پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

بازگشت مذهب (بخش دوم و آخر)



      بازگشت مذهب (بخش دوم و آخر)
ژان فرانسوا درتیه و لوران تستوـ برگردان: عاطفه اولیایی

همزیستی مذهب و نوگرایی  -- دلیل قابلیت تطبیق و تداوم مذهب در جامعه ی مدرن آن است که امری کهنه انگاشته نمی شود. همچنین نمی توان آن  را همچون میشل اوفره[1]  به « نیاز به اعتقاد»، و یا پاسخی متوهم به  ترس از مرگ خلاصه کرد.  مطالعات به خوبی نشان می دهند که ادیان بیشتر به کار رودرویی با زندگی  می آیند تا تحمل  مرگ. همزمان با روی آوردن روستاییان جنوب هند به  افسون گنندگان مار و یا کشیشان ( برای بارورشدن و یا بازیابی سلامت)، گرد هم آیی جوانان کاتولیک کشورهای متفاوت در روز جهانی جوانان برای تجربه ی  «زندگی در کنارهم » نیز بر گزار می شود.  در سراسر جهان، از سطوح محلی تا جهانی، مذهب  کماکان مهر خود را بر رفتارانسان می کوبد. در برخورد با چنین تکثر ادیان، جامعه شناسان ادیان به تجدید نظردر  تحلیل های خود بر آمده اند.  به نظر آنان دیگر تقابل مدرنیته و مذهب  مطرح نیست. بازار گرم دینداری نباید این حقیقت را که انسانیت بین دو اقلیت کوچک و مخالف  (یعنی بی خدایان و معتقدان جدی)  و اکثریتی بزرگ که نه معتقدند و نه به طور جدی از دینی خاص پیروی می کنند، تقسیم شده است.  این اکثریت بین ایمان و لاادری گری نوسان داشته و متمایل به شک گرایی مونتنی[2]  هستند. به گفته ی فردریک لونوار « نوگرایی و مذهب در همزیستی واقعی به سر می برند  و بیش از آن که  یکدیگر را نفی کنند،  به یکدیگر نزدیکند.  مذهب هرگز در مدرنیته از میان نرفته بلکه همان طور که در شکل دادن به تجدد شرکت داشته، خود نیز دگرگون شده است.»[3]

‌‌ جامعه شناسان بیشماری مانند ف. لونوار، د. هارویو لژه، ایو لامبر، ژان پل ویلم و ....[4]  به این  پدیده  برچسب جدید جهانی شدن مذهب گرایی[5] ( همچو جهانی شدن اقتصاد) را زده اند،  روندی که به افراد امکان سرهم کردن ایمانی در چارچوب معنویتی جهانی را داده است.  این مذهب گرایی جدید مبنی بر اعتقاداتی بسیار زودگذراست که در شکل گیریش تجربیات شخصی بر تعلق به کلیسا های نهادینه شده برتری دارد.  احساس بر عقل غلبه کرده است. ... اغلب مردم   دیگر نه از طریق کلیسا بلکه در پرتو نسبیت به حقایق مطلق نظر می کنند.  انسان مدرن خود دستورالعمل اعتقادیش را می نویسد: ته مزه ای از بودیسم، مخلوطی از باطن گرایی[6] به علاوه ی  نظرات مسیح ...  این مذاهب «سفارشی » را تمایلاتی «ملایم» نامیده اند که توسط جریان «عصر جدید»[7] که جز بر پایه ی نسبیتی بی توجه  به اتوریته ی مطلق نمی تواند پی ریزی شود، ایجاد شده است.

در طیف دیگر تمایلات «ملایم»،  نظامی « سخت»  وجود دارد.  در مقابلِ فردی که در پی تعمیق درکش از  تعالی است،  جماعاتی سازمان یافته تر تحت رهبری و تسلط رهبرانی فرمند با ادعای نگهبانی از حقیقت،‌ قد علم کرده اند. به قول ه. کوکس[8]،  بالاخره نوبت به آن رسیده است که مباحثات بیهوده و خسته کننده ی نظریات « مذهب زدایی[9]» را کنار گذاشته و برای درک مذهب در دنیای جدید به واژگانی پربارترروی کنیم. (...).   بهترین زاویه ی مطالعه ی این امر نه «بازگشت» و نه «باز مقدس سازی»[10] بلکه «دگرگونی» است.  «ادیان، لااقل آن ها که دوام آورده اند، ارگانیسمی هستند  با قابلیت تطابق اعجاب آور و شبه داروینی.   ادیان، برای بقا،  باید بدون جداسازی  پیرودان خود  از دنیای نمادین مذهبی شان، آن ها را به قابلیت روبرویی با دنیای پویای امروزه مسلح سازند ‌(...).   اشعار جدید باید در قالب آهنگ های قدیمی سرداده شوند.»     

