دوشنبه, ۱۸ تیر, ۱۴۰۳ / 8 July, 2024
مجله ویستا

تجدد بومی و بازاندیشی تاریخ



      تجدد بومی و بازاندیشی تاریخ
مریم بیات

نوشته ارائه شده به کلاس دروس ویژه بنیان ایران شناسی، نیم ترم اول 1388-89.
مقدمه

تجدد را معمولاً با واژۀ مدرنیته (modernity) برابر گرفته‌اند. در تعریف اصطلاح مدرنیته یا تجدد، اختلاف نظرهاى فراوانى وجود دارد. البته در اینجا ما قصد نداریم تا این تعاریف را بیان کنیم، چراکه نه در حیطۀ کار ما می‌گنجد و نه جای آن است. آنچه در این صفحات قرار است به آن پرداخته شود، معرفی کتاب «تجدد بومی و بازاندیشی تاریخ» است. به همین دلیل صحبت ما دربارۀ تجدد است، اما از نوع بومی آن، آنهم از دید نویسندۀ کتاب فوق. این واژه، یعنی « تجدد بومی» چندی است که توسط اندیشمندان و پژوهشگران تاریخ در دنیا مطرح شده است. زمانی نظریۀ ماکس وبر که «تجدد» را حاصل «خرد غربی» می‌دانست، بسیار فراگیر بود. اما طبق پژوهشهای تاریخی جدید، «تجدد» نه تنها محصولی وارداتی نیست، بلکه دقیقاً از متن هر جامعه و از درون فرهنگ بومی آن سرچشمه می‌گیرد.
محمد توکلی طرقی استاد تاریخ و تمدنهای خاور نزدیک و میانه در دانشگاه تورنتو است. موضوعات تحقیقی مورد علاقۀ او شامل موارد متعددی از قبیل تاریخ خاورمیانه، مدرنیسم، ناسیونالیسم و شرق‌شناسی است. اما کارهای اخیر او که بسیار مورد توجه قرار گرفته، عمدتاً دربارۀ تجدد ایرانی است. کارهایی که با دیگر پژوهشهای انجام شده در زمینۀ بروز و ظهور تجدد در ایران تفاوت بسیار دارد. اصطلاحاتی که او برای صحبت دربارۀ تجدد استفاده می‌کند، در ادبیات گفتمان تجدد ایران، بدیع هستند، مثل تجدد روزمره، تجدد خانگی و ... .  البته او نیز یکی از پژوهشگرانی است که تجدد را امری بومی می‌داند.     
توکلی بر این باور است که با وجود در نظر گرفتن تحولاتی که در اروپا رخ دادند و تأثیر آنها بر روی ایران، «شکل‌گیری» مدرنیت یا تجدد، بیش از هر چیز دیگری پدیده‌ای محلی بود که خود ایرانیها برای خود ساخته بودند. او برای رسیدن به این منظور به بررسی نوشتارها و گفتمانهای حاکم بر جامعۀ قبل از مشروطه پرداخته است. بررسی واژه‌ها، معانی آنها و تغییری که به مقتضای زمان در معنای آنها به وجود آمده است. نگاه توکلی به تاریخ و استفاده از تحلیل گفتمانهای سیاسی و اجتماعی در تاریخ چند قرن اخیر، طرحی نو است که در تاریخ‌نگاری جدید او به کار گرفته شده است. دکتر داریوش آشوری این نگاه را اینگونه تحلیل می‌کند:
«توکلی با روشِ تحلیلِ گفتمان به سراغِ پدیدۀ تکوینِ وجدانِ سیاسی‌ـ‌اجتماعیِ مدرن، یا وجدانِ روشنفکرانۀ مدرن، در قلمروِ فرهنگِ ایرانی و زبانِ فارسی در سده‌هایِ هجدهم و نوزدهم میلادی (دوازدهم و سیزدهمِ هجری) رفته و نشان داده است که در این ذهنیّت و در زبانِ آن واژه‌ها و مفهومهایِ دیرینه برایِ بیانِ مفهومهایِ تازه چگونه دگردیسیِ معنایی یافته‌اند و واژه‌ها و مفهومهایِ تازه چگونه و از کجا سر بر آورده‌اند و این ذهنیّت را شکل داده‌اند. توکلی، در واقع، جریانِ یک گسستِ تاریخی را دنبال می‌کند که زمینه‌سازِ بحرانی ژرف در جهانِ فرهنگیِ ایرانی بوده است و این بحران همان جابه‌جاییِ تاریخی‌ست که جهانِ مدرنِ فرهنگِ ایرانی و خودآگاهیِ آن را با هویّتِ تازۀ خود شکل داده است. این گسستِ تاریخی از بسترِ جهانِ دیرینۀ فروبستۀ بومی با گشوده شدن به رویِ تاریخِ جهانی رخ می‌دهد. معناها و مفهومهایِ تازه‌ای که این گسست با خود می‌آورد، از سویِ دیگرِ جهان، از اروپا، به جهانهایِ این سویی، به جهانهایِ “شرقی”، سرریز می‌کند.»
