پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

"نخبگان و دینداری مردم": بحثی در باب منطق مواجهه نخبگان با مردم در نقد و آسب شناسی عزاداری



      "نخبگان و دینداری مردم": بحثی در باب منطق مواجهه نخبگان با مردم در نقد و آسب شناسی عزاداری
جبار رحمانی

مقدمه
مساله مردم در مباحث جامعه ما امروزه اهمیت بسیار ی دارد، از یکسو در شرایط فعلی مردم بگونه ای اساطیری در مباحث فکری و سیاسی به مثابه معیار حقیقت اندیشه ها و عملکردها هستند، و از سوی دیگر در عمل و در سیاست های اجرائی بگونه ای امری حاشیه ای و تزئینی هستند. به هرحال شعارهای مردم گرایی در تمام سطوح جامعه ما گسترش یافته اند، و همه از این شعار در فعالیت های فکری و عملی خودشان استفاده می کنند. اما به نظر من هنوز مساله مردم و موقعیت آنها در میان اقشار مختلف جامعه جای بحث فراوان دارد. در این نوشتار من به مقوله مردم در قشر خاصی از جامعه یعنی نخبه ها و اهل اندیشه خواهم پرداخت. البته ابن مساله را نه از خلال بررسی مفهوم مردم در اندیشه اقشار مختلف نخبگان و آثار و تالیفات آنها ، بلکه از خلال کنش متقابل نخبگان با مردم آنگاه که همین مردم مورد خطاب قرار می گیرند، بررسی خواهم کرد. به عبارت دیگر من به دنبال بررسی مقوله مردم در تجربه تعامل نخبگان با آنها در یک حیطه خاص هستم. این حیطه خاص همان مناسک عزاداری و نحوه مواجه نخبگان با مردم در حین نقد و ارزیابی عملکرد مردم در مناسک عزاداری است. باید خاطر نشان کنم که قصد من به هیچ وجه بحث در باب صحت و سقم نقدها نیست، بلکه تاکید من در عمل نقد و جایگاه مردم در آین نقدهای نخبه هاست. لذا از خلال این بررسی منطق مواجهه نخبگان با مردم در مواقع نقد سنت های عزاداری در مردم، و در نهایت مولفه های عملی مفهوم مردم در این عرصه را مورد توجه قرار خواهم داد. برای این کار به آنچه که در رسانه ها و نوشته ها و مباحث مطرح شده شفاهی و کتبی ( در منابر و روضه ها و روزنامه ها و میزگرد ها و بحث های مربوطه در مجامع کوچک و بزرگ) توسط نخبه ها در ایام محرم بیان می شود رجوع شده است، البته شاید بتوان این نوشتار را نوعی روایت شخصی ناشی از تجربه حضور خودم در فضای جامعه ایرانی در ایام محرم دانست. به عبارت دیگر نوعی مردم نگاری تجربه خودم از مطالعه و شنیدن و دیدن نقدهای نخبگان در باب عزاداری مردمی است.برای این نوشتار در ابتداء لازم است بحثی پیرامون مساله محرم و عزاداری و سپس دسته بندی گفتمان های انتقادی نخبگان در این حیطه انجام شود.
عزادرای محرم و زندگی مردم
ماه محرم و مناسک عزاداری به عنوان جرئی مهمی از زندگی مردم شیعی است که بواسطه نمادهای خودش فضای عمومی جامعه را به فضایی مناسکی تبدیل می کند. مناسکی شدن جامعه از طریق نمادهای مادی از جمله علم و کتل ها و پارچه نوشته هایی که در کوی و برزن قرار گرفته، قابل مشاهده است و البته در چند سال اخیر که تکنولوژی صوتی و تصویری در فضای عمومی گسترش یافته، سبب شده که صوت و تصویر نیز به رکن مهمی از وضعیت مناسکی جامعه تبدیل شود. در گذشته صدا و تصویر مناسک عزاداری فقط در شرایط واقعی و موقع برگزاری مناسک قابل حس و مشاهده بود، و نمادهای مناسکی صرفاً محدود به نمادهای مادی بود، اما امروزه بدون دیدن نمادهای مادی هم  می توان با چشمانی بسته، وضعیت مناسکی را از طریق مداحی های در حال پخش در ماشین ها و مغازه ها و ... فهمید. نکته اصلی ای که در باب این مناسک وجود دارد اینست که عزاداری محرم مهمترین و مرکزی ترین مناسک در دینداری عامه مردم است. محتوای این مناسک  که می توان آن را "گفتمان کربلا " نامید، نفوذ عمیقی در زندگی مردم دارد. برای مردم عادی، مناسک عزاداری یکی از ارکان اصلی دینداری محسوب شده و می‌شود. طوری که برای عامه، نماز نخواندن و مسجد نرفتن نشانه نامسلمانی و شیعه نبودن نیست، بلکه شرکت نکردن در عزاداری محرم مهمترین نماد یک نامسلمان محسوب می‌شود. به قول یکی از همین مردم: " اگه توی این محرم هم شرکت نکنیم، که دیگه مسلمون نیستیم". اما بطور سنتی نخبگان دینی هم در این مناسک شرکت می‌کرده‌اند و مجالس عزاداری خاص خود را داشته‌اند، اما نکته اصلی در اینجاست که برای آنها مناسک عزاداری، یکی از مناسک حاشیه‌ای دین محسوب می‌شد، و برای مردم، مناسک اصلی دین. برای عامه مردم شیعی، مناسک ثانویه جمعی‌ای مثل مناسک محرم و گفتمان کربلا فراتر از مناسک اولیه و اصلی،و مهمترین مناسک دینی مردم قرار می‌گیرد و بخش اصلی حیات دینی آنها را شکل می‌دهد. به همین سبب هم تمام تلاشهای نخبگان دینی و سیاسی برای دخالت و دستکاری و نظارت بر این مناسک بی‌فایده بوده، چرا که این مناسک عامل اصلی «ذهنیت دینی مردم» بوده و آمیختگی شدیدی نیز با «وجدان جمعی» آنها داشته است. جامعه شیعی از خلال این مناسک می‌توانسته «احساس حادتری از خویشتن» داشته باشد. از سوی دیگر از نظر فرهنگی، دین به مثابه نظام فرهنگی برای شیعیان بیش از هر چیزی در این مناسک مصداق پیدا می‌کند. بیشترین میزان نمادهای مقدس در فرهنگ مردم، ناشی از گفتمان کربلا بوده و هستند و در این گفتمان هم بیشترین میزان ممکن حضور مفاهیم و مقوله های زندگی مردم دیده می شود. در عامه مردم، یعنی آنهایی که عموماً در حاشیه‌های قدرت و مراکز قدرت در شهرها و در موقعیت منزلتی و اقتصادی نسبتاً پایین (متوسط روبه پایین و پایین) قرار می‌گیرند، گفتمان کربلا مهمترین سهم را در حیات دینی شان داشته و دارد. لذا مردم سهم خویش از دین را همیشه برای خودشان نگاه داشته و دارند. برای مردم دین باید بگونه‌ای باشد که به قامت آنها در آید و گفتمان کربلا این قابلیت را دارد. گفتمان کربلا در ساده‌ترین و در عین حال گسترده‌ترین وجه ممکن تقدس را به درون زندگی سرشار از فشار و ناکامی این مردم تزریق می‌کند، به همین سبب هم مهترین رکن حیات دینی آنهاست.
گفتمان های نخبگان در نقد عزاداری های مردمی
در فضای اجتماعی و فرهنگی ایران فرا رسیدن ماه محرم مصادف است با مناسکی شدن گسترده فضاهای عمومی و از جمله رسانه ها. در این میان یکی از مباحث بسیار رایج در رسانه های بالاخص تلوزیون و روزنامه ها، مساله نقد و بررسی مناسک عزاداری و سنت های عاشورایی در میان مردم است. آنچه که در این مطلب مورد بحث من خواهد بود همین نقدها و بالاخص نحوه انتقادا کردن های متخصصان است.
در کل نقدهای مربوط به مناسک عزاداری و گفتمان کربلا را می توان با توجه به منتقدان و موقعیت آنها در چهار گفتمان تقسیم بندی کرد: 1- گفتمان علمای دین و مراجع و روحانیون بزرگ هستند، 2- گفتمان متخصصان دینی که عموماً دانش دینی و تحصیلات سنتی داشته و بعضاً هم با علوم مدرن آشنایند، 3- گفتمان روشنفکران دینی می باشد که اهل دین اند و مدرنیته، و تلاش می کنند سازشی معقول میان این دو برقرار سازند، و 4- گفتمان روشنفکران سکولار و لائیک است، که معمولا اهل دین نیستند و یا کاری به آن ندارند و بعضاً هم مخالف آن هستند. با فرا رسیدن ماه محرم یکی از نشانه های مناسکی شدن جامعه و فضای زندگی مردم، واکنش ها و نقدهایی است که از جانب این گفتمان ها بیان می شود. این مساله بیش از همه در رسانه ها تجلی دارد که عملا در دست نخبه هاست و ابزار آنهاست تا در دست مردم. به همین دلیل هم در روزنامه ها و تلوزیون ها به شدت مطالب و مباحث نخبه گرایانه نقد گفتمان کربلا و مناسک عزاداری که عموماً ذیل عنوان "آسب شناسی عزاداری ها" بیان می شود، دیده و شنیده می شود.
