جمعه, ۱ فروردین, ۱۴۰۴ / 21 March, 2025
صبر کنید! شماها هنوز هیچی نشنیدید!

چشم که به تنهایی خطاب شود، گوش بیتاب میشود و گوش که به تنهایی خطاب شود چشم بیتاب میشود. از این بیتابیها بهره بگیر.
روبر برسون
وقتی ال جالسون در خوانندۀ جاز (1927)، اولین فیلم ناطق سینما، و در فاصلۀ میان اجرای دو ترانۀ دستهای کثیف، صورت کثیف و Toot, toot, tootsie به شکلی شعفانگیز گفت :«یه لحظه صبر کنید... یه لحظه صبر کنید، شماها هنوز هیچی نشنیدید!» و جریان روایتی را که در بخش صامت فیلم شکل گرفته بود از هم گسیخت، تنها واقعهای تاریخی، یعنی بدل شدن سینمای صامت به ناطق را جاودانه نمیساخت، بلکه دست به پیشگویی عظیمی در تاریخ سینمای جهان زد که ساز و کار شنیدن و شیوۀ ادراک صوت را از جریانی طبیعی به سوی جریانی قراردادی معطوف میکرد.
ما هرگز در ابتدای به عرصه آمدن صدا در سینما آنگونه نمیشنیدیم که امروز میشنویم. ادراک ما در آن هنگام از ترکیب صدا و تصویر، از امواجی که همزمان با تلاش چشم برای دریافت تصاویر، از طریق لالۀ گوش به درون مجرای گوش هدایت میشد و نهایتا برای پردازش به مغز میرسید مشابه همان چیزی نبود که امروز هست. علاوه بر تغییرات تدریجی کیفیت و ابعاد صدا، گسترش محدودۀ فرکانسهای قابل ثبت، پهنتر شدن حاشیۀ صوتی فیلمها و افزایش قابلیت ثبت و ارائۀ جزئیات، گوش و هوش تماشاگران سینما نیز دائما با مواد شنیداری تازه، درست مانند تصاویر تازه آموخته میشود.
همانطور که کلوزآپ از سر یک انسان، تماشاگر روزهای ابتدایی سینما را به وحشت میانداخت و ذهن و تخیل او قادر به کامل کردن این تصویر نبود، در ابتدای ورود صوت، اگر همزمان با شنیدن صدای بازیگر، تماشاگر حرکت لبهای او را نمیدید نمیتوانست صوت و تصویر را بر هم منطبق کند و بپذیرد صدا حقیقتا از دهان همان فرد بیرون میاید. جدا از این در آن زمان تمام اصوات به شفافترین و خلاصهترین شکل ممکن در کنار تصویر قرار میگرفتند چون هر صدای تازهای به دلیل محدودیت طیف فرکانسها با سایر اصوات مخلوط میشد و همهمهای ناخواسته را رقم میزد.
اندک اندک صدا، از امواج صوتیای که صرفا به کار تقویت و در بهترین شرایط، به کار تکمیل تصاویر میآمد و بدون آن نیز فیلمها میتوانستند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشد به عنصری حیاتی و جدایی ناپذیر بدل شد. عنصری که امروزه باورپذیری آن ناشی از ارجاع به جهان واقعی نیست، بلکه نوعی فرایند ذهنی است که بخش عمدهای از ارجاعات آن را آثار سینمایی گذشته تشکیل میدهند. در ذهن تماشاگر فیلم خاطراتی است که ادراک او را از حقیقت صوتی پدیدهها به شدت متاثر کرده است. اکنون ما در هنگام تماشای تصاویر یک واقعه بر پرده، خیلی بیشتر در انتظار شنیدن صدا هستیم تا هنگام دیدن همان واقعه در زندگی واقعی. تماشاگر امروز، برخلاف تماشاگر روزهای ابتدایی سینما، با دیدن هر واقعهای بر پرده به زندگی واقعی ارجاع نمیدهد بلکه غالبا ذهن او به خود سینما و قراردادهای آن رجوع میکند. صدای کتکزدن، صدای پا، صدایی که هنگام صحبت کردن با تلفن از آن سوی خط به گوش میرسد یا صدای اصطکاکی که بین دو شیء برقرار است، در زندگی واقعی آن گونه نیستند که در قراردادهای سینمایی جا افتادهاند.
