به بررسی اثرات وابستگی شهرها به تولید در سال ۱۹۶۰ بر رشد آنها در خلال سه دهه بعد از این تاریخ پرداختیم. ما به این نتیجه رسیدیم که هر ۲۰ درصد افزایش در تراکم کارگران شهرها در فعالیتهای تولیدی در سال ۱۹۶۰ با ۱۶ درصد کاهش جمعیت آنها در فاصله سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۹۰ متناظر بوده است. همین ۲۰ درصد افزایش در وابستگی به تولید در ۱۹۶۰ به ۵۰ درصد کاهش اشتغال در این بخش و ۴/۱۳ درصد کاهش در اشتغال در بخشهای غیرتولیدی بین سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۹۰ انجامیده است.
تضعیف و کاهش مراکز تولیدی به ویژه در شهرهای کوچکتر مشخصه دورنمای آمریکا است. در سال ۱۹۶۰، ۹/۵۸ درصد از نیروی کار شرق شیکاگو در بخش تولیدی فعالیت میکرد. این رقم در فاصله ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰ به ۴۱ درصد کاهش یافت، طی همین دوره جمعیت دو شهر فلینت در ایالت میشیگان و یانگ استون در اوهایو به ترتیب ۵/۲۸ و ۲/۴۴ درصد کمتر شد. در مقابل شهرهایی در شمال شرق و شمال مرکزی آمریکا که به صنایع سنگین وابسته نیستند، رشد قابلتوجهی را به نمایش گذاشتند.
از جمله این شهرها میتوان به این مثالها اشاره کرد. اسپرینگفیلد در ایلینویی که از رشد ۲۰ درصدی برخوردار بود، استمفورد در کانکتیکت که بنگاههای مالی و مراکز شرکتهای بزرگ را به خود جذب کرده و ۱۷ درصد رشد داشت، چامپین در ایلینویی که یک شهر دانشگاهی است و ۲۸ درصد رشد پیدا کرد. برندههای غیرتولیدی در غرب و شرق، وضعیتی حتی تعجبآورتر از این دارند. فونیکس که کلانشهری جوان با اقتصادی متنوع و جمعیتی که اخیرا از مرز یکمیلیون نفر گذشته است، میباشد، رشدی بیش از ۱۰۰ درصد را در فاصله ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰ در جمعیت خود تجربه کرد. در همین فاصله جمعیت دورهام در کارولینای شمالی که از بخشهای تحقیقاتی، خدماتی و مراقبتهای بهداشتی قدرتمندی برخوردار است، بیش از ۵۰ درصد رشد کرد.
موفقیت یا ناکامی شهرها در اقتصاد امروزی دلیلی ساده دارد: شهرهای پرمهارت پیشرفت میکنند و شهرهای دارای مهارت کم راکد مانده یا ضعیفتر میشوند. در یکی از تحقیقات مرکز ملی مطالعات اقتصادی مشخص شد شهرهایی که درصد کارگران دارای تحصیلات دانشگاهی در آنها در ۱۹۶۰ بالا بود، طی سه دهه بعد شاهد افزایش جمعیت خود بودند، در حالی که در شهرهایی که این گونه نبود، اتفاق بر عکس آن رخ داد. موفقیت خیرهکننده شهر دانشگاهی مدیسون در ایالت ویسکانزین که ۹/۲۰ درصد از ساکنان آن در سال ۱۹۶۰ دارای تحصیلات عالی بودند را با ناکامی نسبی میلواکی که در همان نزدیکی واقع است و در آن سال تنها ۹/۵ درصد از ساکنان آن از تحصیلات دانشگاهی برخوردار بودند، مقایسه کنید. طی سه دهه بعد از این تاریخ، جمعیت مدیسون بهاندازه ۵۰ درصد رشد کرد، در حالی که جمعیت میلواکی در همین دوره ۳۳ درصد کمتر شد. یا دو شهر پورتسموث و همپتون که در جنوب ایالت ویرجینیا واقعند را با هم مقایسه کنید.