برای بحث حاضر من بیشتر بر منطق کلی این نفدها و خطوط اصلی گفتمان های منتقد خواهم پرداخت. گفتمان اول که مربوط به علمای دین می باشد در این نکته بنیادی با مردم اشتراک دارد که برگزاری عزاداری ها لازم است، اما بحث اصلی علما در مورد محتوای این مناسک و آیین ها و مراسم مختلف دینی است که عموماً با پاره ای از این سنت های دینی مخالفت شدهاست، در گذشته مهمترین موضوع مورد بحث در این گفتمان، مساله قمه زنی بود که امروزه نیز تداوم دارد و بعضاً به صدور فتوا علیه آن هم انجامیده است. هرچند این موضوع مورد اجماع عام علما نیست و بعضی از علما مساله قمه زنی را رد نکرده اند. هرچند بطور سنتی بسیار از علما با مساله علم و کتل ها هم در عزاداری ها موافق نبوده اند، اما معمولاً هم این مخالفت را  ابراز علنی نکرده اند. طی سالهای اخیر هم بر این نقدها مساله محتواهای جدید اشعار مداحی ها اضافه شده است، که این موضوع به ویژه با گسترش سبک جدید عزادری ها یا آنچه که با عنوان هیات های پاپ شناخته می شود، مطرح شده است. با ظهور این دسته از هیات ها نسل جدیدی از مداحان پدیدار شدند که محتوای آنها به شدت مورد نقد دینداران سنتی و بالاخص علمای دین قرار گرفت. این مداحان پاپ بسیار از محتواها را صرف شور عزاداری وارد مداحی ها کردند، و همین مساله بسیار مورد نقد علما قرار گرفت که یکی از علما در سخنرانی اش خطاب به روحانیون و طلاب گفت بروید که دین به دست مداحان افتاده است. این بحث مبتنی بر نقد و طرد محتواهای مداحان جدید و تاثیر منفی آنها در دینداری مردم بود. در کل گفتمان علما بواسطه گارگزاران گفتمانی خودش در این ایام از طریق تمام رسانه های موجود به نقد و طرد بسیاری از سنن و محتواهای عزادرای رایج در میان مردم می پردازد. البته باید گفت که در کنار این نقدها، همه این علما خودشان هم مراسم عزادری و مقتل خوانی برگزار می کنند و نقدهایشان را هم در سخنرانی ها مجالسی عنوان می کنند که در نهایت به روضه و مقتلی هم ختم می شود، به عبارتی آنها در حالی که خود عزادارند، عزاداری مردم را نقد می کنند و در کنار این موضوع وجوه مورد قبول و تاکید عزاداری از منظر دین در عامه مردم را بیان می کنند. در ساختارهای بنیادی این گفتمان از جمله در مضامین عزاداری، اندوه، مصیبت، و... با مردم مشترک اند. اما به هر حال آنچه در فضای رسانه ای مورد تاکید قرار می گیرد مساله طرد و گلایه از سنت های انحرافی در مناسک عزاداری است و رسانه های رسمی هم بسیار این مساله را برجسته می کنند. امسال هم با رواج تصاویر امام حسین و سایر شهدای کربلا که چند سالی است به شدت رواج یافته، علما با آن مخالفت کردند و عملاً از قدرت نیروی انتظامی برای جمع کردن این تصاویر در هیات های مردمی استفاده شد. به هر حال چند سالی است که مساله مخالفت علما با صور جدید مناسک عزاداری رواج بسیاری یافته است. یک مهم در این نقد اینست که علما در موقع بیان این نقدها عموماً از لحن بسیار محترمانه و علمایی و در منابر و سخنرانی های دینی شان استفاده می کنند.
گفتمان دوم یعنی گفتمان متخصصان سنتی دین که اهل تحصیلات سنتی اند، اما در کسوت روحانیت نیستند، اینان هم در کلیت با گفتمان علما مشترکند، و عملاً دنباله رو آنها هستند، اما با این تفاوت که از غنای علما در نقد و دانش دینی برخوردار نیستند و از سوی دیگر حلقه واسطی اند میان علما و روشنفکران دینی. این دسته که به عبارتی روحانیون لباس شخصی هم هستند، راویان دیگری از گفتمان علما هستند که در مناظره های تلوزیونی و مقالات روزنامه ها و... از آنها بسیار استفاده می شود. اینان که بعضاً با خنده و لحن همراه با لبخند به نقد مناسک عزاداری و سنتهای آن در میان مردم می پردازند، به عبارت دیگر وجه تمایز میان این گفتمان با گفتمان علما در موقعیت اجتماعی آنها و نحوه بیان انتقادات است که البته بخاطر آشنایی اینان با اندیشه های مدرن بعضاً نقدهایی هم از موضع عقل مدرن بر این مناسک دارند که می توان آن را وجه مشترک آنها با گفتمان روشنفکری دانست. این مساله بیش از همه در تاکید اینها بر وجه عقلانی عزاداری ها و تفسیر مدرن تر از عاشورا دیده می شود.
گفتمان روشنفکران که بیش از همه می توان آنرا در تفسیر عقلانی از گفتمان کربلا و مناسک عزاداری و نقدهای مبتنی بر عقلانیت از صور این گفتمان در مردم دید. هر چند گارگزاران این گفتمان بیشتر به دنبال ارائه تصویری امروزی از گفتمان کربلا و حادثه عاشورا و تفسیر تاریخی آن هستند، اما در عمل بسیاری از سنت های عزاداری را در میان مردم بر این اساس که این سنن ریشه در تاریخ اصیل عاشورا ندارند و بیشترشان هم اضافات فرهنگی و اجتماعی بر حادثه و سنن عزاداری آن هستند، رد و نقد میکنند. البته باید گفت که روشنفکران عموماً توجه چندانی به این گفتمان ندارند مگر در مواقعی که بخواهند در چارچوب نگاهشان به دین این حادثه را هم تفسیر کنند، به عبارتی عزاداری نمی کنند، بلکه واقعه تاریخی عاشورا را از منظر خودشان تفسیر و تبیین می کنند. البته در وضعیت فعلی در کلیت گفتمان روشنفکری دینی چندان به مناسک عزاداری پرداخته نمی شود، و بطور ضمنی در این سکوت آرام نوعی طرد این مناسک و صور عزاداری آنگونه که در عامه مردم رایج است که معمولاً هم آنرا غیر عقلانی و یا در نهایت امری در حد عوام و سطح اندیشه و تعقل آنها می دانند. به هر حال در این گفتمان بیش از دو گفتمان قبلی مساله مناسک عزاداری نقد می شود. دو گفتمان قبلی بنیادهای گفتمان کربلا را در مقوله های عزاداری و اهمیت دینی آن پذیرفته اند، اما روشنفکران دینی با نگاه تاریخی به مساله عزاداری، در شرایط امروزه عموماً آنرا و بعضاً مشروعیت دینی آنرا قابل قبول نمی دانند، و در مواردی هم آن را مضر می دانند. به همین دلیل بعضاً در مباحث نقد دینی، مناسک عزاداری را یکی از مهمترین مصادیق مورد بحث در آسیب شناسی دینی بیان می کنند.
گفتمان روشنفکران سکولار و لائیک علی رغم تفاوتهایی که در بطن این دو وجود دارد، در کلیت نوعی اشتراک در مواجهه با مناسم عزاداری با یکدیگر دارند. در کل گفتمان این روشنفکران بالاخص در داخل ایران عموماً مناسک عزاداری را طرد می کند که در وجه کلاسیک آنرا مصداقی برای مفهوم افیونی دین در توده ها می داند، و آنرا نمایانگر عدم عقلانیت مردم و حضور سنت های قدیمی می دانند. هر چند معمولاً این مناسک و گفتمان کربلا را حتی قابل بحث نمی دانند، مگر در حیطه مباحث تخصصی مربوط به جامعه سنتی. به همین سبب هم در ایران هنوز هم متخصصان داخلی در حیطه روشنفکری و حتی مدعیان جامعه شناسی دین اثر دقیق و عمیقی در امورد مناسک عزاداری و گفتمان کربلا وجود ندارد، و آنچه هم هست مبتنی است بر تاملات پشت میزی روشنفکرانه، بگونه ای که می توان آنها را مصداق سخن جیمز فریزر دانست. زمانی که فریزر شاهکار خودش یعنی "شاخه زرین" را نوشت، یکی از دوستانش از او پرسید که آیا دوست دارد با قبایل و مردمی که درباره آنها نوشته است زندگی کند، فریزر پاسخ داد : خدا به دور کند. روشنفکران ما هم اگر در باب مساله عزاداری محرم بحث می کنند، اگر از آنها پرسیده شود که آیا حاضرند در این مناسک و با مومنان عزادار همراه با شند،همصدا با فریزر خواهند گفت: خدا به دور کند. بی مایگی و قلت مطالعات اجتماعی دین در ایران آنگونه که مبتنی بر مشارکت حضوری در سنت ها و مناسک دینی باشد، نتیجه همین عملکرد است. این دسته از روشنفکران در عمل از مناسک عزادری فاصله می گیرند و آنرا در مباح هم چندان شایسته بحث نمی دانند.