در ادامه به معرفی آراء و نظرات دکتر توکلی طرقی پرداخته شده است. او در این کتاب سیر بومی شدن تجدد در ایران را مورد بررسی قرار داده است.

دربارۀ کتاب
دکتر توکلی در پیش‌گفتار کتابش تلاش خود را اینگونه بیان می‌کند:
«تجدد بومی و باز اندیشی تاریخ، حاصل کوششی برای بازنگری به تاریخ تجدد در ایران است. مثلاً به جای آنکه ایران کشوری کهن فرض شود. این کتاب به شناسایی روند تاریخی‌ای می‌پردازد که یادآوری تاریخ ایران باستان را بنیانی برای ساختن ایران نو می‌داند. به‌جای آنکه «وطن» و «وطن پرستی» را پدیده‌ای برگرفته از اروپا فرض کند به شناسایی تاریخ بومی و وطن‌ستایی و اهمیت آن در پیدایش مفاهیم «روح ایران»، «فرهنگ ایران» و «کلیت تاریخی ایران» می‌پردازد. به‌جای آنکه «واقعیت» پسندیده یا ناپسندیدۀ اروپا را برنماید، به زمان‌بندی شناخت پارسی‌زبانان از اروپا و زنان اروپایی و کاربرد این شناساییها در کارزارهای سیاسی و فرهنگی ایران می‌پردازند.»
توکلی از رویارویی ایران و فرنگ یعنی قرون هجده و نوزده میلادی آغاز می‌کند. به این دلیل که این رویارویی زمینه‌ای برای بازپردازی «ایران» و «ملت» در تاریخ ایران ایجاد کرد. ایران و ملت جدیدی که از متون باستانی این سرزمین سر برآورده بود و شرایط را برای آغاز تاریخ‌نگاری‌ای نو مهیا کرد که در آن ایران محور اصلی تاریخ‌نویسی بود نه اسلام. این نگاه جدید به سرعت در بسیاری از جنبه‌ها رسوخ کرد. تلاش برای زدودن لغات عربی از زبان فارسی، جدا کردن ایران از اسلام و یادآوری گذشتۀ شکوهمند ایران پیش از اسلام حاکی از همین نگاه نو بودند. البته با کمک گرفتن از این شرایط گفتمانهای متجددانه شکل گرفتند و درنتیجه جامعه، آمادۀ پذیرش مشروطه شد. وجود بحرانهای فردی، اجتماعی و سیاسی بسیار (پس از شکست ایران در جنگهای اخیرش با روس مردم ایران دچار سردرگمی و افسردگی شدید بودند و کشور نیز اوضاع نابسامانی داشت) در این دوره از تاریخ ایران به گسترش این وضعیت دامن می‌زد و در نهایت با وقوع انقلاب مشروطیت این گفتمانها به اوج خود رسیدند.
دکتر طرقی کتابهای ایران‌ستای دساتیر، دبستان مذهب و ... را که در همان زمان در هندوستان توسط آذریان به چاپ رسیده بود را در فکر و اندیشۀ ایرانیان دربارۀ گذشته و زبان ایرانی بسیار مؤثر می‌داند. از این زمان پارسی نویسی و امتناع از به کار بردن لغات عربی به شدت گسترش یافت. از طرفی باز هم با تقلید از نوشته‌های دساتیری شیوۀ جدیدی از تاریخ‌نگاری ارائه شد. در این شیوه از تاریخ‌نگاری گزارش پیشینیان را حذف شده و روایاتی به هم پیوسته از گذشته و حال ایران باز نموده شد. سپس او اینطور ادامه می‌دهد که در این زمان و در مسیر این تاریخ نگاری جدید، به طور همزمان عرب ستیزی و فرنگ ستایی باب شد. آنچه به عنوان دلیل این ستیز و سازش بیان می‌شد این بود که اروپاییها که از نژاد آریایی هستند، فرهنگی را به همراه دارند که متعلق به جنبۀ ایرانی آریاییها بوده و دلیل پیشرفت و ترقی آنها نیز همین فرهنگ است. از دیگر سو نیز پس از حملۀ عربها به ایران موجبات عقب‌افتادگی ایران از قافلۀ تمدن پدید آمد.
در این زمان متجددان همزمان با مرزبندی جغرافیایی ایران به طراحی مفهوم جدیدی از وطن پرداختند. وطن در تعریف جدید خود دیگر معنای محل تولد، محل زندگی یا خانۀ کسی نبود بلکه این مفهوم نو منجر شد به اینکه ایران تبدیل شد به وطن و خانۀ تمام ایرانیان. در ابتدا مسئولیت این خانه با شاه بود و او نقش پدر تاج‌دار را در این خانواده ایفا می‌کرد. یعنی خانه‌ای منسجم که فرزندان باید از پدر اطاعت می‌کردند. اما پس از مرگ مظفرالدین شاه و مخالفت محمدعلی‌شاه با مجلس، این پدر تاج‌دار وطن کنار گذاشته شد و ایران پیکری مادرانه پیدا کرد. مادری کهنسال که تنش در اثر حوادث زمانه بسیار رنجور و بیمار شده و در آستانۀ مرگ بود. به دنبال نفود پی‌درپی اقوام یونانی و عرب و ترک و مغول «مادر وطن» گرفتار بیماریهای مزمن شده بود. البته این بیماریها با رسیدگی و پرستاری، قابل درمان تشخیص داده شد، اما مسئولیت درمان و پرستاری از «مام وطن» به گردن تک‌تک مردم و ابنای وطن بود. فرزندان باغیرتی که با تلاش خود باید این مادر بیمار را نجات می‌دادند.
توکلی در سخنرانی‌ای در دانشگاه واترلو و در مراسمی که به مناسبت صدمین سال انقلاب مشروطیت برگزار شده بود، در جواب به این سئوال که «از چه زمانی و چگونه ایران به منزلۀ وطن تلقی شده است؟» بازگشتی به سال 1817 میلادی (1196 هجری) دارد، یعنی به زمانی که بیماری وبا شیوع پیدا کرده بود. در آن زمان کشورهای همسایۀ ایران (روسیه و عثمانی) برای جلوگیری از ورود وبا به خاک کشورشان، از ورود اتباع ایرانی به کشورهای متبوعشان جلوگیری به عمل آوردند. به همین دلیل دولت ایران مجبور بود تا برای مسافران قرنطینه ایجاد کرده و برای کسانی که برای سفر مجاز بودند، اجازه‌نامه صادر کند. از طرفی باید دربارۀ وبا و عدم اجازۀ خروج از کشور، اطلاع‌رسانی بیشتری کند. به همین دلیل او اظهار می‌کند، از این زمان بود که در ذهن مردم مفهوم مرز شکل مشخص‌تری پیدا کرد. از این هنگام مردم به داخل مرزهای ایران به عنوان وطن و خانه نگاه کردند. در حقیقت شیوع بیماری در آن برهه از زمان، موجب شد تا گفتمان سیاسی، با اصطلاحات طبیبانه همراه شود، مثل مام وطن بیمار، وطن در حال موت و احتضار و ... . این تعبیرات از طرفی نشانگر وجود تصوری همگانی از وطن بود.  
توکلی اعتقاد دارد این مقدمات که منجر به پدید آمدن مفهوم جدیدی از وطن شده بود، به حدی گسترش یافت و همه‌فهم شد که نابسامان بودن وضعیت کشور و نیاز به حرکت برای اصلاح امور نیز به باور همگانی تبدیل شد. همچنین همین باور بود که در نهایت مشروطیت را ساخت و دولت را عمومی کرد.
در ادامۀ، او به تعداد بسیار زیاد سفرنامه‌های ایرانی و فرنگی در قرن 12 هجری اشاره می‌کند. در این زمان میزان آشنایی ایرانیها و فرنگیها به دلیل سفرهای دو طرف گسترش یافت. شناختی که دو طرف از یکدیگر کسب می‌کردند به خوبی در سفرنامه‌ها منعکس شده است. عکس‌العملهای طرفین کاملاً نشانگر تفاوتهای فرهنگی بسیار بین آنهاست. یکی از نکاتی که در این سفرنامه‌ها به خوبی نمود پیدا کرده است، مرکزیت یافتن نقش حرم‌سرا در شناخت فرنگیان از کشورهای شرقی مثل ایران در مقابل مرکزیت یافتن نقش زنانِ «بی‌پرده» در دریافتی است که ایرانیان از فرنگیها داشتند. که البته از همان ابتدا متجددین و متشرعین نگاه متفاوتی به زن فرنگی داشتند. گروه اول کشف حجاب را نقطۀ آغاز رسیدن به ترقی و کمال و آزادی می‌دانستند و گروه دوم، این بی‌ناموسی و بی‌عفتی را آغاز نسخ اسلام و بی‌بند و باری می‌انگاشتند. اما این دو گروه با وجود تفاوت دیدگاه در دو مسئله با هم اشتراک داشتند. اول اینکه نگاه آنها به زن فرنگی از یک نگاه نفسانی نشأت می‌گرفت. دوم اینکه این دعوا و مناقشه، بر سر زنِ فرنگی نبود، بلکه دربارۀ سیاستِ بدنِ زنِ خودی بود. هر دو گروه فوق بدنِ زنِ ایرانی را با پیکرۀ ایران مساوی گرفتند و هر دو آنها آیندۀ ایران را در گروی مسئلۀ حجاب یافتند.
در این بخش از کتاب، توکلی به خوبی نگاه مسافران آن دورۀ فرنگ را به زن فرنگی مورد بررسی قرار داده است. او با جستجو در کتابها و سفرنامه‌های آن دوره، به خوبی کشمکشی را که در میان جامعه به وجود آمده بود، ترسیم می‌کند. بروز و ظهور مفاهیمی همچون، رویارویی سنت و تجدد، اسلام و ایران، عصمت و تربیت و دریافتهای متعددی که حاصل از دیدار زن فرنگ بودند. گفتمانهای متفاوتی که دربارۀ زن فرنگی، بین تمام گروه‌های موافق و مخالف غرب پدید آمده و در نهایت، همین گفتمانها به پیدایش مقوله‌هایی مانند، آزادی زنان، آموزش، حجاب، حق رأی و... منجر شدند.
او اعتقاد دارد، تجدد به شکلی یک روند بازپردازی و بازسازی خویشتن است، ولی خویشتن خویش در ارتباط با اطرافیان است که ساخته می‌شود. آنچه او بر آن تأکید دارد، این است که در آن زمان و در آن بازاندیشی که در حال شکل‌گیری بود، از یک طرف ایرانیها در حال تغییر رابطۀ خود با کشورهای عربی بودند، چون آنها را مایۀ بدبختی خود و نابودی عظمت ایران باستان می‌دانستند. از طرف دیگر چون اروپاییها را از نژاد آریایی و دلیل پیشرفت آنها را حمل فرهنگ و سنت ایرانیِ آریاییها می‌دانستند، به شکلی می‌خواستند خود را به این برادران و خواهران اروپایی خود شبیه کنند. یعنی برای آنها دو «دیگری» وجود داشت؛ یک «دیگری» که «عرب» بود و مردم می‌خواستند خودشان را از او جدا و دور کنند، و یک «دیگرِ» اروپایی که در آستانۀ انقلاب مشروطیت، مردم می‌خواستند خودشان را به او نزدیک و شبیه کنند. این تشابه در مورد زن ایرانی و زن فرنگی نیز از همین گونه بود.
یکی دیگر از نکاتی که سفرنامه‌نویسان ایرانی در سفر فرنگ به آن اشاره بسیار داشتند، بازبینی آثار انقلاب فرانسه بود. که البته این بازبینی فقط در حد ظواهر بود. اما در هر حال به مرور پیامها و شناختهای آنها بر سر زبانهای مردم افتاد و رایج گشت، مفاهیمی مانند «جمهور»، «مشورت عام»، «وکلاء خلق» و ... . با ازدیاد این آگاهی نسبت به اروپا، شناخت از انقلاب کبیر فرانسه نیز بیشتر شد و از ظاهر کلام به‌سوی معنا و فحوای آن حرکت کرد. تا جایی که تحت تأثیر انقلاب فرانسه، در نوشته‌های بسیاری از نویسندگان پیش از مشروطه، از قانون و آزادی سخن به میان آمده است.
در انقلاب مشروطه نیز آرمانهای دو انقلاب به شدت با هم درآمیختند. شعارهای انقلاب فرانسه وارد ایران شدند، اما در اینجا مفاهیمی مثل آزادی و مساوات به شدت با هم پیوند خوردند. سپس با مفهوم بندگی و آزادی از بندگی مرتبط شدند و در انتها به آزادی زن رسیدند. در حقیقت می‌توان گفت که حتی انقلاب فرانسه و اثرات آن و شعارهای آن بومی و مورد استفاده قرار گرفت. مشروطه‌خواهان هرگاه با مشکلی روبرو می‌شدند با کمک از انقلاب فرانسه، آن را برای شرایط خود بازآفرینی می‌کردند. شباهت این دو انقلاب نکته به نکته و نقطه به نقطه نیست، اما در تشکیل قشون و قوای ملی، مبارزه با محمدعلی‌شاه، فتح تهران خلع شاه و تشکیل هیأت مدیرۀ موقتی، انقلاب فرانسه منشأ الهام بود. از طرفی شعار اصلی مشروطه‌خواهان «حریت، مساوات، اخوت» و همچنین قانون اساسی ایران، پس از مشروطه از دیگر نکاتی هستند که تحت تأثیر مستقیم آن انقلاب بودند.   

سخن پایانی
در حقیقت این کتاب به گفتۀ دکتر آشوری «تاریخ روشنفکری ایران در دوران سپسین»  است. دکتر توکلی در بررسی این تاریخ از منابع بسیار زیادی استفاده کرده است، مطالب درون آنها را به خوبی کاویده و برای رسیدن به هدف خود که همان بومی بودن تجدد است، نهایت تلاش خود را کرده است. اما برخی مطالب بسیار مجمل بیان شده و آنچه برای خوانندۀ غیر متخصص در زمینۀ تاریخ پیش می‌آید، احساس نیاز به توضیح بیشتر است. شاید این مسئله از آنجا نشأت می‌گیرد که این کتاب به صورت مجموعه‌ای از مقالات است که بعداً در کنار هم قرار گرفته‌اند. البته این نکته به این معنی نیست که اجزای این کتاب گسستگی محتوایی دارند، بلکه نو بودن نگاه نگارنده به مقولۀ مورد بحث خود موجب شده تا این موضوع نیازمند توضیح و تفسیر بیشتری باشد.
 در حقیقت جان کلام همان است که گفته شد، یعنی باور اینکه تجدد بر خلاف آنچه بسیاری بر آن اصرار دارند، چیزی نیست که صرفاً از اروپا وارد کشوری شود؛ بلکه تجدد کاملاً بومی است. مثلاً حتی مفاهیم انقلاب فرانسه که تأثیر بسیار در انقلاب مشروطه در ایران داشته است، توسط اندیشمندان ایرانی مثل سید جمال‌الدین بومی شد و سپس در معنا و مفهوم بومی آن به کار برده شد. او تجدد را یک روند تاریخی جهانی‌ می‌داند که به طور همزمان در سراسر جهان شروع می‌شود اما در هر نقطه‌ای از جهان به شکلی است و با آهنگی خاص خود به پیش می‌رود. چون هر کشوری با تعاریف و شرایط خود تجدد را بومی می‌کند.