همزمان شدن صدا و تصویر، معنا و بُعدی به مجموعه اضافه میکند که فراتر از حاصل جمع هر دو است و تماشاگر صرفا آن را به عنوان ویژگی تصویر درک میکند. زمانی که تصویرِ بالا رفتن از پلهها با صدای برخورد کفِ کفش با سطح پله همراه میشود و متناسب با فاصله گرفتن فرد از دوربین، صدا وارد پرسپکتیو و در نتیجه تضعیف میشود ما با «حقیقتنمایی» مواجهیم؛ ممکن است این صدا همان باشد که صدابردار در هنگام ضبط صحنه ثبت کرده است یا ممکن است بازسازی شده باشد یا از صداهای آماده برای آن استفاده شود، هر کدام که باشد در میکس صدا و تصویر، تلاش شده که «واقعیتِ» پدیده به ذهن تماشاگر متبادر شود. اکنون تنها در چنین کارکردی است که از صدا صرفا برای تقویت تصویر استفاده میشود و نه در جهت خلق معنای سوم. اما اگر همین صدای پا وارد پرسپکتیو صوتی نشود، یعنی در حالی که فرد از دوربین دور میشود، صدای پایش یکسان و مسلط بر تمامی صداهای دیگر باقی بماند، معنای سومی از همزمانی صدا و تصویرخلق میشود که نه صدا و نه تصویر به تنهایی به آن راه نمیبرند. برخورد کف کفش بازیگر به سطح پله، که به طور منفک هم در صدا و هم تصویر، نشان دهندۀ «آمدن و رفتن»، « بالا رفتن» و « حرکت» بود اکنون در همزمانی با یکدیگر و از میان رفتن پرسپکتیو صوتی و باقی ماندن پرسپکتیو تصویری، « تسلط»، « ماندن» و «قدرت» را نیز تداعی میکند. اما در این شرایط همچنان تصویر و صدا، معنای اولیۀ خود را حفظ کردهاند و هر دو به طور منفک بر حرکت فیزیکی نیز دلالت دارند.
در فیلم لیلا (داریوش مهرجویی، 1375) صدای صحبتهای آن سوی خط تلفن، نه تنها کاملا شفاف و بدون نوفهاند و محدودیتهای معمول تلفن در انتقال فرکانسهای بالا را ندارند بلکه نه از فاصلۀ دور، بلکه کاملا از پیشزمینه به گوش میرسند تا نمایانگر میزان تاثیرگذاری و نقش پر رنگ « دیگران» در زندگی لیلا و رضا باشند. در این جا نیز کیفیت صدا بُعد دیگری را به مجموعه اضافه کرده است اما صدا و تصویر هر دو همچنان نقشهای اولیۀ خود را دارا هستند.
ولی همیشه صدا و تصویر در انطباقشان معنای ابتدایی و مستقل خود را حفظ نمیکنند. نکته این جاست که گرچه تماشاگر اطلاعات و حس و حال ناشی از ترکیب صدا و تصویر را به عنوان ویژگی تصویر درک میکند، اما در حقیقت هر چه از حقیقتنمایی فاصله بگیریم، تصویر کمتر از صدا، در خلق این معنا/ بُعد سوم موثر است.
در صحنهای از پری (مهرجویی، 1373) نیکی کریمی در میان شبستان مسجد ایستاده و صدای اذان روی این تصویر به گوش میرسد. ورود او با حل شدن سیاهی چادرش در تاریکی پشت در ورودی مسجد همراه است. مطابق این میزانسن، پری در هنگام ورود، در فضای داخل مسجد غرق و ناپدید میشود و تمامی صداها را جز صدای اذان پشت در میگذارد، صدای خیابان، سر و صدای ماشینها و حتی صدای پاهای خودش را.
زمانی که او را در میانۀ مسجد میابیم در «سکوتِ» شبستان ایستاده، آرام گرفته و مراقبه میکند[1]. بیرون مسجد، صدای اذان در سطحی متناسب با صدای پاهای پری و صدای خیابان و اندکی غالب بر صداهای دیگر به گوش میرسد. (غلبۀ این صدا بیش از آن که واقعا ناشی از بلندتربودن آن باشد ناشی از تمایل ذهن به انتخاب صدایی که پیامی روشنتر به همراه دارد از میان صداهاست. برای مثال در خیابانی شلوغ و پر سر و صدا، صدای ضربۀ ناشی از تصادف حتی اگر در سطحی یکسان با صدای موتور و بوق ماشینها به گوش برسد، دقیقتر از بقیه شنیده خواهد شد یا به صدای گفتگوی بین دو نفر، چون پیامی روشن تر دارد و اطلاعاتی شفافتر را انتقال میدهد بیش از سر و صداهای محیط توجه میشود.) پس از لحظهای، ادامۀ صدای اذان را بیش و کم با همان بلندی وشدت پیشین در شبستان مسجد میشنویم. در حالیکه انتخاب اولیۀ بسیاری از صداگذاران و کارگردانان در صحنههای مشابه، بالا بردن صدای اذان برای انتقال مستقیم حسی معنوی است، کارگردان و صداگذار فیلم پری، صدای اذان را در همان سطح پیشین نگه میدارند و صداهای دیگر را با منطقی منتج از ورود پری به یک محیط خلوت حذف میکنند. سپس صدای گشوده شدن یک در، بسیار شفاف و روی تمام صداهای دیگر، شنیده میشود. در (که صدا و تصویر آن موتیف تکرارشوندۀ فیلم است) در ذهن پری گشوده شده است و غلبۀ آن بر دیگر صداها به معنی نزدیک شدن ما به ذهن پری و شنیدن به واسطۀ ذهن اوست.
سپس نمایی دور از صحن مسجد میبینیم که پری در آن مشغول دویدن است. صدای زمینه، همچنان سکوت شبستان مسجد است و از هیچ صدای دیگری، حتی صدای پای پری خبری نیست. تصویر به سیاهیای برش میخورد که لحظاتی بعد، چادر پری از تاریکی پسزمینۀ آن جدا میشود. در ابتدا صدای خفیف تماس پارچۀ چادر با دیوار پلکان و صدای پیچیدن باد در چادر و سپس صدای تضعیف شدهای از برخورد پای پری به سطح پلکان به گوش میرسد. پری از پلکان بالا میرود و بالای گلدسته میرسد. همچنان همان وزش باد و صدای پیچیدنش در چادر او صدای غالب است. تمامی صداهای دیگر از جمله صدای اذان حذف شدهاند و زمانی که او از آن بالا به شهر مینگرد، این صداها نیز به نفع سکوتی عمیق کنار گذاشته میشوند. این جا برخلاف قبل خلاء صوتی به وضوح حس میشود. با ورود منصور به شبستان، در میابیم که پری در تمام مدت همان پایین در شبستان ایستاده و مراقبه میکند.
در این صحنه صدا و تصویر هرکدام به طور جداگانه مفهومی کاملا متفاوت از حاصل جمع خود دارند. صدا، به طور مجزا، صدای در است و صدای باد است و صدای سکوت است. تصویر به طور مجزا تصویر دختری است که از پلکان گلدستۀ مسجدی بالا میرود و از آن جا به دورنمای شهر مینگرد اما ترکیب این دو با یکدیگر، بازنمودی از آن چیزی است که در «ذهن» پری میگذرد، تصویری از اعماقِ ذهن مراقبهگر پری.
نمونۀ دیگری از این ترکیب در جهت خلق معنای سوم را پیشتر، زمانی که پری از دانشگاه بیرون زده است و میان انبوه جمعیت راه میرود میبینیم. صدای خیابان و جمعیت کاملا حذف میشود و به جای آن صدای نجوای اسد را میشنویم که بخشی از مقامات شیخ ابوسعید را در اسرارالتوحید میخواند: « وقت تو نفس توست، میان دو نفس، یکی گذشته و یکی نامده...»
ما زمانی نجوا میکنیم که میخواهیم کسی در فاصلۀ دورتر صدای ما را نشنود، زمانی که گوش شنونده نزدیک به دهان ماست. هنگام زمزمه رازگویی میکنیم، چیزی را میگوییم که مخاطبش همه نیستند و قرار است کسی منتخب، آن را بشنود. واژهها در هنگام نجوا، دمیده ادا میشوند و در نتیجه دارای«روح» و «نفس» اند و درک و شنیدن آن نیاز به دقت و تمرکز دارد. صداگذار و کارگردان، صدای اسد را که کلام شیخ ابوسعید را زمزمه میکند بر تصویر پری در میان جمع منطبق کردهاند. دوباره تصویر چیزی میگوید و صدا چیزی دیگر؛ اما مجموع این دو، نمایانگر جدایی ذهن مراقبهگر پری از جمع است. او در میان جمع، خلوتی دارد که در آن تمامی صداهای محیط حذف شده است و این خلوت آن چنان کامل است که صدای زمزمه به وضوح شنیده میشود. اسد، که مدتی پیش خودسوزی کرده، همان جاست. در همان نزدیکی، آن قدر نزدیک که میتواند درگوش/ قلب پری زمزمه کند. اسد آنقدر نزدیک است که تمامی صداها به نفع زمزمۀ او حذف شدهاند. طی الارض، به معنای انتقال در مکان بدون حرکت سالک[2]، این جا تنها رفتن پری به اصفهان یا صحبتهای زندۀ صفا با داداشی از طریق نامه را در بر نمیگیرد بلکه به مدد صوت، بسیاری از مقیاسهای فاصله تغییر میکنند.
اما کارکرد صوت به افزودن این معنا و بُعد سوم نیز ختم نمیشود. گاهی صوت در سینما قائم به ذات است. صوت در کمترین زمان و با کمترین هزینۀ ممکن قادر به خلق فضایی است که تصویر در بهترین حالت اگر از خلق آن عاجز نباشد، به دلیل ناگزیر بودن از تمکین به محدودۀ قاب، گستردگی آن را نخواهد داشت.
در اولین صحنهای که رخشان بنیاعتماد وضعیت گیلانه و فرزندش را پس از گذشت پانزده سال مقابل چشم تماشاگر قرار میدهد، سیاهی مطلق پرده را اشباع کرده است. صدای نفسهای سنگین و سخت اسماعیل روی سیاهی پرده به گوش میرسد و در پسزمینۀ نفسها، صدای گنگ و مبهمی از آدمهایی که بخشی از کابوس اویند. تماشاگر جایی نزدیک به ذهن اسماعیل جا گرفته است. صدای کابوس و صدای تنفس او که گویی در گوش خودش پیچده است شنیده میشود، اما تصویری از کابوس نمیبینیم. اسماعیل، قطع نخاع شده و گرچه چشم و گوشاش کار میکند، اما ارتباط بدناش با بیرون، با اشیاء و آدمها قطع است. بنیاعتماد این قطع ارتباط را با درونیکردن و به عمق راندن صدای بخش اعظم کابوس و تشدیدکردن صدای تنفس او، شبیه پیچیدن صدای تنفس فردی در سر خودش، فردی که ارتباط گوشهایش با جهان پیرامون، با جهانی جز آن چه در سرش میگذرد قطع شده است، منتقل میکند و با بهرهگیری از این حس آمیزی، برای لحظاتی تماشاگر را در انزوای ذهن اسماعیل شریک میکند. با صدای شلیکی، اسماعیل از تخت پایین میافتد و تشنجاش آغاز میشود. واقعهای صوتی، نتیجهای تصویری در پی دارد. صوت در این جا به تنهایی فضا میسازد و کنشی را رقم میزند که تصویر صرفا به آن واکنش نشان میدهد.
کارکرد و ویژگیهای صدا قطعا به آن چه در این نوشته مرور شد محدود نمیشود. بررسی کم و کیف حاشیۀ صوتی فیلمها و نسبت آن با تصاویر، یکی از لذتبخشترین حیطههای کار تحلیلگران سینماست که نه تنها در ایران بلکه در سایر نقاط دنیا نیز مهجور واقع شده است. بسیاری همچون روزهای نخستین ورود صدا به سینما هنوز هم نقش صدا را در حد تقویتکنندۀ تصویر فرو میکاهند و بیرحمانه ویژگیهای مستقل آن را در ساختن حال و هوا و خلق «عمل» نادیده میگیرند.
بر این باورم که سینمای آینده بسیار بیش از دیدنیهایی که در چنته خواهد داشت، برای مخاطبانش «شنیدنی» به ارمغان خواهد آورد. اگر اکنون ال جالسون سر از خاک بر میاورد و تکنولوژیهای صوتی تازهای که هر روز هدیهای اعجابآور برای گوش و ذهن بشر دارند به چشم میدید، دوباره و این بار با شعف بیشتری تکرار میکرد: «صبر کنید... صبر کنید، شما هنوز هم هیچی نشنیدید! »
------------------------------
کتابنامه:
چارلز افرن، صدا و فضا ، ترجمۀ علی عامری مهابادی، فارابی ، تابستان 1381 ، شماره 45.
میشل شیون، صدا- تصویر، ترجمۀ محمد جواد مظفریان، ققنوس، 1394.
روبر برسون، یادداشتهایی دربارۀ سینماتوگراف، ترجمۀ بهرنگ صدیقی، نشر مرکز؛ 1382.
ماری آن دوان، صدا در سینما: فراگویی بدن و فضا، ترجمۀ فرهاد ساسانی، فارابی ، زمستان 1378 ، شماره 35.نیوشا صدر، بررسی میزانسن در آثار رخشان بنی اعتماد، سینما و ادبیات، شمارۀ 42، مهر و آبان 1393.
Karen Emmorey, Language, Cognition, and the Brain: Insights From Sign Language Research, November 2001.
[1] (کمتر پیش میاید که در فیلمها سکوت مطلق، آن طور که در فیلمهای صامت بدون پخش موسیقی وجود دارد، داشته باشیم. معمولا سکوت، وابسته به مکان و متعلق به آن است. صدای هوا و سایر سر و صداهایی که میتوانند برآمده از انبساط و انقباض اشیاء و اجزای ساختمان باشند در ترکیب با صداهایی که از دور دست به گوش میرسند و قابل تفکیک و شناسایی نیستند، بخشی از صدای سکوت یک مکان خاص را میسازند. به این ترتیب سکوتی که در یک سرداب وجود دارد با سکوت جنگل و یا سکوت شبستان یک مسجد متفاوت است.)
[2] دهخدا در تعریف طی الارض مینویسد: نوعی کرامت که بجای گام برداشتن و رفتن، زمین در زیر پای آدمی بتندی پیچیده شود و او به مقصد خویش هر چند دور باشد در مدتی بسیار کم رسد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست