دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

تاریخ انسان‌شناسی زیستی (3)



      تاریخ انسان‌شناسی زیستی (3)
مایکل لیتل و روبرت ساسمن برگردان یوسف سرافراز

در ابتدای قرن بیستم علارغم توسعه نهادی انسان‌شناسی جسمانی در اروپا، تقریبا هیچ انسان‌شناس جسمانی‌ای در دانشگاه‌های ایالات متحد وجود نداشت. قدیمی‌ترین برنامه انسان‌شناسی در ایالات متحد توسط فردریک وارد پوتنام (1839–1915) [1] در دانشگاه هاروارد و در سال 1888 طرح‌ریزی شده بود (Spencer 1982a).

انسان‌شناسی جسمانی به مثابه یک حرفه

در ابتدای قرن بیستم علارغم توسعه نهادی انسان‌شناسی جسمانی در اروپا، تقریبا هیچ انسان‌شناس جسمانی‌ای در دانشگاه‌های ایالات متحد وجود نداشت. قدیمی‌ترین برنامه انسان‌شناسی در ایالات متحد توسط فردریک وارد پوتنام (1839–1915) [1] در دانشگاه هاروارد و در سال 1888 طرح‌ریزی شده بود (Spencer 1982a). پوتنام باستان‌شناسی بود که به برنامه‌‌ای گسترده برای انسان‌شناسی که شامل انسان‌شناسی جسمانی نیز می‌شد معتقد بود؛ با این حال تا سال 1925 ،در هاروارد، تنها سه مدرک دکتری انسان‌شناسی جسمانی ارائه شده بود. تا آن زمان تنها دو مدرک دکتری دیگر در انسان‌شناسی جسمانی وجود داشت: یکی در دانشگاه پنسلوانیا[2]  و دیگری زیرنظر بوآس در دانشگاه کلمبیا (لوئیس ر. سالیوان[3]، که در سن سی و سه سالگی بر اثر سل درگذشت). در همین دوره (25-1900) سی و چهار مدرک دکتری باستان‌شناسی و مردم‌شناسی توسط چهار موسسه رسمی اعطای مدرک دکتری – هاروارد، پن، کلمبیا، برکلی- اعطا شده بود (Spencer 1981). از این رو انسان‌شناسی جسمانی به علت محدودیت آموزش دکتری، در نسبت با سایر شاخه‌های انسان‌شناسی عقب افتاد. تا آن زمان، اغلب تحقیقات انسان‌شناسی جسمانی در موزه‌ها، موسسات، و مدارس پزشکی انجام می‌شد. بوآس قبل از نقل مکان به دانشگاه کلمبیا در 1905 ، در موزه تاریخ طبیعی آمریکا در نیویورک بود، همچنین هردلیچکا از 1903 در موزه ملی تاریخ طبیعی آمریکا (USNM) حضور داشت. بوآس بعد از سالیوان تعداد انگشت شمار دیگری را نیز آموزش داد، اما هردلیچکا هیچ گونه برنامه آموزش عالی در USNM نداشت.

موضوعات اصلی پژوهش

دهه‌های ابتدایی قرن بیستم با چند حوزه یا موضوع پژوهش مشخص می‌شوند. که شامل مطالعات نژادی، به‌نژادی‌گری [4]، خاستگاه‌های انسان، نخستی‌شناسی، و استخوان‌شناسی انسانی یا زیست‌شناسی اسکلتی می‌شود. نژاد که به عنوان یک دغدغه مطرح بود به عنوان چارچوبی ذات‌گرایانه یا گونه‌شناختی برای درک تنوع جمعیت انسانی پیشنهاد شده بود؛ که پس از جنگ جهانی دوم تا حدود زیادی جایگاه خود را از دست داد (Washburn 1984). جنبش به‌نژادی‌گری در قرن نوزدهم آغاز شد، در انگلستان توسط فرانسیس گلتن توسعه داده شد، و در اواخر دهه 1930 حوزه نفوذش بر مطالعات جمعیت انسانی در ایالات متحد را از دست داد. مطالعات خاستگاه‌ انسان بیشتر در میان دانشمندان اروپایی توسعه یافت، در همین حال در ایالات متحد و به وسیله هردلیچکا و دیگران هم کارهایی انجام شده بود، خصوصا بر خاستگاه‌های جمعیت دنیای جدید. تحقیق بر روی نخستی‌ها در قرن نوزدهم و به صورت ]مطالعه[ تطبیقی آناتومی نخستی‌ها و انسان‌ها آغاز شد که در قرن بیستم نیز تداوم یافت. نخستین مطالعات رفتاری نخستی‌‌های غیر انسانی در باغ وحش‌ها انجام شد، این درحالی است که نختسین تحقیق‌ها بر رفتار طبیعی در دهه 1930 و ابتدا توسط روان‌شناسان انجام شد. علم ژنتیک تا حدود زیادی خارج از انسان‌شناسی جسمانی توسعه یافت. علاقه به استخوان‌شناسی انسانی در ایالات متحد به ساموئل مورتن در قرن نوزدهم باز می‌گردد. هوتن نیز به استخوان‌شناسی و زیست‌شناسی اسکلتی علاقه داشت، و تعدادی از انسان‌شناسان جسمانی را آموزش داد که زندگی حرفه‌ای خود را تحت برنامه‌های کار داوطلبانه در طی رکود اقتصادی جهانی سال‌های دهه 1930 شروع کردند (Larsen in press).

نژاد    حوزه‌های مورد علاقه در طول دهه‌های ابتدایی 1900 و  همچنین بین دو جنگ جهانی عبارت بودند از: شناسانی نژادها از طریق اندازه‌گیری‌های دقیق انسان‌سنجی و مشاهدات ریخت‌شناختی، مشخص نمودن تاثیرات اختلاط ]نژادی[ بر روی رفتار و بیولوژی، و تحقیق بر روی خاستگاه‌ها و تاریخچه گروه‌های مختلف نژادی.  در این دوره اعتقاداتی عمومی پیرامون نژاد وجود داشت از جمله این‌که نژادها ذات و جوهر ثابتی دارند که برخی از آن‌ها می‌توانند به عنوان گروه‌های خالص شناسایی شوند و همچنین اینکه برخی از نژادها به وضوح بر دیگر نژادها از لحاظ بیولوژی و هوش برترند. این انگاره‌ها که از باورهای قرن نوزدهم نشأت می‌گرفتند در ایالات متحد به مسأله بردگی و بومیان آمریکا پیوند خوردند. البته  استثناهایی نیز وجود داشت، نگرش مردم، از نظریات افراطی پستی نژادی به تساوی‌خواهی و انگاره‌های لیبرالی تغییر یافت. از طرفداران نگرش اخیر (تساوی‌خواهی و انگاره‌های لیبرالی) می‌توان به فرانس بوآس اشاره کرد. بوآس به شکل‌پذیری و انعطاف‌پذیری متأثر از محیط در رشد کودکان علاقه داشت (Boas 1897, 1930, 1940). مطالعه معروف مهاجرت او برای سنجش این ادعا که شاخص جمجمه به‌وسیله نژاد مشخص می‌شود و تحت تأثیر عوامل محیطی تغییر نمی‌کند طرح ریزی شده بود. این ادعا سیاست‌های مهاجرتی ایالات متحد را تحت تأثیر قرار داده بود. بوآس با اندازه‌گیری هزاران مهاجر اروپایی به تفاوت‌های بین نسلی در شاخص جمجمه که از لحاظ آماری معنی‌دار بودند پی برد (Boas 1912). او همچنین پی برد که نسل دوم مهاجران بلندتر  از نسل اول هستند، و بچه‌هایی که در خانواده‌های پرجمعیت با منابع محدود رشد می‌کنند کوتاه‌تر از همتایان خود در خانواده‌های کم جعیت هستند. هرچند مطالعات دقیق بوآس در مورد رشد و مهاجران انعطاف‌پذیری نژاد را نشان داد، اما تأثیربخشی این ایده‌ها عموما پس از جنگ جهانی دوم صورت گرفت (Little 2010).

به‌نژادی‌گری    اصطلاح "به‌نژادی‌گری" توسط فرانسیس گَلتِن [5] ابداع شد، که نشان‌دهنده دیدگاه ویکتوریایی اواخر قرن نوزدهمی اوست که معتقد است "تعلیم و تربیت نیک" سبب تفوق نژادهای برتر بر نژادهای پست‌تر می‌شود (Brace 2005: 178). درچشم‌اندازی گسترده‌تر، به‌نژادی‌گری بر مسأله اصلاح و بهبود گونه‌های انسانی متمرکز است (Marks 1997). عقاید به‌نژادی امروزه به علت جنایات هولوکاست که طی جنگ جهانی دوم توسط نازی‌ها صورت گرفت مورد نفرت است. نمونه‌ها‌ی دیگری از به‌نژادی افراطی، شامل عقیم‌سازی اجباری و پاک‌سازی نژادی، در گولد (1996) مستند شده‌اند. جنبش به‌نژادی‌گری در ایالات متحد درطول دهه 1920، زمانی که بسیاری از به‌نژادگرایان و انسان‌شناسان جسمانی در این جنبش مشارکت داشتند، گسترش یافت. هردلیچکا (1919) معتقد بود که علم روبه رشد به‌نژادی ضرورتاٌ به‌ گونه‌ای از انسان‌شناسی کاربردی تغییر شکل خواهد داد...به‌نژادی‌گری در دوران پس از جنگ با تغییراتی همراه شد. موضوعات مورده علاقه به‌نژادی در این دوره تا حدود زیادی شامل برنامه‌ریزی خانواده، جمعیت‌شناسی جمعیت‌های انسانی، و ژنتیک پزشکی می‌شد (Osborne and Osborne 1999). به‌نژادی پس از جنگ، نژادگرایی اولیه و همچنین تأکید بر بهبودی و اصلاح نژادی را که مشخصه‌های  به‌نژادی‌گری در انگستان و ایالات متحد در اوخر قرن نوزدهم و اوئل قرن بیستم بودند را رد کرد.

خاستگاه‌ انسان    انسان‌شناسان ایالات متحد علاقه‌مند به تمرکز بر جمعیت‌های جهان جدید، به ویژه بومی‌های آمریکا(آمریکای شمالی)، بودند. در حالی که انسان‌شناسان اروپا در انگلستان، فرانسه، دیگر نقاط اروپا، و آسیا فعال بودند. همچنین کار مهمی در آفریقا، به ویژه در آفریقای جنوبی، توسط ریموند ا. دارت [7] (1988-1898) انجام شده بود: کشف استرالو پیتکوس (Dart 1925). هردلیچکا نیز تلاش‌ قابل ملاحظه‌ای را برای کشف خاستگاه نئاندرتال اختصاص داد و همچنین استدلال کرد که نئاندرتال‌ها جد مستقیم هوموساپینس مدرن بوده‌اند (Hrdlicˇka 1927; Spencer and Smith 1981). با این حال علاقه اصلی او ]به عنوان انسان‌شناسی آمریکایی[ خاستگاه و پیشاتاریخ بومی‌های آمریکا بود (Hrdlicˇka 1912).

نخستی‌شناسی[6]    پیش از جنگ جهانی دوم کار قابل ملاحظه‌ای در حوزه‌های آناتومی تطبیقی، دیرینه‌شناسی و رفتار طبیعی نخستی‌ها انجام شده بود. ویلیام کینگ گرگوری [8] (1970-1876) ، تطورگرا، درمورد ماهی‌ها، پرندگان، پستانداران، و همچنین درمورد نخستی‌های فسیلی و ساختمان دندان انسان مطالبی نوشته بود. «ایپ‌های بزرگ   (Yerkes and Yerkes 1929) [9]که در اواخر دهه 1920 منتشر شده بود، مجموعه‌ای از دانش نخستی‌شناسی آن دوره را گردآورده بود هرچند تا آن زمان تقریباً چیزی از تاریخ طبیعی نخستی‌ها شناخته نشده بود. روبرت م. یرکس (1956-1876) روان‌شناس و به‌نژادگرای مشتاقی بود که به مطالعه رفتار طبیعی نخستی‌ها در محیط طبیعی علاقه داشت (Sussman 1977,2007). س. ریموند کارپنتر [10] (75-1905) هم که به عنوان روان‌شناس آموزش دیده‌بود، مطالعه‌ای بر روی میمون‌های زوزه‌کش (Howler monkeys) در پاناما انجام داد. چندسال بعد، در سال 1937، کارپنتر در مطالعه‌ معروف بین‌رشته‌ای ژیبون‌ها در تایلند شرکت و همیاری کرد...کارپنتر تنها دانشمندی بود که تحقیقات گسترده‌ای را بر روی تاریخ طبیعی نخستی‌ها در محیط طبیعی در اواخر دهه 1950 انجام داده بود. نوشته‌های او در سال 1964، در یک مجموعه، تجدید چاپ شد Carpenter 1964)).

استخوان‌شناسی انسانی/ بیولوژی اسکلتی    علائق هوتن در ]مطالعات[ تنوع انسانی به باستان‌شناسی جمعیت‌ها  [10]نیز کشیده شد که نتیجه‌ی آن تعدادی مونوگرافی کلیدی است (به عنوان نمونه: .(Hooton 1930 درحالی که ]این[ کارها عمدتا گونه‌شناختی و توصیفی بودند، تعدادی از دانشجویان هوتن نقشی محوری در شرح و انتشار مجموعه بزرگی از بقایای بازیافته‌ی انسان در دهه 1930، به ویژه در آمریکای جنوبی، داشتند. در نتیجه‌‌ی این کارها بود که روش‌ها و علاقه‌مندی‌هایی به جمعیت زیست شناختی در محدوده‌ی زمینه‌های باستان شناسی در شمال آمریکا پرورش یافت. 

 

ادامه دارد...

 

[1] Frederic Ward Putnam

[2] University of Pennsylvania

[3] Louis R. Sullivan

[4] Eugenics ؛ بنابر ترجمه داریوش آشوری در فرهنگ علوم انسانی (نشر مرکز: 1374)

[5] Francis Galton

[6] Primatology

[7] Raymond A. Dart

[8] William King Gregory

[9] The Great Apes

[10] Archaeological populations

 

بخش اول«تاریخ انسان‌شناسی زیستی»

بخش دوم «تاریخ انسان‌شناسی زیستی»

 

صفحه یوسف سرافراز در انسان‌شناسی و فرهنگ:

http://anthropology.ir/node/23578