پنجشنبه, ۷ تیر, ۱۴۰۳ / 27 June, 2024
مجله ویستا

در جستجوی آرامش و معنویت: پیرامون روح ناآرام انسان ایرانی



      در جستجوی آرامش  و معنویت: پیرامون روح ناآرام انسان ایرانی
جبار رحمانی

فرهنگ ایرانی در چند دهه اخیر متحمل تغییرات سریع و عمیق بسیاری شده که بخش های وسیعی از جامعه ایرانی را در گیر خود کرد. یکی از مهمرین عرصه های تغییرات و تحولات، مربوط به روح ایرانی است. انسان ایرانی در این سالها، در جستجویی ناتمام به دنبال راهی برای کسب آرامش روانی  و معنوی برای خود بوده است. شاید نگاهی به سه جریان فرهنگی متوازی که هر روز نیز در حال گسترش هستند، به خوبی این مساله را نشان بدهد. این سه جریان موازی فرهنگی را می توان در سه مورد به خوبی دید: 1- روانشناختی و روانکاوانه شدن جامعه ایرانی، بواسطه گسترش بسیار زیاد مراجعه به مشاوره، و آشفتگی های و بیماری های عصبی و روانی، 2- رشد معنویت های جدید، بواسطه گسترش وسیع جریان‌های معنویت‌های جدید و محافل دینی مختلف، 3- تحولات دین سنتی و عاطفی و درونگرا شدن آن بواسطه گسترش رویکردهای عاطفی و عرفانی در دینداری سنتی  که نمونه مهم آن را می‌توان در رویکرد عاطفی و درونگرایانه در هیات های عزاداری و دینداری شورانگیز در آن دید. هرکدام از این سه جریان به نحوی به دنبال حل مساله و رفع نیاز روحی و معنوی خود بوده اند. جریان اول، به دنبال کمک گرفتن از متخصصان روانشناسی و مشاوره برای درمان ناآرامی های و آشفتگی های روحی و روانی خود است و جریان دوم به دنبال پیدا کردن منبع معنویت جدید از عرفانهای شرقی و غربی و گاه نیز از محفل های مولاناخوانی (نوعی بازخوانی عرفان سنتی) است و سومی هم در تغییر سبک دینداری خودش و تاکید بیشتر بر وجوه معنوی و عرفانی راهی برای رهایی را جستجو می کند.