جمعیت اولی که زمانی یک مرکز کشتیسازی بود (و در سال ۱۹۶۰، ۱/۴ درصد از مردم آن دارای تحصیلات عالی بودند) در فاصله ۱۹۶۰ و ۱۹۹۰ به میزان ۲۸ درصد کاهش یافت، در حالی که جمعیت دومی که مرکز تحقیقات لانگلی ناسا در آن واقع است و در ۱۹۶۰، ۴/۱۰ درصد از ساکنان آن از تحصیلات دانشگاهی برخوردار بودند، ۵۳ درصد رشد یافت.
اهمیت تحصیلات در موفقیت شهری به سرعت رو به فزونی است. شاینکمن، شلایفر و من دریافتیم که ارتباط میان سطح اولیه سواد و رشد جمعیت در فاصله ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ در مقایسه با بیست سال قبل از آن بسیار زیادتر بوده است. در فاصله سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ یک سال افزایش متوسط تحصیلات در یک شهر، نرخ رشد آن را ۸/۳ درصد بالاتر میبرد. این رقم در فاصله ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ به ۱/۸ درصد رسید.
حتی ساکنان کمسوادتر شهرهایی که مردم آنها روی هم رفته تحصیلات بالایی دارند، پیشرفت میکنند. جیمز راش و دیوید ماره هر دو شواهد شگفتآوری را در این باره ارائه کردهاند که بالاتر بودن متوسط تحصیلات در شهرها به افزایش دستمزد همه ساکنان آن (و نه فقط خود افراد دارای تحصیلات بالا) میانجامد. به عبارت دیگر اگر دو کارگر سطح تحصیلات یکسانی داشته باشند، فردی که در شهر دارای سواد بهتر زندگی میکند، احتمالا درآمد بیشتری را به دست خواهد آورد. شاید به این دلیل که تسهیم دانش در نیروی کار دارای سواد بیشتر باعث افزایش بهرهوری یکایک کارگرها خواهد شد.
تنها امید به موقعیت مالی نیست که کارگران مستعد را به شهرها جذب میکند. یکی از دلایل این که کارگران جوان فوجفوج به شهرها میآیند، این است که در مقایسه با همنوعان روستایی خود با گستره وسیعتری از افراد مسن ماهر و نیز با تجربیات گستردهتری مواجه خواهند شد.
به عنوان مثال پزشکان جوان ساکن نیویورک با گستره بزرگتری از مسائل پزشکی در قیاس با همتاهای روستایی خود روبهرو خواهند گردید. هنرمندها و بازیگران این شهر نیز از محیط غنی فرهنگی آن منتفع خواهند شد. وکلای جوانی که مهارتهای خود را با سرعتی سرسامآور و در حین انجام کارهایی طاقتفرسا بهبود میبخشند، نه تنها از همکاران خود در شرکتهایی که در آنها کار میکنند، بلکه از رقبای خود و از وکلایی که در جامعه ملاقات میکنند، نکاتی را میآموزند.
بازارهای کار بزرگتر شهری همچنین پدیدهای را باعث میشوند که اقتصاددانها آن را هماهنگی کار مینامند، به این معنا که شهرهای بزرگتر، دستیابی کارگرها یا سرمایهگذارها به موقعیتی مناسب را بسیار راحتتر میکنند. همانطور که آدام اسمیت خاطرنشان ساخت، هر چه بازاری بزرگتر باشد، تقسیم بهتر کار نیز در آن امکانپذیر خواهد بود. اسمیت نوشت که برعکس در روستاهای کوچک، «هر کشاورز باید قصاب و نانوای خانواده خود هم باشد.»
دادههای خام موجود موید این گفتههای اسمیت هستند. البرتو آدس و من در تحقیقی که برای مرکز ملی مطالعات اقتصادی انجام دادیم، به همبستگی بیش از ۸۷ درصد میان تقسیم کار و درجه شهرنشینی در میان ایالتهای مختلف آمریکا در قرن نوزدهم میلادی رسیدیم. ما دادههای مشابه برای دورههای جدید را نداریم. اما نگاهی سطحی به دفاتر راهنمای مشاغل نشان میدهد که بنگاههای شهرهای بزرگ میتوانند تا چه حد تخصصی باشند. در فهرست راهنمای مشاغل منهتن تخصصهای شگفتی از قبیل تعمیر کراوات (یک مدخل)، ابزارهای دریانوردی (سه مدخل) و محصولات درخت پاپایا (یک مدخل) را میتوان مشاهده کرد.
