جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

طرح واره‌های معنا، ‎درس‌گفتار 13: قدرت درون



      طرح واره‌های معنا، ‎درس‌گفتار 13: قدرت درون
جردن پیترسون/ ترجمه: مانی حمیدی و آران غریب‌پور

دو چارچوب اصلی نگریستن به جهان چیستند‌؟ کدام به واقعیت نزدیک تر است ؟ چرا نمی توانیم ماشین هایی بسیازیم که قدرت ادراک داشته باشند؟ چرا ما تا این حد خلاقیم؟ ما چگونه چیز های نا آشنایی که نمی دانیم را مفهوم بندی می کنیم ؟ چرا مردم مکررا به تماشای با خاک یکسان شدن برج های دو قلو نشستند؟ "قلمروی ایدئولوژی" چیست؟از منظر ماتریالیستی و علمی ، جهان از ابژه هایی بدون ارزشی ذاتی تشکیل شده : اشیائی فاقد هر گونه بار معنایی . از سوی دیگر شیوه ای متفاوت در نگریستن به جهان وجود دارد که ما از حیث تاریخی و تکاملی بسیار بیشتر آن را توسعه داده ایم و از آن استفاده کرده ایم . این نگرشی روایی به جهان است که به جای طبیعتِ ابژه ها ، طبیعتِ تجربه را به عنوان واقعیت در نظر می گیرد. اجزای " تجربه " چیزهایی نیستند که به شکلی آسان و واضح مشخص شوند, مثل احساس ها ، حالات انگیزشی ، فانتزی ها ، و آرمان هایی که ما را حتی گاهی خارج از اراده مان به اعمالی وا می دارند و به ما این احساس را می دهند که زندگی هدف مند است و مقصودی دارد. دانشمندان علوم شناختی به این نتیجه رسیده اند که تبدیل جهان به مجموعه ای از ابژه ها کاری بسیار مشکل است. آنقدر سخت است که ما هنوز نتوانسته ایم ماشینی طراحی کنیم که از پس این کار بر آید. وقتی به جهان می نگریم، تنها با سیستم بصریمان به آن نگاه نمی کنیم، بلکه قبل از آن که هیچ ایده ای درباره ی بازسازی آن به عنوان یک ابژه داشته باشیم، با بدن و دستگاه عصبی پیرامونی و احساس هایمان آن را مفهوم بندی می کنیم. میدانیم که ما همیشه جهان را از لنزی محدود می بینیم: انگیزش هایمان.-این لنز ها به ما کمک می کنند جهان را مبتنی بر ارزش و کاربرد اجزای جهان, برای رسیدن به امیال خود به کار گیریم. و از این اتفاق گریزی نیست، چرا که جهان آن قدر پیچیده است که نمی توان با یک نظر تمام آن را در بر گرفت و چنین لنز های محدود کننده ای کاملا لازمند
این احتمالا دلیل خلاقیت نامتناهیِ ما هم هست. برای ما، جهان ثابت نیست. یک ابژه ، اگر قصدتان نشستن باشد می تواند صندلی نام بگیرد و اگر می خواهید لامپ را عوض کنید همان ابژه تبدیل به چارپایه می شود و یا اگر دنبال شیء ای هستید که وسایلی را رویش قرار دهید ، همان ابژه بدل به میز می گردد. اینکه آن ابژه یک صندلی ، چارپایه  و یا میز می باشد یا نه ، همان قدر به ماهیت ابژه ربط دارد که به خواست شما برای استفاده ی آن. پس شاید کسی ادعا کند که حتی چشم انداز روایی به جهان  چشم انداز ابژه وار را در بر می گیرد. چیزِ دیگری که می فهمیم این است که مشکلات واقعی زندگی وقتی پدید می آیند که ما با چیز هایی روبه رو می شویم که نمی توانیم آن ها را مفهوم سازی کنیم . به همین خاطر است که مردم بارها و بارها سقوط برج های دوقلو را تماشا کردند . چه جیزی دقیقا سقوط کرد ؟ 2 ساختمان ؟ ثبات جهان غرب ؟ سیستم اقتصادی ایلات متحده ؟ واضح نیست ، و به همین خاطر مردم بارها و بارها آن را تماشا می کنند و با سیستم احساسی و بدن خود‌ (ترس,خشم, عرق کردن, انقباض عضلات و ...) واکنش نشان می دهند که تلاش کنند و چیزی را که با چارچوب پیشینشان هم خوانی ندارد ، به شکلی مفهوم سازی کنند . به همین شکل  ، این چارچوب های مستقر و یا قلمروهای ایدئولوژیکی – دقیقا چیز هایی هستند که مردم سعی می کنند از آن ها  در مواجه با قطعات نامتجانس اطلاعات که با سیستم آن ها جور نیست و یا با چارچوب مرجعشان در تضاد است مقابله کنند (حتی با روی آوردن به خشونت). سوال اصلی اینجاست : با وجود محدودیت ها و آسیب پذیری هایمان به عنوان یک انسان ، و گریز ناپذیری از مواجه مان با آشوب ، چگونه می توانیم از اینکه طعمه ای شکست خورده باشیم ، چه با تبدیل شدن به یک ایدئولوگ سفت و سخت  از یک سو و چه با چیره شدن توسط سیلِ پیچیدگی ها, فرار کنیم ؟ این سوال مهمی است که اسطوره ها با کمک توصیف روایی و استعاری جهان سعی بر پاسخ دادن به آن را دارند. بخشی از اهداف این 13 درس گفتار، تلاشی بود برای باز-نمایی این داستان ها و معنایشان با زبانی صریح تر ،  قابل درک تر، و  نزدیک تر به انسان مدرن.

 

What are the two fundamentally different viewpoints to look at the world from?  Which of these is more real? Why haven’t we been able to make machines that perceive? How are we so creative? How do we conceptualize things we don't understand? Why did people repeatedly watch the falling of the world trade centres?  What is “ideological territory”?
In the materialist and scientific viewpoint, the world is made up of objects that have no intrinsic value; the issue of meaning isn't included in this account. On the other hand there is another way of looking at the world that we have historically and evolutionarily spent far more time developing and utilizing. That is the narrative account of the world, which considers the nature of experience - rather than the nature of objects - as real. Constituents of “experience” are things that aren’t easily and tangibly identified – like emotions, motivational states, fantasies, and ideals that we find compelling (sometimes even beyond your will) and that give us some sense that there is direction to life. Cognitive scientists have come to understand that the act of transforming the world into something simply made out of objects is incredibly difficult. It’s so difficult that we haven’t been able to design machines that can do it at all. When we look at the world, we’re not just looking at it with our visual systems, but we first conceptualize it with our motor output systems and our emotions before we construct any idea of it as an object. We understand that we always look at the world through a kind of narrowing lens - our motivations - that helps frame it based on the value and purpose its constituents serve to meet our desired ends. And this has to be, because the world is so complicated, you can’t see it all at once.
This is perhaps also why we are so infinitely creative: For us, the world isn’t fixed. Some object can be a chair if you want to sit down or a stool if you want to change a light bulb or a table if you are looking for a place to put something on. Whether or not it’s a chair, or a stool, or a table depends just as much on what you’re doing as it does on what it is. So one may say that the narrative perspective is even superordinate to the object perspective of the world. This also implies that the real problems of life are when we encounter things that we can not conceptualize or frame. This is why people watch something like the falling of the trade centres over and over again. What was it exactly that fell? Two buildings? The stability of the Western world? The financial system of the US? It’s not so clear, and that is why people watch it over and over again and respond with their emotional systems to try and conceptualize something that does not fit within their established frameworks. Likewise, these established frameworks - or ideological territories - are precisely what people try to violently defend when confronted with anomalous pieces of information that do not fit or contradict their frame of reference.  A central question then is: Given our limitations and vulnerabilities as human beings, and thus the inevitability of our encounter with some form of anomaly (Chaos), how do we escape falling prey to either becoming a rigid ideologue on the one hand or becoming overwhelmed with a deluge of complexity on the other? This is an important question that mythology has tried to answer using a narrative and metaphorical description of the world. These 13 lectures were an attempt to re-present these stories and their meaning using a more explicit language, more accessible to the intellect and therefore the modern man.

 

برای ارتباط با مترجمین و طرح سوالات و یا نظرات خود می‌توانید با آدرس ‌mapsofmeaning.farsi@gmail.com مکاتبه کنید.

مطالب مرتبط:


معرفی پروژه طرح واره های معنا‎

فهرست طرح واره‌های معنا

درس‌گفتار ۱:‌هیولاهای مخلوق انسان
درس‌گفتار ۲:‌ستیز با آشوب
درس‌گفتار ۳:‌همچون خدایان شدن
درس‌گفتار ۴:‌بازی هایی که باید بکنیم
درس‌گفتار ۵:دست و پنجه نرم کردن با ترس
درس‌گفتار ۶:‌تسلیم در برابر نظم
درس‌گفتار ۷:‌تاملاتی در باب سفر پیدایش
درس‌گفتار ۸:‌تفکر در باره بهشت
درس‌گفتار 9: فرد شدن
درس‌گفتار 10:فهم شر
درس‌گفتار 11: از دست دادن دین
درس‌گفتار 12: 
حقیقت های مهم