سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

گردشگری آهسته



      گردشگری آهسته
گلرخ مسیبی

گردشگری صنعت سرویس و خدمات است و تقریباً از اواسط قرن بیستم یکی از پیش پا افتاده­ترین شکل­های گذراندن اوقات فراغت شده است. این پدیده که به عنوان یکی از موفق­ترین گونه­های سرمایه­ گذاری شناخته شده است، بافت­های دیگری را نیز تشکیل می­دهد. یکی از این بافت­ها، زیبایی­شناختی زندگی روزمره است. گردشگری شکل­های مختلفی دارد و همین تنوع آن­را تبدیل به صورتی از شیوه­ ی زندگی کرده است، درست مثل هنر، مد و سرگرمی که درگیر ارزش­های زیباشناختی و سلیقه­ های شخصی می­شوند (چانی 1996 و بنت 2005).

گردشگر، در واقع با انتخاب و تجربه­ ی مقصد سلیقه و خط فکری­اش را بازتاب می­دهد. این نوشته با به چالش کشیدن رسانه به عنوان یکی از تاثیرگذارترین عوامل در تصمیم­گیری و تجربه­ی گردشگر، راه دیگری برای تجربه­ی مقصد معرفی می­کند، تجربه­ای که لحظه­ های "دیگری" را جایگزین تجربه­ های بسته ­بندی شده می­کند: گردشگری آهسته (Slow Travel).

جنبش آهسته

"وقتی همه چیز سریع اتفاق می افتد، هیچ کس نمی تواند به هیچ چیز مطمئن باشد، به هیچ چیز، حتی به خودش..."میلان کوندرا (1996).

برای بررسی بیشتر گردشگری آهسته باید مفهوم آهسته و ریشه های چنین جنبشی را جست و جو کرد. اولین سوال این خواهد بود: آیا می توان در جهانی که همه چیز با شتاب به جلو می رود، آهسته بود؟ یا اصلاً پرسیدن چنین سوالی در جهانی با این مختصات منطقی است؟

کمین برای ثانیه­ ها در جامعه سریع (fast society)، عامل زمان­زدگی (Time sickness) است. اصطلاح زمان­زدگی را ژورنالیست کانادایی کارل هنور (Carl Honore’: 2004)  برای تاکید بر سرعت زمان و دغدغه­ ی بشر برای حفظ سرعت خود با این وضعیت استفاده کرد. در جهان امروز همه چیز در شتاب است که سریع­تر رشد کند، همه چیز باید به سرعت انجام شود تا با دنیا هماهنگ باشد. این حس درونی برای انسان مدرن یک وسواس پدید آورده است. اما، سرعت همیشه گزینه مناسبی برای اعتلای تاثیرگذاری و کیفیت نیست. نکته مهمی که اینجا به نظر می­رسد، این است که این به بدان معنا نیست که سرعت چیز بدی است، نه! همان­طور که «هنور» تاکید می­کند:

"سرعت به بازسازی جهان ما در خیلی راه­ها کمک کرده که قابل تقدیر است. چه کسی می­تواند بدون اینترنت یا هواپیما زندگی کند؟ مشکل این است که عشق ما به سرعت، و وسواس ما به انجام دادن بیشتر و بیشتر در زمان کمتر و کمتر، فراتر از حد معمول رفته است".

شاید یکی از بهترین مثال­ها برای بیان جامعه شتاب­زده اصطلاح «مکدونالدیزه شدن» باشد. اصطلاح طعنه­آمیزی که به از دست دادن صفات انسانی در جامعه سرمایه داری اشاره می­کند. این روند «از دست دادن صفات انسانی» (De-humanization) در فرهنگ­هایی که ویژگی­های فرهنگ فست فود را دارند، تبدیل به امری متعارف می­شود (ریتزر 1993).

امروزه همان­طور که همه، مخصوصاً جوامع مدرن از سرعت زمان آگاهند، تمایل زیادی به سرعت بخشیدن چیزها وجود دارد. در چنین موقعیتی سیستم سرمایه­داری همیشه راه حلی دارد. «فست فود»، اینترنت پرسرعت، کلاس­های تندخوانی برای تمام کردن یک رمان در کمترین زمان، جراحی پلاستیک برای تغییر اندام و صرفه­جویی در زمان برای داشتن تغذیه سالم، ورزش یا راه رفتن، تیزهوش به مثابه یک کلیشه در فرهنگ فست­فود، هنر فوری، مسافرت فوری؛ همه­ی اینها فقط چند مثال انگشت­شمار برای به اصطلاح "راه حل" همگام شدن با سرعت است؛ سرعت بخشیدن به زندگی و فعالیت­های روزمره­ای که اساساً نیازی به سرعت ندارند.

همچنین در همه­ ی مثال­های بالا، مردم به طور کلی کنش را فراموش می­کنند چون از یاد برده­اند که آهسته شوند.

اینجا سوالی که پیش می­آید این است که چه چیزی سریع و چه چیزی آهسته تلقی می­شود؟ و هر کدام چه ویژگی­هایی دارند؟

"سریع" مشغول است، کنترل می­کند، پرخاشگر/ پر تکاپو، در عجله، تحلیلی، پر استرس، سرسری، بی­حوصله، فعال و کمیت را بر کیفیت ترجیح می­دهد.

در مقابل، «جنبش آهسته»، آرام، مراقب، شنوا، همیشه مبتنی بر درک، بدون عجله، صبور، فکری، کیفیت را بر کمیت ترجیح می­دهد، در حال ساختن روابطی پر مفهوم و واقعی با مردم، فرهنگ، کار، غذا و همه چیز است (هنور 2004)

نکته­ی قابل توجه، تناقضی است که در اصطلاح "آهسته" وجود دارد. آهسته، اینجا یک خط فکری است و صرفاً معنای اولیه­اش را ندارد. کسی می­تواند کارها را سریع و به موقع انجام دهد و در عین حال چارچوب ذهنی­اش آهسته باشد.

جنبش آهسته بیشتر تمرکزش بر تجربه، کیفیت، اثر گذاری و در نهایت بر بهتر زندگی کردن در دنیای امروز است.

در سال 1986 کارلو پترینی (Carlo Petrini) در ایتالیا جنبش آهسته را در قالب نهضت غذای آهسته (Slow Food) با هدف تقابل با غذای سریع و رستوران­های زنجیره ای مثل مک­دونالد پایه­ریزی کرد. او در واقع با این کار می­خواست بر ارزش و اهمیت غذاهایی که خوب پخته شده­اند، مواد اولیه محلی، و پختن و مصرف کردن در سرعتی آرام برای معنا دادن به این روند تأکید کند. او برای تکمیل این داستان، در جواب ژورنالیست کانادایی، اضافه کرد:

«اگر شما همیشه آهسته باشید، احمق هستید- و این چیزی نیست که ما دنباله­رو اش هستیم... آهسته بودن یعنی کنترل ضرباهنگ زندگی خودت. تو تصمیم می­گیری که در هر زمینه چقدر سریع باشی. امروز من اگر می­خواهم سریع باشم، باشم؛ اگر فردا می­خواهم آهسته باشم، باشم. چیزی که ما با آن مبارزه می­کنیم مجال است برای تعیین میزان سرعت­مان.» (هنور 2004).

همان­طور که قبلاً هم اشاره شد، با وجودی که جنبش آهسته به عنوان یک خط فکری ریشه در صنایع غذایی دارد، اما به آن­ محدود نمی­شود. شهر آهسته، زندگی آهسته، طراحی آهسته و سفر آهسته نمونه­ نهضت­هایی هستند که از "آهستگی" الهام گرفته­اند. همه­ی این­ها در نهایت به آینده­ی پایدار نه تنها اجتماعی، بلکه اقتصادی و محیطی هدایت می شوند.

سفر آهسته، گردشگری آهسته (Slow travel, Slow tourism)

میل شدید برای سریع بودن در همه چیز در خیلی شاخه­های زندگی انسان مدرن رخنه کرده است. اتفاقی نیست که دیگر حتی مسافرت و گردشگری پناهگاهی برای آهسته کردن سرعت و ایجاد وقفه تلقی نمی شود. در چنین وضعیتی مسافرت برای کسی که همه­ی سال را کار کرده است، به اینجا می­انجامد که می­خواهد در کمترین زمان به بیشترین مقدار آرامش برسد. بنابراین، روش چگونگی مصرف و تجربه­ی مقصد در قالب تورهای فشرده به چنین گردشگرانی ارائه می­شود. برای نمونه می توان به تورهای فشرده­ی گردشگری اشاره کرد که معمولا محدود به 10 مکان دیدنی مهم مقصد می­شوند. گرفتار برنامه­های تور شدن، نه تنها گذراندن تعطیلات تلقی نمی­شود، که در عوض زمانی که به خانه بر می­گردد دوباره احساس نیاز به تعطیلات باقی مانده است.

چنین سفری کم و بیش ویژگی­های مشترکی با روند مک­دونالدیزه شدن ریتسر (1993) دارد:

راندمان (Efficiency): بر اساس تئوری ریتزر (1993) راندمان در روند مک­دونالدیزه شدن به معنای سیر شدن با سریع­ترین روش برای برطرف کردن گرسنگی است. این "راندمان" در متن گردشگری سریع­ترین روش برای انجام وظیفه سفر است.

قابلیت شمارش (Calculability): بیشتر خلاصه می­شود در کمیت تا کیفیت. پس چنین سفری نه به خاطر تجربه است و نه برای کیفیت تجربه؛ بلکه برای انجام یک­سری وظیفه و مصرف کردن تورهای بسته­بندی شده است.

پیش­بینی شدنی (Predictability): وقتی تقریباً همه چیز استاندارد و سفر به طور کامل روشن برنامه­ریزی شده است. پس در این وضعیت اگر قرار است این استانداردهای کسل­کننده را دنبال کند، دیگر برای مسافر فرقی نمی کند به کجا سفرکند.

با الهام گرفتن از جنبش آهسته، گردشگری آهسته یکی از راه های مبارزه با چنین تورهای ملال آوری است.

در طی سال­های گذشته تعریف­های مختلفی برای گردشگری آهسته بیان شده است. دیکینسون و لومسدون (Dickinson & Lumsdon :2010) سفر آهسته را چنین تعریف می­کنند:

«...چارچوب مفهومی در حال ظهوری که راه "دیگری" را به جای سفر هوایی و سفر با ماشین پیشنهاد می­کند؛ سفری که آهسته­تر به مقصد می­رسد، طولانی­تر می ماند و در کل کمتر سفر می­رود...»

دیکینسون و لومسدون (2010) در این­جا به چگونگی رفتن به سفر، مصرف غذای آهسته و ارتباط بیشتر با ساکنین محلی با هدف درک بیشتر فرهنگ و فضا تأکید می­کنند. این می­تواند کیفیت تجربه را در فضای سفر بالاتر ببرد.

به ­علاوه، روش­های آهسته سفر رفتن و گردشگر آهسته بودن، معنا و مفهوم بیشتری به کنش سفر می­دهد که باعث اشکال لذت­بخشی از فعالیت­ها در طول سفر می­شود. در این­جا می­شود ادعا کرد که این نوع مسافرت نوعی مقاومت در برابر سرعت است. در همین راستای فکری، ونگ (Ning Wang) (2000) دلیل می­آورد که «...سفررفتن نه تنها زمان­براست، بلکه زمان هم می­سازد.»

از این گذشته، گردشگری آهسته شکلی از گردشگری پایدار به حساب می­آید، چرا که سه بعد اصلی پایداری (اجتماعی، اقتصادی و محیطی) در متن گردشگری را تحت تاثیر قرار می­دهد.

هماهنگ با گردشگری پایدار، گردشگری آهسته ویژگی­های خودش را دارد. دیکینسون و لومسدون (2010) این ویژگی ها را این­طور فهرست­بندی می­کنند:

1. آهسته برابر است با کیفیت زمان؛

2. آهستگی فیزیکی برای لذت بردن بیشتر؛

3. تجربه­ ی کیفیت؛

4. تعهد و پایبندی؛

5. هماهنگی با بوم شناسی و گوناگونی؛

 

 به نقل از «مانیفستی برای سفر آهسته» (A manifesto for slow travel: 2009)، نکته مهم این است که گردشگری آهسته برای «آهسته» بودن به انتخاب نوع وسیله نقلیه خلاصه نمی­شود. به طور مثال با این­که سفر با قطار­های پر سرعت ضرر کمتری برای محیط زیست دارد وقتی بحث تجربه پیش می­آید دیگر فرقی با هواپیما نمی­کند. در نتیجه، سفر آهسته بازتعریف زمان و تجربه است. «مانیفستی برای سفر آهسته» به شوق و لذت غیرمنتظره­ها در طول سفر اشاره می­کند. در همین راستا است که راهنمای مسافرت، برای گردشگران آهسته در اروپا پیشنهاد می­دهد که البته این بدان معنا نیست که همه به طور یکسان باید دنباله­رو این راهنما باشند. برعکس این پیشنهادها کاملاً انعطاف پذیرند که «گردشگری آهسته اروپا» در فهرستی آن­ها را جمع آوری کرده است:

  1. از خانه شروع کنید. کلید سفر آهسته خط فکری است که می­تواند از خانه شروع به گسترش کند.
  2. آهسته سفر کنید. اگر امکانش هست، از سفر با هواپیما پرهیز کنید و در عوض از کشتی، اتوبوس­های محلی و قطارهای آهسته استفاده کنید. سرعت، ارتباط شما را با منظره قطع می­کند ولی سفر آهسته نه!
  3. شما ممکن است مشتاقانه منتظر رسیدن به مقصد مورد نظرتان باشید، اما اجازه ندهید این انتظار لذت سفر را تحت الشعاع خود قرار دهد.
  4. به بازارهای محلی سر بزنید.
  5. در یک کافه محلی بنشینید تا شما هم بخشی از منظره شهری باشید.
  6. زمان خود را صرف حس کردن زبان و لهجه محلی کنید.
  7. محل اقامت خود را مناسب با منطقه یا جامعه ای که سفر رخ می دهد و با یک جامعه ارتباط برقرار می شود  انتخاب کنید.
  8. کاری را انجام دهید که مردم محلی انجام می­دهند، نه فقط آن چیزی که کتاب راهنما می­گوید.
  9. طعم غیر منتظره­ها را بچشید. تأخیر قطار یا جا ماندن از اتوبوس را مرتبط با فرصت­های جدید تلقی کنید.
  10.  به این فکر کنید که شما چه چیزی می­توانید به جامعه ای که از آن دیدن می­کنید بدهید.

آری، گردشگری به لطف فراگیری فرایند صنعتی شدن در اواخر عصر مدرن، متعلق به همه و نه تنها طبقه مرفه شده است. اما سفر کردن به سرزمین های واقعی به همراه مردم واقعی به شکل فعالانه، مشارکتی و درگیر کننده، از این انبوه­سازی گردشگری حاصل نشده است.

برای تجربه­ی جهانی که بقیه انسان­ها هم در قسمت­های دیگرش مشغول زندگی هستند، ما نیاز به راه­های "دیگری" برای سفرکردن داریم. ما انسان­ها از کره زمین به مثابه فضا و زمان مشترک، برای تجربه و درک کردن یکدیگر بهره می­بریم. ایده­هایی که برای سفر رفتن پیشنهاد می­شود به راحتی توسط بخش تجاری و سرمایه­گذاری اشغال می­شوند. خروجی آگاهی و اطلاع­رسانی درباره­ی چرخه­ حیاتی، در چارچوب تجاری­اش تبدیل به شستشوی ذهنی سبز (Green washing) شد. چنین ایده­هایی در بهترین حالت باید از این بخش­ها فاصله بگیرد تا دور از سوء استفاده – به عنوان عامل رقابتی- بماند. پس می­توان گفت جایگزین ها تا زمانی درست عمل می­کنند که در دام تجارت نیفتاده­اند.

                                                                                                                                   ویراستار: بابک بیات

منابع:

Bennet, A. (2005). Culture and everyday life, SAGE publication

Chaney, D. (1996). Lifestyles. London: Routledge.

Dickinson, J. & Lumsdon, L. (2010). Slow travel and tourism. Earth scan. 2010

Honore, C. (2004). In praise of slow: Challending the cult of speed. Harper Collins e-books

Kundera, M. (1996). Slowness. Harper perennial

Ritzer, G. The McDonaldization of Society. Pine Forge Press, Thousand Oaks, 1993

Wang, N., (2000). Tourism and modernity: a sociological analysis. Elsevier science.

Slow travel Europe  (2011). Homepage [Online]:  www.slowtraveleurope.eu, Retrieved 2011-04-28

این نوشتار، بخشی از پایان­نامه نویسنده به زبان انگلیسی است که به زیان فارسی برگردانده شده است. گلرخ مسیبی، کارشناس ارشد جهانگردی است.