آنچه تا به حال آمد کلیتی بود از گفتمان های انتقادی در حیطه مناسک عزاداری و  گفتمان کربلا. همانطور که در ابتدا گفته شد قصد من بررسی صحت و سقم این نقدها یا رد و قبول آنها نیست. بلکه مقصود من پرداختن به تصویر شکل گرفته از مردم در این نقدها و منطق مواجه نخبگان با مردم در حین انتفاد است. لذا باید دقت کرد گه هدف این نوشتار دفاع از معصومیت مفهوم مردم و صحه گذاشتن بر مفوم شعاری مردم در میان نخبه ها و یا طرد نظری و عملی مقوله مردم نیست.
منطق نقد عزاداری های مردم در نخبه ها
در ایام ماه محرم تمام رسانه های تصویری و مکتوب شروع می کنند به نقد کردن سنت های عزاداری که عموماً ذیل مقوله آسیب شناسی بیان می شود. البته در کنار این موضوع از سایر منظر ها هم به مناسک عزاداری و بالاخص حادثه عاشورا پرداخته می شود. وجوه مشترک بسیاری میان تمام این گفتمان ها در نحوه مواجهه با مرد در انتقاداتشان وجود دارد. اما در این میان برای عامه مردم گفتمان علمای دین اهمیت بیشتری دارد و بعضاً قابلیت تاثیر گذاری بیشتر هم دارد که این مساله ناشی از جایگاه علما در دین داری مردم و مهمتر این مساله که خود علما هم مناسک عزادری را در وجه خاص خودشان دارند و در بسیاری از موارد بخشی از مردم هم در آن مراسم علما و منابر و روضه های آنها شرکت میکنند و نقدهایشان هم مبتنی بر روایت "اصیل و حقیقی تر" از عزادرای که خودشان را حامل آن می دانند، می باشد. این مساله تنها و مهمترین وجه تمایز گفتمان علما در نقد عزاداری عای مردمی است.
نکته مهمی که در فهم این انتقادات و میزان اثر گذاری آن بر مردم و سایر مخاطبان وجود دارد، موسمی بودن و به عبارت دقیق تر سالانه بودن آنست. آسیب شناسی عزاداری در چرخه ای سالانه بطور متمرکز و انبوهی در ایام ماه محرم و صفر بیان می شود و سپس سکوت و خاموشی یکساله ای بر آن حاکم می شود تا بار دیگر محرم فرا رسد. البته به ندرت گفتمان علما در طول سال هم در منابر و روضه ها اشارات ضمنی به نقد عزاداری ها دارند، اما در کلیت تراکم این نقدها  به زمانی منوط است که مراسم عزاداری و هیاتها در سراسر شهرها و روستاها شروع شده اند و علم و کتل ها هم به راه افتاده اند. گویی وقتی مراسم عزاداری مردم برگزار نمی شود، اندیشه نخبگان هم از نقد باز می ماند. به همین دلیل هم هست که مساله بازاندیشی در باب مناسک عزاداری عموماً حاصل تاملات کوتاه مدت و بدون انباشت پژوهشی و بیشتر مبتنی بر داده های شخصی متفکران می باشد. این داده ها ناشی از حضور الزامی آنها در جامعه ای است که عزاداری در آن برگزار می شود. نبود آثار پژوهشی و تحقیقی در باب مراسم عزاداری در داخل ایران نتیجه اینگونه تامل و اندیشه ورزی سطحی نخبگان در این باب است. البته در حیطه علما که مبنای نقد آنها  مساله "روایت اصیل " از حادثه عاشورا است، این موضوع چندان صحیح نیست، و البته موضع آنها هم درون دینی است، لذا این کم مایگی پژوهشی در حیطه دانش دینی آنها مطرح نیست، چرا خود آنها مرجع دانش دینی اند، ولی در کل همه گفتمان ها در باب عدم فهم علل رخداد رفتارهای مناسکی در مردم اشتراک دارند.
نکته دوم نابرابری رسانه ای در مساله نقد هاست. به عبارت دیگر گفتمان های انتقادی نخبه ها در بیان انتقادات و نظرات خود، بیشترین ابزارهای رسانه ای را در اختیار دارند، از رسانه های سنتی تا رسانه های مدرن، از منبر تا ماهواره و تلوزیون و روزنامه. بحث های مطرح شده در تمام این رسانه متضمن نقد و آسیب شناسی مناسک عزاداری و دینداری عامه مردم است و آنچه که بطور دائم شنیده می شود مساله نقدهای نخبگان و صدای آنهاست. البته از آنجا که رسانه های ایرانی تحت نظارت نهادهای دینی قرار دارند، عملاً نفدهای دینی و از منظر سه گفتمان نخستین امکان بیان و ارائه دارند، و گفتمان روشنفکران سکولار و لائیک چندان امکانی برای حضور رسانه ای و عمومی ندارد، اما در مجالس خصوصی و جلسات دوستانه این نقدها بیان می شوند. نکته اصلی در این حیطه اینست که مردمی که در مورد آنها بحث و نقد صورت می گیرد حضوری در این رسانه ها ندارند، و نشانی از نظرات و پاسخ های آنها به سیل انتقادات نیست. در برابر صداهای بلند و متکثر گقتمان های انتقادای نخبگان، سکوت و یا صدای محکوم به سکوت مردم قرار دارد. به عبارت دیگر انتقادات بصورت تک صدایی و مونولوگی از سوی نخبگان بیان می شود، و البته همین نخبه ها که مردم را در جاهای دیگر معیار حقیقت و نقد امور دانسته اند، در عمل در حیطه دین مردم و  موقع نقد و آسیب شناسی عزاداری ها، مردم را محکوم به سکوت می کنند. این نابرابری رسانه ای و نظام انتقادی گفتمان های نخبگان و مونولوگی بودن، حاکی از ساختار روابط میان طرفین این مساله می باشد. این ساختار روابط بیانگر نابرابری در قدرت است. مردم در موضع فرودست و نخبه ها هم در موضع فرادست و موقعیت مسلط قرار دارند. این نابرابر ی در لحن انتقادات هم وجود دارد. لحن آمرانه و تحکم آمیز در موقع نقد و بحث در باب عزاداری های مردمی ویژگی عمده نخبه هاست. البته در قسمت های قبلی این مساله توضیح داده شد که علما بیش از سایرین در موقع تقد احترام مردم را حفظ کرده اند، که این موضوع ناشی از رابطه آنها با مردم و اخلاق علمایی است. این زبان آمرانه و از موضع بالادست، مبتنی بر نوعی ادعای انحصار حقیقت در نزد نخبه هاست. همه نخبه ها حق را به خود داده و خود را سخنگوی حقیقت در باب عزاداری می دانند و عزاداری را آنگونه که خود بیان و تفسیر می کنند، حقیقت می دانند، حتی اگر نوآوری در تفسیرشان باشد، در مقابل هر آنچه را که در مردم هست برمبنای حقیقت مورد ادعای خودشان می سنجند و اگر نوآوری در سنن عزاداری مردم باشد، معمولاً برچسب انحراف و تحریف بر آن می زنند. این نخبه ها توجهی به روایت حقیقت عاشورا در نزد مردم و از زبان آنها ندارند و حتی روایت حقیقت در نزد مردم را نیز برمبنای درک خودشان ، تصور می کنند. به عبارت دیگر حتی در موقع بیان حقیقت عزاداری از منظر مردم، به آنها امکان سخن گفتن نمی دهند، و در این مورد هم خودشان را ذی صلاح تر از مردم در بیان آن می دانند. اگر هم بخش ها و سنت های عزاداری در مردم مورد تایید و قبول باشد، این نخبه ها هستند که معیار این تایید  و قبول را تعیین می کنند. به عبارت کلی ، نخبه ها در امر نقد عزاداری در مردم آنچه انجام می دهند عبارتند از :  انحصار حقیقت نزد خویشتن، محکوم کردن مردم به سکوت و بی توجهی به دلایل آنها در این حیطه، معیار قرار دادن خویشتن دز تعیین صحت و سقم سنت های عزادرای در مردم و نگاه کلامی به مساله.
