پنجشنبه, ۱۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 6 March, 2025
گردشگری آهسته

گردشگری صنعت سرویس و خدمات است و تقریباً از اواسط قرن بیستم یکی از پیش پا افتادهترین شکلهای گذراندن اوقات فراغت شده است. این پدیده که به عنوان یکی از موفقترین گونههای سرمایه گذاری شناخته شده است، بافتهای دیگری را نیز تشکیل میدهد. یکی از این بافتها، زیباییشناختی زندگی روزمره است. گردشگری شکلهای مختلفی دارد و همین تنوع آنرا تبدیل به صورتی از شیوه ی زندگی کرده است، درست مثل هنر، مد و سرگرمی که درگیر ارزشهای زیباشناختی و سلیقه های شخصی میشوند (چانی 1996 و بنت 2005).
گردشگر، در واقع با انتخاب و تجربه ی مقصد سلیقه و خط فکریاش را بازتاب میدهد. این نوشته با به چالش کشیدن رسانه به عنوان یکی از تاثیرگذارترین عوامل در تصمیمگیری و تجربهی گردشگر، راه دیگری برای تجربهی مقصد معرفی میکند، تجربهای که لحظه های "دیگری" را جایگزین تجربه های بسته بندی شده میکند: گردشگری آهسته (Slow Travel).
جنبش آهسته
"وقتی همه چیز سریع اتفاق می افتد، هیچ کس نمی تواند به هیچ چیز مطمئن باشد، به هیچ چیز، حتی به خودش..."میلان کوندرا (1996).
برای بررسی بیشتر گردشگری آهسته باید مفهوم آهسته و ریشه های چنین جنبشی را جست و جو کرد. اولین سوال این خواهد بود: آیا می توان در جهانی که همه چیز با شتاب به جلو می رود، آهسته بود؟ یا اصلاً پرسیدن چنین سوالی در جهانی با این مختصات منطقی است؟
کمین برای ثانیه ها در جامعه سریع (fast society)، عامل زمانزدگی (Time sickness) است. اصطلاح زمانزدگی را ژورنالیست کانادایی کارل هنور (Carl Honore’: 2004) برای تاکید بر سرعت زمان و دغدغه ی بشر برای حفظ سرعت خود با این وضعیت استفاده کرد. در جهان امروز همه چیز در شتاب است که سریعتر رشد کند، همه چیز باید به سرعت انجام شود تا با دنیا هماهنگ باشد. این حس درونی برای انسان مدرن یک وسواس پدید آورده است. اما، سرعت همیشه گزینه مناسبی برای اعتلای تاثیرگذاری و کیفیت نیست. نکته مهمی که اینجا به نظر میرسد، این است که این به بدان معنا نیست که سرعت چیز بدی است، نه! همانطور که «هنور» تاکید میکند:
"سرعت به بازسازی جهان ما در خیلی راهها کمک کرده که قابل تقدیر است. چه کسی میتواند بدون اینترنت یا هواپیما زندگی کند؟ مشکل این است که عشق ما به سرعت، و وسواس ما به انجام دادن بیشتر و بیشتر در زمان کمتر و کمتر، فراتر از حد معمول رفته است".
شاید یکی از بهترین مثالها برای بیان جامعه شتابزده اصطلاح «مکدونالدیزه شدن» باشد. اصطلاح طعنهآمیزی که به از دست دادن صفات انسانی در جامعه سرمایه داری اشاره میکند. این روند «از دست دادن صفات انسانی» (De-humanization) در فرهنگهایی که ویژگیهای فرهنگ فست فود را دارند، تبدیل به امری متعارف میشود (ریتزر 1993).
امروزه همانطور که همه، مخصوصاً جوامع مدرن از سرعت زمان آگاهند، تمایل زیادی به سرعت بخشیدن چیزها وجود دارد. در چنین موقعیتی سیستم سرمایهداری همیشه راه حلی دارد. «فست فود»، اینترنت پرسرعت، کلاسهای تندخوانی برای تمام کردن یک رمان در کمترین زمان، جراحی پلاستیک برای تغییر اندام و صرفهجویی در زمان برای داشتن تغذیه سالم، ورزش یا راه رفتن، تیزهوش به مثابه یک کلیشه در فرهنگ فستفود، هنر فوری، مسافرت فوری؛ همهی اینها فقط چند مثال انگشتشمار برای به اصطلاح "راه حل" همگام شدن با سرعت است؛ سرعت بخشیدن به زندگی و فعالیتهای روزمرهای که اساساً نیازی به سرعت ندارند.
همچنین در همه ی مثالهای بالا، مردم به طور کلی کنش را فراموش میکنند چون از یاد بردهاند که آهسته شوند.
اینجا سوالی که پیش میآید این است که چه چیزی سریع و چه چیزی آهسته تلقی میشود؟ و هر کدام چه ویژگیهایی دارند؟
"سریع" مشغول است، کنترل میکند، پرخاشگر/ پر تکاپو، در عجله، تحلیلی، پر استرس، سرسری، بیحوصله، فعال و کمیت را بر کیفیت ترجیح میدهد.
در مقابل، «جنبش آهسته»، آرام، مراقب، شنوا، همیشه مبتنی بر درک، بدون عجله، صبور، فکری، کیفیت را بر کمیت ترجیح میدهد، در حال ساختن روابطی پر مفهوم و واقعی با مردم، فرهنگ، کار، غذا و همه چیز است (هنور 2004)
نکتهی قابل توجه، تناقضی است که در اصطلاح "آهسته" وجود دارد. آهسته، اینجا یک خط فکری است و صرفاً معنای اولیهاش را ندارد. کسی میتواند کارها را سریع و به موقع انجام دهد و در عین حال چارچوب ذهنیاش آهسته باشد.
جنبش آهسته بیشتر تمرکزش بر تجربه، کیفیت، اثر گذاری و در نهایت بر بهتر زندگی کردن در دنیای امروز است.
در سال 1986 کارلو پترینی (Carlo Petrini) در ایتالیا جنبش آهسته را در قالب نهضت غذای آهسته (Slow Food) با هدف تقابل با غذای سریع و رستورانهای زنجیره ای مثل مکدونالد پایهریزی کرد. او در واقع با این کار میخواست بر ارزش و اهمیت غذاهایی که خوب پخته شدهاند، مواد اولیه محلی، و پختن و مصرف کردن در سرعتی آرام برای معنا دادن به این روند تأکید کند. او برای تکمیل این داستان، در جواب ژورنالیست کانادایی، اضافه کرد:
«اگر شما همیشه آهسته باشید، احمق هستید- و این چیزی نیست که ما دنبالهرو اش هستیم... آهسته بودن یعنی کنترل ضرباهنگ زندگی خودت. تو تصمیم میگیری که در هر زمینه چقدر سریع باشی. امروز من اگر میخواهم سریع باشم، باشم؛ اگر فردا میخواهم آهسته باشم، باشم. چیزی که ما با آن مبارزه میکنیم مجال است برای تعیین میزان سرعتمان.» (هنور 2004).
همانطور که قبلاً هم اشاره شد، با وجودی که جنبش آهسته به عنوان یک خط فکری ریشه در صنایع غذایی دارد، اما به آن محدود نمیشود. شهر آهسته، زندگی آهسته، طراحی آهسته و سفر آهسته نمونه نهضتهایی هستند که از "آهستگی" الهام گرفتهاند. همهی اینها در نهایت به آیندهی پایدار نه تنها اجتماعی، بلکه اقتصادی و محیطی هدایت می شوند.
سفر آهسته، گردشگری آهسته (Slow travel, Slow tourism)
میل شدید برای سریع بودن در همه چیز در خیلی شاخههای زندگی انسان مدرن رخنه کرده است. اتفاقی نیست که دیگر حتی مسافرت و گردشگری پناهگاهی برای آهسته کردن سرعت و ایجاد وقفه تلقی نمی شود. در چنین وضعیتی مسافرت برای کسی که همهی سال را کار کرده است، به اینجا میانجامد که میخواهد در کمترین زمان به بیشترین مقدار آرامش برسد. بنابراین، روش چگونگی مصرف و تجربهی مقصد در قالب تورهای فشرده به چنین گردشگرانی ارائه میشود. برای نمونه می توان به تورهای فشردهی گردشگری اشاره کرد که معمولا محدود به 10 مکان دیدنی مهم مقصد میشوند. گرفتار برنامههای تور شدن، نه تنها گذراندن تعطیلات تلقی نمیشود، که در عوض زمانی که به خانه بر میگردد دوباره احساس نیاز به تعطیلات باقی مانده است.
