جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

درباره مستند «سیاه چاله»



      درباره مستند «سیاه چاله»
مهدی چلانی

سیاه چاله داستان باید ها و نبایدها و کوتاهی ها و بلند‍‍‍‍‍‍‍‍‍ ‍‍پروازی هاست. سیاه چاله مستندی است ۶۰  دقیقه ای و فاقد موسیقی متن و گوینده، که در طول شش ماه زندگی در میان مردم حاشیه دریای خزر در استان مازندران و در چهار منطقه سرخرود، ازباران، فریدونکنار و پناهگاه حیات وحش میانکاله ساخته شده است. این فیلم بصورت کاملا مستقل و بدون وابستگی به گروه و یا افراد خاص ساخته شده است و تلاش دارد تا با اتخاذ یک ساختار سه پرده ای به بیان کاستی ها و کمبودهای جامعه ای بپردازد که در ظاهر ثروتمند ترین مردم ایران محسوب می شوند. هر چند در حقیقت آنها از چنان فقر فرهنگی برخوردار هستند که دانسته و یا ندانسته، محل زیست خود را به سیاه چاله ای از فقر تبدیل کرده اند. سیاه چاله ای که در نهایت آنها و نسل های بعد از آنها را در خود خواهد کشید.

این فیلم، بدون هیچ حاشیه ای به روایت زندگی افرادی می پردازد که شغل بسیاری از آنها کشاورزی است. محور اصلی آن فرهنگ زیست محیطی مردم بومی این مناطق در شش ماه دوم سال، پرندگان مهاجر و روابط میان آنها می باشد. هدف از ساخت این فیلم، تلاش در جهت اصلاح فرهنگ زیست محیطی جامعه و گوشزد کردن عواقب ناشی از ادامه این شیوه زندگی است.

فیلم، با هم همه بازار آغاز می شود و سپس سیاه چاله که در بک گراند سیاه، خود نمایی می کند. آغاز پرده اول، فیلم با تصاویری از بر پا کردن تورهای هوایی آغاز می شود و سپس گوینده غایب که معاونت طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست است به بیان ﻣﺴﺌﻟﻪ می پردازد؛ " کاملا مشخص است، به هر حال این رویه، چالشی در شمال کشور است. من سوال می کنم؛ آیا بازار فروش پرندگان مهاجر در فریدونکنار وجاهت قانونی دارد؟" یکی دیگر از مسئولین سازمان حفاظت محیط زیست می گوید؛ " خیر" و سپس معاونت ادامه می دهد؛ " پس چرا با آن برخورد نمی شود؟  بالاخره این آدم ها یا نادان هستند که باید بدانند، یا نیازمند هستند که باید با کمک سایر ارگان ها نیازشان برآورده شود، اما اگر آزمند هستند باید با آنها برخورد شود، به هر حال آنها می دانند که چه می کنند و ادامه می دهند". سپس فیلم با ارائه تصاویر کوتاه از محیط دامگاه، به معرفی محل صید پرندگان مهاجر می پردازد. تصاویر و دیالوگ ها، که هر چند، گاهی با هم در تضاد هستند یکی پس از دیگری  ارائه می شوند. این پرده، با بیان توضیحات و تصاویر گوناگون، برخی از ابعاد زندگی مردم بومی را در ارتباط با پرندگان مهاجر نشان می دهد و تلاش دارد تا بیننده فعال را برای آغاز پرده دوم آماده کرده و عواطف و حس کنجکاوی وی را برانگیزد. پرده دوم، پس از هیاهوی پرده اول بصورت نامحسوس آغاز می شود. داخل دامگاه؛ در این پرده نیز همانند پرده اول تلاش شده است تا بدون هیچ دخل و تصرفی، گوشه هایی از زندگی در داخل دامگاه که غالب زمان فیلم در آن می گذرد نشان داده شود. در این پرده با افراد مختلفی مصاحبه می شود و فراز و نشیب های زندگی آنها به نمایش در می آید. آنها در کنار انجام کار روزمره خود، به بیان مشکلات و نگرانی های خود می پردازند. گذشته و حال دامگاه و نوسان جمعیت پرندگان در طول سالهای گذشته را توضییح می دهند . آنها مهمتر از همه برخی رویکرد های خروج از وضعیت موجود را نیز توضیح می دهند. بیننده در طول این پرده علاوه بر موارد فوق به علل افزایش صید انواع پرندگان مهاجر، از انواع مرغابی سانان گرفته تا فلامینگو، پلیکان، قو، باکلان، بوتیمار و ... پی می برد.

اما او در پرده سوم؛ با فصل جدیدی روبرو می شود. برچیده شدن دامگاه ها و آغاز فصل کشت و کار و برخی واقعیات پشت پرده از صید پرندگان مهاجر. در این پرده، من بعنوان کارگردان تلاش کرده ام تا ضربه نهایی را به افکار تماشاگر وارد کنم، تا او بعد از طی نزدیک به شصت دقیقه پر فراز و نشیب، به تعمقی عمیق فرو رود.

کارگردان در تمام طول این فیلم به هیچ پرسشی پاسخ نمی دهد و کاملا بی طرفانه به اراﺋﻪ آن چیزی می پردازد که رخ می دهد. او تنها به طرح ﻣﺴﺌﻟﻪ ای می پردازد که در نهایت بیننده باید به آن پاسخ گوید.

در واقع، درگیر کردن جامعه با مشکلات و کاستی های موجود در آنرا بزرگترین موفقیت خود می دانم و معتقدم این فیلم با کمک مردم و برای مردم ساخته شده است. مردمی که هر چند با مقاومت ارگان های مسئول در برابر تغییر روبرو هستند اما خود خواهان تغییر در شیوه زندگی خویش هستند تا بتوانند به سرانجامی بهتر از آنچه گرفتارش هستند برسند. من بعنوان یک فیلمساز مستقل، معتقدم مهمترین نیاز هر جامعه ای رشد و تعالی فرهنگ رایج در آن جامعه است و این هیچگاه امکان پذیر نیست مگر با وارد کردن مردم جامعه به کارزار مدیریتی و تصمیم گیری های کلان و خرد آن جامعه. این امر بویژه در حوزه محیط زیست و حفاظت از آن، بزرگترین خلع موجود در جامعه ایران بشمار می رود و تا کنون نتیجه آن چیزی نبوده است جز انحطاط و فروپاشی محیط زیست این سرزمین و دور شدن روز افزون مردم از حق و حقوق طبیعی خودشان یعنی محیط زیستی سالم و پربار.

بیننده در انتهای فیلم با حقیقتی تلخ تر از آنچه تا آن لحظه دیده مواجه می شود و گو اینکه عرق سردی بر پیشانی وی می نشیند و آن چیزی نیست جز تکرار قسمتی از پلان های موجود در لحظه آغازین پرده اول که به معنای بی اعتنایی مسئولین و دستگاه های مرتبط و تکرار روند گذشته بکار رفته است. در انتها از همه افرادی که در طول پنج ماه به من اعتماد کردند و مرا در تهیه و ساخت این اثر یاری دادند بویژه صیادان و دامگاه داران سه منطقه سرخرود، ازباران و فریدونکنار صمیمانه سپاسگذارم.

ویژه نامه مستند و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/19850