یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

مقدماتی در باب انسانشناسی (2): پیشگامان انسانشناسی و روش های میدانی



      مقدماتی در باب انسانشناسی (2): پیشگامان انسانشناسی و روش های میدانی
پیتر متکاف / ترجمه کوثر خلردی

پیشگامان انسان شناسی [1] : سفر نامه نویسان اغلب میهن پرست متعصبی هستند اما همیشه افرادی بوده اند که کنجکاوی شان بر میهن پرستی افراطیشان غلبه کرده باشد. در قرن پنجم قبل از میلاد، هرودوت از طریق دریای اژه و آسیای شرقی از یونان به مصر سفر کرد و در کتاب معروف خود به نام "تواریخ" گزارش های قابل توجهی از آداب و رسوم مردمی که او در طول سفرش با آنها ملاقات کرد می دهد اما عقاید خود را در این گزارشات پنهان نمی کند. برای مثال هرودوت رسم تراشیدن موی سر توسط مصریان را که نشانه ای از عزاداری است را رفتاری منحرف می دانست زیرا به عنوان یک یونانی او می داند که تراشیدن کل سر کار مناسبی نیست بلکه باید اجازه داد که موی سر ژولیده بلند شود. اگر شما عکس العمل هرودوت را ساده لوحانه بدانید باید از خودتان بپرسید که اندازه و ظاهر مو چه چیزی را در فرهنگ شما نشان می دهد درک واکنش هرودوت نسبت به فرهنگ دیگر برای شما آسان می شود. آنچه که نسل اول انسان شناسان انجام دادند آن بود که تمام سفرنامه هایی که می توانستند به آن اعتماد کنند را، از کتب هرودوت گرفته تا گزارشاتی که دقیقا پس از ورود کاشفان به آفریقا رسید، جمع آوری و مقایسه کردند که شامل سه قرن نوشته درباره مردم آمریکا بود که برخی از آنها خیالی و برخی دیگر تنظیم شده بود. برای مثال; در قرن هفتم در سفرهای مشهور[2]، دو وریس[3]  یک توصیف از  قبایل نامبا[4] در خط ساحلی برزیل ارائه داد که بسیار ارزشمند است چرا که این قبایل به زودی در اثر بیماری و یا جنگ از بین رفتند. برای محققانی که به اروپا بازگشتند چنین گزارشاتی که یک دنیای جدید را ارائه می داد تخیل آنها را ارضاء ساخت. پیشتر از اواخر قرن نوزدهم مقاله نویس فرانسوی مایکل دو مونتین[5] بر اخلاقیات رسوم بیگانه[6] پافشاری می کرد، حتی زمانی که مخالف با قانون اخلاقی کسی باشد. مثال های او از جوامع سرخپوست آمریکایی گرفته شده بود. در اواخر قرن هجدهم، سفرهای دریایی طولانی در دریاهای جنوب باز هم شور و هیجانات زیادی رابرانگیخت. سفرهای دریایی (هیئت اعزامی) کاپیتان کوک[7] به هاوایی و تاهیتی به دقت توسط محققانی که آنها را همراهی می کردند  ثبت شد. اما این قبیل تقاضا در انگلستان بود که نسخه های غیر رسمی آن به سرعت بر اساس حکایات ملوانان معمولی در جریان قرار می گرفت.

در قرن نوزدهم، نظریه پردازی بر اساس سفر، یک زمینه مطالعاتی مجزا به حساب آمد و نماینده های آن خود را انسان شناس نامیدند. مواد آنها به واسطه موج علاقه مندی به آداب و رسوم دهقانان اروپایی افزایش یافته که به افزایش ملی گرایی در سراسر قاره مرتبط بود. البته مشکل با همه ی این داده ها این بود که در قابل اعتماد بودن بسیار متنوع بود. علاوه بر این، در زمانی که اکتشافات جدید شگفت انگیز انجام می گرفت، این سخت بود که حتی از فانتزی خالص گزارشی منطقی بگوید به عنوان مثال در سال 1875 ، یک ملوان فرانسوی ادعا کرد که نه سال را در یک پادشاهی کشف نشده در داخل گینه نو به اسارت گذرانده است. گزارشات شورانگیز او کاخ های طلایی و شهرهای خارق العاده را توصیف می کند-نیازی به گفتن نیست که همه کاملا ساختگی است. حتی در موارد کمتر افراطی، این قبیل ]اطلاعات[ اشتیاق برای اطلاعاتی بود که از منابع نامعتبر، بدون محدودیت و آزادانه ارائه می شد. انسان شناس بانفوذ انگلیسی ادوارد بارنت تایلر[8]در سیر جهانشمول خود در باب فرهنگ "بدوی"[9] از انواع منابع استفاده کرد. یک مورد کوچک ظاهرا از مردی که او در یک قطار ملاقات کرد به دست آمد، کسی که به عنوان فروشنده ویسکی به آفریقا سفر کرده بود.

