یکشنبه, ۱۳ خرداد, ۱۴۰۳ / 2 June, 2024
گزارش شصتمین نشست «یکشنبههای انسانشناسی و فرهنگ»:«نظامهای سرمایهداری و فرهنگ»
شصتمین نشست «یکشنبههای انسانشناسی و فرهنگ»، در روز یکشنبه 17 خرداد ماه ۱۳۹4، در مرکز مشارکتهای فرهنگی هنری شهرداری تهران برگزار شد. در آغاز این نشست فیلم مستند «همراه شمس» به کارگردانی ارد زند اکران شد و در ادامه آقای دکتر حسین راغفر پیرامون «پیامدهای اقتصادی اجتماعی نئولیرالیسم در ایران» به ارائه توضیحات و سخنرانی پرداختند. در بخش دوم نشست خانم دکتر شایسته مدنی، با موضوع «معنای جامعه شناختی پول» توضیحاتی را ارئه کردند . در پنل پایانی ، جلسه پرسش وپاسخ با حضور دکتر فکوهی، خانم مدنی و آقای دکتر راغفر برگزار گردید و پرسش های حضار مطرح و پاسخ داده شد..
مستند «همراه شمس»
مستند حاضر ساخته آقای ارد زند در سال 1390 و به مدت 31 دقیقه، با نمایی از شروع صبح در خانهی رمضان رضایی آغاز میشود. پیرمردی به گفتهی خودش 80 ساله و البته با ظاهری که سن بیشتری را به خود نسبت میدهد. صبحی که استاد رمضان همراه با آفتاب آرام و بی صدا از خواب بیدار میشود، به یکی دو سئوال کارگردان دربارهی زندگیاش از قبیل فوت همسر و عدم ازدواج مجددش پاسخ میدهد، لباس میپوشد، سیگاری میگیراند و از خانه بیرون میرود. از همینجاست که جهان "شمس" شروع میکند به روایت کردن خودش و فیلم بیآنکه تعمدی داشته باشد پیرمرد قصه را به داستان شمس پیوند بزند او را تا محل کارش همراهی میکند و با ریتمی کُند که متأثر از وضعیت جسمانی و شخصیت آرام، لبخند و سکوتهای شخصیت اصلی ماجراست، مخاطب را به کوچههای یزد، پارچه بافی و نمای ساکت و مذهبی شهر پیوند میزند.
نماهای بعدی فیلم، بیشتر در کارگاه بافندگی استاد پیر میگذرند و پیوند عمیق پیرمردی که بیش از آنکه قرار باشد در این مستند، نقش مهم هنریاش را به رخ مخاطب بکشد؛ نمایندهی گذشتهای بی دنباله است که در یک کارگاه پارچه بافی در یزد از توجهی که شایستهی آن بوده دور افتاده است. تناقض مهمی که در جریان این فیلم به چشم میخورد، عبارت است از رابطهی مستقیمی که منطقاً باید میان سالخوردگی، انباشت تجربه و به نوعی استاد شدن با وضعیت اقتصادی و برخورداری از امنیت مالی برقرار باشد اما تمام آنچیزی که از این حد از هنر نصیب استاد رمضان رضایی شده بود، تنها عبارت بود از سطح قابل توجهی از "سوژگی" و "توجه" که در مواردی هم به جای آنکه با "احترام" همراه باشد او را همچون عتیقهای در موزه تبدیل به " شئیوارهای اگزوتیک"میکرد. استاد رمضان اگرچه با دوربینهای زیادی از سوی گردشگران داخلی و خارجی در حجره و هنگام کار، جاودانه میشد اما چون فرزندی نداشت و یا حتی به شکلی غیر بیولوژیک و با عدم تداوم هنرش از طریق یک سیستم آموزشی مدون قرار بود به خاطرهای مربوط به گذشته بدل شود و این اصلیترین ماجرایی بود که فیلمساز به خوبی به آن توجه کرده بود.
پیری و ناتوانی رمضان رضایی که حس شنوایی سالمی نداشت او را در آنچنان جهان جدا افتادهای فرو برده بود که رفت و آمد و سر و صدای توریستها و خریداران کارهایش هم نمیتوانست او را از این انزوا بیرون بکشد؛ گذشتهای رو به اضمحلال، تقدیر نشده و شمسی پیر که حتی از نحوهی قیمت گذاری بر روی آثارش نیز مطلع نبود.
همراه شمس مستندی "پیشکش به گذشته" است که از منزل رمضان رضایی کار خود را آغاز میکند. صبحی که پیرمرد از خواب بیدا میشود، تیمم میکند، نماز میخواند و از پس محل زندگی سادهاش که شامل وسایلی چون قوری و سماور،گلدان، پشتی، رختخواب و یک بخاری کوچک است به سمت محل کارش در بازار راهی میشود.(شروع فیلم تا دقیقهی دوم) او آنچنان خمیده و پیر شده است که ممکن است مخاطب را در همان ابتدای فیلم علیرغم شناخت اندکی از ماجرای مستند دارد به اضطراب پیش بینیکردن جریان یک روایت کُند، کسلکننده و البته دلخراش مبتلا کند اما با ریتمی که کارگردان در تدوین و حذف و اضافهها به این ماجرا داده است و نیز با ورود عناصری که انزوا و سکوت درونی پیرمرد را درهم میشکنند مانند نمایش کوچههای یزد از محل زندگی رمضان رضایی تا محل کارش که پشت موتور نشسته و به حجره میرود(دقیقهی 2 و 25 ثانیه تا دقیقهی 3 و 16 ثانیه)، مراسم "نخل"گردانی در روز عاشورا در یزد(دقیقهی 8 و 30 ثانیه تا 8 و 53 ثانیه) و نیز مراجعهی گاه و بیگاه توریستها یا خریداران به مغازه-کارگاه بافندگی پیرمرد؛ جریانی دستکاری شده از زندگی منزوی و پر سکوت استاد رمضان را به قیمت همراه شدن مخاطب با ماجرا به ما نشان میدهد که با مهارت تمام از واقعیت امر، روی گردانی نمیکند زیرا اگر سئوال و جوابهای ارد زند از رمضان رضایی و نیز دستکاریهای گفته شده را از این مستند حذف کنیم، آنچه که برجای خواهد ماند احتمالا روزمرهی کشداری از یک پیرمرد بافنده در شهر یزد است که مخاطب ناآشنا با این ریتم سنتی را خسته و در افکار خود رها میکند اما مستند حاضر با وجود حفظ و نمایش عناصر تشکیل دهندهی روزمرهی این استاد پیر که مواردی همچون ریتم قدم برداشتن او (دقیقهی 2 و 2 ثانیه تا 2 و 25 ثانیه)، نگاهها و لبخندهای پیرمرد در جواب پرسشهایی که به علت کمشنواییاش آنها را نمیشنود (دقیقهی 1 و 23 ثانیه تا 1 و 32 ثانیه) و یا خوردن ناهاری ساده در سکوتی جدا شده از حجرهی غرق در سر و صدای توریستهای خارجی را شامل میشود (دقیقهی 23 و 52 ثانیه تا 26 و 15 ثانیه) فارغ از همراه کردن مخاطب با خود، دِین خود را به واقعیت امر به خوبی ادا کرده است.