هیچ یک از این مدخلها در فهرست مشاغل سانفرانسیسکو پیدا نمیشود، چه رسد به آن که بتوان آنها را در راهنمای مشاغل شهرهای کوچک و معمولی مشاهده کرد. دو اقتصاددان به نامهای گری بکر و کوین مورفی چنین استدلال کردهاند که شهرها به این دلیل به پشتیبانی از تقسیم کار میپردازند که هماهنگی میان خریدارها و فروشندهها در آنها راحتتر است. از آنجا که دنبال عرضهکننده مناسب گشتن در شهرها آسانتر است، استفاده از افراد بیرون از منزل برای انجام کارهایی که در اقتصادهای غیرتخصصی باید درون خانه انجام گیرند نیز راحتتر خواهد بود.
هر چه بازار کار بزرگتر و متنوعتر باشد، یافتن شغل و حرفه مناسب نیز برای کارگرها راحتتر خواهد بود. این امر از اهمیتی حیاتی در بهرهوری برخوردار است. دو اقتصاددان با نامهای رابرت تاپل و مایکل وارد دریافتهاند که بیش از یک سوم از افزایش دستمزد مردان جوان ناشی از یافتن کارفرمای مناسب است. در شهرها کارگران جوان میتوانند برای یافتن شغلی که بهترین شرایط را برای آنها به همراه آورد، بین بنگاههای مختلف جابهجا شوند. اگر مشخص شود که این افراد در حوزهای به کار مشغول شدهاند کهایدهآل آنها نیست، میتوانند شغل خود را عوض کنند. روزنامهنگارها به متخصص مسائل مالی تبدیل میشوند، وکلا به سرمایهگذاران حوزه املاک بدل میگردند و....
اقتصاددانها به سایر مزایای هماهنگی کار نیز اشاره کردهاند. جولیو روتمبرگ و گرث سالونه معتقدند میل کارگران شهرهای بزرگ به سرمایهگذاری جهت بهبود مهارتهای خود بیشتر است؛ چرا که احتمال پربازدهتر بودن این قبیل سرمایهگذاریها زیادتر است، زیرا کارگرها در این صورت از موقعیت چانهزنی بهتری برخوردار خواهند بود. در مقابل در شهری که تنها یک شرکت در آن فعالیت میکند، تمام قدرت چانهزنی در اختیار آن شرکت خواهد بود. به این دلیل است که رقابت بیشتر میان بنگاههای موجود در یک شهر به افزایش دستمزدها و بهرهوری در آن خواهد انجامید. آلفرد مارشال اقتصاددان در شاهکار خود با عنوان اصول علم اقتصاد که در ۱۸۹۰ به نگارش درآمد، چنین بیان کرد که یکی از کارکردهای مهم شهرها، تضمین امنیت کارگرها در مقابل ریسکهای ویژه بنگاهها است.
از آنجا که بنگاههای تجاری بسیار زیادی در بورس نیویورک حضور دارند، کارگران آنها میدانند که حتی اگر بنگاه متبوع آنها به مشکل دچار شود، معمولا خواهند توانست در سایر بنگاهها به دنبال شغل بگردند. شروین رازن معتقد بود که شهرها برای ماهرترین کارگرها که بازار گستردهتری را برای مهارتهای خود در پیش رو دارند، بسیار مطلوب هستند.
همان ویژگیهایی که باعث برتری اقتصادی شهرها در قیاس با مناطق روستایی میشوند، باعث برتری موفقترین شهرها بر سایرین نیز میگردند. مثلا رقابت کلیدی برای رشد اقتصادی است. تحقیقات خود من نشان داده است که هر چه درجه رقابت درون صنایع (که با استفاده از تعداد بنگاههای فعال در صنعت نسبت به کل تعداد کارگران آن صنعت اندازهگیری میشود) بیشتر باشد، گرایش آن صنعت به رشد بیشتر خواهد بود. به این دلیل است که صنایع موفق محلی مثل صنعت الکترونیک در سیلیکون ولی (دره سیلیکونی) یا صنعت مالی در منهتن غالبا هزاران بنگاه کوچک و رقابتی را در خود جای میدهند. متنوع بودن آمیزه صنایع نیز یکی از مولفههای مهم موفقیت مناطق شهری است. در مطالعهای که خوزه شاینکمن، آندری شلایفر، هدی کلال و من در مجله اقتصاد سیاسی منتشر ساختیم، به این نتیجه رسیدیم که در فاصله سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰ با کاهش تمرکز اشتغال در پنج صنعت بزرگ یک شهر مشخص به میزان ۱۰ درصد (یعنی با متنوعتر شدن اقتصاد این شهر) نرخ رشد اشتغال آن به میزان ۹ درصد افزایش پیدا کرده است.
