چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

گفتگو های همایش آسیب شناسی اجتماعی (4): سیدحسین سراج زاده



      گفتگو های همایش آسیب شناسی اجتماعی (4): سیدحسین سراج زاده
...

تصویر: سراج زاده
: ما با مسائل اجتماعی در هم تنیده، لایه لایه و هم افزا روبرو هستیم
دکتر سید حسین سراج زاده رئیس پیشین انجمن جامعه شناسی ایران بوده و عضو هیأت علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه تربیت معلم تهران است. وی مسأله اجتماعی را جایگزینی مناسب برای آسیب اجتماعی و جامعه ایران را دارای مسائل اجتماعی در هم تنیده و متعدد و چند لایه می داند. متن زیر حاصل گفت وگوی ویژه نامه دومین همایش ملی آسیب های اجتماعی ایران با اوست.

1-  تعریف شما از آسیب چیست و منظور از آسیب های اجتماعی کدام است ؟
ممنونم از این که این فرصت فراهم شد تا در مورد موضوع همایش صحبتی داشته باشم. درباره تعریف آسیب اجتماعی من شخصاً ترجیح می دهم از کلمه مسأله اجتماعی استفاده کنم که ترجمه  social problemمی باشد، آسیب، واژه ای است که بیشتر صبغه پزشکی و زیست شناختی دارد و مسأله اجتماعی بیشتر جامعه شناسانه است البته بعضی آسیب را صورت های خیلی خاصی از مسأله اجتماعی قلمداد کرده و بیشتر به رفتارهای نابهنجار و مغایر با قانون که جرم هم ذیل این ها تعریف می شود اشاره کرده اند، اما من معتقدم مسأله اجتماعی همه این ها را در برمی گیرد و صورت های خاصی از مسأله اجتماعی، جرم و یا انحراف هستند و صورت هایی از مسأله اجتماعی ناظر بر وضعیت، شرایط و یا موقعیت هایی که برای جامعه اختلال ایجاد می کند، می باشند. قاعدتاً مسأله اجتماعی آن چیزی می شود که از نظر بخش قابل توجهی از مردم بر اساس معیارها و هنجارهای پذیرفته شده آنها غیر قابل قبول است و این عمدتاً جنبه ذهنی مسائل اجتماعی است. از جنبه دیگر اختلالی در نظم اجتماعی و گذران عادی زندگی اجتماعی ایجاد می کند و دشواری هایی چه از حیث روانی و چه از حیث اجتماعی برای افراد ایجاد می کند.