 

نخستین تجربه های کار میدانی

البته در همان زمان هم تلاشها شروع شده بود به ویژه در ایالات متحده آمریکا، تا اطلاعات سازگار بیشتری را ارائه شده و ]در نتیجه[ پایه و اساس نظریه پردازی انسان شناسی شکل گیرد. لوئیس هنری مورگان[10]، کسی که تاثیرش به اندازه تیلور بود، اساس توصیف 1851 خود از اتحادیه Ho-de-no-sau-nee  و یا ایروکسی[11] را اطلاعاتی گذاشت که مستقیما از خبرچینان ایروکسی در ایالت شمالی نیویورک به دست آورده بود. فرانک همیلتون کوشینگ[12] قدم فراتر نهاد، و به سرخ پوستان یا روستای بالای کوه ]جایی که[ مردم زونی نیومکزیکو  سکونت دارند رفت و زبان آنان را آموخت. به طور جالب توجه، همکاران او در موزه اسمیتسونین در واشنگتن دی سی در ابتدا شوکه شده بودند که او باید چنین کاری انجام دهد. بعد ها بود که مدیر موزه، ارزش کار کوشینگ را دید و حامی مالی او شد. افرادی همچون کوشینگ به آهستگی نظم ورای "انسان شناسی صندلی راحتی نشین"[13] قرن نوزدهم را به سوی شکل مدرن آن به حرکت در آوردند. روش های کار میدانی اغلب با کار برانیسلاو مالینوفسکی در جزایر ترابلیوند[14] در راس شرقی گینه نو همراه هستند. مالینوفسکی دوست داشت تا نشان دهد که اکتشافات او ناشی از شرایط منحصر به فرد بوده است تا اصالت خود را افزایش دهد. به عنوان مثال گفته می شود که او در طول جنگ جهانی اول در گینه نو بازداشت شد زیرا به عنوان یک شهروند اتریشی لهستانی تبار، به عنوان دشمن بیگانه[15] تلقی شده بود. در واقع، دولت استرالیا هیچ محدودیتی بر او اعمال نکرد و پیشنهاد برای تحقیق بیشتر و طولانی تر از سوی معلم های W.H.R وی، ریورز و آلفرد کرت هدون[16] ارائه شده بود. این دو پیش از این در یک "سفر" علمی یه تنگه های تورس شرکت کرده بودند، یک کانال جزیره شکل[17]  که بین گینه نو و راس شمالی استرالیا واقع شده است. هدف از این عمل این بود که در عمل به معنای این بود که یک تیم از محققان از میان منطقه سفر کرده، اینجا و آنجا توقف می کردند تا مصنوعات را جمع آوری کرده و آزمون های روانی متنوع بر روی افراد محلی اجرا نمایند. در طی این آزمایش، هدن و ریورز به این نتیجه رسیدند که پیشرفت در نظم نیازمند کار میدانی بهتر است.

روش های کار میدانی

هیچ معمای بزرگی در مورد روش های کار میدانی[18] وجود ندارد. یک روش فکر کردن به آنها بسان تجربه کنترل شده ی شوک فرهنگی است که همان احساسات قابل پیش بینی سردرگمی است که طوری تنظیم شده که بر آنچه به طور کلی متفاوت است، تمرکز نماید. به عنوان مثال، هر زمان که احساس ناشیگری رخ می دهد، این به شما یادآوری می کند که توجه دوچندانی داشته باشید بر اینکه میزبانان شما چگونه استاده اند، حرکت می کنند و در هنگام صحبت کردن خود را در چه پوزیشنی قرار می دهند. آن فی نفسه یک مطالعه ارزشمند است، و به سرعت به شما اجازه می دهد تا عملکرد بهتری ارائه دهید.

به طور مختصر، سه عنصر اساسی کار میدانی عبارت هستند از:

  1. اقامت طولانی مدت[19]. مالینوفسکی به شکلی جالب چادر خود را در وسط روستای کیریوینا[20] در جزایر تروبراند[21] مستقر کرد. اما تنطیمات مسکونی در سراسر جهان بسیار متنوع است که یک راه برای انجام دادن کارها نمی اواند وجود داشته باشد. در بسیاری از مناطق در یک چادر زندگی کردن غیر ممکن یا حداقل بسیار غیرعادی خواهد بود. گاهی اوقات قوانین روشن مهمان نوازی وجود دارد که هه چیز را راحت تر می کند. هرچند حتی با چنین قوانین مناسبی هم معایبی می تواند وجود داشته باشد. برای مثال، اگر، رسوم مستلزم آن باشد که شما با یک رهبر اجتماع بمانید، شما ممکن است به عنوان متحد یا موکل دیده شوید، همینطور بازدارنده ارتباطات با جناح های دیگر. متقابلا مردم ممکن است که در یک مزرعه پراکنده زندگی کنند و شما نیاز دارید تا یک خانواده میزبان پیدا کنید که همین می تواند مشکل باشد. با این همه، این چیز کوچکی نیست تا از مردم بخواهید که یک فرد کاملا غریبه را برای ماه ها بپذیرند. در برخی نقاط، برای هر کسی که به هیچ وجه خویشاوند نزدیک نیست ورود به یک خانه وجهه شایسته ای ندارد و انسان شناسان باید یک خانه خالی پیدا کنند تا در آن زندگی کرده و تاجایی که ممکن است با مردم بیرون خانه شان تعامل داشته باشند. هنگامی که انسان شناس معروف بریتانیایی ادوارد اوانز  پریچارد [22] در دهه 1920 و 1930 در سودان کار میدانی انجام داد قبول وی از یک قوم به قوم دیگر کاملا متفاوت بود. او گذارش می دهد"در بین آزانده ها[23]" ،" من مجبور شدم تا بیرون از جامعه زندگی کنم; ]اما[ در میان نوئرها[24] من مجبور شدم تا عضوی از آن باشم. آزانده ها با من مثل یک فرادست برخورد می کردند، اما نوئرها مثل یک فرد برابر" (15:1940).

در واقع پیچیدگی ها و سازش های بی شماری وجود دارد. اما هدف حداقل روشن است: تا تعامل با مردم به صورت روزانه  و به مستقیم ترین شیوه ممکن تحقق یابد.

2.  قابلیت زبان[25]: گزاره های یکسانی درمورد تعاملات زبانی به کار می رود. کار میدانی موثر نمی تواند از طریق یک مترجم[26] انجام شود. دلایل آن نسبتا واضح هستند. صرفا به این دلیل که در ]مساله[ ترجمه معانی ]قابلیت[ آشفتگی و به هم ریختگی بسیار بالایی دارند. علاوه بر این، ممکن است ایده های وجود داشته باشند که اصلا قابلیت ترجمه شدن نداشته باشند. بدتر از همه، امکان انواع مکالمات بی انتهای غیر مهم را که کلیدی برای کار میدانی ارزشمند هستند از بین ببرد. در نتیجه، کار میدانی معمولا نیازمند یادگیری یک زبان و یادگیری دقیق و عمیق آن است. مسافران ممکن است چند عبارت پیدا کنند که برای پرسیدن مسیرها، رزرو کردن یک اتاق هتل کافی است. انسان شناسان نیاز دارند که به اندازه کافی روان و سلیس باشند تا در فعالیت های اجتماعی روزمره شرکت کنند، و همین ماه ها کار مداوم می طلبد. این نیاز به خودی خود روشن می سازد که چرا کار میدانی نیاز دارد که طی یک مدت زمان طولانی توسعه یابد. به عنوان یک قاعده کلی، جایی که ممکن است یک زبان مربوطه را پیشاپیش یاد بگیرید، یک سال تقریبا خیلی کم است. که در حقیقت به معنای یکی از چند ده زبان بسیار فراگیر در جهان است که به احتمال زیاد در دانشگاه ها هم آموزش داده می شوند. حتی با وجود مزیت چنین آموزشی، این مدتی زمان خواهد برد تا عملیاتی شدن آن در بستر جدید کاملا تحقق بپذیرد. اما هزاران زبان دیگر در جهان وجود دارد که حتی ممکن است فاقد بنیادی ترین اصول یادگیری از قبیل واژه نامه ها (کتاب های لغت) و دستور زبان باشند. در نتیجه، انسان شناسان، اغلب خودشان را در مواجهه با زبان نانوشته ای[27] می یابند که اصلا پیشتر در معرض آن نبوده اند. سپس آنها چاره ای جز ساختن اصول زبانی برای خودشان نداشتند و با یک املا که شامل حروف و نماد های لازم برای نگاشتن صداهای زبان است شروع کردند. جایی که این ]زبان[  لازم است حداقل زمان برای کار میدانی موفق ممکن است دو سال و یا بیشتر طول بکشد. آشنایی که انسان شناسان با گوناگونی زبان دارند اینکه چرا نظم همیشه یک ارتباط نزدیک با زبان شناسی[28] داشته است را ساده می کند، و در فصل بعد بیشتر در این باره خواهید خواند. ما نیاز است که بدانیم  هیچ قانونی وجود ندارد که بگوید انسان شناسان مجبور هستند در زبان هایی که برای آنها بیگانه است کار کنند. اگرچه ممکن است تغییرات لهجه یا لغت وجود داشته باشد اما عبور از مرزهای فرهنگی[29] بدون تغییر دادن زبان کاملا محتمل است. برای مثال، به مرزهای طبقاتی، یا جوامع مهاجر در شهرهای بزرگ را در نظر بگیرید.  علاوه بر این، انسان شناسان ممکن است انتخاب کنند که - بعد از آموزش انسان شناسی در جای دیگر- برای کار میدانی به کشورشان بازگردند. یک مثال یک انسان شناس هندی خواهد بود که در ایالات متحده آمریکا یا بریتانیا آموزش دیده بود، کسی که سپس به هند برگشت تا تحقیق انجام دهد.رفت و آمد مکرر در یک مجموعه کامل مرزهای فرهنگی[30]، تجربه شوک فرهنگی او را پیچیده خواهد کرد.

3) مشاهده مشارکتی[31]: این ویژگی کار میدانی مهمترین تعریف است.

به طور اساسی، این به این معنی است که انسان شناس در زندگی بومیان محلی شرکت می کند، همان طور که آنها زندگی می کنند زندگی می کند و آنچه که آنها انجام می دهند را انجام می دهد. در عمل، هرچند، این یک هدف است که تنها می تواند تا حدی برآورده شود. به احتمال زیاد، انسان شناس حقیقتا صلاحیت ندارد تا آنچه را که بومیان محلی انجام می دهند را انجام دهد.

 مالینوفسکی به ماهیگیری رفتن با میزبانش تروبرایند[32] اشاره کرد اما او به ما نمی گوید چند تا ماهی گرفت. علاوه بر این، انسان شناس به عنوان مثال، نمی تواند مدت زمانی را که برای ایجاد مزرعه لازم است را بگذراند. او ]انسان شناس[ مجبور است تا با پژوهش پیش برود. در نهایت، این احتمال وجود دارد که فعالیت هایی که برای انسان شناسان وجود خواهد داشت به دلیل جنسیت یا موقعیت کنار گذاشته خواهد شد. ممکن است آداب یا مکالمات زنانه وجود داشته باشد که اگر یک مرد، انسان شناس یا غیره حضور داشته باشد هرگز اتفاق نخواهد افتاد. از سوی دیگر، یک انسان شناس زن ممکن است در حرکات خود محدود شود یا در گرفتن اطلاعات در مورد امور سیاسی مشکل داشته باشد. بعلاوه، ممکن است حلقه هایی هایی وجود داشته باشد که به روی هرکسی غیر از بنیانگذاران آن بسته است.

آنچه که مطرح است همان امکان زیاد زندگی کردن دقیقا مشابه بومیان محلی[33] است. با این وجود تلاش برای انجام این ]کار[ مهم است. هنگامی که مالینوفسکی به ماهیگیری رفت، او واقعا در حال تلاش برای ماهی گرفتن نبود. در عوض، او در حال یادگیری اصول ماهی گیری بود; تکنیک ها، زبان تخصصی و افسانه ها و روایت های قومی اش. در حقیقت، این تمایل به شرکت کردن به عنوان بهترین شخص حاضر در هرچیزی که در حال وقوع است می تواند به عنوان شمول نیاز مندی های دیگر، سکوت طولانی مدت و شایستگی زبان دیده شود. در نتیجه، تکنیک های کار میدانی اغلب توسط اصطلاح "مشاهده مشارکتی" خلاصه می شود.

 

[1] Anthropology’s Pioneers

[2] Grands Voyages

[3] De Vrys

[4] Namba

[5] Michel de Montaigne

[6] Morality of exotic custom

[7] Cook

[8] Edward Burnett Tylor

[9] “Primitive” culture

[10] Lewis Henry Morgan

[11] Iroquois

[12]Frank Hamilton Cushing

[13] Arm chair anthropology

[14] Trobriand

[15] Enemy alien

[16] Rivers and Alfred Cort Haddon

[17] Island-dotted

[18] Fieldwork

[19] Long-term residence

[20] Kiriwina

[21] Trobriand Islands

[22] Edward Evans-Pritchard

[23] Among Azande

[24] Nuer

[25] Language competence

[26] Interpreter.

[27] Widely-spoken languages

[28] Linguistics

[29] Cultural boundaries

[30]Cultural boundaries

[31] Participant observation.

[32] Trobriand

[33] local people

 

این مطلب ترجمه ای است از کتاب زیر:

Metcalf, Peter (2005) Anthropology: the Basics; Routledge pp:1-5

صفحه شخصی نویسنده در سایت انسانشناسی و فرهنگ

http://anthropology.ir/node/25534