صنعتهای منفرد نیز در شهرهای متنوع در قیاس با سایر مناطق از رشد سریعتری برخوردار بودهاند. در نمونهای از شهرهای صنعتی در فاصله سالهای ۱۹۵۶ و ۱۹۸۷ دو مورد از پرسرعتترین موارد رشد را در بخش خدمات کسب و کار شهر آلبا کرک و تجارت عمدهفروشی کالاهای بادوام در سن خوزه شاهد بودیم که پنج صنعت بزرگ در آنها به ترتیب ۷/۲۱ و ۲۹ درصد از کل کارگران را در استخدام خود داشتند. در مقابل کمترین سرعت رشد صنایع شهری در صنعت نساجی شهر گادسدن در ایالت آلاباما مشاهده شد که پنج صنعت بزرگ آن ۶/۴۰ درصد از کارگران این شهر را به اشتغال درآورده بودند.
نکته تنها این نیست کهایمنی شهرهای متنوعتر در مقابل رکود در یک صنعت خاص بیشتر است. نظریه رایج در باب مسائل مالی حاکی از آن است که اگر فردی در بخشهای زیادی سرمایهگذاری کند، سبد داراییهای او در مقایسه با فردی که تنها در یک بخش سرمایهگذاری میکند، بیثباتی کمتری داشته و در مقابل رکودهای ناگهانی ایمنتر خواهد بود.
اما اگر چنین نظریهای در باب سبد دارایی شهرها درست بود، شهرهای دارای تنوع به گونهای نسبتا قابل پیشبینی رشد میکردند، در حالی که شهرهایی که صنایع کمتری در آنها فعالیت دارند، در معرض نوسانات ناشی از رونق و رکود قرار میگرفتند، اما ما در واقع دریافتیم که عکس این نکته صحیح است، یعنی شهرهای پرتنوعتر، سطح تغییر بالاتری دارند.
دلیل این نکته چیست؟ در جایی که اثر پرتفولیو به این امر بستگی دارد که یک مورد سرمایهگذاری بر سایر موارد آن تاثیری نداشته باشد- مثلا اگر ارزش سهام Mobil فردی کاهش پیدا کرد، به معنای کاهش ارزش سهام Disney او نباشد- صنایعی که در یک شهر وجود دارند، به هزاران شیوه پیچیده بر یکدیگر اثر میگذارند. رونق بخش خردهفروشی باعث رونق کسب و کار در صنعت تبلیغات میشود. توریسم به افزایش فعالیت خردهفروشی میانجامد. رشد صنعت مالی فرصتهایی را برای صنایع مختلفی از شرکتهای ارتباطاتی گرفته تا بنگاههای حقوقی که خدماتی را به موسسات مالی ارائه میکنند، به وجود میآورد. از این رو حتی در شهرهایی که به لحاظ اقتصادی تنوع دارند، شرایط نامساعد یک صنعت میتواند خبر از آیندهای بد برای دیگر صنایع بدهد، اما این قبیل شهرها در بلندمدت رشد خواهند کرد.
شواهد اقتصادی همچنین این افسانه را که شهر بزرگ لزوما بد است، رد میکنند. این یک سوءتفاهم رایج است که رشد حدی دارد و شهرها تنها میتوانند تا حدی خاص رشد یابند و پس از آن نزولی محتوم در انتظارشان خواهد شد.
آنگونه که لوییس مامفورد، منتقد بزرگ -اما غالبا انتقاداتش به گونهای وحشتناک اشتباه است- گفته است: نیروهایی که شهرهای ما را در گذشته شکل دادهاند، حالا تقریبا به طور خودکار و به واسطه پویایی بیاحساس خود در حال نابود ساختن آنها هستند و تهدید به نابودی تمام کشورها و قارهها میکنند.
