شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

بُعد مولفه ی نشانه ای



      بُعد مولفه ی نشانه ای
میشل کُلُ برگردان زهره سادات موسوی

مفهوم عموما پذیرفته شده ی پایان بندی یک متن ادبی و مخصوصا متن شعری، به نظر میرسد که یکی ازابعاد سازنده اش را پنهان کرده است، بعدی که گشایشی است به "دنیای بیرون" و رابطه اش با "جهانی" است. چرا که این گشایش جز کارکرد شعری زبان را برای از سرگرفتن اصطلاحات یاکوبسون(Jakobson) به کار نمی برد، البته به استثنای هر بازگشتی به کارکرد مرجعی آن. اما آیا مفهوم، در بازی روابط درونی ای که ...

 

مفهوم عموما پذیرفته شده ی پایان بندی یک متن ادبی و مخصوصا متن شعری، به نظر میرسد که یکی ازابعاد سازنده اش را پنهان کرده است، بعدی که گشایشی است به "دنیای بیرون" و رابطه اش با "جهانی" است. چرا که این گشایش جز کارکرد شعری زبان را برای از سرگرفتن اصطلاحات یاکوبسون(Jakobson) به کار نمی برد، البته به استثنای هر بازگشتی به کارکرد مرجعی آن. اما آیا مفهوم، در بازی روابط درونی ای که

صورت و معنی را دل مجموعه ای بسته از خودش جمع میکند، کاملا ساده شدنی است؟ همچنین آیا مفهوم، جریانی  نیست که به وسیله ی آن نشانه به سمت چیزی غیر از خودش هدایت شود، به سمت هدف گیری اش؟ در این فرضیه، خوانا به چیزی مثل قابل رویت ارجاع داده میشود. پیشنهاد میکنیم دستورالعمل شاعرانه را جدی بگیرید، دستورالعملی که برپایه ی آن شعر، با پرسش از ما درباره ی نقشی که مولفه های نشانه ای در آن ایفا میکنند، ما را به دیدن دعوت میکند. به عنوان مثال ازاستفاده ای که رمبو(Rimbaud) درکتاب روشنایی ها از ضمایراشاره میکند، میتوان استفاده کرد و ما می پرسیم که آیا برای شاعر، نوشتن، در چهارچوبی که باید مشخص کرد، در عین حال هم گفتن و هم نشان دادن نیست؟ چرا که طرح مسأله ی مؤلفه، طرح مسأله ی سخن را هم در برمیگیرد، آنچه که ما را در ابتدا لحظه ای متوقف میکند. در واقع پیش فرض نظریه ای پایان بندی متن پیشنهاد میدهد که متن، یک سیستمِ مستقلِ قابل قیاس باشد با متنِ زبان. اما آیا این همگون سازی قانونی است؟ بیهوده نیست آنچه را که یک عملِ سخن باقی مانده بر پایه ی مدل زبان در نظر بگیریم؟ از طرفی این فراموشی جنبه ی استدلالیِ متن و مخصوصا شعر، جنبه ای که آنالیزهایمان را به آن محدود میکنیم، به عنوان نتیجه  موقتا کنار گذاشتن روابطش را با بیرون، با خارجِ متن در پی دارد. در واقع این تنها در کلام است، در فرآیند سخن است که زبان رو به دنیایی گشوده میشود. در این دنیای جدید گفتن در نقش دیدن مستقر میشود. هرسخنی، به یک افق دید متصل میشود؛ همانطور که لیوتار(Lyotard) مینویسد، " آنچه که تجربه ی گفتاری مان اجازه نمیدهد بپذیریم این است که هر سخنی در جهت چیزی برای عمل کردن به حرکت درمی آید و این که سخن، ناقص و باز است، کمی مانند حوزه ی دیداری جزیی و محدود و ممتد در راستای یک افق است."[1] این هدف گیریِ خاص هر سخن، تعریف زبان را به عنوان سیستم خودکفا و محصور در معنی زیر سؤال میبرد. لییوتَر ادامه میدهد، " چه طور از این خاصیت تقریبا دیداریِ صحبت کردن، از این شی ای که اصولا محصور و بسته است در خودش در کلیّتی کافی، متوجه شویم که سیستم زبان چیست؟ اگر در فعلیت بخشیِ استدلالی اش زبان این چنین گشوده شود، چنین است که حتی در دلِ سیستمی که آن را میسازد، روزنه هایی وارد میشوند که به وسیله ی آنها این گشایش میتواند حاصل شود: این به کلماتی که  معنی ای جز ارجاع دادن به یک موقعیتِ کلامی ندارند مربوط است و اینکه بنونیست(Benvéniste) آنها را «نشانه گر»[2]می نامد. به وسیله ی این نشانه گرها، سخن به درون زبان راه می یابد و به وسیله ی آنها سیستم زبان روی افقی از سخن گشوده میشود. اشاره به اهمیت این کلمات در شعراین است که آنها رسالتِ کلامیِ شعر را احیا میکنند و در نتیجه تلاش برای اینکه چه طور این شعر به سمت چیز دیگری و همچنین کس دیگری غید از خودش هدایت میشود: چرا که صحبت کردن، گفتن چیزی به کسی است. افق شعر، در عین حال یک «جهان» و یک «مخاطب» است.

 

2. Discours, Figure (درادامه عنوان این کتاب را به اختصا رِDF می نامیم )

3.Benvéniste, Problèmes de linguistique générale, I , la nature  des pronoms ( NP).

 

برای خواندن کل متن روی پیوست کلیک کنید.

 

 

پیوستاندازه
23480.pdf336.05 KB