دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

ضرورت دموکراسی


ضرورت دموکراسی

جهان فقط سیاه و سفید بوده است انجمن ها و کانون ها و اتحادیه ها با هم در این تقسیم بندی قرار گرفته اند

در این یکصد ساله اخیر در جامعه ای پولاریزه زیسته ایم. جامعه ای با بحران مداوم، چه حاکمان و چه اپوزیسیون، جامعه را به خودی و غیرخودی تقسیم کرده اند. پس دور باطل ادامه یافته است و شرایطی به وجود نیامده تا نهادهای مدنی توان ایجاد یابند. فضا همچنان گرم و سیاسی و پولاریزه بوده است. آنچنان که جایی برای سرمای مدنی نگذاشته است.نهادهای سرد جامعه مدنی همانند حفره های انتقال فشار قوی هستند. عایقی اند و جلو پولاریزه شدن فضا را می گیرند. وقتی حفره ها خود باردار شوند دیگر آرامش جریانات سیاسی به هم می خورد و مرتباً با درگیری ها مواجه هستیم.

جهان فقط سیاه و سفید بوده است. انجمن ها و کانون ها و اتحادیه ها با هم در این تقسیم بندی قرار گرفته اند. انجمن دندانپزشکان و مهندسان و کانون وکلا و غیره باید انجمن ها و کانون های خودی می شدند. دیگر کسی نبود که بپرسد آخر دندانپزشکی و مهندسی را چه به سیاست. در این میان هر دو طرف در حذف مدنیت می کوشیدند و نهاد مدنی هنوز شکل نگرفته را به خود وابسته می کردند.در اینجا هم حاکمان و هم مخالفان شان از یک بنیان فرهنگی برخوردار بودند. از این رو هر دو یک پارادایم را تکرار می کردند. راه رهایی از این پارادایم زیر سوال بردن بنیان های فرهنگی است.

بنیان های فرهنگی که دموکراسی را برنمی تابند و جهان را به دو رنگ سیاه و سفید می بینند. بنیان های فرهنگی که فضاهای مختلف با رنگ های گوناگون و متنوع را تحمل نمی کنند. در چنین شرایطی کانون ها و اتحادیه ها و اصناف و سازمان های غیردولتی به رنگ دولت درمی آیند و مدنیت در آنها نیست. وابسته اند و فاصل بین فرد و حاکمیت نیستند. پس عایقی که به عنوان گستره همگانی- به زبان هابرماس- عمل کند، وجود ندارد. پس تنش ها آنچنان است که جا برای تبادل نظر، گفت وگو و آزادی اندیشه شهروندان نیست.در چنین شرایطی روسای اتحادیه ها و انجمن ها و موسسات غیردولتی بنا بر تغییر سیاست عوض می شوند. ولی ساخت شان همچنان غیرمدنی و وابسته به سیاست می ماند. هیچ کدام از کانون ها و اصناف و اتحادیه ها سرد و خنثی نیستند. همه چیز سیاسی است.

ادبیات و شعر و داستان که در هستی چنگ می زند و به کشف گوشه هایی از زندگی می رسند در اینجا اسیر و محکوم سیاست اند. وظیفه عمده شان سیاسی است. چه بر حکومت چه با حکومت. در جوامع دموکراتیک و مدنی تمایلات سیاسی به طرف احزاب سیاسی می روند، در آنجا پالایش می شوند و شکل مشخصی می گیرند. ولی در جهان پیش مدنی به دلیل نبود احزاب پدیده های اجتماعی که مطلقاً وظیفه سیاسی ندارند به سیاست کشیده می شوند. روزنامه ها شعر و تاریخ نویسی و غیره وظیفه احزاب را انجام می دهند و سیاسی اند.برای برون رفت از چنین شرایطی چه باید کرد؟ این فرهنگ کارکرد خود را در جهان معاصر از دست داده است. در بحران وجودی است. ولی جان سخت هم هست. تلاش می کند تا بحران را از سر بگذراند. آیا می تواند؟ یا دارد آخرین نفس خود را می کشد؟ این بسته به یک امر مهم است. فرهنگ دموکراتیک نیازمند نهادهای مدنی خاص خود هم هست. نهادهای مدنی دو دسته اند. دسته ای سرد و غیرسیاسی و دسته ای گرم و سیاسی. در این میان اتفاقاً نهادهای سرد و غیرسیاسی برای شکل گیری دموکراسی از نهادهای گرم و سیاسی مهم ترند. نهادهای گرم و سیاسی هم اما در جای خود مهم و اساسی اند.

اگر این نهادها وجود داشته باشند دیگر کوشش جهت گرم کردن نهادهای سرد از بین می رود چرا که اندیشه های سیاسی جای خود را می یابند و در آن جای می گیرند. پس ایجاد نهادهای مدنی و استقلال شان و تفکیک درست شان پایه اساسی جهت رسیدن به جامعه ای دموکراتیک است.

هوشنگ ماهرویان