پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

معرفی مستند "دریاچه ای که بود"



      معرفی مستند "دریاچه ای که بود"
سمیرا قاسمی

نویسنده و کارگردان: پژمان مظاهری پور، مشاور کارگردان: مهرداد اسکویی، تهیه کننده: مازیار بهاری، زمان فیلم: 27 دقیقه
مستند "دریاچه ای که بود" از مستندهای موفقی است که نه تنها به بررسی یک فاجعه ی زیست محیطی یعنی خشک شدن دریاچه ی ارومیه (دریاچه ای در شمال غرب ایران) پرداخته است، بلکه نتایج مرتبط با مسائل  اقتصادی، روانی شناختی، سلامت و جامعه شناختی را نیز مورد بررسی قرار می دهد. فیلم با تصاویری مربوط به دهه ی 70 آغاز می شود. زمانی که هنوز دریاچه لبریز از آب بود و مردم در کنار آن به تفریح و یا لجن درمانی می پرداختند. مستند، عمده ترین دلایل خشک شدن دریاچه را گرم شدن تدریجی زمین طی سال های گذشته، عدم بارش باران، احداث سد و در نتیجه وارد نشدن آب رودخانه ها به درون دریاچه و نیز ایجاد چاه های حاشیه ای دریاچه که موجب کاهش آب های زیرزمینی شده اند را ذکر می کند. علاوه بر این احداث پلی در میان دریاچه- با هدف رفت و آمد مردم دو سوی دریاچه- تعادل گردش آب را دچار اختلال کرده است. در نتیجه، امروز ساحل دریاچه که هر سال گسترده و گسترده تر می شوند مملو از قندیل های نمکی شده است؛ قندیل هایی که بر تبخیر زیاد آب و اشباع آن دلالت دارند. در این مستند دریاچه ی ارومیه با دریاچه ی آرال (دریاچه ای در مرز ازبکستان و قزاقستان) مقایسه می شود. در گذشته آب های دو رودخانه ی سیحون و جیحون به این دریاچه سرازیر می شده لیکن رژیم شوروی سابق، به دلیل کشت پنبه در اطراف همین دو رودخانه، به مهم ترین صادر کننده ی پنبه تبدیل می شود. پیامد چنین موفقیتی، خشک شدن دریاچه ی آرال بود که در کنار سایر مضررات زیست محیطی، اقتصادی و غیره، موجب پدید آمدن بادهایی شد که یکی از عوامل مهم ابتلاء به سرطان و بیماری های تنفسی در منطقه است.
در این مستند توضیح داده می شود که با خشک شدن تدریجی دریاچه از سال 1374 تا به امروز، چگونه نتایج سوء آن شکل می گیرد. در بعد اقتصادی به این موارد اشاره می شود: 1)  از بین رفتن باغات؛ به گفته ی یکی از مصاحبه شوندگان در حدود 95 درصد از باغات خشک شده اند. همچنین گوینده ی مستند اشاره می کند که در گذشته و در دهه ی 40، میان آب و جمعیت تعادلی وجود داشته و به همین دلیل باغات از آب لبریز بوده اند. امروز به دلیل استفاده ی زیاد از آب در مصارف شهری و کشاورزی، دریاچه و باغات اطراف خشک شده اند 2) نابودی صنعت توریسم؛ مردی که در گذشته یکی از پلاژدارهای دریاچه بود روایت می کند که در گذشته مردم از  صبح زود به دریاچه می آمدند و حتی نیمه شب هم به سختی این محل را ترک می کردند. در حالیکه این سال ها، تنها 2 یا سه نفر در روز سری به این پلاژها می زنند.
در بعد زیست محیطی به موارد اشاره می شود: 1) در معرض خطر قرار گرفتن حیات وحش؛ یکی از جانداران ریز این دریاچه، آرتمیا نام دارد. با بالا رفتن غلظت نمک دریاچه آرتمیا از بین می رود. آرتمیا غذای بسیاری از پرندگانی است که انسان ها از فضولات آنها برای کشاورزی و از گوشت آنها برای خوراک استفاده می کنند به این ترتیب زنجیره ی غذایی به هم می خورد. همچنین از پرندگان بومی این دریاچه در گذشته ، پلیکان، فلامینگو و کاکائی بوده اند که امروز به دلیل نمک گرفتگی و همچنین نبود غذا دیگر به این منطقه مهاجرت نمی کنند به این ترتیب نظم مهاجرت پرندگان در کل زیست کره نیز دچار اختلال می شود. از سوی دیگر گوزن زرد ایرانی که از حیوانات بومی منطقه است در معرض انقراض قرار گرفته است.  
در بعد بهداشت و سلامت، سرنوشت دریاچه آرال روایت می شود: 1) با از بین رفتن دریاچه ارومیه 600 هزار هکتار یعنی میلیاردها تن نمک، برجای می ماند. با پراکنده شدن این نمک ها توسط بادها، نمک زارهای و پس از مدتی بیابان ها شکل می گیرد. این بادها برای دستگاه تنفسی انسان بسیار خطرناک و موجب بروز سرطان می شود. 2) از سوی دیگر در گذشته، همین لجن های ساحل دریاچه، درمان کننده ی بسیاری از دردها و امراض بوده اند.
در بعد جامعه شناختی و در نتیجه ی خشک شدن دریاچه به افزایش مهاجرت از نواحی اطراف دریاچه به شهرهای دیگر اشاره می شود که این خود تعادل جمعیتی را بر هم خواهد زد.
از نظر روان شناختی نیز خشک شدن دریاچه بر روحیه ی بسیاری از بومیان منطقه که روزها و شب های زیادی را در کنار آن گذرانیده اند و از آن خاطرات بسیار دارند تاثیر منفی می گذارد. عکاسی که تصاویر و فیلم های بسیاری از گذشته و حال دریاچه گرفته است، دریاچه را "برادر" خود می داند و در پایان فیلم به زبان ترکی می گوید" هر چقدر دریا زنده باشد، در کنار او زندگی وجود دارد".
نمای پایانی مستند، تصویری قدیمی از مردی است که بر ساحل دریاچه دراز کشیده و بر روی او ، از سر تا پا، پارچه ای کشیده شده است؛ شاید، نمادی از دریاچه ای که بود...