یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
گزارش گالری عکس دختران افغان(2)

(تصویر: یکی از دختران نوجوان افغان)
سخنرانی اسماعیل عسگرپور طوسی
باسلام خدمت حضار گرامی. خیلی خوشحالم که امروز خدمت شما هستم با یک کار واقعاَ خلاقانه. دوست عزیزم گفتند و من توضیح کاملتر میدهم که چرا کانون وارد این فعالیت شد. کانون مهندسین فارغ التحصیل دانشکده فنی دانشگاه تهران وظیفة خودش میداند که تمام فارغالتحصیلان فنی را در همة فعالیتها ترغیب و تشویق کند و زمینهساز این گونه فعالیتها باشد. خوب همانطور که دوستان فارغالتحصیل میدانند ما سعی میکنیم گردهمای چهارشنبة آخر هرماه را به موضوعی اختصاص بدهیم, عمدتاً سعی میکنیم غیر مهندسی باشد، بیشتر در زمینه هنر، علوم اجتماعی و علوم سیاسی. از-جمله سالی یکی دوبار به تئاتر میرویم، یک شب کل تئاتر شهر را برای اعضای کانون و خانواده و دوستانشان رزرو میکنیم. سینما هم همینطور. همینطور موسیقی. چندتا کنسرت هم داشتیم، از جمله آخر دی امسال که کنسرتی در دانشکدة ادبیات دانشگاه تهران، در سالن فردوسی، به نفع مؤسسه خیریه محک برگزار میشود. این فعالیتها را وظیفه خود میدانیم, و وظیفة کانون میدانیم اعضای خود را با این فعالیتها آشنا کند.
اما در مورد این پروژة خاص خوشبختانه تعدادی از اعضای فعال و جوان کانون علاقهمند به رشتة عکاسی بودند و کار عکاسی را شروع کردند و ما تشویقشان کردیم که جمعشان در داخل کانون شکل بگیرد که خوشبختانه شکل گرفت. دوستان, معمول هر هفته جلسات هماندیشی داشتند در زمینه فعالیت اجتماعی خودشان. من آنجا گفتم که این کمیته را تبدیل کنیم به یک بحث توسعة پایدار. چون ما مهندسان به دلیل وظیفهای که به عهدهمان گذاشته شده باید کار توسعه انجام دهیم، سدسازی، راهسازی و لولهکشی آب. همة پروژههای عمرانی که در کل کشور میبینید عمدتاً محصول کار مهندسی است چه در زمینه طراحی چه در زمینه اجرا. و الان با بحثی که اخیراً مطرح شده, »بحث توسعه پایدار», گاه کارهای ما ضد توسعه تلقی میشود. انگار توسعة ناپایدار در اجتماع انجام میدهیم. بر اثر فعالیتهای اجرایی ما در هر منطقه هم محیط زیست، هم حیات وحش، هم شهر و روستا تحت تآثیر این فعالیتها به نظر من صدمه میبینید و ما باید این را به شکلی جبران کنیم. نمیشود سد را نساخت به دلیل نیازی که به برق و آب داریم و نمیشود کاری کردکه صدمات اجتماعی شدیدی پیش بیاید. اگر این را از نظر توسعه پایدار نگاه کنیم باید فعالیتهای جبرانی انجام دهیم. مثلاً اگر زمینهای روستایی زیر دریاچة سد قرار میگیرد باید روستایی دیگر جایگزین آن کنیم. گاهی غرامت زمین پرداخت میشود. به نظر من این اصلاً کافی نیست، چون روستایی, این غرامت را میگیرد و از روستا کنده میشود و خدای نکرده تبدیل میشود به حاشیهنشین در شهرهای اطراف و شغلهای حاشیهای پیش میآید که پیامدهای بزهکارانة بسیار دارد. پس اگر از این زاویه نگاه کنیم ما مهندسان وظیفه داریم مطالعات اجتماعی خود را توسعه دهیم و به مسائل توسعة پایدار توجه جدی کنیم.