کاملا بر عکس. هیچ ارتباطی که به لحاظ آماری قابلملاحظه باشد، بین اندازه شهرها و رشد متعاقب آنها وجود ندارد. مثلا شهرهایی که در فاصله ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ رشد کردند، بین سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۹۰ نیز فارغ از این که در آغاز چهاندازهای داشتند، رشد نمودند. از شش شهری که در ۱۹۸۰ جمعیتی بالغ بر یکمیلیون نفر داشتند، سه شهر- شیکاگو، دیترویت و فیلادلفیا- در سه دهه بعد دچار کاهش جمعیت شدند و سه شهر دیگر- نیویورک، لسآنجلس و هوستون- جمعیت بیشتری را در خود جای دادند.
شهرهای بزرگ، به ویژه شهرهایی که مردم عادی آنها تحصیلات بالایی دارند، از مزایای قابلملاحظهای به لحاظ دانش، اطلاعات و مهارتها برخوردار هستند. ممکن است دیگر نزدیکی مکانی اهمیتی در ارائه کالاها نداشته باشد، اما از نقشی حیاتی در انتقال ایدهها و نظرات برخوردار است. این اصلی است که دانشگاهها، هستههای مشاوره و پارکهای صنعتی بر اساس آن ساخته میشوند. همچنین به همین خاطر است که بنگاهها در صنایع پرمهارت نزدیک همدیگر بنا میشوند که از جمله آنها میتوان بنگاههای دارای تکنولوژی بالا در سیلیکون ولی (Silicon Valley)، موسسات مالی در منهتن و شرکتهای تلویزیون کابلی در دنور را نام برد. آنالی ساکسنیان در «مزیت منطقهای» مینویسد که در سیلیکون ولی «سرمایهگذارها شاهد آن بودند که ارتباطهای اجتماعی و حتی اختلاطهای آنها با هم به جنبهای بسیار مهم از کسبوکار آنها بدل شده است. این قبیل گفتوگوهای اطلاعاتی در صنایعی که مشخصه آنها تغییرات سریع تکنولوژی و رقابت شدید است، غالبا از ارزش بیشتری در قیاس با تریبونهایی مثل مجلات صنعتی که رواج بیشتری داشتند برخوردار بودند، اما تناسب زمانی آنها کمتر بود.»
سه اقتصاددان با نامهای آدامجاف، مایکل ترایتنبرگ و ربکا هندرسون این نکته را با بررسی پیشینه حق ثبتها در مقیاسی بزرگتر نشان دادهاند. آنها دریافتند که شهرهای بزرگ مراکز نوآوری هستند. در نمونهای از حق ثبتهای صادر شده در سال ۱۹۷۵، ۴/۲۹درصد از تمام حقثبتهای دانشگاههای داخلی و ۷/۳۰درصد از کل حقثبتهای شرکتهای برتر به مخترعین مرتبط بود که در نیویورک، لسآنجلس، فیلادلفیا و بوستون زندگی میکردند. این در حالی است که این چند منطقه روی هم رفته تنها ۱۸درصد از کل جمعیت آمریکا را در خود جای میدادند. آنها همچنین متوجه شدند که احتمال آن که حقثبتهای جدید به حقثبتهای پیشین مخترعینی که به لحاظ جغرافیایی در همان نزدیکی زندگی میکنند استناد نمایند، بیشتر است (حتی اگر این مخترعین برای بنگاههای دیگری کار میکردند). لذا به نظر میآید که اثری در جهت بارورسازی میان مناطق فعال باشد.
این نکته جای تعجب ندارد. شهرها نه تنها از طریق متمرکز ساختن تخصص در صنایعی خاص، بلکه با تجمیع صنایع گوناگون باعث تحریک و تشویق نوآوری میگردند. آن گونه که جین جاکوبز در اثر چشمگیر خود با عنوان «اقتصاد شهرها» استدلال کرده است، مهمترین ایدهها از ترکیبهای پیشبینی نشدهای از ایدههای موجود سر بر میآورند و شهرهایی که این نوآوریهای خود انگیخته در آنها شکوفا میشوند، خود رشد خواهند کرد. به دلیل همین نقش خلاقیتهای برنامهریزی نشده است که تنوع اقتصادی از چنین اهمیتی در رشد شهری برخوردار است. شهرهایی که فعالیتهای کمتری در آنها صورت میگیرد، فرصت کمتری برای بروز ترکیبات پیشبینی نشده از ایدههای موجود را در خود دارند.
پس این تصور رایج که دستگاههای فاکس، پست الکترونیکی و سایر ابزارهای ارتباطی دارای تکنولوژی پیشرفته، نزدیکی جغرافیایی را منسوخ ساختهاند، چه میشود؟ تفکر رایج بر این مبنا است که تکنولوژی الکترونیکی جایگزینی برای شهرها است. چرا باید ترافیک، شلوغی و دیگر مصیبتهای شهری را تحمل کرد؛ در حالی که میتوان در مزرعهای در یک منطقه خوش آب و هوا زندگی کرد و کارها را با استفاده از ایمیل انجام داد؟ اگر چه شواهدی که اقتصاددانها در اختیار دارند، در مقابل این تصور است؛ اما هنوز بسیار زود است که آنها بخواهند این عقیده را کاملا رد کنند. با وجود رشد سریع تکنولوژی اطلاعات در دهه ۱۹۸۰درصدی از جمعیت آمریکا که در چهار منطقه بزرگ کلانشهری این کشور زندگی میکردند، طی آن دهه به مقدار جزئی افزایش یافت و از ۴۷/۱۹ به ۶۴/۱۹رسید. طی همین دوره کل جمعیت شهرهای مرکزی در این مناطق کلانشهری به میزان ۷/۴درصد رشد یافت.
درصدی از جمعیت آمریکا که در مناطق ما در شهری با بیش از ۳میلیون ساکن زندگی میکنند، طی بیست سال گذشته ثابت مانده است و بخشی که در تمام حوزههای کلانشهری سکونت دارند، به طور دائم زیادتر شده است. همان طور که مشاهده کردهایم، بهرهوری کارگران شهری هنوز بسیار بیشتر از کارگران مناطق روستایی است. همچنین باید توجه کرد که کارگرانی که فعالیت خود را به طور الکترونیکی و در خانه انجام میدهند، در چه مناطقی قرار دارند؟ آن طور که خبرنامه Edge City News گزارش داده است، ده مرکز بزرگ کارگران آمریکا که در خانه فعالیت میکنند، همگی در مناطق عمده کلانشهری از جمله در سه منطقه در هر یک از حوزههای نیویورک و لسآنجلس قرار دارند.
این عقیده که ارتباطات میتواند جایگزین دیدارهای چهره به چهره گردد. در مقابل دریافت عمومی و عرف همگانی است. تلفن طی مدت چند دهه فراگیر بوده است؛ اما این امر مانع انجام معاملات و ارائهایدههای نو توسط افراد فعال در تجارت حول میزهای کنفرانس نشده است. اگر چه ارتباط الکترونیکی میتواند در مخابرهایدههای ساده به ما کمک کند و میتواند انبوهی از اطلاعات خام را در اختیار ما قرار دهد، اما توانایی آن در انتقاد ایدههای پیچیدهتر و به ویژه مهارتها به شدت محدود است. فرد میتواند از طریق تلفن به همسر خود بگوید که دیرتر به منزل خواهد رفت، اما برای او تقریبا غیرممکن است که روش استفاده از یک بسته نرمافزاری جدید را از همین طریق به همسر خود بیاموزد. دستگاه فاکس و پست الکترونیکی هم این کار را خیلی سادهتر نخواهند کرد؛ چرا که در واقع این دو فرد باید پشت کامپیوتر نشسته و همراه هم از آن نرمافزار استفاده کنند. به همین نحو پزشکان تجربه در حین معالجه بیماران خود، انترنهای جوان را به صورت چهره به چهره آموزش میدهند. وکلا مهارتهای خود را از طریق تجربه واقعی در دادگاه شکل داده و تقویت میکنند. معاملهکنندههای ۲۶ ساله والاستریت با نگاه به افراد مسنتر ۳۶ ساله در سالن بورس چگونگی کار را یاد میگیرند. این نکته درباره هر صنعتی که کار در آن مستلزم مهارتهای بالا باشد، صادق است.
