دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

درآمدی بر اهمیت ارتباط اسطوره و فیلمنامه نویسی انیمیشن



      درآمدی بر اهمیت ارتباط اسطوره و فیلمنامه نویسی انیمیشن
سماء تقوائی

اسطوره  ها در طول زندگی بشر بهترین محمل برای بیان نمادین نگرش انسانی نسبت به پدیده های اطراف او بوده اند. بشر همواره برای برقراری ارتباط با جهان هزارتویی که در آن زندگی می کند، از بیان اسطوره ای بهره برده است. تکرار پذیری ساختار اسطوره ویژگی بسیار کارآمد برای بازسازی آن در جامعه ی معاصر است. شناخت این ساختار و استفاده از آن در رسانه ی هنر، عامل اصلی در تجدید حیات اسطوره هابه شمار می رود. در میان هنرهای معاصر رسانه ی سینما نقش به-سزایی در اسطوره سازی ایفا می کند. اسطوره سازی در سینما خلقی از عدم نیست،اسطوره های سینمایی محبوب، مانند مرد عنکبوتی، سوپرمن، بتمن و... ابرقهرمانانی هستند که به سبب تأثیر در ناخودآگاه مخاطب توانسته اند علاقه ی او را برانگیزند؛ این قهرمانان همان جذابیتی را برای مخاطب امروز دارند که رستم، فریدون و هرکول در روزگار کهن داشته اند. بنابراین، ساختار همواره ثابت است و قهرمانان فیلم های امروزی شخصیت های جایگشت(Displacement)یافته ای هستند که در پس ظاهر معاصر خود، قهرمانان اسطوره ای را به یاد مخاطب می آورند. آشنا بودن داستان های اسطوره ای برای ناخودآگاه، عاملی بسیار کارآمد  جهت جذب مخاطب جهانی در سینما است؛ بنابراین پیوند میان سینما و اسطوره پیوندی دوسویه است؛ همانطور که فیلم های سینمایی بستر به تصویر کشیدن  اسطوره هارا فراهم می سازند، اسطوره هانیز در فراهم کردن ایده و داستان برای تولید فیلم های سینمایی تأثیرگذار هستند.
در میان انواع فیلم های سینمایی، فیلم های انیمیشن با وجود داشتن فضایی فانتزی و تخیلی تأثیر بیشتری بر مخاطبان کودک و نوجوان می گذارند؛ استفاده از این تأثیر برای معرفی اسطوره هادرفیلم های انیمیشن، امری مهم در جلوگیری از فراموش شدن فرهنگ واسطوره های یک ملت به شمار می رود. نکته ی اصلی در مناسب سازی مضمونی اسطوره ای برای فیلمنامه ی انیمیشن، به روز رسانی آن متناسب با نیازها و دنیای مخاطبان امروزی است. برای جذب مخاطب به داستان های اسطوره ای که شاید بارها وبارها تکرار شده اند اما تأثیر لازم را در او به وجود نیاورده اند، چیزی بیش از بازگویی و کپی برداری از روی  آن ها لازم است. مخاطب باید حس کند که داستان جدیدی را می شنود، هرچند ممکن است مضمون آن در ناخودآگاه او بسیار آشنا به نظر آید؛ برای دست یابی به چنین هدفی مطالعات مرتبط با ساختار روایات اسطوره ای، فیلمنامه نویس را در نوشتن داستانی خلاقانه بر اساس اسطوره هایاری می دهند.
شرکت های معروف انیمیشن سازی در دنیا با استفاده از داستان های اسطوره ای شناخته شده در فرهنگ های مختلف، به تولید آثاری دست زده اند که استقبال جهانی را به همراه داشته   اند؛ این در حالی است که با وجود پیشینه ی عمیق اسطوره ها در ادبیات ایران ، انیمیشن های تولید شده با مضمون اسطوره ای هیچ گاه مانند سایر نقاط جهان با استقبال روبرو نشده اند.
یکی از مهم ترین دلایل عدم موفقیت انیمیشن های اسطوره ای در ایران، عدم درک صحیح از معنای اسطوره و بنیان های نهفته در آن است. تقریباً در تمام موارد شاهنامه تنها متنی است که برای ساخت انیمیشن های اسطوره ای مورد استفاده قرار می-گیرد،که البته این استفاده نه با رویکردی خلاقانه بلکه با نگرشی سطحی و مقلدانه صورت می پذیرد.اگرچه شاهنامه اثری بی بدیل در باب اسطوره های ایرانی است، اما باید توجه داشت که این اثر از عدم خلق نشده است؛ داستان های موجود در شاهنامه حاصل به روز رسانی و جایگشت های هوشمندانه ای هستند که فردوسی با تغییر در پیش متن های مورد استفاده اش    به وجود آورده است؛ در نتیجه می توان ردپایاسطوره های موجود در خدای نامه ها و متون مذهبی دوران باستان را در این اثر جستجو کرد. فردوسی با استفاده از جایگشت های منطقی و تطبیق ساختار این اسطوره هابا روح زمان خویش، اثری متفاوت و خلاقانه را آفریده است که نه تنها در آن زمان، بلکه اکنون نیز مورد توجه بسیاری از مردم  قرار دارد. اما متأسفانه با گذشت چندین نسل از خلق این اثر ارزشمند، داستان های آن بدون هیچ جایگشتی مورد تکرار  قرار گرفته اند؛ غافل از آن که        زنده  ماندن یک اسطوره در اذهان مردم نه فقط با تکرار آن، بلکه زمانی اتفاق می افتد که آن اسطوره خود را با بافت، فرهنگ و خصوصیات جامعه ای که در آن بازگو می شود هماهنگ سازد.
با توجه به توضیحات داده شده، چندان تعجبی ندارد که اسطوره شناسی در ایران هنوز آن طور که شایسته است به حوزه ی سینما راه پیدا نکرده، و تعامل صحیح میان  فیلمنامه نویسی و اسطوره شناسی جای خود را به تقلید سطحی از داستان های اسطوره ای داده است. درحالی که در صنعت سینمای آمریکا پیوند دیرینه ای میان ساختار اسطوره ای و سینما برقرار شده است؛ حلقه ی نخست این پیوند با کشف ساختار مشترک داستان های اسطوره ای توسط جوزف کمبل                  (Joseph Campbell) اسطوره شناس برجسته ی آمریکایی قرن بیستم شکل گرفت. او شباهت تمام داستان ها را ناشی از تکرار الگویی واحد می داند که در مراسم گذار وآیین های تشرف نیز قابل مشاهده است؛ با توجه به این نظریه، تمام    داستان های اسطوره ای قهرمانی دارند که مقاطعی ازسه مرحله ی عزیمت(separation)، تشرف(initiation) و بازگشت(return) را در خلال سفر خود تجربه می کند. شباهت مراحل سفر قهرمان (hero's journey) به ساختار سه قسمتی فیلمنامه باعث  شد تا کریستوفر ووگلر (Christopher Vogler) تحلیل گر حرفه ای سینمای هالیوود از آن به عنوان الگویی برای فیلمنامه نویسی استفاده کند؛ درکتاب او با عنوان سفر نویسنده پیوند الگوی اسطوره ای و فیلمنامه نویسی مورد بررسی واقع شده و به عنوان راهنمایی برای فیلمنامه نویسی در اختیار نویسندگان  قرارگرفته  است .
ساختار یک اسطوره چارچوبی را در اختیار نویسنده قرار می دهد که قسمت های غیر قابل تغییر و قسمت های قابل جایگشت در آن مشخص شده است. به این ترتیب نویسنده می تواند امکان های متعدد برای تغییر را به وجود آورد، تا در عین سازگار کردن اسطوره با ژانرهای مختلف داستان، ساختار آن را نیز حفظ نماید.رسیدن به این هدف بر مبنای عوامل زیر صورت می گیرد:
•    شناخت ساختار داستان اسطوره ای: بنا بر روش ساختار گرایی، تنها راه شناخت بن مایه ی یک داستان اسطوره ای جمع آوری و بررسی روایات مشابه به آن در سایر فرهنگ هاست. به این ترتیب با جمع آوری روایات مختلف از یک اسطوره می توان نقاط مشترک میان آن ها را مورد بررسی قرارداد. در حقیقت ساختار اسطوره نیز چیزی نیست جز، مشترکات موجود در میان روایات متعدد از آن.
•    شناخت کنش شخصیت ها: آن چه در شناخت شخصیت های داستان اسطوره ای اهمیت دارد، کنش آن هاست. در میان تغییرات ظاهری یک شخصیت اسطوره ای در فرهنگ های مختلف، عملکرد او همواره ثابت می ماند و با شناخت این عملکرد می توان ساختار شخصیت اسطوره ای را در میان جایگشت های او در داستان های متعدد تشخیص داد. با حفظ کنش یک شخصیت و تغییر در شخصیت پردازی او متناسب با ذائقه ی مخاطب، می توان شخصیتی با کنش اسطوره ای اما به ظاهر جدید را خلق کرد.
•    شناخت جایگشت های رخ داده در اسطوره: جایگشت های صورت گرفته در کنشگران موجود در روایات مختلف از یک اسطوره، به نویسنده این امکان را می دهد تا صورت های متعدد از یک داستان را مورد توجه قرار دهد. در صورت های روایی مختلف از یک اسطوره، خویشکاری  های اصلی تغییر نمی کنند؛ بنابراین در بن مایه ی داستان تغییری ایجاد نمی شود، تغییر صورت گرفته تنها در نحوه ی شخصیت پردازی و نوع روایت داستان است؛ که با توجه به بافت فرهنگی، مذهبی و اعتقادات هرقوم متفاوت است. در نتیجه نویسنده می تواند از هر یک از این جایگشت ها متناسب با داستان مورد نظر بهره گیرد.
استفاده از ساختار یک اسطوره در ساخت انیمیشن مزیت هایی را به دنبال دارد که در موارد زیر خلاصه می شوند:
•    با شناخت ساختار یک اسطوره می توان مؤلفه های مشترک را به دست آورد. با جایگشت در این مؤلفه ها، می توان اسطوره ی مورد نظر را متناسب با سن مخاطب، ژانر فیلم، جامعه ی موردنظر و... هماهنگ کرد.
•    با شناخت جایگشت های موجود در ساختار یک اسطوره می توان ایده های داستانی جدید را با صرف وقت و هزینه ی کمتر خلق نمود.
•    از آن جا که ساختار یک اسطوره در بین ملل مختلف مشترک است. مخاطب با فرهنگ های مختلف می تواند با آن ارتباط برقرار کرده و ناخودآگاه با آن همذات پنداری کند.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که خلق یک داستان بر اساس فرمول شکل نمی گیرد. هر الگویی که در      فیلمنامه-نویسی مورد استفاده قرار می گیرد می تواند قواعدی را در اختیار نویسنده قرار دهد که روند خلق داستان را تسهیل سازد؛ اما خلاقیت عاملی است که جوشش آن از ذهن هنرمند ناشی می شود. الگوی اسطوره ای نیز، راهنمایی در خدمت خلاقیت و ذهن جوشان فیلمنامه نویس است و در نهایت این نویسنده است که با شناخت عوامل جذابیت در داستان، خلاقیت لازم در این الگو را به وجود می آورد.


- این مطلب از پایان نامه ی کارشناسی ارشد با عنوان(اسطوره و انیمیشن: کاربست الگوی اسطوره ای در فیلمنامنه نویسی)،  به کوشش سماء تقوائی و راهنمایی خانم دکتر بهار مختاریان(استاد راهنمای اول) و آقای مهرداد پورعلم(استاد راهنمای دوم) برگرفته شده است.


- سماء تقوائی، دانش آموخته ی کارشناسی ارشد پژوهش هنر (دانشگاه هنر اصفهان).            Sama.Taqvaei@gmail.com