از این که بگذریم کاری که دوستان شروع کردند همزمان با چند فعالیت دیگر بود. با کمک بچههایی که در خدمتشان هستیم و من واقعاً خسته نباشید میگویم به آنها. واقعیت این است که فعالیتهای موازی را شروع کردیم که چندتایی از آنها به دلیل همکاری نکردن مسئولان ارگانها، که اجازه بدهید اسمشان را نیاورم، به نتیجة مطلوب ما نرسید. اما خوشبختانه این یکی به نتیجه رسید. به نظر من آن چیزی که خیلی خیلی زیباست در این حرکت این است که این حرکت خلاقانه است. به نظر من در بحث اصلی انسانیت، مهمترین عنصر خلاقیت است و خلاقیت از طریق هنر توسعه پیدا میکند. به خصوص در میان نوجوانان. برای اینکه هنر را ریشهای و پایدار کنیم، باید عنصر خلاقانه ایجاد کنیم و خلاقیت را در سطح اجتماع توسعه بدهیم. از طرف دیگر هم, چون این فعالیت برای کودکان مهاجر انجام شده, در واقع خصلت خوب دیگر ایرانیان را نشان میدهد که مهماندوستی است. فرقی نمیکند اینها نوجوانان و جوانان خود ما هستند چه ایرانی باشند چه افغان. مثل بچههای خود ما دارند در این کشور زندگی میکنند و ما باید همانقدر توجه کنیم که به جوانان و نوجوانان خودمان توجه میکنیم. استادانی که اینجا هستند بهتر از من، مسائل اجتماعی را میدانند و برای شما پیامدهای اجتماعی این فعالیتها را بازگو میکنند. من در این مورد صحبت میکنم که چرا کانون اسپانسر چنین حرکتی شد و چه قصدی دارد تا در آینده انشاءاله با ابعاد بسیار بسیار وسیعتر این فعالیت را همانطور که برنامهریزی کردهایم، ادامه دهیم. این ارتباطات را گسترش بدهیم و دستاوردهایمان را به شما دوستان عرضه کنیم. باشد که این فعالیتها کمک کند ما مهندسان از زاویة دیگری هم به مسائل توسعة کشورمان فکر کنیم و بسیار متشکرم از دوستان عزیز و همة کسانی که مهمان ما هستند و اعضای محترم کانون که تشریف آوردند و خیلی خوشحالم که امشب در خدمتتان هستیم.□
حسام خسروی
باسپاس از آقای مهندس, من اجازه میخواهم خیلی خلاصه عرض کنم پروژهای که از آن صحبت میشود چه بوده است. چون اینجا صرفاً مجموعهای عکس روی دیوار دیده میشود که پیشینه و پشت صحنة آنها بسیار مهم است. ما در واقع به مشق عکاسی در قالب “آفرینش مفاهیم بنیادی سواد اجتماعی”, در حکم راهبردی اجتماعی نگاه کردهایم. به این معنا که بچهها با عکاسی و از طریق آموزش و اتفاقاتی که در کلاس آموزش عکاسی و در حین عکاسی و دیدن عکسها رخ میداد به یافتههای دیگری به جز عکسها دست پیدا کردهاند. من چشماندازها و هدفهایمان را به طور خلاصه عرض میکنم. ما شرح پروژه را هم در جزوهای آوردهایم که در دسترس شماست و هم در سایت که در قسمتهای بعد عرایضم در مورد آن توضیح میدهم و امیدوارم آنچه در توضیحات من مبهم میماند, ایجاد سؤال کند برای دوستان تا در بخش گفتگوی آزاد در موردش سؤال کنند. هدف ما این بود که بچهها از طریق عکاسی شخصیت/هویتشان را بازیابی کنند. بچههای مهاجری که به دلیلی شرایط خاصشان به حاشیه رانده شدهاند. بچههای که اعتماد به نفسشان شاید آنطور که باید رشد نکرده و ما امیدوار بودیم با عکاسی و از طریق این پروژه, این کمبود را تا حدودی جبران کنیم. از طرفی عکاسی برای آدمی که دوربین دستش است و میخواهد عکسی بگیرد این سؤال را مطرح میکند که عکسی را که گرفته میخواهد چه کند. میخواهد در موردش صحبت کند یا چیزی بنویسد و به اینجا که برسد, در نمایشگاهی عرضهاش کند تا امکان تجربههای دیگری برایش فراهم شود. از طرفی وقتی بچهها دوربین دستشان میگیرند و میخواهند عکس بگیرند، من میگویم بچهها اما درواقع هر عکاسی که نگاه میکند به جامعهاش، به خانوادهاش و محیطی که سوژة عکاسی است، با همین نگاه کردن یک پله جلوتر میرود و این مکان را مییابد که در مرحله بعد از مرحله نظارت به مرحلة کنشگری برسد و فکر بکند یا حرفی بزند یا کاری بکند برای تغییر. یعنی همان بحث قدیم استفاده از هنر برای بهبود وضعیت بشر, که من وارد جزئیات آن نخواهم شد و البته همانطور که مشاهده میکنید دادن امکان استقلال مالی نسبی به بچهها از طریق عکاسی هم از هدفهای بلندمدت ماست و اگر فرصت بشود توضیح میدهم که چطور به این مسئله فکر کردیم.
مورد دیگری را هم باید بگویم که گفته نشده. به طور معمول از این منظر نگاه میشود که یک عده آموزگار وجود دارند و یک عده دانشآموز یا فرض کنید هنرجو, و یک چیزی را گروه اول به گروه دوم عرضه میکند. منتها ما در جریان پروژه حس کردیم چقدر عکس این جریان پررنگتر است. یعنی چقدر ما، اعضای کانون و همة کسانی که در اجرای پروژه ما را کمک کردند, بیشتر از بچهها آموختهایم, که این مطلب احتمالاً برای استادان پیشکسوت کانون که علاقة خاصی به کوچکترهای خودشان دارند, و به اتفاقهایی که در کانون میافتد، بسیار رضایت بخش خواهد بود.
و اما مراحل اجرای کار ما. برنامة کلی پروژهمان را در سال 1386 در کانون مطرح کردیم برنامه مدون در قالب پروژهای با هدفها، زمان و هزینة مشخص. بعد از موافقت با پروژه، ما دنبال انجمنی گشتیم که با ما در این کار همکاری کند. انجمن حمایت از حقوق کودکان موافقت کرد و خانة کودک شوش را در اختیار ما گذاشتند، که هم به محیط زندگی بچهها نزدیک است و هم کلاسهای متعددی برای بچهها دارد و به همین دلیل به ما امکان میداد که بچهها را از میان عدة زیادی انتخاب کنیم. دورة اول کلاس را بعد از مصاحبه انفرادی با بچهها, در مردادماه 1386, شروع کردیم. از نظر ما مهمترین قدم انتخاب بچهها بود. از آقای بهمن جلالی و خانم رعنا جوادی دعوت کردیم به ما در این مرحله کمک کنند. همین جا بگویم که نمایشگاه ما شده است: عکسهای دختران مهاجر افغان. اما هدف اولیة ما در پروژه این نبود. در ابتدا ما هم دختر انتخاب کرده بودیم و هم پسر، هم ایرانی و هم افغان. شرایط پسرها و بچههای ایرانی باعث شد به تدریج از پروژه جدا شوند. کار کردن پسرها و به مدرسه رفتن بچههای ایرانی جزو این شرایط بود که وارد جزئیاتش نمیشوم. در کلاسها تاکید ما همیشه بر عکاسی مستند اجتماعی بود. اما بچهها را از تجربه کردن حیطههای دیگر عکاسی منع نکردیم، فقط تاکیدمان بر عکاسی مستند بود. بچهها در جریان کلاس مجموعه عکسهایی دیدهاند از عکاسهای مشهور ایرانی و خارجی و همینطور مجموعه عکسهای کودکانی که مشابه خودشان کار کرده بودند و در موردشان صحبت کردند.