مساله نگاه کلامی به موضوع عزاداری و فلسفه آن در میا تمام نخبه ها وجود دارد. به عبارت دیگر همه گروه های نخبه نوعی نگاه دینی به مساله عزاداری در مردم و نقد آن دارند. این نوع نگاه در سه گروه اول که خودشان هم اهل دین و مناسک در وجه خودشان هستند، واضح است. اما در گفتمان روشنفکران سکولار و لائیک، آنها از موضع حقیقتی دیگر به این موضوع می پردازند. از نظر این دسته از روشنفکران این سنت ها عزاداری ها، در معبد عقلانیت گناه شمرده می شود، و سبب ناخشنودی خدایان عقلانیت مدرن هستند. به هر حال تمام این مواجهه ها میان گروه های نخبه با مردم در چارچوبی کلامی صورت می گیرد، همه آنها مساله عقل را بهانه این می سازند که موضوع در محدوده بحث عقلانی است و نه نگاه دینی یا شبه دینی. چندی پیش یکی از همین نخبه های دسته دوم، نقد سنت های عزادری ای را که به تعبیر خودش ناصیحی بودند، با خنده ای شاید آلوده به تحقیر بیان می کرد. این صحنه در تلویزیون رسمی پخش می شد. جای این سوال مطرح است آیا همین اهل فضل به مردم اجازه می دهد که به اعتقادات او لبخند بزنند. این حرکات در سایر نخبه ها بجز علما دیده می شود، که آنها نیز اعتقادات این مردم در مناسک عزاداری را مورد خنده و در مواردی هم در فضاهای خصوصی مورد تمسخر قرار می دهند.   
آخرین نکته در این نقدها که وجه مشترک همه گفتمان های انتقادی در مورد عزاداری های مردمی است، غفلت از زمینه اجتماعی و تاریخی سنت های عزاداری و دلالت های فرهنگی و سیاسی و اجتماعی آن در زندگی مردم می باشد. در ابتدای این نوشتار اهمیت و جایگاه مناسک عزاداری در مردم را شرح دادم، اما در تمام نقدها از این مساله غفلت می شود، هرچند عده ای از نخبه های روشنفکر از تحلیل های ساده و خام کارکردی در قالب گزاره های کلی انسجام بخشی و حفظ الگو ... در تحلیل اجتماعی عزادری ها استفاده می کنند، اما در کل همه نخبه ها از این مساله غفلت می کنند که البته یک عامل مهم در اینمورد عدم وجود پژوهش های دقیق و مفصل در مورد جایگاه عزاداری محرم در زندگی مردم است، که در بالا به آن اشاره شد. با وجود این مساله دلیل اصلی غفلت از ابعاد اجتماعی و فرهنگی و سیاسی مناسک عزاداری در زندگی مردم، منطق گفتمانی نخبگان است که همه آنها با رویکردی کلامی با موضوع نقد عزاداری ها و آسیب شناسی آن مواجه می شوند، در این منطق موضوع بحث بر سر اصالت و برتری یک روایت گفتمانی از حادثه کربلا و عزاداری هاست. به عبارت دیگر ادعای انحصار حقیقت که در نخبه های دیندار مبتنی بر روایتی دین مدارانه از واقعه عاشورا و در نخبه های سکولار و لائیک مبتنی بر حقیقت عقل مدرن و تمایز و تقابل آن با امور سنتی و مذهبی است، معمولاً سبب می شود که نخبه ها از سایر ابعاد عزاداری ها برای مردم غفلت کنند و مهمتر از همه به چرایی شکل گیری این سنت های عزاداری در مردم و دلایل وپیامدهای آن برای مردم ، و "تقصیر" همین نخبه ها و کوتاهی آنها در وظایف شان در قبال مردم توجهی نکنند.
 
نتیجه گیری
در مجموع در این نقدها که در فضای عمومی گروه های نخبه وجود دارد، مردم محکوم به سکوت هستند، معمولاً آنها را بگونه ای منفعلانه مورد خطاب قرار می دهند و هویت آنها یا بصورت  شی گونه و ابژه ای است که همه هستی و ماهیت خویش را مدیون تاملات نخبه هاست که این موضوع در روشنفکران بیشتر دیده می شود، و یا سوژه ای هستند که باز هم همه ویژگی هایش را از طریق اندیشه ورزی ها و تاملات نخبگان بدست می آورد. اما آنچه اصلاً دیده نمی شود نوعی گفتگو و دیالوگ میان مردم و نخبه هاست، در تعبیری هرمنوتیکی، افق و سنت عامه مردم با افق و سنت نخبگان در گفتگویی قرار گیرند که هر دو سنت در آن از شرایط یکسانی برخوردار باشند و از موضع برابری قدرت با یکدیگر به گفتگو بنشینند، بگونه ای که نخبه ها انتقادات خود را نه بصورت مونولوگی و تک صدایی ، بلکه بصورت دیالوگی و در فضایی چند صدایی که صداهای مردم هم در آن شنیده شود، بیان کنند. به عبارت دیگر در مورد آنچه که در سنت های عزاداری در مردم تحریف یا بدعت یا امر غیر اصیل و... نامیده می شود، حرف و صدای مردم هم شنیده شود و ذهنیت آنها در مورد این امور در نقدها مدنظر قرار گیرد.
آنچه که امروزه و جود دارد وضعیتی است که  می توان از آن به عنوان هجوم نخبه ها به مردم از طریق نقد عزاداری ها یاد کرد. در طی دوره زمانی کوتاه محرم و اندکی هم در صفر سیلی از نقدهای بنیان کن از سوی نخبه ها به مهمترین اعتقادات مردم وارد می شود. این نوع انتقاد و عملکرد نخبه ها پیامدهای بسیاری را هم دربر داشته است. علی رغم نگاه منفعلانه نخبگان به مردم در نقدهایشان، مردم در این حیطه بسیار هم فعال هستند. همانطور که گفته شد محرم و مناسک عزادری و گفتمان کربلا مهمتری و اصلی ترین سهم مردم از دین می باشد، که به این سادگی هم آنرا به دست هر کس نمی سپارند. هر چند وظیفه نخبه ها در حیات مردم نوعی غنا و عمق بخشیدن به وجوه مختلف زندگی آنهاست، اما از آنجا که نوک پیکان انتقادات نخبه ها در این زمینه معطوف است به عامه مردم، و از غفلت ها و کوتاهی ها و اشتباهات خودشان غافل اند، مردم خودشان همه مسولیت و کار این گفتمان را بر عهده گرفته اند. البته وضعیت علما در این میان تا حد اندکی متفاوت است(هر چند در سالهای اخیر روحانیت در عمل از مردم فاصله گرفته و در بسیاری از مراسم و مناسک عزاداری مردمی روحانیون حضوری ندارند و در مقابل هم مردم در سبک هی جدیدتر عزاداری عملاً روحانیون را از محوریت مراسم به حواشی برده اند). با توجه به این و ضعیت علی رغم گلایه های نخبه ها مردم کار خود را می کنند و به همین سبب هم هرسال با تحول عزاداری ها و تغییرات جزئی و کلی در آنها مواجه هستیم. شاید داستانی را که استاد مطهری در باب برخورد مردم و علما در حیطه عزاداری بیان می کند بسیار گویا تر باشد. ایشان نقل می کنند که در یکی از سالها با فرارسیدن محرم آیت الله بروجردی به عده ای از سران هیات ها می گویند که این علم و کتل ها و... اعتبار دینی ندارند، که همین مردم به ایشان پاسخ می دهند که حاج آقا ما تمام سال را مقلد شما هستیم، اما محرم و صفر را مقلد خودمان هستیم.(نقل به مضمون). به عبارتی محرم که سهم اصلی مردم در دین است، فضایی است که مردم از خود تقلید می کنند، و کوتاهی نخبه ها و عملکرد نادرست آنها در مواجهه با این مساله ، سبب تشدید این وضع هم شده است و نخبه ها هر چه بیشتر از مردم فاصله می گیرند، هرچند در آخر تقصیر را به گردن مردم می اندازند. به همین سبب هم امروزه در گفتمان کربلا مهمترین کارگزاران این گفتمان مداحان شده اند که آنها هم جای بحث و مجالی دیگر را می طلبند. در نهایت باید گفت در این نقدها مردمی که در سایر عرصه ها بسیار عزیز و محترم و بعضاً مقدس شمرده می شوند، به نحو بدی مورد بی مهری نخبه ها قرار می گیرند، نخبه هایی که با نقدها و آسیب شناسی شان در باب عزاداری های مردمی در محرم و صفر فاصله خودشان را با مردم بیشتر می کنند، و درآخر هم مردم مورد اتهام قرار می گیرند. لذا در این شرایط بهتر است نخبه ها به جای نقد مردم به نقد خودشان و کوتاهی های خودشان بپردازند و نقد مردم را هم در وضعیتی گفتگویی و برابر انجام دهند.