رمضان رضایی که گنجینهای از دانشهای بومی در حرفهای رو به انقراض است هر لحظه شخصیتی جدید است که بیینده را با یک نوع رشد پلکانی دانش از زندگی خود مواجه میکند: در ابتدا پیرمردی فرسوده در یکی از خانههای قدیمی یزد و سپس بافندهای پر تلاش که با وجود افزایش سن و سال از کار بینیاز نشده است. رفته رفته این شخصیت کمحرف و ماهر در کار، به چهرهای محبوب و قابل توجه از سوی گردشگران ایرانی و غیر ایرانی تبدیل میشود و سپس در دقایق آخر ماجرا با ترک کردن محل کار و بیرون رفتن از در حجره از یک شخصیت معاصر در ذهن مخاطب به گذشتهی یک شهر پیوند میخورد. انقراض یک حرفه و هنر که پیش از پیوستن به تاریخ باید مورد توجه و مراقبت قرار بگیرد.
حسین راغفر: پیامدهای اقتصادی - اجتماعی نئولیبرالیسم در ایران
در اینجا میخواهم راجع به پیامدهای اقتصادی-اجتماعی نئولیبرالیسم در ایران و بهعنوان روند آیندهی کشور نکاتی را عرض کنم. امروزه آمریکا بهمثابه یک آزمایشگاه زنده برای آیندهی نئولیبرال در همهی دنیا است. امروزه در جامعهی امریکا طبقات بسیار بزرگی از گروههای کارگری و متوسط عملاً از چرخهی زندگی حذف شدهاند. مسئلهی اصلی بحث جهانی شدن و جهانی شدن ارزشهای نئولیبرال است که محصول آن عمدتاً ناامنی اجتماعی است که به اشکال مختلفی خود را بروز میدهد، از جملهی آنها آشفتگیهایی است که در اضطراب عمومی در همهی کشورهای جهان به خصوص در طبقهی متوسط و پایین شاهد هستیم که عمدتاً این اضطراب عمومی دربارهی امنیت یا ناامنی است که در صحنهی سیاسی کشورها به وجود میآید، نوعی جهانی شدن فرهنگ نئولیبرال که باعث شکلگیری خودبهخود الگوهای مصرفی یکسان در طیف طبقات بالای جوامع در همهی کشورها صرفنظر از اینکه پاریس یا نیویورک باشد یا تهران، شده است. الگوهای مصرفی یکسانی مثل اینکه همهی اینها در پنتهاوسها زندگی میکنند و خودروها و سبک زندگی مشابهی دارند. همزمان شاهد رشد و شکلگیری طبقات متوسط و پایین و شکلگیری یک پرولتاریای جدید که در عرصهی اقتصادی شکل میگیرد، هستیم.
وقتی با عینک خاص سرمایهداری نئولیبرال لجامگسیخته به پدیدههای اجتماعی نگاه میکنیم، شاهد ادعاهای مشابهی از جمله مبارزه با جرم و جرائم و بینظمیها و اختلالهای شهری هستیم که تلاش میشود این دسته از اقدامات دولتهای نئولیبرال را جدای از زمینههای اجتماعی-اقتصادی شکلدهندهی این پدیدهها تفسیر کنند. همزمان الگوهای رفتاری مشابهای را صرفنظر از کشور آن، به دلیل جهانی شدن و تأثیر ارزشهای نئولیبرال شاهد هستیم. برچسب زدن به شهروندان و قربانیان سیاستهای اقتصادی نئولیبرال مثل قانونشکنان و بزهکاران پیش از آنکه واقعیت این گروه پایین اجتماعی باشد، نشانهی شکست سیاستهای اقتصادی-اجتماعی ارزشهای نئولیبرال را پنهان و قربانی را متهم میکند.
در فرایند فرهنگ جهانی نئولیبرال سه مشخصهی کلی را میتوانیم از یکدیگر تشخیص دهیم که در مورد قربانیانش اعمال میکند؛ یکی عمدتاً آن چیزی است که از آن تحت عنوان جنایی کردن رفتارهای خلاف نظم و امنیت سرمایهداری (criminalization) از آن نام برده میشود؛ معمولاً بیکاران و فقرا برای نظام سرمایهداری یک بار محسوب میشوند به دلیل اینکه اینها در این جوامع صنعتی نیازمند حمایتهای اجتماعی هستند و این برچسبها بار ایدئولوژیک هژمونیشدهی بازار را در عمق برنامههای سیاسی خود دنبال میکند؛ ازاینرو، این نظام سرمایهداری بحث جنایی کردن طبقهی بیکاران و فقرا را در دستور کار قرار داده است و به همین دلیل نه تنها این پدیدهها را در کشورهای صنعتی غربی شاهد هستیم، بلکه تکرار همین پدیدهها را در کشورهای دیگر دنیا از جمله جامعهی خود شاهد هستیم. مسئلهی مجرم شناختن قربانیان و بحثی که ناشی از جنایی کردن (criminalization) پیش میآید، درواقع بحث کیفری کردن رفتارهای گروههای پایین اجتماعی (penalization) است و به تبع آن نقش زندان بهعنوان نه تنها یک تکنیک کنترل بلکه ابزاری برای سرزنش متهم مورد استفاده قرار میگیرد. زندان در واقع به تعبیر دورکهایم ابزاری است برای منزوی کردن فردی که خاطی یا گناهکار شناخته میشود، به تعبیر دورکهایم مجازات کردن، سرزنش کردن و متهم کردن است.
بنابراین در همهی اعصار شکل اصلی مجازات، قرار دادن طرف گناهکار در فهرست مجرمین است و باید او را منزوی ساخت و یک خلأ در اطراف او ایجاد کرد، او را از سایر افراد جامعه که مطیع قانون هستند، جدا کرد. در این نظم نئولیبرال قانون اصولاً شکل دیگری از قدرت است. ما شاهد شکلگیری طبقات جدیدی در نظام نئولیبرال هستیم که از طریق این ابزار کنترل گروههای پایین جامعه یعنی زندان و جنایی کردن رفتارهای این گروهها، که در اثر نابسامانیهای اقتصادی ناگزیر از ورود به عرصههای جرم و جرائم میشوند، بدون در نظر گرفتن زمینههای اقتصادی-اجتماعی این جرم و جرائم متهم و به زندان محکوم میشوند. ما در جامعهی خود نیز شاهد پدیدهای جهانی ظرف دورهی ۱۹۸۰ به اینسو هستیم که رشد نقش دستگاه قضایی برای کنترل نابسامانیهایی را در پی داشته که ناشی از این اقتصاد لجامگسیختهی سرمایهداری است. بنابراین با برچسب زدن به قربانیان و با تعریف رفتارهای قانونشکنانه زمینههای محکوم کردن و به زندان انداختن آن را فراهم میکند. آنچه که جزء ادعاهای دولتهای نئولیبرال بوده، ظهور دولتهای کوچک است و برای نیل به آن بحث خصوصیسازی همهی پدیدههای زندگی را در دستور کار قرار دادند.
رشد پروندههای جنایی و جرم و جرائم در دستگاه قضایی کشور ما که بالغ بر ۱۵ میلیون پرونده برای ۷۵ میلیون جمعیت ایران -که حجم قابل توجهای از آن هنوز در سنین کودکی به سر میبرد- است، نشاندهندهی روند کیفری شدن رفتارهای گروههای متوسط و پایین جامعه و یکی از پدیدههای مشخص و محصول اقتصاد نئولیبرال است که به نظر میرسد این فرایند یک فرایند رو به گسترش است. فقط امریکا نیست که در آن زندان خصوصی وجود دارد و صاحب زندان برای جذب مشتری در موارد متعدد به قاضی رشوه میدهد تا اختلافهای خیلی کوچک و جزئی را تبدیل به یک پدیدهی جنایی و کیفری کند و آنها را محکوم به زندان کنند تا صاحب زندان بتواند صاحب درآمد شود (به همین دلیل یکی از پدیدههای نوظهوری که در امریکا رخ داده این است که در سالهای اخیر دعوای بین بچههای دبستانی و دبیرستانی تبدیل میشود به یک پروندهی کیفری و قاضی برای آنها حکم جزایی صادر میکند و به زندان میاندازد)، این مسئله در کشور ما هم با مسئلهی شکلگیری پلیس خصوصی و مسئلهای که اخیراً مطرح شد و ظاهراً بالغ بر ۱۰ هزار پلیس خصوصی وجود دارد، نشانهی تحولی است که در نظام قضایی رخ داده و جنایی کردن رفتارهای متعارف در جامعه را به دنبال داشته است.
پس از مسئلهی کیفری کردن رفتارها (penalization) شاهد شکلگیری راهبرد دیگری از سوی فرهنگ نئولیبرال هستیم که از آن با عنوان اجتماعی کردن (socialization) نام میبرند که مثالش در مورد گروههای پایین درآمدی مثل بیخانمانها یا کارتنخوابها شاهد هستیم که عملاً تلاش میشود این دسته از پدیدهها قابل رؤیت و اجتماعی شود بهنحویکه جامعه از این اشکال مختلف نابسامانی نوعی انزجار و نوعی گریز احساس کند تا زمینهای برای کیفری کردن رفتارهای این دسته از افراد شود. به همین دلیل است که شاهد رشد نقش کسانی که در حوزهی قضا کار میکنند و برجستهتر شدن نقش قضات و وکلا، یکی از مشاغل پردرآمد و پرسود در نظم نئولیبرال هستیم.
بنابراین بعد از مسئلهی کیفری کردن رفتارهای گروههای پایین درآمدی و راهبرد دوم که اجتماعی کردن حضور این گروههای آسیبدیده در جامعه است، راهبرد سوم دیگری را شاهد هستیم و آن مسئلهی درمانی کردن رفتارها (medicalization) است که تلاش میکند پدیدههایی مثل همجنسبازی و اعتیاد و دیگر آسیبهای ناشی از شکست نظام اقتصادی-اجتماعی نئولیبرال را با برچسب بیماری مورد بررسی و مورد معالجه قرار دهد. این سه پدیده و راهبرد اصلی را در جامعهی خود میبینیم که به نظر میرسد یک روند عمومی است که خودش را به اشکال مختلف در جامعه تحمیل کرده و جا انداخته است. برای جا انداختن، این فرایندها که بستگی به موقعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی طبقات مسلط دارد، در درجات مختلف با هم تلفیق میشوند و یا هریک اهمیت برجستهای میگیرند. این راهبردها تعیینکنندهی نه تنها وضعیت کنونی بلکه آیندهی جوامع هم هستند؛ ازاینرو شاهد رشد نابرابریها به شکل بیسابقهای در همهی دنیا از جمله ایران هستیم. از جمله نتایج نابرابریهای اقتصادی-اجتماعی، شکلگیری پدیدهی چندپارگی (segregation) در جامعه است که ناشی از شکلگیری طبقات یا گروههای مختلفی است که از رشد نابرابریهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی به وجود آمده است.
از یک طرف در حوزهی اجتماعی، سیاستهای اقتصادی نئولیبرال در جامعهی ما کارکردها و ویژگیهای خاص خود را دارد که میتواند متفاوت از یک کشور سرمایهداری دیگری مانند امریکا باشد. ما در کشوری به سر میبریم که ویژگیهای اقتصادی آن با مؤلفهای به نام سرمایهداری رفاقتی (chronic capitalism) روبهرو است که در آن اصحاب قدرت دستی بر ثروت دارند و فرصتهای توزیع منابع عمومی و درآمدهای منابع طبیعی در اختیار ساختار قدرت قرار گرفته است. ویژگی این اقتصاد، توزیع منابع و اعتبارات با اولویت و به افراد خاص، شکلگیری انحصارها و شبهانحصارها و دستکاری نظام قیمتها است که اختلافهای شدید طبقاتی را یکشبه شکل میدهد. در چنین ساختار اقتصادی معیوب سخن از آزادسازی و اقتصاد آزاد عمدتاً به معنای غارت گروههای پایین درآمدی جامعه است و رشد جرم و جرایم ناشی از این نابرابریهای بزرگ است. توزیع ناعادلانهی ثروت و محصول اجتماعی، طبیعتاً جامعه را دچار نابرابریها و اشکال مختلفی از روانپریشی و روانگسیختگی فرهنگی میکند. نظام سیاسی به جای برخورد با ریشههای این نابرابریها، دستگاه قضایی و کیفری کردن رفتار ناشی از این نابسامانیها را دنبال میکند؛ همانطور که عرض کردم افزایش تعداد پروندههای قضایی یک نشانهی آن است.
بحث مشهود کردن پدیدههای نابسامانی مانند زنهای خیابانی و کودکان خیابانی یا کارتنخوابها پدیدهی دیگری است که به اجتماعی شدن قربانیان این نظام اقتصادی منجر میشود. معالأسف این پدیدهای که عملاً بعد از جنگ تحمیلی در کشور شکل گرفته و در ظرف این ۲۷-۲۶ سال گذشته تاکنون ادامه داشته است، صرفنظر از اینکه چه دولتهایی سر کار بودند و صرفنظر از اهداف و شعارهای متفاوت آنها، سیاستهای نئولیبرال ادامه پیدا کرده و علت آن نیز حضور منافع مشترکی است که از آمیزهی افرادی که در درون قدرت هستند و دستی هم بر ثروت پیدا کردند، است و این روندهای کیفری کردن رفتارهای فردی و کنترل فرهنگی که ناشی از آن است، پدید میآید و همینطور مسئلهی مشهود و اجتماعی کردن پدیدههای نامیمون سرمایهداری نه بهعنوان قربانیان نظام سرمایهداری بلکه بهعنوان شکستخوردگان این نظام، کسانی که مسئول نابسامانیهای خود هستند بدون اینکه به زمینههای شکلگیری این نابسامانیها توجه شود؛ و این موجب رشد دستگاه پلیسی و امنیتی در کشور شده است. این پدیدهها در همه جای دنیا شکل گرفته و کشور ما نیز مستثنی از این قاعده نیست.
به دنبال آن شاهد شکلگیری تلههای فضایی شهری هستیم، تلههایی که در واقع تلههای فقری هستند که افراد به دلیل موقعیتهای اجتماعی-اقتصادی نازل در آن قرار میگیرند و زمینههای رشد جرم و جرایم در آنها کاملاً فراهم است که به دلیل محرومیتهای ناشی از تبعیضهایی است که در این نظام اقتصادی عملاً اعمال میشود. نکتهی قابل توجه دیگر، توجه بیش از حد و مجازات سخت این اشکال مختلف جرم و جرایم گروههای پایین جامعه است بدون توجه به جرم و جرایم گروههایی که از آنها با عنوان یقهسفیدها و شرکتهای بزرگ (corporation) یاد میشود و همچنین افرادی که در درون قدرت مرتکب جرم و جرایم بزرگتر میشوند و مجازاتی در پی ندارند؛ این در واقع کیفری و جنایی کردن رفتار قربانیان است بدون توجه به جرایم چندصد میلیاردی گروههای بزرگتر. در نظام سرمایهداری در واقع دولتها از سوی سرمایهداران کنترل میشوند و این آمیزهی قدرت-ثروت میتواند خودش را به بخش عمومی و سیاستهای عمومی دیکته کند.
متأسفانه بدون توجه به این فرایندهای نئولیبرال در ایران، واژههای متعارفی در جامعهی ما از اقتصاد آزاد و اقتصاد باز مطرح میشود بدون اینکه درک و فهم شده باشد. منظور از نئولیبرال این است که هیچ پدیده و هیچ عرصهای از حیات اجتماعی نیست که مصون از مناسبات بازاری و عرضه و تقاضا مانده باشد. در این اقتصاد بدون توجه به این کارکردها عملاً شعارهای گمراهکنندهی آزادسازی اقتصادی یا اقتصاد آزاد سر میدهند که فقط منجر به رشد تعارضهای اجتماعی و خصومتهای اجتماعی میشود و این به شدت در جامعهی امروز ما قابل رؤیت است. اینها زمینه را برای داعشی شدن جامعه فراهم میکند، در واقع یکی از کارکردهای اصلی نابرابریهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، فرسایش انسجام و سرمایهی اجتماعی است و این خطر بسیار بزرگی است که جامعهی ما را تهدید میکند و باید به هر نحو ممکن به آگاهسازی جامعه نسبت به کارکردهای این نظام اقتصادی پرداخت و از طریق آگاهسازی اجتماعی مانع از رشد بهمنگونهی این آسیبها در جامعه شد؛ چراکه ادامهی این وضعیت امنیت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، قضایی و سیاسی جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد.
در برخی از کشورهای اروپایی و به خصوص کشورهای اسکاندیناویایی مانند نروژ، به لحاظ سیستمهای حمایت اجتماعی و نوع نگاه اجتماعی که در سیاستهای عمومی آنها وجود دارد، توجه به نابرابریها بسیار جدی است و کاهش نابرابریها یکی از اهداف دولتها است و این تبدیل شده است به یک فرهنگ در جامعه که مردم به آن عادت کردهاند. برای مقابله با این مسئلهی نابسامانی هیچ فرمول پیچیدهای در کار نیست، چارهی آن بسیار روشن است و آن یک حکم است و آن پایبندی دولتها به تعهدات قانون اساسی است که بر طبق آن کار و مسکن و آموزش و بهداشت و سلامت حق عمومی است. قانون اساسی یک قرارداد دوطرفه بین مردم و دولت است و دولت در این زمینهها ملزم و موظف به ایفای نقش است. مسئلهی عدالت اجتماعی جزء آرمانهای انقلاب بوده است، خود مردم بخشی از ساختار قدرت هستند و باید حقوق خود را به شکل مدنی و با توجه به ظرفیتهای اجتماعی-سیاسی موجود در جامعه طلب نمایند؛ هیچ جای دنیا حکومتها و دولتها بهخودیخود اصلاحات انجام نمیدهند.
شایسته مدنی: معنای جامعه شناختی پول
به لحاظ اجتماعی و فرهنگ، پول مقولهای است که جدا از تعریف اقتصادی معناهای دیگری هم دارد. در واقع پرسش این است که معنای پول چیست؟ وقتی پول وجود نداشته، معاملات پایاپای انجام میشده است و در واقع پول آمده است تا تسهیلگر این معاملات شود و روابط پولی آدمها را آسان سازد. با گستردهتر شدن جوامع، پول قدرت گرفته است. امروزه اگر پول نداشته باشیم از بسیاری از خدمات محروم هستیم، خدماتی مثل تحصیلات، سلامت، فراغت که تا حد زیادی به پول وابستهاند. اما نیاز ما به پول فقط در یک حوزهی عمومی و در نیازهای اساسی نیست، بلکه پول قلمروهای ذهنی، روحی، روانی، احساسی مثل عشق و عواطف را در بر گرفته است. اگر بخواهم تعریف دیگری از پول ارائه کنم، میتوانم استناد کنم به مارکی دومیرابو که میگوید: «بعد از خط که اولین اختراع بزرگ بشر است، پول دومین اختراع مهم بشر بهحساب میآید.» در یک نمای کلی میخواهم بحث کنم که در جامعهشناسی پول چگونه به پول نگاه میشود و این رویکرد معنابخش به پول چیست و در ادامه به این بپردازم که معنای پول در جامعهشناسی شهری ما چیست و در چه شرایطی این معناها شکل میگیرد و در آخر به جمعبندی بحث و مقایسهی این پژوهش با پژوهش مشابهای که در خارج از ایران انجام شده، خواهم پرداخت.
ما دو رویکرد در جامعهشناسی پول داریم: ۱. رویکرد ساختاری، ۲. رویکرد فرهنگی. در رویکرد ساختاری پول بهعنوان یک شیء که در روابط و ارتباطات وجود دارد در سطح کلان مکانیسمهای قانونی و سیاستهای حاکم بر تجارت مورد بررسی قرار میگیرد. جامعهشناسانی که به رویکرد ساختاری میپردازند، اغلب از پول بهعنوان وسیلهای برای روشن کردن ردپای روابط اجتماعی استفاده میکنند؛ مثلاً در پدیدهای مانند هدیه دادن، حضور قدرت و وابستگیهای اجتماعی بین افراد و گروهها چگونه است؟ رویکرد دیگر، رویکرد فرهنگی است که در آن بر طبقهبندی شناختی و معناهای پول تأکید میشود، در واقع در سطح خرد یعنی اینکه ارزشها و باورهای افراد چه تأثیری بر نگاهشان و رفتارشان با پول دارد؟ در سطح کلان دستگاههای اعتقادی مثل ارزشهای جامعهی مدنی و مذهب، اینها چگونه پول را تعریف میکنند و چه معنایی از پول میسازند؛ در واقع دیدگاه فرهنگی تعریف و تفسیر اجتماعی پول را مدنظر قرار میدهد. همهی این بحثها منکر خصوصیت کمی و ابزاری پول نیست، اما یک قدم به جلو میرود و میگوید پول فقط شامل بحث کمی و اقتصادی نیست و معناهای دیگری نیز دارد.