بچهها آموزشهای اولیه را دیدند، مثل آشنایی با اتاق تاریک و طرز کار با دوربینهای ساده. سپس عکاسی در دو حوزة “عکاس پرسهزن” و “عکاس هدفمند” آغاز شد که خود ما تعریف کرده بودیم. مختصر بگویم عکاس پرسهزن, عکاسی است که در محیطی که در آن قرار دارد جستجو میکند, و با مواجهة خود با جهان, از هرچیزی که به نظرش عکس گرفتنی بیاید, تصویری ثبت میکند. از شادی و غمهایش, از ترسها, برخوردها و احساسات خود. عکاسی هدفمند بعد از این مرحله اتفاق افتاد, و بچهها موضوعی برای عکسهایشان انتخاب کردند, به این موضوع نگاه کردند، فکر کردند و برای آن نوشتند. نوشتن در مورد عکس هم در کلاس مطرح شد و در کنار همة اینها بچهها را به شرکت در فعالیت جمعی کلاس ترغیب کردیم. به نوشتن، مذاکره با هم، که به نظر خودمان بسیار تاثیر گذار بود.
بچهها عکاسی میکردند و اعضای گروه عکسشان را میدیدند. کار با دوربینهای آنالوگ ساده و فیلم رنگی بود. یک هفته در میان یا هر هفته فیلمی به بچهها میدادیم. عکس میگرفتند و هفتة بعد چاپ شدة عکسهایشان را میدیدند. عکسهایی را انتخاب میکردند که بزرگ چاپ شود و در موردش مینوشتند. در دورة دوم به بچهها دوربینهای حرفهای دادیم و آموزش دیدند که چطور با آنها کار کنند و کارگاههای عکسنوشته به صورت فکرشده و مدونتر ادامه یافت. با تجهیزات آتلیهای هم آشنا شدند. روند ظهور فیلم و چاپ عکس را دیدند و خودشان این اتفاق را در لابراتوار تجربه کردند.
نمایشگاه عکاسی که ما امروز در مراسم خاتمهاش هستیم هدف کوتاهمدت پروژة ما بود. هدفی که بلافاصله پس از خاتمه کلاسها به نظرمان رسید. هدف بعدی چاپ عکسها و نوشتهای بچههاست در کتابی که تقریباً آماده چاپ شده است. دورة آتی پروژهمان هم هست که ادامهاش خواهیم داد با گروههای جدیدی از بچهها, و بچههایی هم که بودهاند فعالیتشان را ادامه میدهند و پروژه قطع نمیشود. اهداف دیگری هم داریم مثلاً فکر کردهایم بچههای برگزیده تجلیل شوند و کمک هزینة تحصیلی و حرفهای دراختیارشان قرار بگیرد. یا اینکه به بچههایی که عکاسی یاد گرفتهاند کمک کنیم که از این کار به عنوان ممرر درآمد استفاده کنند. در مراحل کار ما استادان بزرگی ما را راهنمایی کردند و اینکه ما فقط اسمی از آنان بیاوریم کم لطفی است، فقط بگویم که از کمکهایشان صمیمانه سپاسگزاریم. آقای بهمن جلالی, آقای یحیی دهقانپور, آقای مهران مهاجر و آقای مهرداد نجم آبادی و خانم رعنا جوادی در پیشبرد و تدوین برنامههای کلاس با ما همکاری کردند. در مراحل آمادهسازی کتاب، آقای دکتر پرویز پیران و آقای دکتر فریبرز رئیسدانا و آقای دکتر ناصر فکوهی مقالاتی نوشتند و آقای دکتر کامیار عبدی ترجمة مقالات را به عهده داشتند. و آقای کامبیز نوروزی در موارد حقوقی و خانم شهرناز اعتمادی هم در ویراستاری کار کمکمان کردند. آقای فرهاد فزونی هم طراحی پوستر و کارت نمایشگاه را به عهده داشتند. سرکار خانم آناهیتا قبائیان هم که امکان نمایشگاهی که پیش رو داشتید را فراهم آوردند. و این تلاش جمعی است که برای فعالیتهای آینده, امید و انرژی آفریده است.
خوب من اجازه میخواهم بچهها را به شما معرفی کنم. خیلی از شما بچهها را دیدهاید، اما ما فکر کردیم بهتر است آنها معرفی بشوند و اگر دوست دارند با جمع صحبتی کنند. از بچههای که در نمایشگاه حضور دارند دوتایشان غایباند. یکیشان اجرای تئاتر داشته و نیامده، فریماه هم به دلیل مشکلاتی که داشته نیامده است. من اسم بچهها را میخوانم و میخواهم بلند شوند و اگر میخواهند چیزی بگویند و اگر دوست داشتند بیایند اینجا و حرف بزنند.
به ترتیب حروف الفبا, اولین نفر نادیا پروانی است, متولد 1368 در شهر پروان. که حضور ندارد.
بعدی آنیتا صدیقی است.
سلام . آنیتا صدیقی هستم 15 ساله و متولد کابل. قبل از هر چیز خوشآمد میگویم به دوستانی که حضور دارند و از همة دوستانی که توی این راه، توی این پروژه ما را کمک کردهاند تشکر میکنم، خیلی تشکر میکنم. من توی دورهای که موفق شدم کنار دوستانم باشم خیلی چیزها یاد گرفتم, یاد گرفتم با یک دوربین میشود توی اجتماع خودت آدمهایی را با خودت همراه کنی که تو را نمیشناسند یا نمیخواهند با تو ارتباط داشته باشند. من با دوربینم توانستم وارد زندگی آدمهایی بشوم که از من دوری میکردند و خیلی خوشحالم که توانستم توی این پروژه کنار دوستانم باشم.
ریتا صدیقی خواهر آنیتا است.
سلام. من ریتا صدیقی هستم. متولد 1372 و دو سال است عکاسی میکنم و از دوستانی که ما را همراهی کردند تشکر میکنم.
شمایل صدیقی خواهر آنیتا و ریتا که همزمان با افتتاح نمایشگاه وضعحمل کردند و برای این با تأخیر به برنامة امروز رسیدند.
سلام. من شمایل صدیقی هستم. به خاطر مشکلی که داشتم نتوانستم زودتر در این مراسم حضور پیدا کنم. خیلی خوشحالم که توانستم دوربینم را وارد زندگی شخصی خود بکنم و سپاسگزارم که همسرم با این موضوع مشکلی نداشت. تشکر میکنم از تمام کسانی که ما را در این راه همراهی کردند.
آرزو عباسی متولد ١٣٧٢ در شهر مشهد. سرما خورده و نمیتواند صحبت کند.
پروین عباسی خواهر آرزو است.
بیا پرواز کنیم / بیا پرواز کنیم به سوی وطن / مردمش منتظر ما هستند / بیا پرواز کنیم به سوی وطن / دیگر مردمش نخواهند گفت: “آی غریبه از کجا هستی؟” / بیا پرواز کنیم به سوی وطن / همین امشب / با بال شکسته هم میشود به وطن رسید.
پروین عباسی هستم متولد 1368. بچة هرات.
خوشحالم که توی این کار موفق شدم. خیلی خوشحالم که توی این جمع هستم. همین و تشکر.
فریماه غفوری که حضور ندارد. متولد ١٣٦٦ است در شهر کابل.
پروانه نظری کوچکترین عضو ما.
با عرض سلام خدمت همه. تشکر میکنم که تشریف آوردید. پروانه نظری هستم, متولد ٧٧ در تهران. دو سال عکاسی کردهام. موضوع کارم محیط اطراف خودم بود. و از تمام کسانی که در برگزاری نمایشگاه کمکمان کردند, تشکر میکنم.
مژگان یعقوبی.
سلام. مژگان یعقوبی. ١٥ سالهام. از همه تشکر میکنم
معصومه یعقوبی خواهر مژگان است. معصومه صحبت نمیکند. او متولد ١٣٧٢ است در شهر کابل.
پایان بخش دوم - ادامه دارد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست