جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

سنت بحث نقادانه (2)



      سنت بحث نقادانه (2)
علیرضا محمدی

     اما در هر صورت عقلانيّت و رفتار عقلاني به اعتبار همه‌ي مواردي که در بالا شمرده شد متکّي به معرفت است. به عبارت ديگر هر فعاليّت علمي و نظري از هر نوعي را مي‌توان نوعي "حل مسأله"[1] دانست که متکّي به معرفت است. معرفت آدمي از خويشتن و محيط پيرامون خويش همواره زواياي تازه‌اي پيدا مي‌کند که از رهگذر تقارب آراء مختلف و نقد آنها بدست مي‌آيد. پس معرفت وجهي عمومي و نقّادانه دارد. خصوصيتي که عقل‌گرايان نقّاد[2] براي عقلانيّت در نظر مي‌گيرند. اگر دستيابي به معرفت عيني و عمومي از رهگذر نقّادي بهتر امکان‌پذير مي‌شود و اگر عقلانيّت بدون معرفت امکان‌پذير نيست، در آن صورت، نقّادي شرط لازم ديگري براي عقلانيّت به شمار مي‌آيد. بنابراين به صورت موجز و خلاصه عقلانيّت از ديدگاه عقل‌گرايي نقّاد که رويکرد مختار اين رساله است عبارت است از :

     آمادگي شخص براي تصحيح باورهاي خود. اين نوع عقلانيّت در پيشرفته‌ترين صورت فکري خود عبارت است از آمادگي براي بحث درباره‌ي باورهاي خود به نحو نقّادانه و تصحيح آنها در پرتو بحث نقّادانه با ديگران. جهت بررسي عميق‌تر عقلانيّت نقاد بررسي پيشينه و سنّت بحث نقّادانه امري ضروري است که در ادامه به آن پرداخته مي‌شود.

 

2) سنّت بحث نقّادانه:

     در بسياري از فرهنگ‌ها، مذاهب و مکاتب فکري آموزه‌هايي اصلي و اساسي وجود دارد که اين آموزه‌ها توسط مدارس ‌و آموزشگاه‌ها تبليغ و ترويج مي‌شده است. به جز معدودي از مدارس و مکاتب، بسياري از مدارس آموزه‌هايي مشخص را ترويج مي‌کرده‌اند و سعي مي‌کردند آنها را حفظ کنند و به صورت خالص به نسل‌هاي بعد از خود منتقل کنند. اين وظيفه بر عهده‌ي مدرسه و مکتب بوده است. مدارس اينچنيني ايده‌هاي جديد را نمي‌پذيرفتند و آن‌ها را به منزله‌ي بدعت در انديشه‌هاي بنيانگذار خود مي‌ديدند. البّته استثناهايي در اين موارد وجود دارد که بعدتر اشاره خواهد شد. در اين مدارس حتّي اگر کسي دست به ابداع جديدي مي‌زد و يا مي‌زند، (چون همچنان تعداد زيادي از اين مکاتب و مدارس در دنيا داير است) سعي مي‌کند آن را نظري در چارچوب نظريّات اصيل مؤسس جلوه دهد و ساير نظريّات معارض با نظر خود را جريان منحرف از خط اصيل مؤسس نشان دهد و معرفي کند. بديهي است در چنين مدارسي هيچ بحث انتقادي صورت نخواهد گرفت. به دليل آنکه بحث مورد نظر را مي‌خواهيم با منشأ پيدايش تفکّر انتقادي يعني يونان پيوند بزنيم، با مثال‌هايي مطلب را توضيح مي‌دهيم. از بين مدارس و مکاتب يوناني که داراي ويژگي‌هاي جزمي و فاقد انعطاف و انتقاد نسبت به آموزه‌هاي اصلي و بنيانگذارانش هستند مي‌توان به مدرسه ايتاليايي بنا شده توسط فيثاغورث[3] اشاره کرد. "مکتب ياد شده در آموزه‌هاي خود امور رمزآلود و غير قابل ارزيابي به لحاظ استدلالي و تجربي را وضع مي‌کردند و اين امور رمزآلود را بدون چون و چرا مي‌دانستند."[4]

     اين مدرسه و هواداران آن از تعصّب آنچناني نسبت به آموزه‌هاي خود برخوردارند و کوچکترين تغييري را در آموزه‌هاي آن تحمّل نمي‌کردند. داستان معروف يکي از هواداران فيثاغورثي (هپاسوس متاپونتوم[5]) خواندني است که در تلاش براي يافتن اندازه وتر مثلث قائم‌الزاويه بود و در اين تلاش به عدد گنگ رسيد و از سوي آن جمعيّت به دليل بدعت‌گذاري طرد شد و حتّي گفته‌اند که او را در دريا غرق کردند.[6]

     و اما در اين ميان، مکاتبي هم بوده‌اند که رويکردي کاملاً متفاوت با نمونه‌ي ياد شده در بالا داشته‌اند که از ميان آنها مي‌توان به مکتب ايوني[7] و يا مکتب الئايي[8] اشاره کرد. در اين مکتب، آزادي فکري و خلاقيّت و نقد به وضوح به چشم مي‌خورد. نظريّه‌ها و فرضيّات بسيار متهوّرانه و جذاّبي را مي‌بينيم که برخي از آنها متضمّن پيش‌بيني‌هاي بسيار دور از ذهن است. اغلب آن نظريّه‌ها با مشاهده کاري ندارند و با تکيه بر حدس‌ها و فرض‌ها به پيش مي‌روند. مشاهده‌، اصل بسيار مهم و مورد اتفّاق بسياري از دانشمندان و فلاسفه در قرون جديد است که سرآغاز و شروع روند علمي را با مشاهده مي‌دانند. البته اين دعوي بعدها با مخالفت و استدلال‌هاي تعدادي از فلاسفه و انديشمندان از جمله پوپر قرار گرفت که توضيح داده خواهد شد. از ميان نظرّيات اين انديشوران ايوني مي‌توان به الف) نظريّه‌ي تالس درباره‌ي ايجاد زمين‌لرزه‌ها و ب) نظريه‌ي آناکسيمندروس، شاگرد بزرگ تالس را بيان کرد که مبتني بر مشاهده نبود و بلکه بر اساس حدس، فرض و عقل و استدلال بود.

 

ويژگي‌هاي عقل‌گرايي نقّادانه[9]:

     عقل‌گرايي نقّادانه با مشخصّه‌هاي ذيل از ديگر مکاتب معرفت‌شناسانه ممتاز مي‌شود:

     1) رئاليسم[10] يکي از پيش‌فرض‌هاي اصلي عقلانيّت نقّاد به شمار مي‌آيد. وجود واقعيّتي مستقّل از ذهن و زبان و قراردادهاي آدميان فرض محوري رئاليسم است. از ديد رئاليست‌ها هدفِ علم شناختِ واقعيّت است.

     2) عقل‌گرايان نقّاد با انواع مختلّف موّجه‌گرايان که معرفت را به صورت‌هاي مختلف و از جمله "باور صادق موّجه"[11] ، "باور موّجه تحقيق‌پذير"، "باور موّجه قابل اعتماد" و ... تعريف مي‌کنند، مخالفند. از نظر عقل‌گرايان نقّاد، موّجه‌سازي ناممکن است و به تسلسل منجر مي‌شود؛ زيرا هر آنچه به عنوان وجه موجّه کننده‌ي يک مدّعا پيشنهاد مي‌شود خود نياز به موّجه شدن دارد. تکيه به بنياد قطعي و يقيني سخت بي‌بنياد است، ضمن آنکه توجيه و وقطعيّتي درباره‌ي هيچ موضوعي وجود ندارد.

     3) تجربه‌گرايي[12] و عقل‌گرايي[13] منابع متفاوتي را به عنوان وسيله‌ي دستيابي به معرفت و موّجه کردن آن معرّفي مي‌کنند. تجربه‌گرايان اين منبع معرفتي را «ادراک حسي» مي‌دانند در حاليکه عقل‌گرايان انديشه‌هاي روشن[14] و متمايز[15] را منبع اصلي شناخت و دانش مي‌دانند. پوپر بيان مي‌کند که "نه خرد و نه مشاهده به تنهايي منبع شناخت نيستند و در اين راه هر دو مکتب دچار اشتباه و سردرگمي هستند."[16]

     شهود عقلاني، خلاقيّت و همچنين مشاهده به عنوان جزيي از منابع اصلي تئوري‌هاي ما اموري حتمي و لازم هستند ولي در هر حال بايد اين را نيز در نظر گرفت که اکثر تئوري‌هاي ما کاذب هستند. مهم‌ترين عملکرد مشاهده و استدلال و حتّي شهود و تخيّل آن است که به ما در آزمودن نقاّدانه حدس‌هاي متهّورانه کمک مي‌رسانند.

 

 

[1]- Problem Solving

[2]- Critical Rationalist

[3]- Pythagoras

[4]- Poper, Karl (1991), Conjectures & Refstations, Routledge, P. 141.

[5]- Hippasus of Metapontum

[6]- Conjectures & Refutations, Routledge, P. 87.

[7]- Ionian School

[8]- Elea School

[9]- Critical Rationalism

[10]- Realism

[11]- Justified True belief

[12]- Empiricism

[13]- Rationalism

[14]- Clear

[15]- Distinct

[16]- Poper, Karl (1991), Conjectures and Refutations, Routledge, P.4.