جامعهشناسان کلاسیکی که به بحث پول پرداختند مثل مارکس، وبر و یا زیمل، پول را یکی از عواملی دانستند که تغییرات بزرگ اجتماعی را به وجود آورده است. نگاه این جامعهشناسان نگاه تقریباً منفی به پول است و معتقدند که پول همهی کیفیتها را کمی کرده است. اما جامعهشناسان معاصر مانند خانم زلیزر، یک نگاه معکوس به پول دارند، اینکه در واقع افراد چه تأثیری بر معنای پول میگذارند. دیدگاه فرهنگی خیلی با دیدگاه اقتصادی همخوانی ندارد و در واقع اقتصاددانان دیدگاه فرهنگی را همواره به دیدهی تردید نگریستهاند، البته استثنائاتی هم وجود دارد مانند ژان پیتر. برای مثال زلیزر نشان میدهد که چگونه پول مدرن که ابزاری اقتصادی است در خانه به پول خاص تبدیل میشود و نام پول خانگی بر آن مینهد؛ چراکه وقتی پول وارد اقتصاد خانواده میشود و تبدیل میشود به پول زن و فرزندان و مقولهی خاصی را در بر میگیرد، دیگر تحت الزامات اقتصادی بازار نیست. روابط قدرت و روابط اجتماعی دیگری به پول معنای دیگری میبخشند. پول برای خانمها به این اختصاص داده میشود که اقلام خاصی خریداری گردد. یا مثلاً اگر هدیه دادن را در نظر گیریم، این مسئله مهم است که چه کسی هدیه میدهد، چقدر میدهد و به چه کسی میدهد و این روابط چگونه توصیف میشود؟
این مثالها این را میرساند که پول یک ناهمگونیای دارد. در جامعهی مدرن انواع مختلف پول وجود دارد. رویکرد معنابخش به پول همین توضیح را دارد که در آن پول معناهای مختلف پیدا میکند. در ادبیات و فرهنگ خودمان هم شاهد آن هستیم، مانند پول کثیف یا پول حرام یا حلال. اینها خود ممکن است یک وجه مشخصی را در بر گیرد، اما دارای معانی متفاوت است؛ مثلاً در برخی از جوایز مانند نوبل که هم خود جایزه ارزشمند است و هم مبلغی که برایش در نظر گرفته میشود مبلغ بالایی است، این امر هدفی را در خود دارد و آن این است که این جایزه هم به لحاظ ارزش اجتماعی مهم است و هم مبلغی که اهدا میشود. برخی جوایز هستند که سعی دارند آن بخش ارزش مالی را کمرنگ کنند و بر ارزش خود جایزه تأکید کنند. در واقع اگر مبلغ مشخصی از پول بهعنوان هدیه داده شود، اینکه چه کسی هدیه میدهد و به چه کسی میدهد مهم است. اینها همه معانی مختلفی است که پول میسازد. در واقع به قول خانم زلیزر، مردم در پیدا کردن راههایی که به پول معنا ببخشند و در فرهنگشان وارد کنند واقعاً استاد هستند. این خاص همهی فرهنگها و حتی فرهنگهای مدرن است.
به این پرسش که پول چه معنایی دارد بازمیگردم. در این پژوهش معناهای مختلف پول را در بین افراد جامعه جمعآوری و بررسی کردهام؛ مسئلهی مهم در این بخش این است که پول در چه شرایطی چنین معناهایی دارد. گاهی پول کاملاً مساوی معنای زندگی برای یک نفر میشود، وقتی با بیماری مهلک دستبهگریبان است، یا برآورندهی زندگی آسوده و لذتبخش است، یا میتواند معنای مهرطلبی داشته باشد و یا رضایت دیگران را جلب کند. پول میتواند تندرستی، زیبایی و عاقبتبهخیری و عمر طولانی آورد، یا آدمها را از دیگران بینیاز کند و یا برای آنها اعتمادبهنفس به همراه بیاورد. پول حق انتخاب میدهد و فردیت را محکم میکند، یا میتوانند با پول احسان و نیکوکاری داشته باشند. در برخی تعاریف پول خوشبختی یا برآورندهکنندهی آرزوهاست و یا در مقابل آن مخرب است و تمام روابط انسانی را تخریب میکند و نوکیسگی و تجملات میآورد و مصرفگرایی را افزایش میدهد. گاهی پول تمایزهای اجتماعی را نشان میدهد و آبرو و اعتبار را حفظ میکند، گاهی چرک کف دست قلمداد میشود. داشتن پول در آموزش و تعلیم و امکانات آموزشی بیشتر تأثیرگذار است. اینها معناهای مختلف پول است که تعدادش در این تحقیق بالغ بر ۲۸۰ معنای مختلف از آدمهای مختلف را در بر میگیرد.
با توجه به نظرات آدمهایی که با آنها مصاحبه شده، یک بخش زیادی از معنای پول را در خانواده و بخشی از آن را در فرهنگ و یک بخشی در حوزهی بازار و معنای اقتصادی پول و یک بخش کاملاً روانی و فردی تعریف میکنیم. دو بخشی که از همه بزرگترند و همه معنای پول را در آنها دیدند، بخشی است که به خانواده و به فرهنگ مربوط میشود. یک بخش خیلی باریک به اقتصاد و بازار تعلق دارد و بخش فردیت، بخش بزرگتری از آن را به نسبت تشکیل میدهد. این نشان میدهد که بیشترین معنای پول در خانواده و فرهنگ تعریف میشود؛ یعنی با دیگران.
درست مانند همین پژوهش بر اساس دادههای اسنادی از زنان امریکا توسط خانم زلیزر در سال ۱۹۹۰ در امریکا انجام شده است. میزان معناهایی که پول در این جامعهی نئولیبرال سرمایهداری برای زنان داشت بسیار کمتر از این بود؛ یعنی میزان گستردگی و معنا داشتن پول در جامعهی ما بسیار وسیع و گسترده است. زلیزر در کتاب «معنای اجتماعی پول» تنها به ۵-۴ حوزه میرسد؛ حوزهی بخشش، فقرا و در واقع خیریهها، حوزهای که پول در خانه جریان دارد و بخش هدیه که به طور جداگانه به آن میپردازد. این همه گستردگی که در پژوهش من دیده شده در آن جامعه دیده نشده است، نتیجهای که میخواهم به آن برسم این است، ممکن است به این معنا باشد که جامعهی ما تبدیل به جامعهای شده است که بیشتر پولی (Monetization) گشته است. اما از یک طرف میتوانیم اینگونه بنگریم: ما جامعهای هستیم که در آن پول سپر بلا است. خانمهای مصاحبهشوندهی پژوهش من سعی میکنند از پول بهعنوان ابزاری برای حفظ خانواده و فرهنگ استفاده کنند که ناچار و ناگزیر به استفاده از این ابزار هستند و این به معنای این نیست که پولکی شدهاند، کمااینکه بخش فردیت حوزهی کوچکی را به خود اختصاص داده است.
ناصر فکوهی: کالایی شدن مطلق، موقعیتِ جهان امروز
من سعی میکنم این موضوع را در چارچوب انسانشناسی و رویکرد فرهنگی که رویکرد اصلی آن است، مطرح نمایم و ارتباط بحث اقتصادی را با مباحث فرهنگی مشخص سازم. در انسانشناسی مسائل پول و اقتصاد پولی از ابتدای قرن ۲۰ مطرح میشود. کتابهای مهمی در این زمینه وجود دارد که متأسفانه هیچیک به فارسی ترجمه نشده است؛ به کتاب معروف مارسل موس به اسم هدیه یا دهش و کتاب مالینوفسکی به نام آرگونوتهای اقیانوس آرام غربی میتوان اشاره کرد که به فارسی ترجمه نشدهاند. این دو کتاب نشان میدهند که پدیدهی کالای واسط که همان پول باشد خاص جوامع مدرن نیست و در ابتداییترین جوامع نیز مسئلهی کالای واسط در قالب کالاهای دیگری که کالای مادی هستند مانند صدفهای دریایی در مورد آرگونوتها وجود داشته است. منتها بعدها گرایشی در انسانشناسی تحت عنوان انسانشناسی اقتصادی به وجود میآید که عمدتاً مباحث آن بر پولی شدن جوامعی است که در ابتدا در مفهوم بعد از دولت ملی یا بعد از nation state، پولی نبودند و پولی شدن جوامع عمدتاً یک مبحث آسیبشناسی در انسانشناسی است. چطور جوامع پیشصنعتی تبدیل به جوامعی میشوند که در آن هیچچیز باقی نمیماند که کالایی نباشد و صرفاً ارزش مبادله است که حرف اول و آخر را میزند؟ مرحلهی نئولیبرالیسم متأخر هم مرحلهای است که در آن حتی چیزهایی که هنوز وجود ندارند هم تبدیل به کالا و خرید و فروش میشوند. این مبحث پیچیدهتری است که دکتر راغفر به آن اشاره نکردند و از این کالاها تحت عنوان کالاهای ثانویه یاد میشود که در بورس است و امر بسیار پیچیدهای است و در آن چیزهایی که وجود ندارد، میشود هزاران بار خرید و فروخت.
موقعیت وحشتناکی که در حال حاضر در دنیا به وجود آمده است به دلیل همین کالایی شدن و پولی شدن مطلق همهی پدیدهها است، این اتفاق وقتی میافتد که خود پول هم تبدیل به کالا میشود، این مسئله بعد از جنگ جهانی دوم شروع میشود و در مقابل آن اقتصاددانان بسیار برجستهای مانند کینز به مخالفت برمیخیزند. وقتی پول تبدیل به کالا شد دیگر مصداق این ضربالمثل که هرچه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک اتفاق میافتد؛ یعنی دیگر هیچ مرز و مانعی وجود نداشت که ما تا آخر خط پیش رویم. انسانشناسی اقتصادی بر روی این مسئله کار کرده است که وقتی از اقتصادهای سنتی بهسوی اقتصادهای مدرن و بعد پسامدرن میرویم چه اتفاقاتی در جوامع رخ میدهد، چطور سیستمهای ارزشی این جوامع تخریب میشوند. از جمله در جامعهی خود ما این مسئله به شکل گستردهای اتفاق افتاده که البته علت سریعتر اتفاق افتادن این قضیه در ایران وجود پول بیشتر است که پس از ورود درآمدهای نفتی رخ داده و بهسرعت جامعهی ما را از اواخر سال ۱۳۳۰ و به خصوص از دههی ۴۰ تغییر داده است. فقط میتوانیم بگوییم که در طول ۱۰ سال جنگ و اوایل انقلاب است که یک مقداری این سرعت روند نئولیبرالی شدن در جامعه کاهش مییابد و بعد از آن بلافاصله با سرعت بسیار بیشتری ادامه پیدا میکند.
میزان تخریب در ایران بسیار شدید است، جامعهی ایران در حال حاضر در حال تجربهی شدیدترین (هم به لحاظ سرعت و هم تراکم) فرایند پولی شدن است. تمام زیرساختارها و روساختارهای اساسی در جامعه شامل آموزش، بهداشت و سلامت در حال تخریب هستند. همانطور که خانم مدنی نشان دادند کاری که جوامع توسعهیافته در این مورد کردند این بوده است که آن بخشهایی از نیازهای انسان که نبودش میتواند جامعه را تخریب کند یعنی سیستم اخلاقی، دینی و اعتقادی را از میان ببرد، اینها را از سیستم پولی خارج نمودند؛ مثلاً کسی برای سلامت و مسکن خود فکر نمیکند؛ چراکه بیمههای مختلفی وجود دارد که افراد را زیر پوشش خود قرار میدهد.
بحرانی که در حال حاضر جهان با آن روبهرو است، این است که نئولیبرالیسم جدید در حال از بین بردن این امور در سیستم جهانی است، وقتی اینها از بین رود وارد چیزی میشویم که بارها از آن نام بردهام و آن سیستم «مقروضسالاری» (Debtocracy ) است؛ یعنی سیستمی که در آن افراد نه بر اساس داراییها بلکه بر اساس قرضهایشان زندگی میکنند. این سیستم کاملاً شبیه یک نوع بردهداری جدید است (به دلیل اینکه بردگان در یونان باستان تمام زندگیشان بر اساس قرض بود و همه عمر باید کار میکردند تا قرضهایشان را پرداخت نمایند که هیچوقت هم تمامی نداشت). امروز داریم به چنین جوامعی نزدیک میشویم که نمونهی آن در آمریکا سالهاست ساخته شده است. اروپای غربی در مقابل این مسئله مقاومت کرده است، به خصوص آلمان و فرانسه، اما انگلستان تا حدودی از آن آسیب دیده است. این قضیه اگر به نهایت برسد، میتواند یک کشور توسعهیافته را کاملاً تخریب نماید. نمونهی این مسئله را در سطح شهری، امروزه در شهر دیترویت آمریکا شاهد هستیم. در سطح کشور نیز کشوری مانند یونان را داریم که ورشکست شده است. این مسئله در جامعهی ما پدیدههای دیگری نیز به وجود آورده است که حاصل لایههای آسیب پیشین است که با لایههای آسیب جدید ترکیب شده است، از جمله تخریب پدیدههای بهداشت، آموزش، حملونقل عمومی، سیستمهای آبرسانی و سیستمهای خدمات شهری و غیره است که تقریباً بهصورت کامل در حال رخ دادن است.