2-  وضعیت آسیب های اجتماعی در ایران را چگونه ارزیابی می کنید ؟ اصولاً معتقد به وجود آسیب های چند لایه هستید یا خیر ؟
ما در ایرن در چند دهه اخیر و به طور خاص از دهه چهل به بعد با وضعیتی پر مسأله روبرو هستیم یعنی جامعه ما با مسائل اجتماعی متعددی درگیر است. برخی از این مسائل رو به افزایش بوده اند، به همین دلیل به نظر می رسد جامعه ایران یک جامعه پروبلماتیک و پر مسأله است که دلایل آن برمی گردد به ساختارهای اقتصادی و اجتماعی کلان و رویدادهای مهمی که رخ داده اند. جامعه ایران از پنج دهه قبل از حیث مواجهه ای که با جهان مدرن داشته (البته باید این نکته را متذکر شوم که مواجهه ایران با جهان مدرن از صد سال قبل آغاز شده) اما در پنج دهه گذشته این مواجهه عمق و کیفیت گسترده تری پیدا کرده، تعامل جهان ایرانی با جهان مدرن بیشتر شده است که بخشی ناشی از افزایش قیمت نفت و گسترش ارتباطات اقتصادی و بخشی ناشی از تسهیل ارتباطات حمل و نقل و ارتباطات مدرن (الکترونیک) که اخیراً به نوعی انقلابی را ایجاد کرده است، می باشد. جامعه ایران در دهه پنجاه با بحران بزرگ عدم مشروعیت نظام سیاسی که به انقلاب منجر شده روبرو بوده و پس از آن جنگ هشت ساله و رشد بالایی از جمعیت را در دهه 60 و 70 تجربه کرده است، پس از انقلاب به خصوص، مواجهه جهان سنتی و مدرن و ارزش های سنتی با مدرن و بخش های سنتی با مدرن بسیار جدی تر و عمیق تر شده است، در زمینه هایی به سوی نوعی روابط همراه با خصومت و نفرت رفته است. همه این ها زمینه هایی است که جامعه را با دشواری هایی روبرو می کند و نتیجه اش هم مواجهه با مسایل اجتماعی متعددی است که مدیریت سیاسی هم نتوانسته آنها را به خوبی مدیریت کند. یکی از دلایل  عدم مدیریت این است که مسایل اجتماعی ما عمدتا ناشی از وضعیت جدید هست و ما نیازمند نگاه های تازه هستیم، در حالی که مدیریت جامعه ما با یک نگاه سنتی به مسائل می پردازد که این خود موجب بروز مشکلات جدیدتر و ناکارآمدی در حل مسایل اجتماعی شده است. به هر حال ما با مسایل اجتماعی چند لایه و متعدد روبرو هستیم که این لایه های مختلف گاهی مسایل سطوح مختلف را تشدید می کند، در واقع نوعی هم افزایی در مسایل اجتماعی وجود دارد، مثلاً تنشی در روابط سیاسی شکل می گیرد و مزمن می شود، این تنش بی ثباتی اقتصادی ایجاد می کند و بی ثباتی اقتصادی مسأله بیکاری و اشتغال ناکافی را به همراه دارد. جامعه ایران جامعه ای پرمسأله است، اگر به آمار و ارقام نگاه کنیم می بینیم که ما نرخ بالایی در حوادث جاده ای و ترافیکی، در اعتیاد و در طلاق داریم و تفاوت های نسلی رو به افزایش است و زمینه های فرهنگی برای مدیریت این تفاوت ها وجود ندارد و آن را پیچیده تر می کند و در بخش هایی از جامعه نگرش ها وارزش های مدرنی شکل گرفته ولی مدیریت سیاسی به سمت و سوی یکدست کردن ارزش های فرهنگی و اجتماعی گرایش دارد و این اوضاع ویژه ای را ایجاد می کند. همان طور که گفتم ما با مسایل اجتماعی در هم تنیده و لایه لایه و هم افزا روبرو هستیم.

3- آیا جامعه شناسی ایران را در تعریف و یا رویکرد به آسیب های اجتماعی موفق ارزیابی می کنید؟ اگر نه مشکل را در کجا می دانید ؟
به میزانی که دانش اجتماعی در ایران شکل گرفته و جامعه شناسی رشد کرده، در همان حد محققان، پژوهشگران و متفکران اجتماعی درباره مسایل اجتماعی تحقیق کرده اند و اطلاعاتی را تولید کرده اند. گاهی این اطلاعات توصیفی هستند یعنی از وجود برخی مسایل پرده برمی دارند و نشان می دهند ابعاد و میزان مسایل چقدر هست. رویکردهای متفاوتی در علوم اجتماعی وجود دارد که در ایران هم نمایندگانی دارد که از منظرهای مختلف مسایل اجتماعی را تحلیل می کنند و از این حیث می توان گفت که نوعی بصیرت در فهم تبیین مسایل اجتماعی توسط جامعه شناسان و پژوهشگران اجتماعی در ایران و نیز توسط رشته های نزدیک به علوم اجتماعی تولید شده است ولی به دلایلی کافی نیست. یکی از دلایل این است که اصولاً در تحقیقات اجتماعی خصوصاً در مسایل اجتماعی، گاهی تحقیقات نیازمند بودجه هایی هستند و این بودجه ها نیز به غیر از بخش دولتی امکان تأمین ندارد و هر موقع که اراده مدیران سیاسی این بوده که از دانش اجتماعی برای حل مسایل اجتماعی استفاده کنند، آن وقت مقداری تحقیق و پژوهش رشد پیدا کرده است. در مجموع ظرفیت هایی وجود دارد ولی پژوهش در این عرصه مربوط است به اراده سیاسی است. دلیل دیگر این است که پژوهش در حیطه برخی مسایل اجتماعی نیاز به اطلاعاتی دارد که باز در دستیابی به آنها به اراده و موافقت مدیران سیاسی بستگی دارد. مثلاً آمار مربوط به جرم ممکن است محرمانه فرض شوند و عدم دسترسی به آنها پیش آید در نتیجه امکان تحلیل و تفسیر هم از بین می رود. بخشی از موفقیت جامعه شناسی برمی گردد به توانمندی های این رشته و افرادی که در این حوزه فعالیت می کنند و بخشی از آن هم برمی گردد به این که دولت و مدیران سیاسی چقدر نگرش شان نسبت به استفاده از ظرفیت های علمی مربوط به این موضوع مثبت است وچقدر فضا را برای استفاده از این ظرفیت های علمی فراهم می کنند و چقدر اطلاعات و منابع در اختیارشان قرار می دهند. اگر این فاکتورها را در نظر بگیریم آن وقت با محدودیت هایی روبرو هستیم اما به معنی این نیست که جامعه شناسی و علوم اجتماعی ایران پتانسیل و ظرفیت و توانایی در واقع تبیین و تحلیل مسایل اجتماعی را ندارد. البته باید انتظار داشت در ارتباط با مسایل اجتماعی فضای آزاد آکادمیکی وجود داشته باشد که صاحبان نحله ها و دیدگاه های مختلف بتوانند از منظرهای مختلف موضوع را مطرح کنند، اگر چنین فضایی نباشد رشد و رونق مناسب و قابل توجهی نه تنها در رابطه با مسایل اجتماعی بلکه در حوزه های دیگر هم برای جامعه شناسی و علوم اجتماعی نمی توان متصور بود.

4- آیا دولت و یا حکومت در فهم مشکلات و مسائل اجتماعی موفق بوده است ؟ آیا اهمیت وضعیت آنومیک و یا ساختارهای آسیب زا را درک می کند ؟
دولت در واقع دستگاه اجرایی است و دستگاه اجرایی برای فهم و تبیین و تحلیل مسایل اجتماعی نیاز به بخش علمی جامعه (دانشگاه) دارد، به نظر من دولت هایی که نگرش مثبتی نسبت به دانشگاه ها داشتند و زمینه ای را برای رونق پژوهش های اجتماعی فراهم و به تحلیل های کارشناسانه توجه کرده و احترام گذاشته اند، تا حدی موفق بوده اند و هر جا دولت این ویژگی ها را نداشته حتماً ناموفق بوده است. چون به هرحال بدنه اجرایی جایی نیست که بتواند کار پژوهشی انجام دهد، کار پژوهشی کار دانشگاه ها و نهادهای علمی است، منتهی دولت ها باید از این ظرفیت ها استفاده کنند، البته نه به این معنی که از آنها انتظار داشته باشند حرف هایی را بزنند که آنها دوست دارند، بلکه باید فضایی را ایجاد کنند که با گفت وگوهای علمی آزاد، بصیرت اجتماعی چه در مدیران و چه در مردم، درباره مسائل اجتماعی افزایش پیدا کند. چون مسائل اجتماعی پدیده هایی هستند که حتی اگر دولت ها هم موضوع را متوجه شوند ولی آگاهی از آن موضوع به توده مردم منتقل نشود، موفقیت قابل توجهی در حل مسأله به وجود نمی آید یعنی برای حل مسائل اجتماعی نیاز به مشارکت جمعی می باشد. این مشارکت جمعی در واقع با انتقال بینش و بصیرت ایجاد شده توسط پژوهشگران و عالمان اجتماعی در بدنه جامعه از طریق رسانه و ابزارهای دیگر ایجاد می شود و منوط به این است که فضا تا چه حد آماده است تا اهل علوم اجتماعی بتوانند بحث خودشان را در قالب هایی که به زبان عموم مردم هم قابل فهم باشد به بدنه اجتماعی وارد کنند و یا رسانه ها بتوانند به عنوان واسطه هایی این مباحث را به مردم منتقل کنند. اگر فضای مساعد تحقیق و پژوهش درباره مسائل اجتماعی در نهادهای علمی و آکادمیک و پژوهشی وجود داشته باشد و فضای مساعد و آزاد برای انتقال این دانش و بصیرت از طریق رسانه ها شکل بگیرد آن وقت هم دولت و هم مردم به تدریج نوعی بصیرت و بینش در ارتباط با مسائل اجتماعی و زندگی روزمره شان که درگیر آن هستند پیدا می کنند و آن می تواند در طولانی مدت یا در میان مدت به تخفیف و تعدیل مسائل اجتماعی و جلب حمایت مردم برای حل مسائل اجتماعی کمک کند.

5- تحلیل نهایی شما از آسیب های اجتماعی ایران و راهکارها جهت کنترل و یا کاهش آسیب ها چیست ؟
همان طور که در صحبت های قبل اشاره کردم در شرایطی پر مسأله و پروبلماتیک به سر می بریم، در مورد راهکارها هم این گونه نیست که بگوییم با این راه حل فردا مسأله حل می شود. مسائل اجتماعی زمینه های طولانی تاریخی، اجتماعی و فرهنگی دارند و برخی از آنها ممکن است که در کوتاه مدت و سریع حل شود و بتوان برای آنها برنامه های کوتاه مدت نوشت، برای مثال تلفات و ضایعات جانی و انسانی و اقتصادی در حوادث جاده ای و ترافیک عوامل و دلایل متعددی دارد. بخش قابل ملاحظه ای از این معضل ممکن است مربوط به عدم رعایت قواعد راهنمایی و رانندگی از سوی مردم می باشد. با افزایش جریمه ها می توان تا حدی تغییر رفتار ایجاد کرد اما حل مشکل به همین راحتی نیست. ممکن است افزایش جریمه ها مشکلات دیگری را در نظام اداری ای که مستعد فساد است ایجاد کند، جریمه ها بالا می رود ولی با توجه به وجود فساد اداری در واقع جریمه های نقدی بالا می رود. در کل نگرش نسبت به قانون و پلیس با افزایش جریمه ها تغییر نمی کند، نیاز به آگاهی بخشی طولانی مدت دارد و با فرایند اجتماعی شدن از مدرسه آغاز می شود یا حتی ممکن است دیدگاه های مختلف با توجه به ارزش های شان نسبت به برخی از راه حل ها موافق و یا مخالف باشند. از این جهت در عین این که مدیران اجتماعی باید تصمیمات لازم را بر حسب تحقیقات کارشناسانه به موقع بگیرند اما بخشی از آن باید به بحث و گفت وگوی عمومی واگذار شود که بر اساس دیدگاه های کارشناسانه در جامعه ایجاد می شود و در طولانی مدت در جامعه نوعی بصیرت ایجاد می کند.
امیدوارم این همایشی که برگزار می شود فرصتی باشد برای بحث و گفت وگوی بیشتر بین پژوهشگران و صاحب نظران و مدیران و بعد هم با واسطه رسانه ها بخشی از این بینش و دانش ایجاد شده به فضای عمومی جامعه منتقل شود .همیشه سازمان های غیردولتی (NGO)ها می توانند نقش عمده ای در این انتقال ایفا کنند که امیدوارم آنها هم بتوانند در این انتقال بینش اجتماعی نقش خودشان را ایفاء کنند.