شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

۶ شعر ‌کوتاه از کاکایی


۶ شعر ‌کوتاه از کاکایی

عبدالصابر کاکایی از نام‌های مطرح شعر جوان در سال‌های نه چندان دور گذشته است که یکی دو سالی از جریان جدی شعر جوان فاصله گرفته بود و کمتر او را در محافل و جشنواره‌های ادبی می‌دیدیم.
اما …

عبدالصابر کاکایی از نام‌های مطرح شعر جوان در سال‌های نه چندان دور گذشته است که یکی دو سالی از جریان جدی شعر جوان فاصله گرفته بود و کمتر او را در محافل و جشنواره‌های ادبی می‌دیدیم.

اما بتازگی عبدالصابر کاکایی هم در عرصه شعر و هم در عرصه روزنامه‌نگاری فعالیتی جدی را آغاز کرده است و همین بهانه‌ای شد تا در آینه‌های روبه‌روی این هفته میزبان شعرهای او باشیم شعرهایی که کمتر به صورت جدی دیده شدند و شاید یکی از دلایل آن نام و آوازه برادر بزرگ‌تر یعنی عبدالجبار کاکایی باشد که تا حدودی شعر صابر را به حاشیه برده است.

اگرچه شعر صابر کاکایی در مقایسه با برادر بزرگ‌تر هم از نظر فرم و هم از نظر رویکردهای زبانی و مضمونی بسیار آوانگاردتر و جسورتر است.

با هم ۶ شعر کوتاه او را در ادامه می‌خوانیم:

مرگ

پرندگان در آسمان می‌میرند؛

ماهی‌ها / در آبشارها؛

پشت این میزهای رنگ و رو رفته؛

ما!

پرنده

پرنده

آوازی عربی زمزمه می‌کند

گاهی / آوازهای بومی سیاه را

روزی دیگر

با ترانه‌ای اسپانیایی بر لب ...

پرنده‌ای که

هر روز بر آنتن خانه‌ام می‌نشیند!

پایان مجلس ختم

دسته دسته

خنده و زندگی از سر

دسته دسته

گل‌های پرپر!

با نوای دلکش رود

در گوشه گوشه‌ی پل خواجو

پی تصنیفی قدیمی

زیر و بم صدایش را جستجو می‌کرد

پیرمرد!

طرح ۱

برکه‌ی خشکیده؛

ماهی مرده و

ماه ژولیده!

طرح ۲

گل سرخ؛

غروب آفتابگردان!