 

نظریه های مذهب  زدایی

 

* به نظر اگوست کنت پیشرفت بشریت لزوما « جوامع کهن» را از «عصر الهیات[11]» به «عصراثبات گرایی[12]» دوران مدرن می رساند.  خرد می بایست  جایگرین اعتقادات مذهبی،  و قدرتِ دانشمندان، جای روحانیون را بگیرد و منشأ واژه ی «سکولیه[13]»  و سکولار  نیزدر همین است.

* مارکس وبر با طرح  «سرخوردگی[از ]جهان» نظر به  خردگرایی در تفکر و پراتیک اجتماعی دارد. این روند قرار بود جایگزین حکومت خدایان می شد  که در گذشته به روح انسان  «شور و شعف» می بخشید.[14]

* در آستانه ی سال های هفتاد،  اغلب جامعه شناسان مذهب، از براین ر. ویلسون ( مذهب در جامعه ی بی دین ۱۹۶۶) تا رابرت د. بللاه ( ماورا ایمان: مقالاتی در باره ی مذهب در دنیایی پسا ـ سنتی ۱۹۷۰)  و پیتر ل. لژه ( مذهب در وجدان مدرن ۱۹۷۱)، همه  کم وبیش نظریه ی مذهب زدایی را پذیرفته بودند.[15]

 * به نظر  مارسل گُشه (سرخوردگی جهان ـ  ۱۹۸۵)  مسیحیت  با ترویج ارزش های جامعه ی مدرن،  شرایط  ایجاد جامعه ای غیر مذهبی را فراهم می آورد  که همانا  «خروج از مذاهب» است. 

* با  نوسازی مداوم  مذهبیت، اغلب متخصصین مجبور به بازبینی این مفهوم شده اند. استیو روس ( مذهب در دنیای مدرن: از کلیسا تا کیش شخصیت، ۱۹۹۶)  معتقد است که سکولاریزه کردن به دلیل سقوط نهاد کلیسا ها و نه لزوما  بی رنگ شدن اعتقدات شخصی است،  و بدین طریق، مذهب، بیش از پیش،  امری شخصی شده است.  

*  به نظر خوره کازانووآ ( مذهب عمومی در دنیای مدرن ـ ۱۹۹۴)  مفهوم غیر مذهبی کردن (سکولاریزاسیون) سه تمایل را در خود نهان دارد: ۱) جدایی عرصه ی  مذهب و غیر مذهب ، ۲)  سقوط اعتقادات و پیروی از مذهب، و ۳) واگذاری دین به حوزه ی خصوصی. 

 

از نیوايج[16] ( عصر جدید)   به عصر بعدی 

 

جنبش « عصر جدید»  خود را به مثابه شبکه ای  شبه ـ مذهبی مطرح می سازد و تمایلاتی  متعدد همچو  جماعات ضد‌ـ فرهنگ آمریکایی سال های ۶۰  را با  نظریات جریانات عرفانی ( بر مبنای حلقه های نهان جو[17] که توسط هلنا پ.بلاواتسکی در ۱۸۷۵ پا گرفتند)، باطن گرایی[18] غربی ( بخصوص مسیحی)، سنن جادو پزشکی  و تانترایسم[19]       در هم  می آمیزد.   گروه های مختلف جنبش عصر جدید  ( از  بدو تولدش در سال ۱۹۶۲: سال تأسیس  در فیندرمِ اسکاتلند[20]  و ایسلن کالیفرنی[21]) در پاره ای نظرات شریک اند همچون:  لزوم بازگشت به طبیعت، نیاز به معنویت بخشی به جهان، شرکت در جوامع محلی، رهایی روح و جسم از جزم های نهی شده توسط مذاهب نهادینه شده، و امید به دنیایی بهترو قریب الوقوع‌  که با آگاهی جهانی به مضرات وارده از  دنیای مدرن و صنعتی شکل خواهد گرفت...

جنبش عصر بعدی، شبکه ای بیشتر فردگرا و کمتر آرمانی،  قرار بود از سال ۱۹۹۲، (یعنی از زمانی که متون نویسندگان عصر جدید اولین ایده های رشد نفس/فرد  را بر جمع مقدم می شمارند)  بر عصر جدید غلبه کند.  مسیمو انتروویتنی[22]  جامعه شناس  ادیان،‌ نیز از این نظریه دفاع می کرد.  با توجه به آن که شکل گیری  دنیای موعودِ بهتر  جامه ی عمل نپوشید،  عصر بعدی ها، آرمان امکان آگاهی جهانی را کنار گذاشته و به دگرگونی فردی روی آوردند: عصر بعد، میان بری شد به رشد فردی و دستیابی  به رفاه، سلامت، و رضایت...   حتی در شرایط سرازیری جامعه به طرف فاجعه، عصر بعدی ها،  به هر حال،  در پی دوران طلایی خصوصی خود اند. 

 

 مذهب جدید چیست؟

 

*  بیش از دو هزار سال از زمانی که  یهودی ای به نام مسیح شروع به وعظ کرد  می گذرد.   امروزه  کلیسا هایی که آموزش وی را ترویج می دهند دیگر  شاخه هایی از یهودیت محسوب نمی شوند. اصلاحات، التقاط و پادآمیزی، ادیان را دگرگون ساخته است.  

حال سؤال آن است که ویژگی های یک دین جدید کدامند؟

*  آیا کلیسای وحدت[23] به سرکردگی  عالیجناب مون[24] و با ۱۵۰هزار تا ۲۰۰ هزار پیرو در جهان، ،  دینی نو ارائه می کند یا شاخه ای از مسیحیت است؟  پافشاری این رهبر در مطرح کردن خود و همسرش[25] به عنوان « ناجیان» ـ  messies‌ ـ و ارائه ی حقیقتی نوین و ارجح به انجییل، مانع شناخته شدنش توسط کلیسا شد. 

* مورمن ها ( ۱۱ میلیون)  در نظر اول مشابه مونی ها هستند و در ابتدا به عنوان انشعابی از مسیحیت به شمار می رفتند؛ لیکن نویسندگان بسیاری آن  راها پس از ۱۹۸۰ (زمان الغای چند همسری)  پروتستان می خوانند. 

 * کا ئودایسم[26] ( با ۷ میلیون پیرو در ویتنام)  که در ۱۹۲۶ در ویتنام سازمان یافت،  با تکیه بر سنن مذهبی چینی، در پی آمیزش تمام اسطوره ها و فلسفه های جهان است. این جنبش که معتقد به سلطنت هزار ساله ی مسیح است[27]، پاسخی به اشغال ویتنام توسط فرانسه بود و خود را به عنوان  دینی نوین مطرح می سازد. 

بدین ترتیب با سه مورد متفاوت مواجهیم:

 ۱) جنبش های مذهبی انشعابی که از دل ادیان موجود بر می خیرند ( مورمن ها)

۲) جنبش های مذهبی مستقل  (کلیسای وحدت)

۳) جنبش تلفیقی که سنت مذهبی جدیدی ایجاد می کنند (کائودايسم)

 

با وجود این که این جنبش ها  تماما  نوین هستند،  فقط گروه دوم و سوم ادیانی نو می باشند... و در فرانسه گروه دوم را فرقه می دانند. ( وشاید  به دلیل متدولوژی)...

 

به نظرریندر کراننبورگ[28]،  مذهب نو چهار ویژگی دارد:

 

 ۱) محتوای نظری جدید

 ۲)  جدایی مشخص از جزم های اصلی 

 ۳) گسست روشن و نهایی از دین مادر

 ۴) برنامه ای حاکم بر تمام جنبه های زندگی 

 

یاداشت ها توسط مترجم

[1] M. Onfray, Traité d'athéologie, Grasset & Fasquelle, 2005

[2] Montaigne

https://en.wikipedia.org/wiki/Michel_de_Montaigne

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%DB%8C%D8%B4%D9%84_%D8%AF%D9%88_%D9%85%D9%88%D9%86%D8%AA%DB%8C%D9%86

[3] F. Lenoir, Les Métamorphoses de Dieu. La nouvelle spiritualité occidentale, Plon, 2003

[4] F. Lenoir, D. Hervieu-Léger, Yves Lambert, Jean-Paul Willaime...,

[5] la globalisation du religieux

[6] ésotérisme

[7] New Age

[8] H. Cox, « Préface », in A. Corten, J.-P. Dozon et A.P. Oro (dir.), Les Nouveaux Conquérants de la foi. L'Église universelle du royaume de Dieu (Brésil), Karthala, 2003.

[9] sécularisation"

[10] la "résurgence" ni la "resacralisation",

[11] l'âge théologique 

[12] « l'âge positif»

[13] séculier: régulier کشیشی که زندگی عادی  دارد ،–در تقابل با

[14] "La religion est le soupir de la créature opprimée, l'âme d'un monde sans coeur, comme elle est l'esprit des conditions sociales d'où l'esprit est exclu. Elle est l'opium du peuple."
Karl Marx - 1818-1883 - avec Engels, Critique de "La philosophie du droit" de Hegel, 1844

[15] Bryan R. Wilson (Religion in Secular Society, 1966) و Robert N. Bellah (Beyond Belief: Essays on religion in a post-traditional world, 1970), Peter L. Berger (La Religion dans la conscience moderne, 1971).

[16] New Age   https://en.wikipedia.org/wiki/New_Age

جنبش عصر جدید یک جنبش معنوی غیر مذهبی که در کشورهای غربی در دهه ی ۱۹۷۰  توسعه یافته است.

[17] cercle d'occultisme/ Helena P. Blavatsky  

[18] ésotérisme

[19] chamanisme    و    tantrisme:   نوشتارهای مذهبی هند و بودایی

شَمَن‌باوری یا شمنیسم (به انگلیسی: Shamanism) نام یک رشته باورهای سنتی در برخی اقوام بدوی است.که از دوران پیش از تاریخ در سراسر جهان وجود داشته است.

شمن‌باوران معتقدند که به‌وسیلهٔ تماس با ارواح می‌توان بیماری و رنج افراد را تشخیص داد و درمان کرد و یا در افراد ایجاد بیماری و رنج نمود. از این دیدگاه شمن‌باوری مانند آیین زار یکی از روش‌های جادوپزشکی است. توان پیشگویی آینده نیز یکی دیگر از باورها در شمن‌گرایان است.

[20] https://en.wikipedia.org/wiki/Findhorn

[21] https://en.wikipedia.org/wiki/Esalen_Institute

[22] Massimo Introvigne :  https://en.wikipedia.org/wiki/Massimo_Introvigne

[23] https://en.wikipedia.org/wiki/Unification_Church

فدراسیون  صلح جهانی و وحدت، یا انجمن روح القدس برای وحدت مسیحیت جهانی تاسیس شد،  معمولا به نام کلیسای وحدت  خوانده

 می شود  Unificationism و  در کره جنوبی در سال ۱۹۵۴ توسط سون میونگ مون تاسیس شد.

[24] https://en.wikipedia.org/wiki/Sun_Myung_Moon

[25]به اعتقاد وی همسرش  مادر  یا مادر حقیقی  و خود وی که پدر حقیقی خوانده می شد قرار است مسیحیان را جسما نجات دهند ریرا که  مسیح، با مصلوب شدن،  فقط توانست روح مسیحیان را نجات دهد. ( در تارنمای بالا می توانید در این باره بیشتر بخوانید)  

[26] caodaïsme: https://en.wikipedia.org/wiki/Cao_%C4%90%C3%A0i

[27] millénariste

[28] Reender Kranenborg,

 

 

*****************

 صفحه ی عاطفه اولیایی در انسان شناسی و فرهنگ: 

http://anthropology.ir/node/25421

*******************

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید
http://anthropology.ir/node/11294

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد.

کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند:

شماره حساب بانک ملی:
0108366716007

 شماره شبا:
‪IR37 0170 0000 0010 8366 7160 07

 شماره کارت:
6037991442341222

به نام خانم زهرا غزنویان