علاوه بر اینها ترکیبات پیشبینی نشدهایدههای موجود از نقشی بسیار مهم در نوآوری و رشد اقتصادی برخوردار هستند. تماسهای تلفنی، فاکسها و پیامهای ارسال شده از طریق پست الکترونیکی بنا به طبیعت خود برنامهریزی شده هستند و تنها به دست کسانی میرسند که از قبل در نظر گرفته شده باشند. شهرها به لحاظ توانایی خود در مبادله ثابت و خودانگیخته دانش و بینشی کهایدههای تازه در آنها شکوفا میشوند، بیهمتا و بیبدیل هستند. دانش به نحوی روز افزون به یک قدرت اقتصادی بدل میشود. بر اساس گفته مرکز آمار نیروی کار آمریکا، مزیت درآمدی فارغالتحصیلان مذکر دانشگاهها نسبت به فارغالتحصیلان مذکر دبیرستانها از ۳۷درصد در ۱۹۷۹ به ۷۴درصد در ۱۹۹۲ رسید و صد در صد افزایش یافت.
این افزایش در اضافه دستمزد زنان نیز اگر چه شدت کمتری داشت، اما شبیه همین رقم بود. تفاوتهای موجود میان پردرآمدترین و کمدرآمدترین کارگرها به طور کلی همچنان در حال رشد است و نظریه رایج اقتصادی به ما میگوید که این نکته به معنای آن است که مهارتها کنترل بیشتر و بیشتری بر اضافه دستمزد در بازار پیدا خواهند کرد. با رشد حجم کلی دانش، تنوع و گستره مهارتهای تخصصی نیز زیادتر خواهد شد. از آنجا که شهرها چنین نقش حیاتی را در توسعه مهارتها ایفا میکنند، افزایش تقاضا برای مهارت خبر خوبی برای آنها است.
نیروهای بنیادینی که اقتصاد عصر اطلاعات را شکل میدهند، نویدبخش آیندهای خوب برای شهرها و بهتر از همه برای شهرهای متراکم و به لحاظ اقتصادی متنوعی مثل نیویورک هستند. اما این نکتهای بسیار حیاتی و حائز اهمیت است که رهبران شهرها باید تشخیص دهند که عامل موفقیت آنها در آینده چیست. این عامل نه تلاش برای کسب اعانه از دولتهای مرکزی یا سعی در دمیدن جانی تازه در صنعتهای بدون مهارت که خلق شرایطی مساعد برای صنایع پرمهارت و کارگران باهوش و باسواد خواهد بود، این یعنی به حداقل رساندن فشارهای مالیاتی و نظارتی که کارگران و سرمایهگذارها باید متحمل شوند، ایجاد و حفظ زیرساختهای اساسی که اقتصادی سرزنده و پویا را به وجود میآورند و فراهم آوردن خدمات شهری با کیفیتی عالی از آموزش گرفته تا پلیس بهداشت عمومی که بر جذابیت زندگی شهری برای کارگران ماهر امروزی میافزایند. شهرهایی که در انجام این کارها موفق شوند، قطبهای اقتصادی قرن بیست و یکم خواهند بود.
ادوارد گلاسر
مترجم: محسن رنجبر
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رافائل گروسی دولت سیزدهم آمریکا اصفهان حجاب رهبر انقلاب دولت مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان مجلس انتخابات مجلس دوازدهم
تهران شهرداری تهران پلیس قتل زلزله دادگاه آموزش و پرورش قوه قضاییه وزارت بهداشت فضای مجازی شهرداری سلامت
خودرو مالیات سایپا مسکن قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار ایران خودرو بازار خودرو بانک مرکزی حقوق بازنشستگان بورس
نمایشگاه کتاب تلویزیون سینما دفاع مقدس سریال موسیقی تئاتر سینمای ایران نمایشگاه کتاب تهران کتاب صدا و سیما رسانه ملی
دانش بنیان اینوتکس دانشگاه آزاد اسلامی
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه حماس فلسطین رفح جنگ غزه روسیه چین نوار غزه اوکراین طوفان الاقصی
پرسپولیس فوتبال استقلال ذوب آهن لیگ برتر نساجی لیگ برتر ایران لیگ برتر فوتبال ایران بازی رئال مادرید سپاهان جواد نکونام
هوش مصنوعی اپل سامسونگ ناسا سرطان مایکروسافت آیفون گوگل ایلان ماسک باتری فضا فضاپیما
بیماران خاص رژیم غذایی بیمه کاهش وزن زیبایی دندانپزشکی افسردگی