شاید در وهله اول این سه جریان ربطی به هم نداشته باشند، و سه اتفاق مجزا و متمایز محسوب شوند. اما نگاهی به زمینه های اجتماعی و فرهنگی اقشاری که به دنبال آنها هستند، بیانگر آنست که این سه جریان جستجوی آرامش روحی، بطور موازی در بخش های محتلف جامعه در حال وقوع هستند. در بطن این سه جریان یک مولفه مشترک هست: نوعی تقدس زدایی از روح (اینکه روح تماما امری معنوی و قدسی است) و تاکید بر اینکه روان انسانی علاوه بر ابعاد دینی، دارای ابعاد دنیوی و زمینی خاصی هم هست، پدیده ای جدید در جامعه ایرانی است. اینکه روح صرفا محمل معنویت نیست، بلکه روح نیازهای عاطفی و اجتماعی خاصی هم دارد که در صورت فشارهای روحی و روانی، می تواند دچار استرس و اختلال شود، آسیبی که بدان افسردگی گفته می شود، و دین در مفهوم سنتی نیز نمی تواند آن را درمان کند. رواج افسردگی قبل از هرچیزی بیانگر تغییری بنیادین روح انسان شهری مدرن ایرانی است. بیماریهای روحی و روانی متعددی که طی سالهای اخیر در بخش های مختلف شهرهای ایرانی مشاهده می شود و بازار پررونق مشاوره ها بیانگر روح عرفی شده و آشفته ایرانی است که هر روز بیشتر از دیروز نیاز به تکیه گاه یا کمکی دارد که بتواند تصمیم بگیرد و به آرامش برسد، تکیه گاهی که لزوما معنوی نیست، به همین دلیل دینداران سنتی هم در روح عرفی شده شان، برای حل مساله های زندگی، هم به مسجد می روند و هم هم پیش مشاوره، زیرا روح آنها هم عرفی است و هم قدسی. تصمیم های مهم زندگی را بیش از آنکه یک امر معنوی و مستلزم کمک و لطف خدا باشد، از آسمان به زمین منتقل شده و نیازمند کمک مشاوری است که به او بگوید بهترین انتخاب چیست،  و به جای رضای خدا، رضای روح زمینی او در نظر بگیرد و صلاح آن را بیان کند. در این وضعیت مشاوره‌ها به متخصصان روح تبدیل شده اند. نظام آموزشی نقشی کلیدی در این عرفی سازی و روانشناختی کردن روح دارد که در مقطه حساس آموزش، یعنی کنکور این اتفاق رخ می دهد. کنکور و نظام آموزشی دبیرستان جایی است که می توان آن را نقطه عطف عرفی شدن روح ایرانی دانست. نقطه اتکای روح ، از آسمان به زمین منتقل شده و تکیه گاه آن نیز می شود مشاور. این روند بعدها در ازدواج، و در هر رخداد مهم زندگی هم تکرار میشود. به هیمن دلیل می توان کنکور را آیین گذاری دانست که روح دانش‌آموز ایرانی را عرفی می کند و آن را بیش از پیش در برهوت زندگی روزمره تنها و تنهاتر می‌کند. به همین دلیل کشیشان جدید روح، یعنی مشاوران وارد عمل شده و حتی هرشب قبل خواب دانش آموز باید به آنها گزارش بدهد که چه می کنند. این مشاوران نه تنها راهنمای روح دانش آموز هشتند، بلکه ناظر بر آن هم هستند و مهمتر از همه بدون تایید آنها هیچکاری درست نیست. روح دانش‌آموز نه تنها زمینی می‌شود، بلکه استقلالش را هم از دست می دهد، قدرت اراداه و اعتماد به نفسش و مفهوم توکل و لطف الهی فدای اقتدار مشاوران می شود. این اتفاق در سایر عرصه های مهم دیگر زندگی هم تکرار می شود. این نسل دارای روح آشفته، فرزندانشان را هم اینگونه بارآورده اند، به همین دلیل میزان مراجعه کودکان به مشاوران (والدینی که هر سالی یا شش ماهی فرزندانشان را پیش مشاور می برند یا خودشان برای تربیت فرزندشان، با مشاور مشورت می کنند) بسیار زیاد شده است. کارکرد اصلی نظام آموزش و ژرورش ایران برخلاف هدف بیان شده آن یعنی ایجاد حیات طیبه برای انسان ایرانی است. این جریان تقلیل روح به امری فردی و در نهایت امری اجتماعی و فرهنگی، خودش را بیش از همه در بحران های روحی ای نشان می دهد که ذیل افسردگی، عصبی بودن، استرس داشتن و ... مطرح می‌شوند، که نتیجه آن سیطره مشاوران بر روح انسان ایرانی است.

جریان دوم هم به شدت در حال افزایش است. جنبش های دینی نوپدید یا معنویت های نوظهور رواج بسیاری در جامعه ما دارند، حجم بالای کتابهایی که در این راستا نوشته می شوند یا از طرف مخالفان در رد آنها نوشته می شوند، نشانی از این مساله دارد. محفل های بزرگ و کوچکی که در بخش های مختلف جامعه شهری ایرانی تشکیل می شود، و در آنها مباحث عرفانی، ذیل عنوان های مختلفی از عرفان حلقه تا یوگای علمی و کلاس‌های مولوی خوانی و ... برگزار می شود، بیانگر آنست که بخش هایی از روح ایرانی که هنوز عرفی نشده اند و همچنان در جستجوی معنویت به عنوان راهی برای آرامش هستند، در این محافل به دنبال تغذیه خودشان هستند. در نتیجه این جریان ها که بیش از همه مبتنی بر فضاهای خانگی و روابط خانوادگی و دوستانه صمیمانه هستند، بخش های مهمی از خلا معنوی و نیاز معنوی روح جامعه شهر نشنین ایرانی را جبران  می‌شود.

