دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
تکرار تاریخ
حوادثی که درطول چند سال اخیر در سطح جهان در حال اتفاق افتادن است و کشور ما نیز خواسته یا ناخواسته در بخشی از آنها، از جمله در سال گذشته، نقطة محوری را تشکیل می داده است، گویای نوعی تکرار تاریخ هستند که ظاهرا خود از شکلی از نسیان و فقدان حافظه تاریخی بیرون آمدهاند.
زمانی که در یازدهم سپتامبر سال 2001، برج های تجارت جهانی، نمادهای بزرگترین قدرت اقتصادی – سیاسی جهان کنونی و بزرگترین انباشت ثروت و قدرتی که بشریت تاکنون در حافظه خود داشته است، فرو ریختند و زمانی که مشخص گردید در پشت این ماجرا نه یک سازمان مشخص با یک مرکزیت معلوم و قابل دسترسی بلکه شبکه ای از افراد و گروه های بیشمار قرار گرفته اند که از یک ایدئولوژی کمابیش مبهم و ساختة اولیة دست خود قدرت های بزرگ تبعیت می کنند، بسیاری از اندیشمندان اجتماعی که پیش از آن نسبت به خطر وقوع چنین حوادثی هشدار داده بودند، بار دیگر تاکید کردند که موقعیت کنونی جهان و وضعیت های شکنندگی که مدرنیته متاخر و مبتنی بر نظام سرمایه داری لیبرالی در آن به وجود آورده است، قابل دوام نیستند و جهان قدرتمند بهتر است به جای گوش سپردن صرفا به اطاق های اندیشه (think tanks) خود کمی نیز به صدای جامعه شاسان و روشنفکران معترض خود و سایر کشورهای جهان گوش بسپارد تا شاید راه حلی در آخرین مراحل برای این وضعیت یافته شود. با این وصف آنچه در سالهای بعد یعنی در طول 5 سال اخیر در جهان شاهدش هستیم، گوش بر بستن بر این هشدارها بوده است. قدرت های بزرگ صرفا از یک منطق و آن هم منطق امپراطور گرایی حرکت می کنند و بیشتر از آنکه کشورهای کوچک جهان سومی و مردمان آنها را با سلاح ها و قدرت نظامی و اطلاعاتی خود تحت تاثیر قرار داده و مرعوب کنند، خود تحت تاثیر این موقعیت قرار گرفتهاند و چنان در این خود باختگی پیش رفته اند که خود در حال نابود کردن بخش بزرگی از دستاورها و سنت های دموکراتیک خویش هستند: قانون وطن پرستی (patriotic act) و به دنبال آن قوانینی که به جاسوسی داخلی و مبارزه درونی به تروریسم امکان می دهند، ایالات متحده را برای نخستین بار در طول تاریخش با یک پسرفت عمیق و گسترده و دنباله دار ( بر خلاف مورد مقطعی مک کارتیسم درسالهای دهه 1950) دست به گریبان کرده است. روشنفکران وو دانشگاهیان این کشور برای نخستین بار احساس می کنند که پایه های دموکراسی امریکایی که پوریتن ها استوارش کردند می توان به سرعتی باور نکردنی در یک پوپولیسم بنیادگرایانة مسیحی در همراهی با ایدئولوژی اقتصادی – سیاسی نولیبرالیسم به باد رفته و ایالات متحده را بدل به بزگترین نظام توتالیتر مدرن در جهان کند که نوع کاملا جدیدی از توتالیتاریسم( اطلاعاتی – مالی) بر آن حاکم گردد.
از این لحاظ نباید تصور کرد که اقدامات ماجراجویانه این گرایش امپراطوری خواه صرفا در خارج از مرزهای آن زیان بار باشند. هر چند بیشترین زیان در وهله نخست طبعا نثار مردمان غیر غربی خواهد شد. در واقع اشغال نظامی دو کشور افغانستان و عراق و فرو بردن مردمان آنها در موقعیت هایی باور نکردنی از آشوب و هرج و مرج عمومی به نام دفاع از دموکراسی، خطای بزرگی بود که مردمان این کشورها باید تا ده ها سال تاوان آن را پس بدهند. اما صرفا این مردمان نیستند که این بها را پرداخت خواهند کرد.
منطق امپراطوری، این بار نیز همچون موارد پیشین: امپراطوری رم، امپراطوری های استعماری، امپراطوری های توتالیتر و فاشیستی، نمی تواند به جایی جز به یک بحران عمومی در سطح جهان و در نهایت ایجاد تهدیدی عمومی نسبت به موجودیت خود به وسیله عوامل درونی یا بیرونی بیانجامد. اما این بار یک تفاوت اساسی وجود دارد: قدرتی که این بار در مرکز این تمایل و منطق امپراطور گراینه قرار گرفته است، یعنی ایالات متحده، خود واضع اصلی( پس از جنگ جهانی دوم) معماری جدید اقتصادی و سیاسی جهان است و به همین دلیل نیز نه تنها پول مرجع را در انحصار خود دارد، بلکه بودجه نظامی ای برابر با کل بودجة نظامی تمام کشورهای دیگر را به خود اختصاص داده است و ادعای حضوری همه جانبه در سراسر جهان و بدل شدن به قطب واحد جهانی را دارد و اینامر را هر روز به صورت اعمال سیاست یکجانبه گرایی نشان می دهد. این قدرت دقیقا به همین دلایل نیز پیوندهایی را به وجود آورده که هر گونه بحرانی را در آن کشور به سرعت بدل به یک بحران جهانی با پی آمدهای نامعلوم ولی بهر رو بسیار حاد خواهد کرد.
دراین حال روشنفکران به طور عام و به خصوص روشنفکران جهان سومی که در صف اول خطرات ناشی از چنین بحرانی قرار دارند، وظیفه سنگینی بر دوش دارند. این وظیفه پیش و بیش از هر چیز در استفاده از همةامکاناتی است که مدرنیتة متاخر در اختیار انسان ها قرار داده است و به گونهای متناقض به آنها امکان می دهد که با ابزارهای خود این مدرنیته به جنگ پی آمدهای و زیان های منفی و خطرناک آن بروند: رسانه ها و به ویژه شبکه اینترنت امروز بدل به عرصه ای اساسی برای این کار شده است. و ضرورت حضور روشنفکری بر روی این شبکه از خلال ابتکارهای مدنی هر روز بیشتر می شد.
باید دانست که آنچه امروز ما در سطح جهانی با آن سرو کار داریم یک رو درویی جدید ( و در عین حال تکراری در تاریخ) است: از یک سو گرایش امپراطور خواهانه میلیتاریستی که طبعا برای کنترل و مدیریت این دستگاه نظامی گسترده و پایه های اقتصادی و سیاسی آن نیاز به کنترل منابع انرژی فسیلی جهان ( یعنی منطقه خاور میانه) دارد و دراین راه حاضر به انجام هر گونه بی عدالتی و زیر پا گذاشتن حقوق انسان هاست و در مقابل آن نوعی قبیله گرایی بنیادگرایانه ، ضد مدرن و واکنشی بسیار خطرناک که در قالب تروریسم بین المللی ظاهر شده و هر چند حاصل و ساخته دست اولیه همان قدرت ها بوده است، امروز به پدیده ای از کنترل خارج شده تبدیل شده است، که با قدرت میلیتاریستی مزبور در جنگی نامتقارن وراد شده است: در این جنگ در یک سو نهادهای متعارف جنگی یعنی یک ارتش بزرگ و قدرتمند با تمام ابزارهای نظای و غیر نظامی و اطلاعاتی اش قرار گرفته و از سوی دیگر شبکهای از آدم هایی پراکنده و نامعلوم با ایده هایی نه چندان روشن، اما اغلب مصمم که در هرلحظه می توانند در هر نقطه ای از جهان با عملیات تروریستی خود بحران هایی با پی آمدهای عمیق و گسترده بین المللی بیافرینند. و در میان این دو دشمن متخاصم، مردمان جهان هستند که خطرناک ترین موقعیت را از پس از جنگ جهانی دوم تجربه می کنند: برای نمونه یک بحران عمومی و خشونت آمیز در سطح خاور میانه که به سرعت بدل به یک بحران انرژی در جهان شده و اثرات آن اقتصادهای رو به شکوفای جهان در حال توسعه را تخریب کرده و اقتصادی های توسعه یافته را با ضربات ناشی از شوک جدیدی روبرو کند که مسلما به بحران های اجتماعی خواهد انجامید.
روشنفکران در این میان بیش از هر زمان رسالت و مسئولیت تحلیل و روشن کردن این سازوکارهای خطرناک را بر دوش دارند. روشنفکران هستند که باید از ساده انگاری هایی که امروز بیش از هر زمان می توان آنها را در گفتمان های امپراطور گرایانه و یا برعکس در گفتمان های عامه پسندانه(پوپولیستی) در سطح جهان رخ می نمایند، بر حذر کنند و روشن کنند که جهان کنونی را باید در پیچیدگی آن درک کرد و در همین پیچیدگی نیز راه حل هایی را برای بهبود موقعیت شکننده آن یافت.
در کشور ما شاید مهم ترین وظیفه روشنفکران آن باشد که خود و دیگران را از تفکر محلی گرا در مفهوم منفی آن بر حذر کنند، این تفکر که تصور کنیم می توانیم تافتة جدا بافته باشیم و بر اطراف خود مرزهایی خیالین کشیده و از دیگران جدا و در موقعیتی جزیرهای زندگی کنیم. هر چه بیشتر باید نشان داد و اصرار ورزید که امروز در کشور ما همچون در هر کشور دیگری در جهان ما در موقعیت های جهانی یکپارچه زندگی می کنیم و باید بر اساس این موقعیت ها فکر و عمل کنیم. و برای این کار نیز نیاز به شناختن جهان جدید و مکانیسم های آن داریم.
عدم درک این موضوع یا درک ناقص ان در موقعیت کنونی جهان می تواند با صدمات بسیار زیادی برای ما همراه باشد. سال جدید از این رو می تواند فرصتی باشد که بار دیگر بر لزوم فاصله گرفتن از گفتمان های ساده اندیشانه و سطحی اصرار بورزیم و بر نیاز و ضرورتی که برای درک موقعیت ما در جهان وجود دارد تاکید کنیم. شناخت این وضعیت ابدا به معنای پذیرش آن نیست. هیچ کس نمی تواند بدون غرض ورزی، از موقعیت نابرابر و بی عدالتی گسترده ای که امروز در سطح جهان وجود دارد، از گرایش های سلطه اقتصادی و سیاسی، از فقر و تنگدستی و ظلمی که بر میلیونها نفر در همه زمینه ها می رود دفاع کند، وهمه بر لزوم مبارزه با این نکات منفی اصرار دارند، اما هر چه زودتر درک کنیم که چنین مبارزه ای دیگر مبارزه ای مکانیکی و مستقیم نبوده و لزوما باید از خلال پیچیدگی همین جهان انجام گیرد کمتر زیان خواهیم دید.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست