پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا

مرغ نه- آدم نه، شرحي بر «شرح حال‌ِ» «خسرو سينايي»



      مرغ نه- آدم نه، شرحي بر «شرح حال‌ِ» «خسرو سينايي»
علیرضا ارواحی

به پرواز آيد مرغي از فراز، هر آن مرغي که آدم نام گيرد. گَهي مرغان که آدم را مانند، گَهي آدم که آن‌را مرغ خوانند. از اين مرغان يکي بنشست، تنها... پريد از پنجره در کارگاهي، از درون روشنايي بر سياهي.

«نه‌مرغِ نه‌آدم» به تاريکي نگاهي داشت... بسي «آهن» در انبوه سياهي نمايان کرد، سپس سَرها و تَن‌ها يک‌به‌يک خود را از فضاي تنگِ «آهَنگاه»2رهانيدند... «آهنستان»ي عيان است. نگاه «نه‌مرغِ نه‌آدم» به «آهن»‌ها است، آهن‌هايي که خود را هم‌چو انسان مي‌شناسانند.

کمي گوشت و کمي آهن حسد دارد بر آن مرغي که آدم نام گيرد. به هر آوا فراخواند، به هر کاري به هر باري، اغوايي به‌سوي مرغ مي‌سازد. مرغِ پَرّان بر فراز آهنستان در ميان آدميان قالپاق‌دار و پيستون‌دار3 مي‌نشيند... مرغآدمي در فرودي نابهنگام، در ميان آهنستان آهني شد... مويه و زاري در فضاي گيج و تاريک از هر سو روان است.

جسم بي‌جان سر دهد داستان شرحگي را: «همان مرغي که آهن خورد4، ديگر پر ندارد.»5

 

* به گفته‌ي خود سينايي فيلم «شرح حال» (1348) درباره‌ي «ژازه تباتبااي» («ژازه تباتبااي» در نوشته‌هاي خود در پي معنا دادن به واژگان بي‌معنا و تغيير در املاي يک واژه و حتي خلق ترکيبات جديد واژگاني بود، واژه‌ي «ژازه» واژه‌اي بي‌معنا بود که بدان معنا داد، «تباتبااي» تغيير در املاي «طباطبايي» است. وي نام خود را به صورت‌هاي مختلف ديگري نيز مانند: «ژاضح تباطبايي» و «ژازه تباتبايي» نيز نوشته است. به گفته‌ي خودش خائن ادبيات است) نيست، بلکه در اين فيلم تنها از مجسمه‌هاي وي براي پيشبرد ايده‌ي فيلم يعني بي‌توجهي نظام شاهنشاهي به هنرمندان از فرنگ برگشته و به‎خصوص خود او استفاده شده است، فيلم در وصف جامعه‌ي نابسامان هنرمند و موقعيت کارگردان در شرايط برگشت از فرنگ (1346) به تصوير درآمده است.

شناخت فضا و تحليل واقعيت موجود آن زمان، حداقل براي من، امري ناممکن مي‌نماياند. شايد با کمک «تاريخ» (geschichte) بتوان آنچه را سپري شده است فرا خواند. در اين رابطه، تاريخ در روند خويش حامل ايده و فکرتي (idee) است. فکرتي که امکان نمود آن فضا و واقعيت را دارد و در فيلم «شرح حال» صورت مي‌يابد. فرم اين فيلم بر مبناي فکرت و ايده‌ي موجود و با اهميت‌ يافتن نقد فضاي تاريخي جامعه و با توجه به نظرات «گئورگ ويلهم فردريش هگل» قابل تشريح است. او بر اين باور است که وضعيت هنري موجود، صورتي از ماده‌ي دولت و مناسبات قدرت به‌شمار مي‌آيد و ساخت فرمي متفاوت همچون محتوا (gehalt) در مواجهه با اين ماده قرار مي‌گيرد و در قلمرو هنر، وحدت فکرت و فرم و به‌طور کلي وحدت دو مقوله‌ي ذهن و عين شکل خاص خود را مي‌يابد. هنرمند «بايد نسبت به موضوعي که مي‌خواهد به کار گيرد، درک عقلي داشته باشد و بداند چه جنبه‌اي را براي تجسم زيباي آن بايد برجسته کند و کدام را کنار گذارد. اين درک که مبناي آفرينش هنري مي‌شود، در واقع ذهنيتي است که او از عينيت موضوع دارد. وقتي هنرمند موضوع را با توجه به اين ذهنيت مي‌پروراند، در اصطلاح هگل وحدت ذهن و عين را فراهم کرده و اين دو را آشتي داده است. اين پايه‌ي نظري ميانجي ‌بودن هنر است» (هگل، گئورگ ويلهلم فردريش، مقدمه‌ه‍‌اي هگل بر پديدارشناسي روح و زيبا‌شناسي، محمود عباديان، نشر علم، 1387، ص 233).

بنابراين فرم‌هاي هنر چيزي نيستند مگر مناسبات مختلفي که از فکرت مايه مي‌گيرند و ميان ايده (محتواي هنر) و شکل (پرداخت حسي و به تصوير درآوردن آن) وجود دارد و هنر و کنش زيبايي‌شناسي به‌عنوان عالي‌ترين کنش عقل، همچون ميانجيگر ميان عين و ذهن و فرم و ايده وحدت ايجاد مي‌کند و آنها را آشتي مي‌دهد.

فکرت و ايده‌اي در فيلم «شرح حال» به فرم درآمده و با وضعيت موجود خود را مواجه کرده است، اکنون اين فرم به‌عنوان محتواي هنري شناخته مي‌شود و امکان درآمدن به شکل و فرم ديگري را داراست. فرم هنري مي‌تواند مهم‌ترين ميانجي ميان اين ايده‌ي تازه سربرآورده قلمداد شود. فرمي براي به تصويرکشيدن اين ايده و فکرت نياز است تا بتواند پيوند و وحدتي ميان اين دو ايجاد کند.

شايد نوشته‌اي با فرمي متفاوت در شرح «شرح حال» بتواند پيوند و وحدتي ميان فکرت هنري (kunstidee) فيلم و فرم نوشتار ايجاد کند. «ژازه تباتبااي» نيز در راستاي بزرگداشت هنرمندان مورد علاقه‌اش (همچون سهراب سپهري، جواد معروفي، مارکو گريگوريان، ناصر اويسي، غلامحسين نامي، جواد مجابي، بهمن محصص، ليلي متين‌دفتري و صادق هدايت) از اين روش استفاده مي‌کرد و برايشان شرحي مي‌نوشت و يا بر اساس سبک آثارشان مجسمه‌اي مي‌ساخت و يا نقاشي‌اي مي‌کشيد و ويژگي‌هاي اين آثار را در اثرش تنظيم مي‌کرد. براي مثال، با توجه به مکتوبات «صادق هدايت»، متن و مجسمه‌اي به نام «عنکبوت نفرين‌شده» دارد (تباتبااي، ژازه، گزيده‌ي آثار ژازه تباتبايي (مرغ نه، آدم نه) احمد کريمي، سازمان چاپ و فرهنگ اسلامي، جلد اول، چاپ اول، پاييز 1381). اين شرح نيز به مانند روش اين دسته از آثار «ژازه تباتبااي» بر مبناي فيلم «شرح حال» تنظيم و سعي شده است تا فرمِ به فکرت‌درآمده‌ي اين فيلم در يک متن نوشتاري بيايد.

پي‌نوشت‌ها:

-[1] «ژازه تباتبااي» بخشي از کارهاي خود را «مرغ نه-آدم نه» ناميده است. عنوان اين شرح با توجه به اين نام و مضمون فيلم «شرح حال» انتخاب شده است.

2- گالري ژازه به سبب انبوه آواي مجسمه‌هاي آهني، خود را در اين فيلم همچون «آهنگاه» مي‌نماياند.

3- «مردان قالپاق‌دار و زنان پيستون‌دار» اصطلاح «نورالدين زرين‌کلک» بر آثار «ژازه تباتبااي» است. گزيده‌ي آثار ژازه تباتبايي، ص 22

4-  «ژازه تباتبااي» مجسمه‌هاي خود را موجوداتي مي‌داند که آهن خورده‌اند.

5- «ژازه تباتبااي» خود را مرغي پرريخته و تنهاي تنها مي‌داند. گزيده‌ي آثار ژازه تباتبايي، ص 86

این مطلب در چارچوب همکاری رسمی و مشترک میان سینما و ادبیات و انسان شناسی و فرهنگ بازنشر می شود.