اما از این بدتر پدیدههای خودنمایی و نوکیسگی اجتماعی است؛ یعنی آن چیزی که از آن با اصطلاح شناختهشدهی «پولدارهای جدید یا Nouveau riche» یاد میکنند که در ایران به شدت در حال آسیب زدن است. ما از این سیستم تجربیات مختلف داریم و اصلاً چیز تازهای نیست که شامل سیستمهای آمریکا، روسیه، چین، آسیای جنوب شرقی، هند است. این سیستم بنا بر اینکه چگونه مدیریت شود، میتواند به طرف یک سیستم مافیایی بسیار وحشتناک و عدم امنیت غیرقابل تصور و بهسوی سیستمهای بزرگ مافیایی که در حقیقت به شکل ساختاری و نه در سطح خرد عمل میکنند، به سمت تخریب طبقهی متوسط و ایجاد تنشهای بزرگ اجتماعی رود. در واقع به نظر من، امروز بزرگترین خطری که جامعهی ایران را تهدید میکند و جامعهی ایران به نظر من هرگز در طول تاریخش تا این حد در خطر نبوده است، خطر نئولیبرالیسمی است که با این رفتارهای آسیبزا مانند خودنمایی و نوکیسگی شهری ترکیب میشود و اشکال انفجارانگیزی به وجود میآورد که همان تنشها و آسیبهای اجتماعی هستند که روی گسلهایی که جامعهی ایران دارد مانند گسل جنسیت (نابرابری زنان و مردان)، گسل اقتصادی (نابرابری بین فقرا و ثروتمندان)، گسل قومی، گسلهای جماعتی و ... میتواند عمل کند.
من البته هیچوقت مثل دکتر راغفر اعتقاد نداشتهام که مسائل جامعه را بشود با یک حکم حل کرد، منتها این یک بحث درازمدت است و دیدگاه جامعهشناسان با اقتصاددانان در این زمینه مقداری تفاوت دارد. ما معتقد نیستیم که سیستمهای فساد از بالا هدایت میشود، بلکه سیستمهای فساد از پایین هدایت میشود، در واقع سیستمهای اجتماعی هستند که سیستمهای بالادست فساد را ایجاد میکنند. به همین جهت است که نمیشود جامعهای مانند سوئد را در فرانسه ایجاد کرد؛ چراکه جامعهی فرانسه از پایین با جامعهی سوئد متفاوت است. این به معنای تبرئهی بالادستیها هم نیست، متنها این دیدگاه که ما به شکل ابلاغی یا به شکل قانونی یعنی تفکر قانونی که با قانون میشود مسائل را حل کرد، من فکر نمیکنم. برای مثال به کتاب چرندوپرند دهخدا مراجعه کنید که در ۱۰۰ سال پیش نوشته شده است، جامعهی ایران از همان موقع با این مسئلهی فساد درگیر بوده است. من نکات جناب راغفر را نیز میپذیرم، اما این یک مسئلهی اجتماعی است که مسائل اقتصادی آن را بدتر میکند. نئولیبرالیسم یک سیستم انتگرال جهانی است نه یک سیستم دولت ملی، سیستم تقسیم کارش جهانی است نه محلی. به نوعی انتقاد اساسی که نسبت به سیستم نئولیبرالیسم در جهان وجود دارد، این است که در حال نابودی دولت ملی یا nation state است.
پاورپوینت سخنرانی خانم مدنی به پیوست است.
منبع: سایت فرهنگ امروز
http://farhangemrooz.com/news/34121/%D9%86%D8%A7%D8%A7%D9%85%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D9%88-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%B4-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D8%A6%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%84
http://farhangemrooz.com/news/34123/%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C-%D9%BE%D9%88%D9%84
منبع شرح مستند
http://anthropology.ir/node/21137
برای مشاهده گزارش یکشنبههای قبلی میتوانید از لینکهای زیر اقدام کنید
گزارش نشست نخست: سکونتگاه های غیر رسمی در ایران (21 مهر 1392)
http://www.anthropology.ir/node/19994
گزارش نشست دوم: کردارشناسی جانوری و شهر (28 مهر 1392)
http://www.anthropology.ir/node/20060
گزارش نشست سوم: نقد نظریه فرهنگ فقر و مطالعه ای بر فقر و همبستگی (5 آبان 1392)
http://anthropology.ir/node/20170
گزارش نشست چهارم: دین، شهر و هویت (12 آبان 1392)
http://www.anthropology.ir/node/20271
گزارش نشست پنجم: کالایی شدن، سرمایه مالی و هنر(19 آبان 1392)
http://anthropology.ir/node/20376
گزارش نشست ششم: نشانه شناسی و معنا ( 26 آبان 1392)
http://www.anthropology.ir/node/20472
گزارش نشست هفتم: پیامدهای اجتماعی طرحهای توسعهای ( 3 آذر 1392)
http://anthropology.ir/node/20470
تقدیر از استاد محمد تهامی نژاد در هشتمین نشست یکشنبه های انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/20668
گزارش نشست هشتم: نگاهی به تاریخ فیلم مستند (10 آذر 1392)
http://anthropology.ir/node/20704
گزارش نشست نهم: فرهنگ و محیط زیست (17 آذر 1392)
http://www.anthropology.ir/node/20798
گزارش نشست دهم: هنـر و شهـر (24 آذر 1392)
http://anthropology.ir/node/20934
گزارش نشست یازدهم: تهران، هنر مفهومی (1 دی 1392)
http://anthropology.ir/node/21013
گزارش نشست دوازدهم: چالش های باستان شناسی معاصر (8 دی 1392)
http://anthropology.ir/node/21094
گزارش نشست سیزدهم: نشانه شناسی و فرهنگ (15 دی 1392)
http://anthropology.ir/node/21218
گزارش نشست چهاردهم: زبان و شهر (22 دی 1392)
http://anthropology.ir/node/21327
گزارش نشست پانزدهم: اولوهیت زن و تندیسکهای پیشاتاریخ (6 بهمن 1392)
http://anthropology.ir/node/21559
گزارش نشست شانزدهم: فضایی شدن مفهوم جهان سوم و مسائل آن؛ مورد ایران(13 بهمن 1392)
http://anthropology.ir/node/21749
گزارش نشست هفدهم: تاریخ فرهنگی ایران معاصر(20 بهمن 1392)
http://anthropology.ir/node/21855
گزارش نشست هجدهم: خانواده و مصرف فرهنگی (27 بهمن 1392)
http://anthropology.ir/node/21857
گزارش نشست نوزدهم: جامعه و فرهنگ بلوچ؛ ساختارها و چشم اندازها (4 اسفند 1392)
http://www.anthropology.ir/node/22152
گزارش نشست بیستم: نگاهی به تاریخ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان (11 اسفند 1392)
http://www.anthropology.ir/node/22211
گزارش نشست بیست و یکم: «آیینهای نوروزی» و تقدیر از علی بلوکباشی (17 فروردین 1393)
http://anthropology.ir/node/22487
گزارش بیست و دومین یکشنبه انسانشناسی و فرهنگ: ترویج علم در ایران (24 فروردین 1393)
http:/anthropology.ir/node/22587
گزارش نشست بیست و سوم: «اپرای عروسکی» (31 فروردین 1393)
http://anthropology.ir/node/22673
گزارش نشست بیست و چهارم: «تعریف و نوع شناسی رابطه اجتماعی و تقدیر از عبدالحسین نیک گهر» (7 اردیبهشت 1393)
http://anthropology.ir/node/22839
گزارش نشست بیست و پنجم: «اقتصاد و فرهنگ» (14 اردیبهشت 1393)
http://anthropology.ir/node/22941
گزارش نشست بیست و ششم: «معنویت در شهر» (21 اردیبهشت 1393)
http://anthropology.ir/node/23130
گزارش نشست بیست و هفتم: «مرمت شهری» (28 اردیبهشت 1393)
http://anthropology.ir/node/23253
گزارش نشست بیست و هشتم: «انسان شناسی بدن» (4 خرداد 1393)
http://anthropology.ir/node/23357
گزارش نشست بیست و نهم: فرهنگ گیلان (11 خرداد 1393)
http://anthropology.ir/node/23216
گزارش نشست سیام: ساز و فرهنگ (18 خرداد 1393)
http://anthropology.ir/node/23319
گزارش نشست سی و یکم: خانه و فرهنگ (25 خرداد 1393)
http://anthropology.ir/node/23736
گزارش نشست سی و دوم: انسانشناسی خانه و فضاهای درونی (4 آبان 1393)
http://anthropology.ir/node/25463
گزارش نشست سی و سوم: انسانشناسی تصویری و امر مناسکی (11 آبان 1393)
http://anthropology.ir/node/25632
گزارش نشست سی و چهارم: پخش سه مستند با موضوع تاریخ (18 آبان ۱۳۹۳)
http://anthropology.ir/node/25678
گزارش نشست سی و پنجم: پخش سه مستند با موضوع شهر (25 آبان 1393)
http://anthropology.ir/node/25792
گزارش نشست سی و ششم: سه نسل مستندسازان ایران، در گفتگوی محمد تهامینژاد، ناصر فکوهی و یاسر خیر ( ۲ آذر ۱۳۹۳)
http://anthropology.ir/node/25948
گزارش نشست سی و هفتم: بحرانهای طبیعی و شهر (9 آذر 1393)
http://anthropology.ir/node/26187
گزارش نشست سی و هشتم: نشانه، جنسیت و شهر (16 آذر 1393)
http://anthropology.ir/node/26309
گزارش نشست سی و نهم: فرهنگ و مصرف آب (۲۳ آذر ۱۳۹۳)
http://anthropology.ir/node/26385
گزارش نشست چهلم: زبان و قدرت (۷ دی ۱۳۹۳ )
http://anthropology.ir/node/26485
گزارش نشست چهل و یکم: شهر و فضا (۱۴ دی ۱۳۹۳)
http://anthropology.ir/node/26760
گزارش نشست چهل و دوم: انسان شناسی زیستی (۲۱ دی ۱۳۹۳)
http://anthropology.ir/node/26798
گزارش نشست چهل و سوم: شهر و کالبد (28 دی ۱۳۹۳)
http://anthropology.ir/node/27129
گزارش نشست چهل و چهارم: شهر و معماری (5 بهمن ۱۳۹۳)
گزارش نشست چهل و پنجم: شهر و سلامت زنان (12 بهمن 1393)
http://anthropology.ir/node/271
گزارش نشست چهل و ششم: شهر و آموزش (19 بهمن 1393 )
http://anthropology.ir/node/27329
گزارش نشست چهل و هفتم: فرهنگ و فناوری اطلاعات (26 بهمن 1393 )
http://www.anthropology.ir/node/27476
گزارش نشست چهل و هشتم: صدا در شهر (3 اسفند 1393 )
http://www.anthropology.ir/node/27599
گزارش نشست چهل و نهم: جامعهشناسی تاریخی (10 اسفند 1393)
http://www.anthropology.ir/node/27783
گزارش نشست پنجاهم: فرهنگ و اسطوره (۱۷ اسفند ۱۳۹۳)
http://anthropology.ir/node/28211
گزارش نشست پنجاه و یکم: کودک، روانشناسی و فرهنگ (16 فروردین 1394)
http://www.anthropology.ir/node/28644
گزارش نشست پنجاه و دوم:«فرهنگ عشایر (23 فروردین 1394)
http://anthropology.ir/node/28433
گزارش نشست پنجاه و سوم: خانواده در عکس (30 فروردین 1394)
گزارش نشست پنجاه و چهارم: ایران باستان (6 اردیبهشت 1394)
گزارش نشست پنجاه و پنجم: فرهنگ و موسیقی (13 اردیبهشت 1394)
http://anthropology.ir/node/28772
گزارش نشست پنجاه و ششم: فرهنگ و بازار (20 اردیبهشت 1394)
گزارش نشست پنجاه و هفتم: فرهنگ روزمره و استرس (27 اردیبهشت 1394)
گزارش نشست پنجاه و هشتم: فرهنگ مردمی (3 خرداد 1394)
گزارش نشست پنجاه و نهم: کلان شهر و فرهنگ (10 خرداد 1394)
پیوست | اندازه |
---|---|
29390.pptx | 356.19 KB |
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
انتخابات ریاست جمهوری انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 ایران انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم وزارت کشور علی لاریجانی ریاست جمهوری علیرضا زاکانی مجلس شورای اسلامی سعید جلیلی شورای نگهبان
هواشناسی تهران اقتصاد شهرداری تهران دانشگاه فرهنگیان پلیس سازمان هواشناسی قتل آموزش و پرورش فضای مجازی وزارت بهداشت گرما
مسکن بانک مرکزی چین قیمت دلار برق خودرو دولت سیزدهم قیمت طلا قیمت خودرو ایران خودرو بازار خودرو بازنشستگان
تلویزیون سینمای ایران سینما موسیقی رسانه ملی تئاتر احسان علیخانی حامیم سریال صدا و سیما
دانشگاه آزاد اسلامی فناوری
رژیم صهیونیستی غزه اسرائیل فلسطین جنگ غزه آمریکا روسیه جو بایدن دونالد ترامپ اوکراین حماس یمن
پرسپولیس استقلال فوتبال لیگ برتر لیگ برتر ایران باشگاه پرسپولیس رئال مادرید مس رفسنجان لیگ برتر فوتبال ایران باشگاه استقلال پیکان جواد نکونام
اپل تلگرام مریخ ناسا گوگل فیلترینگ ایلان ماسک تبلیغات سامسونگ
سیگار بارداری رژیم غذایی سازمان غذا و دارو قهوه