چنین سفری کم و بیش ویژگیهای مشترکی با روند مکدونالدیزه شدن ریتسر (1993) دارد:
راندمان (Efficiency): بر اساس تئوری ریتزر (1993) راندمان در روند مکدونالدیزه شدن به معنای سیر شدن با سریعترین روش برای برطرف کردن گرسنگی است. این "راندمان" در متن گردشگری سریعترین روش برای انجام وظیفه سفر است.
قابلیت شمارش (Calculability): بیشتر خلاصه میشود در کمیت تا کیفیت. پس چنین سفری نه به خاطر تجربه است و نه برای کیفیت تجربه؛ بلکه برای انجام یکسری وظیفه و مصرف کردن تورهای بستهبندی شده است.
پیشبینی شدنی (Predictability): وقتی تقریباً همه چیز استاندارد و سفر به طور کامل روشن برنامهریزی شده است. پس در این وضعیت اگر قرار است این استانداردهای کسلکننده را دنبال کند، دیگر برای مسافر فرقی نمی کند به کجا سفرکند.
با الهام گرفتن از جنبش آهسته، گردشگری آهسته یکی از راه های مبارزه با چنین تورهای ملال آوری است.
در طی سالهای گذشته تعریفهای مختلفی برای گردشگری آهسته بیان شده است. دیکینسون و لومسدون (Dickinson & Lumsdon :2010) سفر آهسته را چنین تعریف میکنند:
«...چارچوب مفهومی در حال ظهوری که راه "دیگری" را به جای سفر هوایی و سفر با ماشین پیشنهاد میکند؛ سفری که آهستهتر به مقصد میرسد، طولانیتر می ماند و در کل کمتر سفر میرود...»
دیکینسون و لومسدون (2010) در اینجا به چگونگی رفتن به سفر، مصرف غذای آهسته و ارتباط بیشتر با ساکنین محلی با هدف درک بیشتر فرهنگ و فضا تأکید میکنند. این میتواند کیفیت تجربه را در فضای سفر بالاتر ببرد.
به علاوه، روشهای آهسته سفر رفتن و گردشگر آهسته بودن، معنا و مفهوم بیشتری به کنش سفر میدهد که باعث اشکال لذتبخشی از فعالیتها در طول سفر میشود. در اینجا میشود ادعا کرد که این نوع مسافرت نوعی مقاومت در برابر سرعت است. در همین راستای فکری، ونگ (Ning Wang) (2000) دلیل میآورد که «...سفررفتن نه تنها زمانبراست، بلکه زمان هم میسازد.»
از این گذشته، گردشگری آهسته شکلی از گردشگری پایدار به حساب میآید، چرا که سه بعد اصلی پایداری (اجتماعی، اقتصادی و محیطی) در متن گردشگری را تحت تاثیر قرار میدهد.
هماهنگ با گردشگری پایدار، گردشگری آهسته ویژگیهای خودش را دارد. دیکینسون و لومسدون (2010) این ویژگی ها را اینطور فهرستبندی میکنند:
1. آهسته برابر است با کیفیت زمان؛
2. آهستگی فیزیکی برای لذت بردن بیشتر؛
3. تجربه ی کیفیت؛
4. تعهد و پایبندی؛
5. هماهنگی با بوم شناسی و گوناگونی؛
به نقل از «مانیفستی برای سفر آهسته» (A manifesto for slow travel: 2009)، نکته مهم این است که گردشگری آهسته برای «آهسته» بودن به انتخاب نوع وسیله نقلیه خلاصه نمیشود. به طور مثال با اینکه سفر با قطارهای پر سرعت ضرر کمتری برای محیط زیست دارد وقتی بحث تجربه پیش میآید دیگر فرقی با هواپیما نمیکند. در نتیجه، سفر آهسته بازتعریف زمان و تجربه است. «مانیفستی برای سفر آهسته» به شوق و لذت غیرمنتظرهها در طول سفر اشاره میکند. در همین راستا است که راهنمای مسافرت، برای گردشگران آهسته در اروپا پیشنهاد میدهد که البته این بدان معنا نیست که همه به طور یکسان باید دنبالهرو این راهنما باشند. برعکس این پیشنهادها کاملاً انعطاف پذیرند که «گردشگری آهسته اروپا» در فهرستی آنها را جمع آوری کرده است:
- از خانه شروع کنید. کلید سفر آهسته خط فکری است که میتواند از خانه شروع به گسترش کند.
- آهسته سفر کنید. اگر امکانش هست، از سفر با هواپیما پرهیز کنید و در عوض از کشتی، اتوبوسهای محلی و قطارهای آهسته استفاده کنید. سرعت، ارتباط شما را با منظره قطع میکند ولی سفر آهسته نه!
- شما ممکن است مشتاقانه منتظر رسیدن به مقصد مورد نظرتان باشید، اما اجازه ندهید این انتظار لذت سفر را تحت الشعاع خود قرار دهد.
- به بازارهای محلی سر بزنید.
- در یک کافه محلی بنشینید تا شما هم بخشی از منظره شهری باشید.
- زمان خود را صرف حس کردن زبان و لهجه محلی کنید.
- محل اقامت خود را مناسب با منطقه یا جامعه ای که سفر رخ می دهد و با یک جامعه ارتباط برقرار می شود انتخاب کنید.
- کاری را انجام دهید که مردم محلی انجام میدهند، نه فقط آن چیزی که کتاب راهنما میگوید.
- طعم غیر منتظرهها را بچشید. تأخیر قطار یا جا ماندن از اتوبوس را مرتبط با فرصتهای جدید تلقی کنید.
- به این فکر کنید که شما چه چیزی میتوانید به جامعه ای که از آن دیدن میکنید بدهید.
آری، گردشگری به لطف فراگیری فرایند صنعتی شدن در اواخر عصر مدرن، متعلق به همه و نه تنها طبقه مرفه شده است. اما سفر کردن به سرزمین های واقعی به همراه مردم واقعی به شکل فعالانه، مشارکتی و درگیر کننده، از این انبوهسازی گردشگری حاصل نشده است.
برای تجربهی جهانی که بقیه انسانها هم در قسمتهای دیگرش مشغول زندگی هستند، ما نیاز به راههای "دیگری" برای سفرکردن داریم. ما انسانها از کره زمین به مثابه فضا و زمان مشترک، برای تجربه و درک کردن یکدیگر بهره میبریم. ایدههایی که برای سفر رفتن پیشنهاد میشود به راحتی توسط بخش تجاری و سرمایهگذاری اشغال میشوند. خروجی آگاهی و اطلاعرسانی دربارهی چرخه حیاتی، در چارچوب تجاریاش تبدیل به شستشوی ذهنی سبز (Green washing) شد. چنین ایدههایی در بهترین حالت باید از این بخشها فاصله بگیرد تا دور از سوء استفاده – به عنوان عامل رقابتی- بماند. پس میتوان گفت جایگزین ها تا زمانی درست عمل میکنند که در دام تجارت نیفتادهاند.
ویراستار: بابک بیات
منابع:
Bennet, A. (2005). Culture and everyday life, SAGE publication
Chaney, D. (1996). Lifestyles. London: Routledge.
Dickinson, J. & Lumsdon, L. (2010). Slow travel and tourism. Earth scan. 2010
Honore, C. (2004). In praise of slow: Challending the cult of speed. Harper Collins e-books
Kundera, M. (1996). Slowness. Harper perennial
Ritzer, G. The McDonaldization of Society. Pine Forge Press, Thousand Oaks, 1993
Wang, N., (2000). Tourism and modernity: a sociological analysis. Elsevier science.
Slow travel Europe (2011). Homepage [Online]: www.slowtraveleurope.eu, Retrieved 2011-04-28
این نوشتار، بخشی از پایاننامه نویسنده به زبان انگلیسی است که به زیان فارسی برگردانده شده است. گلرخ مسیبی، کارشناس ارشد جهانگردی است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست