چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

پاموک‌کشی در استانبول



      پاموک‌کشی در استانبول
نیلوفر ‌رحیمی

ترکيه پرچم سرخي دارد. مردم اين سرزمين سرخي را نشانه ملي‌گرايي‌شان مي‌دانند. آن‌ها فقط صفر يا صد را مي‌شناسند؛ يا عشق مي‌ورزند يا نفرت. در اين خاک زندگي کردن، جايي بين صفر و صد، براي بيشتر نويسنده‌ها و هنرمندها سخت است. امروز در ترکيه سردمدار نويسنده‌هاي گير افتاده در مطلق‌گرايي فرهنگ ترکيه اورهان پاموک است. پاموک را ما با عشقش به استانبول مي‌شناسيم. کتاب‌هاي او به 56 زبان دنيا ترجمه شده و به چهار گوشه دنيا رفته‌اند. اما مردم ترکيه چقدر کتاب‌هاي او را خوانده‌اند؟ آيا نويسنده استانبول که در ايران خوانندگان و طرفداراني دارد، در استانبول هم دوست داشته مي‌شود؟

 

اورهان پاموک در کتاب فروشي‌ها خاک نمي‌خورد

وارد کتابفروشي «رابينسون کروزوئه» که شدم، قصدم اين بود که نسخه اصل کتاب «استانبول، شهر و خاطره‌ها» را بخرم. کتابفروش به بغل‌دستي‌اش گفت: "اين کتاب‌ها را فقط توريست‌ها مي‌خرند انگار." پرسيدم چه جور کتاب‌هايي و گفت منظورش نوشته‌هاي اورهان پاموک است. گفتم يعني شما کتاب‌هايش را نخوانده‌ايد؟ که جواب داد حوصله اش نمي‌‌کشد و سرش از متن کتاب درد مي‌گيرد چون به نظر او زبان نوشتاري‌اش گنگ است. از آن مرد درباره پرفروش‌ترين کتاب‌هاي ماه اخير پرسيدم. موضوع سه کتاب اول ليست درباره امپراطوري عثماني و فرايند مدرنيته در ترکيه و اسلام بود. کتابفروشي رابينسون کروزوئه هر چند به اندازه کتابفروشي «دي اند آر» شعبه ندارد، اما ليست کتاب‌هاي پرفروشش خلاصه‌اي است از آنچه ترکيه و مردمش به دنبال برقرار کردن تعادل بينشان هستند. هنوز مهم‌ترين سوال دنياي ترکيه، شرقي يا غربي بودن است. رئيس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه استانبول، پروفسور ورال، از زماني حرف مي‌زد که پادشاه عثماني بعد از نماز روز جمعه‌اش به سربازانش دستور داد که فرايند «اروپايي شدن» کشور را شروع کنند. انگار که اروپايي شدن قراردادي روي کاغذ، تئوري و لازمه‌اي براي ادامه باشد.

کتاب‌هاي اورهان پاموک، برخلاف اين جنگ اروپايي يا آسيايي بودن، هميشه ريشه محکمي در استانبول و ترکيه دارند. چه‌بسا گاهي مکان داستان از شخصيت اصلي مهم‌تر مي‌شود. کتاب‌هاي او از نمادهاي ترک‌ها و ترکيه لبريز است. کتاب «موزه معصوميت» پاموک آنچنان با شهر استانبول گره خورده است که اگر تمام قصه در شهر ديگري رخ داده بود، داستان کششي نداشت. «در سرم حس عجيبي است» يکي ديگر از کتاب‌هاي او در سال‌هاي اخير است که در چند صد صفحه قصه عشق مردي را در استانبول روايت مي‌کند که اسم شغلش «بوزاجي» است؛ فروشنده نوعي نوشيدني مخصوص که با نشاسته درست مي‌شود و در زمان امپراطوري عثماني پرطرفدار بود؛ عشق و شغلي که جز در استانبول و ترکيه، جاي ديگري پيدا نمي‌شود. آخرين کتاب اورهان پاموک، «زني با موهاي قرمز» که هنوز در بازار نشر تازه است، شايد کمترين وام را از استانبول گرفته باشد با وجود اين، استقبال بيشتري از مردم ديده است. طبق آماري که از انتشارات ياپي کردي (ناشر اغلب کتاب‌هاي اورهان پاموک) درباره فروش کتاب‌ها گرفتم، «زندگي تازه» که در سال 1994 منتشر شده با فروش 580 هزار نسخه پرفروش‌ترين کتاب اورهان پاموک است. موزه معصوميت هم که از آخرين کتاب‌هاي نويسنده است، تا امروز 149 هزار نسخه فروخته است. به ترتيب کتاب‌هاي «نام من سرخ» 490 هزار نسخه، «برف» 360 هزار نسخه، «کتاب سياه» 307 نسخه و «آقاي جودت و پسران» که اولين کتاب پاموک است 165 هزار نسخه فروخته‌‌اند. اگر آمار فروش پاموک را با آمار فروش کتاب‌هاي اليف شفق، مثلا فروش 450 هزار نسخه‌اي کتاب «عشق» او که همزمان با کتاب موزه معصوميت پاموک به بازار آمد مقايسه کنيد، تفاوت رقم‌ها به چشم مي‌آيد. همچنان پرفروش‌ترين کتاب در بازار ترکيه «اين ترک‌هاي ديوانه» از ترگات اوزاکمان است که بيشتر از يک ميليون و 500 هزار نسخه فروخته است. آمار فروش کتاب‌هاي پاموک به ترکي و انگليسي تفاوت زيادي دارد. به طور مثال، فروش کتاب موزه معصوميت به انگليسي دو برابر فروشش به ترکي است، پاموک با فروش حدود 30 ميليون جلد از کتاب‌هايش در سال 2008 جزو ليست پردرآمدترين نويسنده‌ها شد با اين حال آمار فروشش در ترکيه به زبان ترکي به اندازه بقيه نويسنده‌ها يا نسخه‌هاي انگليسي‌اش نيست.