جریان سوم را می توان در گسترش سبکهای جدید دینداری دید. دو جریان قبلی در چارچوبهای جدید مدرن و خارج از سنت دینی رایج جامعه رخ داده اند، ولی جریان سوم در دل سنت دینی جامعه و با تغییر سبک‌های دینداری و تاکید بیشتر بر وجوه معنوی و عرفانی دین و درک فردی و درونگرایانه از دین شکل گرفته‌اند. نمونه اعلای این مساله را می توان در منبرهایی دید که از دین فردی و مسئولیت های فردی و تجربه های فردی دینی صحبت می کنند و و دین را به ابعاد زیباشناختی فردی آن فروکاسته‌اند. مهمترین مصداق این مقوله را می توان در سبک های جدید مداحی و عزاداری دید. اتفاقا متولیان رسمی و نهادی دین نیز در این تغییر سبک دینداری نقش مشارکتی فعالی دارند، گسترش رویکرد رسانه ای مداحی های جدید و ورود مداحان به ظاهر سنتی رسانه ملی به این سبک جدید نشان از غلبه این گفتمان بر مدعیان سنتی دینداری نیز هست. البته این مساله ناشی از ساختار رابطه مداحان با مردم دارد که در تعبیر سنتی بدان عوام زدگی گفته می‌شود. به هر حال دینداری شورانگیز و موسمی (که می‌توان نمود مهم آن را در گفتمان‌های مداحی پاپ دید) بیانگر آنست که عمق روح ایرانی در فضایی که بخش های زیادی از آن عرفی شده اند، در جستجویی ناتمام برای آرامش و معنویت، تلاش کرده از طریق سبک های جدید دیندار این کار را بکند.

هرکدام از این سه جریان در بخش هایی از جامعه رواج بیشتری دارند. جریان اول بیشترین عمومیت را داشته و در بیشتر بخش های جامعه  که روحشان از سپهر قدسی به عالم عرفی آمده و بیش از پیش زمینی شده است، در حال وقوع است. جریان دوم، در بخش هایی از جامعه که از دینداری سنتی و گفتمان دینی رسمی نیستند، در حال وقوع است و جریان سوم، در دل جریان های سنتی دینی و بواسطه نوزایی گفتمانی و تحولات سبکی در دینداری در آنها رخ داده است. البته می‌توان گفت که جریان اول در همه بخش‌های جامعه ایران مشترک است، زیرا تقریبا عموم بخش‌های جامعه ایران، تجربه عرفی شدن بخش‌هایی از روح و روان را داشته‌اند، و جریان دوم و سوم هرکدام بیانگر بخش هایی از جامعه هستند که یکی در گفتمان اسلام شیعی به دنبال معنویت است و سبک های مختلف دینداری را ایجاد می کند و دیگری در گفتمان های ترکیبی از سایر ادیان با رویکردی عرفانی به دبنال این معنویت است. به هر حال هرسه این جستجوها و جریان‌ها نشان از ناآرامی روح ایران و جستجوی آرامش برای آن (در حیطه دنیوی با مشاوران، و در حیطه معنوی با محافل دینی جدید و سبک های دینداری جدید) هستند.

نکته اصلی آنست که این این سه جریان به موازات هم در یک بستر اجتماعی کلان رخ می دهند که خصیصه اصلی آن فردی و عرفی شدن فزاینده روح و انتخاب های آنست. برجسته شدن فردیت و عرفی شدن آن محور این جریان هاست، عرفی شدن خودش را در مشاوران نشان می دهد و فردی شدن، در گفتمان‌های عرفانی برای جستجوی معنویت. اما هردوی این جریان ها به تحولاتی عمیقی در دینداری و گفتمان های دینی جامعه خواهند انجامید.

 

ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ» 
http://www.anthropology.ir/node/21139

ویژه نامه ی نوروز 1393 
http://www.anthropology.ir/node/22280

 

<