چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

طبقه بندی سازها (بخش دوم، در نقد نظام زاکس-هورن‌باستل)



      طبقه بندی سازها (بخش دوم، در نقد نظام زاکس-هورن‌باستل)
حامد جلیلوند

هرچند نظام طبقه‌بندی زاکس- هورن باستل پر استفاده‌ترین نظام رده‌بندی سازها است اما در طبقه‌بندی سازهای رویکردهای دیگری نیز وجود دارد که از زوایای دیگری به موضوع طبقه‌بندی سازها نگریسته‌اند و  بخشی از این طبقه‌بندی‌ها در نقد یا ارتباط با نظام زاکس – هورن‌باستل شکل گرفته‌اند.

 

آندره شفنر (1895-1980) انسان‌شناس و اتنوموزیکولوژیست فرانسوی توجه ویژه‌ای بر تطور ابزارهای موسیقایی داشت و در سفرهای پژوهشی که به غرب آفریقا انجام داد به مطالعه این موضوع پرداخت. او در نظام پیشنهادی خود، ساختار چهارگانه نظام رده‌بندی سازهای زاکس- هورن باستل را به دو گروه عمده کاهش داد: «سازهایی که صدا در آن‌ها به واسطه ارتعاش شیء جامدی تولید می‌شود و سازهایی که صدا به واسطه ارتعاش هوا تولید می‌شود.» (حجاریان، 1386)  در واقع این ساختار دوگانه جدید بر مبنای نقد نظام‌های طبقه‌بندی چهارگانه ماهیلون و پس از آن زاکس- هورن باستل شکل گرفت که بیشتر به چگونگی اجرا تاکید داشتند. از نظر شفنر تفاوتی بین سازهای خودصدا، پوست‌صدا و زه‌صدا وجود ندارد چرا که در هر سه تولید صدا نتیجه ارتعاش بخش یا تمامی بدنه ساز است در حالی که در سازهای هواصدا، مکانیزم تولید صدا کاملا متفاوت است.

کورت راینهارد (1914- 1979) موسیقی‌شناس و اتنوموزیکولوژیست آلمان در نظام پیشنهادی خود سازها را بر اساس امکانات موسیقایی‌شان طبقه‌بندی می‌کند. از نظر او آن‌چه اهمیت دارد توانایی ساز در تولید انواع مختلفی از صداها است. بر همین اساس است که او سازها را به سه گروه «سازهای فاقد صدای مشخص، سازهای ریتمی و سازهایی که قابلیت ایجاد صوت را دارا هستند تقسیم می‌کند.» (مسعودیه، 1383)  راینهارد نظامش را نه در نقد نظام زاکس- هورن‌باستل بلکه به عنوان متممی برای  آن معرفی می‌کند.

بحث‌های مونتاگ و برتون (1971) نیز پیرامون نظام‌های طبقه‌بندی سازها در نقد نظام زاکس- هورن‌باستل شکل می‌گیرد. مهم‌ترین مسئله‌ای که آن‌ها طرح می‌کنند علاوه بر پیچیدگی و غیر قابل فهم بودن نظام عددی پیشنهاد شده از سوی زاکس- هورن‌باستل است؛ محدودیتی است که در این ساختار وجود دارد چرا که با توجه به محدودیت‌های عددی (0تا9) عملا تنها 10 موقعیت قابل تعریف خواهد بود که می‌تواند بر عملکرد سیستم تاثیر گذار باشد.

هانس هینز دراگر (1909-1968) بر خلاف کسانی چون گاپلین که بر عدم امکان رده‌بندی طبیعی سازها تاکید می‌کردند، معتقد بود باید به سمت نوعی رده‌بندی طبیعی و ساده‌تر حرکت کرد. او بر مبنای نقد شیوه‌های تقسیم‌بندی نظام زاکس- هورن‌باستل استدلال می‌کند که این شیوه نمی‌تواند از ساختار منطقی منسجمی برخوردار باشد و اصولا سازماندهی خصوصیات مختلف سازها در یک نظام یک پارچه عیر ممکن است و از همین رو یک نظام نه قسمتی را پیشنهاد می‌دهد. که بخش‌های آن عبارتند از:

الف. شکل ظاهری ساز

ب. تولید صدا

پ. ظرفیت مونو و یا پلی‌فونیک بودن

ت.  نعطاف پذیری موسیقی

ث. کشش، محدوده و بلندی تن

ج. امکانات ملودیک

چ. محدوده طنین ساز

خ. طنین

د. عملکرد

مانتل هود (1982) رویکرد متفاوتی در طبقه‌بندی سازها ارائه داده است. او میان سازشناسی (organology) و سازنگاری (organography) تمایز می‌گذارد از نظر او سازشناسی بیشتر بر تاریخ، تکنیک‎های اجرایی، عملکردهای موسیقایی و جنبه‌های فرهنگی- اجتماعی تاکید دارد در حالی که سازنگاری رویکردی صرفا توصیفی دارد و ترجیح می‌دهد به جای ساختارهای سلسله مراتبی معمول، یک نظام توصیفی ارائه دهد. هود به این منظور یک نظام سازنگاری را شامل پنج سمبول اورگانوگرام برای خودصداها، پوست‌صداها، زه‌صداها، هواصداها و الکتروصداها ارائه می‌دهد که به ترتیب با علامت‌های مربع، مستطیل افقی، مستطیل عمودی، دایره و لوزی نمایش داده می‌شوند.

علاوه بر نظام‌های رده‌بندی که بر انواعی از تقسیم‌بندی‌های تکنیکی تاکید دارند رویکردهای دیگری نیز در رده‌بندی سازها وجود دارد از جمله تقسیم‌بندی‌های فرهنگی از سازها بر مبنای ساختارهای فرهنگی محلی. به عبارتی پرداختن به این موضوع که فرهنگ‌ها در درون خود چگونه سازها را گروه‌بندی می‌کنند و به این منظور چه معیارهایی را مدنظر قرار می‌دهند. برای مثال در بخش‌هایی از هند، سازهایی که در آن‌ها از پوست حیوانات استفاده شده باشد اعتبار پایین‌تری نسبت به سایر سازها دارند. در این تقسیم‌بندی‌ها دیگر الگوها و معیارهای تکنیکی معیار اصلی نیستند بلکه نگاه اهالی درون فرهنگ به سازها، سلسه مراتب آن‌ها و نوازندگانشان است که هر چه بیشتر به نظام‌های طبقه‌بندی تاثیر می‌گذارند.از پژوهشگرانی که به مطالعه نمونه‌هایی از این دست نظام‌های طبقه‌بندی پرداخته‌اند باید از مارگارت کارتومی نام برد.

در مجموع می‌توان گفت، گفتمان‌های مختلفی به رده‌بندی و طبقه‌بندی سازها پرداخته‌اند که هر یک بر مبنای نیازهایشان از معیارهای متفاوتی بهره می‌گیرند. رویکردهای موسیقی‌شناسانه این کار را با هدف به کارگیری سازها در قطعات موسیقی، موزه‌دران با هدف طبقه‌بندی و سازمان دهی آن‌ها در آرشیوها، اتنوموزیکولوگ‌های فرهنگی با هدف شناخت سازها در نظام‌های فرهنگی- اجتماعی و پیش از همه جوامع این کار را برای سازماندهی خود انجام می‌دهند. ابزارها و نرم‌افزارهای جدید نیز افق‌های دیگری پیش روی علاقمندان یه طبقه‌بندی سازها گسترده‌اند که هنوز در سیستم‌های دانشگاهی و پژوهشگاه‌ها مورد توجه هستند و چندان وارد جامعه علمی نشده‌اند.

 

پانویس

- واژه classification هم به رده‌بندی و هم به طبقه‌بندی ترجمه می‌شود که در یادداشت حاضر با توجه به تنوع ترجمه‌ها هر دو معادل به یک معنی به کار رفته‌اند.

- منابع در انسان‌شناسی و فرهنگ محفوظ است.

طبقه‌بندی سازها (بخش اول: تاریخچه و نظام زاکس-هورن‌باستل)

 

پرونده حامد جلیلوند در انسان‌شناسی و فرهنگ:

http://www.anthropology.ir/node/22592

 

دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد.
کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند:

شماره حساب بانک ملی:
0108366716007

 شماره شبا:
 IR37 0170 0000 0010 8366 7160 07

 شماره کارت:
6037991442341222

به نام خانم زهرا غزنویان