 

پس گرفتن ادبيات از پست‌مدرنيسم

جيحون دميرتاش، نويسنده ترک و از اولين منتقدين اورهان پاموک، کسي بود که ضد جايزه نوبل ادبيات اورهان پاموک امضا جمع مي‌کرد. جيحون دميرتاش در پاسخ به اين سوال که چرا نوبل ادبيات اورهان پاموک را قبول ندارد، پاسخ مي‌دهد: «جايزه نوبل ادبيات سال‌هاست که جنبه سياسي‌اش پررنگ‌تر از جنبه هنري‌اش است. به اورهان پاموک فقط به خاطر حمايتش از «مسئله ارمني»‌ها جايزه داده شد وگرنه من شنيده بودم که جايزه آن سال به پل استر يا فيليپ راس تعلق خواهد گرفت. هنوز نوبت اورهان پاموک نبود که نوبل بگيرد، اما اين نوبل را به قيمت پشت کردن به مردم به دست آورد.» مسئله ارمني‌ها در واقع نامي است که ترک‌ها به جاي استفاده از کلمه نسل‌کشي استفاده مي‌کنند. او درباره ادبيات پاموک به طور خلاصه مي‌گويد: «من مخالف ادبيات پاموکم، نه فقط پاموک بلکه سال‌هاست کتابي از من به نام «ادبياتم را به من بازگردانيد» چاپ شده و به دنبالش کمپيني به پا شد. در آن کتاب از اين ادبيات ماشيني که به اسم پست‌مدرن بازارگرداني مي‌کند شکايت کرده‌ام. روح ادبيات ترک در ادبيات پاموک گم شده است و کلمات الکتريسته لازم براي تاثير گذاشتن را ندارند.» دميرتاش در بيانيه‌‌اي که بعد از جايزه نوبل ادبيات اورهان پاموک منتشر کرده بود و برايش امضا جمع مي‌کرد، با بيان اين‌که اين نوبل جايزه مهمي براي ترکيه و ملتش به حساب نمي‌آيد، جايزه ادبيات نوبل را فقط يک جايزه براي دوام استعمارگري و امپرياليسم ناميده بود.

رافت بالي، منتقد ادبي و روزنامه‌نگار، اولين کسي است که نظر مثبتش را درباره پاموک با جزئيات شرح مي‌دهد. او مي‌گويد: «خيلي‌ها قوانين ادبيات در عرصه بين‌المللي را نمي‌دانند و وقتي به دليل اين ناداني نمي‌توانند کتاب‌هايشان را به عرصه بين‌المللي عرضه کنند، از بقيه که راه را بلدند، شکايت مي‌کنند. اورهان پاموک از نماينده‌هاي خوبي براي ترجمه کتاب‌هايش استفاده کرده است. او قبل از اين‌که جايزه نوبل ببرد، کرسي دانشگاه کلمبيا را به دست آورده و در کنار نويسنده‌هاي معروف دنيا جايي براي خودش باز کرده بود. اورهان پاموک در نيويورک‌تايمز بارها اختصاصي نوشته و حرف زده است و کسي که اين همه از سراسر دنيا توجه مي‌بيند، نمي‌تواند خيلي ماسک به چهره‌اش بزند. اگر نويسنده قوي‌اي نبود، تا امروز اين ماسک از چهره‌اش افتاده بود. اما او امتحانش را در جواني و سال‌ها قبل از نوبل پس داده بود. او راه و رسم فروش جهاني را بلد است و بخواهيم يا نخواهيم، شايسته نوبل ادبيات است.»

در کنار اين نظرها، سردترين برخورد را از متين آکپينار ديدم. آکپينار، کمدين ترک که فعاليت سياسي هم دارد، در جواب اين‌که نظرش درباره اورهان پاموک چيست، مي‌گويد: "اورهان پاموک ديگه کيه؟!" او ادامه مي‌دهد که از اورهان پاموک خسته است و کتاب‌هايش با اين‌که دوره جواني او را به تصوير مي‌کشد، ساختگي است.

ايلبر اورتايلي، مردي که با دانشش درباره تاريخ به شهرت رسيده است و کتاب‌هاي پرفروشي در اين زمينه دارد، نظرش درباره پاموک کوتاه و رک است. او اعتقاد دارد پاموک از فرهنگ مردم ترکيه آگاهي ندارد. او ادعا مي‌کند که پاموک نه ترکي مي‌داند و نه انگليسي. اورتايلي همچنين درستي نظر پاموک را درباره نسل‌کشي ارامنه رد مي‌کند.

اورهان پاموک يک سال قبل از گرفتن جايزه نوبل در روزنامه‌اي سوئدي گفت: «در خاک ترکيه خون صدها هزار ارمني و کرد ريخته شده و تنها کسي که جرات بيان کردن اين را دارد، منم.» او بعد از اظهارنظرش درباره نسل‌کشي ارمني‌ها در ترکيه به جرم توهين کردن به اصالت ترکي متهم شد، مورد تهاجم قرار گرفت و براي جايزه نوبلش هيچ تبريک رسمي‌اي از هيچ نهادي در ترکيه دريافت نکرد، هر چند اولين ترکي بود که در اين ابعاد به شهرت مي‌رسيد. نسل‌کشي ارامنه که بنا بر روايات در سال 1915 شروع شده است، شامل اعدام و راهپيمايي‌هاي طولاني و تحميلي بدون آب و غذا به ارمنيان ساکن خاک‌ عثماني بوده که طبق آمار طرف ارمني، بيشتر از يک ميليون کشته داشته است، هر چند ترکيه مدعي است که در آن سال‌ها گروه زيادي از ترک‌ها هم به خاطر آشفتگي سياسي کشته شده و صدمه ديده‌اند. در کل، طي عمر جمهوري ترکيه هيچ مقام رسمي دولتي نسل‌کشي ارامنه را قبول نکرده است و به همين خاطر اوضاع ميان اين دو کشور و مليت سال‌هاست که در تاريکي به سر مي‌برد. برنامه اين نسل‌کشي و اجراي يک حکومت بر پايه اکثريت و راندن اقليت‌ها را منسوب به گروهي به نام «ترک‌هاي جوان» مي‌دانند؛ گروهي از روشنفکران دوران عثماني که از خاک ترکيه به خاطر مخالفت با پادشاه دوران رانده شده بودند و در اروپا به چاپ روزنامه‌هاي مخالف حکومت مي‌پرداختند تا اين‌که در سال‌هاي آخر حکومت عثماني حزب سياسي خودشان را روي کار آوردند و سياست‌هايشان را پياده کردند. البته سياست‌هاي نه‌چندان موفقشان باعث فروپاشي حزبشان شد. آن‌ها قدرت را از دست دادند و جمهوري ترکيه روي کار آمد. علي‌رغم تمام اين نظرهاي مخالف يا موافق، کتاب‌هاي اورهان پاموک از طبقه‌اي از مردم ترکيه حمايت مي‌بيند و اين حمايت و فروش کتاب‌هايش نقش مردم را از منتقدها پررنگ‌تر مي‌کند.

 

دوست داشتن يا نداشتن، پاموک يا حکمت

براي اين‌که نظر مردم ترکيه را بهتر بدانيم، با «انجمن ادبي استانبول» صحبت کردم. نور، از اعضاي اين انجمن، معتقد است که «اورهان پاموک زبان ترکي‌اش ضعيف است». از اين‌که چرا يک برنده نوبل ادبيات را به ضعف نوشتاري متهم مي‌کند، پرسيدم و او گفت: «مترجم انگليسي کار خودش را خوب انجام داده اما ترکي پاموک ضعيف است. نوشته‌هاي او غلط‌هاي گرامري دارد و روان نيست. به نظر او ادبيات اورهان پاموک براي مردم ترکيه سنگين است؛ از جمله‌هاي طولاني خسته مي‌شوند و اين همه پيچيدگي در توصيف را دوست ندارند.» او اضافه مي‌کند: «از آن‌جا که از زبان فارسي شناخت دارم، فکر مي‌کنم شايد اين پيچيدگي با ذائقه مردم شما جور درآمده باشد اما براي ما ادبيات ترک محسوب نمي‌شود. البته در جايگاهي نيستم که از پاموک تنفر داشته باشم، اما مي‌دانم او براي مردم کشورم نويسنده‌اي است که در ميان راه مانده و معلوم نيست که اهل کدام طرف است.» يکي ديگر از اعضاي اين انجمن تعدادي از غلط‌هايي را که در کتاب اورهان پاموک پيدا کرده است به من نشان مي‌دهد. غلط‌ها آن‌قدر مهم نبودند و بيشتر سليقه‌اي و نشانه وسواس به نظر مي‌آمدند اما اعضاي انجمن گفتند که از پاموک چنين غلط‌هايي را انتظار نداشتند. ملک اضافه مي‌کند: «شايد به نظر ما پاموک نويسنده موفقي نباشد اما فروش خوبي دارد و اين يعني بخشي از مردم او را جزئي از خود به شمار مي‌آورند. اورهان پاموک بلد است کتاب‌هايش را چه جوري بفروشد. کتاب‌هاي جديدش بيلبوردهاي مترو را تسخير مي‌کنند و از حمايت مالي خوبي برخوردار است. هر چند، تا جايي که در مورد آدم‌هاي دور و اطرافم مي‌دانم، کسي عقيده او را در مورد مسئله ارمني‌ها و نسل‌کشي آن‌ها قبول ندارد.» نور هم مي‌گويد که نويسنده‌هايي مثل ياشار کمال يا اوئوز عطاي در قد و قامت جهاني شدن هستند، اما با وجود بخت و استعدادي که داشتند، هنوز به اندازه اورهان پاموک ترجمه نشده‌اند. ملک با اشاره‌اي به ناظم حکمت مي‌گويد: «به نظر من و باقي اعضا، ناظم حکمت يک نمونه تمام و کمال از کسي است که بتواند نماينده ترکيه و فرهنگ ترکي باشد.»

ناظم حکمت را بيشتر مردم عادي به سبب شعر‌هاي محبوبش مي‌شناسند. آن‌ها از عشقشان به ناظم حکمت و اين‌که معناي عشق و زندگي را با او ياد گرفته‌اند، مي‌گويند: «ناظم حکمت حقش بود که بيشتر از اين حرف‌ها در دنيا خوانده شود.» البته زندگي ناظم حکمت در ترکيه آن‌قدرها هم با اورهان پاموک متفاوت نبوده است. حکمت سال‌هاي زندگي‌اش در ترکيه را در انزوا و زندان سپري کرد و بعدها هم تبعيد شد. او را در سال‌هايي که مي‌نوشت و شعر مي‌سرود به عنوان يک خائن به وطن مي‌شناختند اما حالا او بخشي از غرور مردم ترکيه و تعصبشان است.

مردم ترکيه هيچ وقت ضدقهرمان‌ها را دوست نداشته‌اند و اورهان پاموک اين روزها با کتاب‌هايش نقش بدمن را به عهده دارد اما مسيرش را به سلامت طي مي‌کند و به مقصدش مي‌رسد. البته گروه‌هايي هم هستند که از اورهان پاموک حمايت مي‌کنند؛ با راه‌اندازي کمپين «ملت از ستاره‌ها حمايت مي‌کند» و راهپيمايي. باريش ييلديريم، منتقد ادبي و روزنامه‌نگار، با افراطي خواندن هر دو گروه مخالف و موافق معتقد است يک روز سرانجام ترک‌ها اورهان پاموک را دوست خواهند داشت. باريش يليديريم مي‌گويد: «دوست داشتن اورهان پاموک مثل قبول کردن خودمان است؛ مثل دوست داشتن خودِ واقعي‌مان. وقتي خودمان را بشناسيم، دست آخر پاموک را دوست خواهيم داشت.»

 

این مطلب در چارچوب همکاری رسمی انسان شناسی و فرهنگ و مجله «کرگدن» منتشر می شود

صفحه مجله «گرگدن» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/cooperation/958